|
||||
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نام نويسندگان و مطالب شان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
||||
|
شانزدهم آذر هر سال بهانهای است تا به کارکرد، نگرش و هویت جریان دانشجویی پرداخته شود؛ جریانی که در 16 آذر 1332 هویت یابی شد و در 13 آبان 1358 هویت پیشین خود را با جوهرهء دینی تثبیت نمود. جریان دانشجویی در همهء دنیا چپ گراست. ممکن است این چپ گرایی متأثر از گفتمان چپ جهانی باشد و عناصر گفتمانی آن همچون مساوات، عدالت، برابری، نفی سرمایه سالاری و مستضعف نوازی برای جوان دانشجو که از قدرت و ثروت فاصله دارد، جذاب باشد یا ممکن است چپ به معنی جریانی که خواستار تغییر وضع موجود است شناسایی شود.
دانشجو معمولاً با سوءظن به قدرت مینگرد و، بدون توجه به مشروع یا نامشروع بودن قدرت، درصدد مرزبندی بین خود و آن برمیآید و معمولاً با چهرهای عبوس به قدرت مینگرد. این خصیصه الزاماً به معنی داشتن حجت و سند قانع کننده برای مقابله با حاکمیت نیست بلکه به جنبههای روانی- سنی نیز مربوط میشود. بنابراین اصل مخالفت و اصل ناهمسویی جریان دانشجویی و قدرت امری پذیرفته شده است. علت اصلی این رویه را باید به ممزوج شدن حرکتهای دانشجویی با جریان روشنفکری در غرب جستوجو نمود که در سال 1968 منجر به تغییر حاکمیت در آلمان و فرانسه شد.
در جامعهء دینی ایران هم اصحاب قدرت و هم روشنفکران در پذیرش یک اصل اشتراک نظر دارند و آن روحیهء نقادی دانشجو است. همه پذیرفتهاند که دانشجو باید نقاد، عدالت خواه و آرمان گرا باشد. پذیرش این خصایص مبتنی بر پیشنیاز مفروضی است که برای دانشجو متصور است و آن دوری از قدرت، ثروت و ابزاری بودن است.
همه مدعی پذیرش نقد دانشجو هستند و بسیاری خود را به میدان دانشگاه میرسانند تا نقد را بشنوند و این حضور را برای خود نوعی پرستیژ نیز میدانند.
جریان دانشجویی در ایران قبل از انقلاب اسلامی به دلیل تأثیر پذیری از گفتمان چپ معمولاً به جای «نقد حاکمیت» به «نفی حاکمیت» میپرداخت و علت آن نیز گرایش حاکمیت به سرمایه داری و امپریالیسم از یک سو و نامشروع بودن قدرت در ایران بعد از کودتای 1332از سوی دیگر بود. اما مهمترین اصلی که موجب این نگرش و تحرک میشد، جریان روشنفکری حاکم بود. قبل از انقلاب اسلامی گفتمان غالب بر روشنفکری ایران چپ بود و این چپ، غیریت را رژیم سرمایه داری میدانست. لذا نفی حاکمیت را از شعارهای مسالمت آمیز شروع کرد و از سال 1346 تا 1354 وارد فاز مسلحانه شد و البته توفیقی نیز نداشت.
بعد از انقلاب اسلامی جریان دانشجویی چپ گرایی را با گفتمان دینی ممزوج کرد و اصطلاحاً «چپ اسلامی» شکل گرفت. گفتمان مستضعف نواز و استکبار ستیز امام، آبشخور این جریان شد و در ذیل سایهء امام، ارکان قدرت نقد میشد. این نقادی در دوران هشت سالهء سازندگی به اوج خود رسید، به صورتی که امثال ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی راهی به دانشگاه نداشتند و جریان راست سنتی در صدد بدیل سازی در جریان دانشجویی برآمد و جامعه اسلامی دانشجویان را پایهگذاری کرد که البته توفیقی نداشت اما صاحب تریبون رسمی در محیط های دانشجویی شد.
از 1375 به بعد جریان دانشجویی در ایران همسو و یکپارچه نبود و اتفاقاتی در آن رقم خورد که در هیچ جای جهان نمونهاش وجود ندارد. چپ گرایان خط امامی از «نقد» حاکمیت به «نفی» آن رسیدند که علت اصلی آن را میتوان حرکت موازی جریان روشنفکری با حاکمیت دانست؛ جریانی که در طول حاکمیت مروج لیبرالیسم، سکولاریسم و تا حدودی پروتستانتیسم شد و از حاکمیت عبور کرد. بنابراین جریان نوظهور دیگری نقاد قدرت و حاکمیت شد و در سازمان دیگری قرار گرفت که در قالب بسیج دانشجویی و تشکلهای همسو خودنمایی نمود، اما جریانی که با روشنفکران نفی کنندهء جمهوری اسلامی پیوند خورد، به زودی بر بستر لمپنیزم فرهنگی غلتید و نظام جمهوری اسلامی را با مفاهیم جدیدی چون «استبداد دینی» بازخوانی نمود و در صدد حاکمیت لیبرال دموکراسی غربی برآمد تا جایی که دبیر تشکیلات دفتر تحکیم در آذر ماه 1383 با صراحت از رئیسجمهور امریکا خواست دموکراسی را در ایران پیاده نماید.
برای فهم وضعیت جدید حجت دیگری وجود دارد و آن هجرت جریان روشنفکری مرجع و جریان دانشجویی همسوی آن به امریکا بود، یعنی مولدانی چون سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور و سازگارا به عنوان مرجع، در کنار علی افشاری، اکبر عطری، احمد باطبی، منوچهر محمدی، میردامادی و... به عنوان حاملان اندیشهء روشنفکری قرار گرفتند. رفتن این جریان به امریکا نشانگر عدول آنان از چپ گرایی از یک سو و داشتن علقههای دو طرفه با امریکا از سوی دیگر بود، اگر غیر از این بود در بدترین حالت باید یکی از کشورهای «سوسیال دموکرات» را به جای کشوری «لیبرال دموکرات» انتخاب میکردند. بنابراین مشخص شد که نفی کنندگان حاکمیت قانونی، هم پیوند با دشمنان بیرونی انقلاب اسلامی دارند و هم متأثر از روشنفکرانی هستند که نظام مستقر را فاقد ظرفیت اصلاح دانسته و از آن عبور کردهاند.
در آن سوی ماجرا جریانات دانشجویی که با روشنفکران سکولار پیوند نخوردهاند، نقد حاکمیت را به صورت جدی دنبال میکنند. بسیج دانشجویی، جنبش عدالت خواه دانشجو، جامعهء اسلامی دانشجویان، انجمن مستقل و دفتر تحکیم طیف شیراز هیچ کدام مداح قدرت نیستند و نقدهای رادیکال و بیرحمانهای را نثار قدرت و حاکمیت میکنند اما جوهرهء گفتمان آنان اصلاح خواهی و سالم سازی حوزهء انقلاب اسلامی از پلشتیها است و به دنبال ناب نمودن گفتمان اصیل انقلاب اسلامی هستند. علت اصلی عدم روی آوری این جریان به نفی حاکمیت را باید در سه مسئله جستوجو نمود.
1- گرایش به مذهب
2- عدم چفت شدگی با جریان روشنفکری سکولار
3- اعتقاد به حقانیت انقلاب اسلامی از جهت تولد و از جهت غیریت گزینی (از غرب).
این سه عامل میتواند تعادل جریان دانشجویی را در نقد حاکمیت حفظ نماید و به سوی نفی آن پیش نرود. نفی کنندگان حاکمیت در جریان دانشجویی به دلایل مختلفی نتوانسته اند واجد گفتمان شوند. اول اینکه نظام مستقر خود را نظامی مشروع، مردمی و برآمده از اصیلترین انقلاب قرن میداند. دوم اینکه خاستگاه جریان دانشجویی ِ نفی کننده غیربومی است و ادبیات گفتمانی آن نیز قابل ترجمه و فهم اجتماعی نیست. سوم اینکه برای جایگزینی وضع موجود هیچ مدل روشن، بومی و عزتآفرینی ارائه نمیکنند و بین عناصر گفتمانی آنان و لیبرال دموکراسی غربی فاصلهای مشاهده نمیشود. چهارم اینکه معمولاً از بیرون دانشگاه تغذیه و خط دهی میشوند.
از 1375 تاکنون خوراک دهی جریان مذکور به عهده روشنفکران سکولار، بخشی از حزب مشارکت و بخش چپگرای ملی- مذهبیها بوده است. لذا مشی، گفتمان و نگاه بیرونی آنان (اعتقاد به مجامع بینالمللی برای تغییر در ایران) با جریان مذکور همسو بوده است. اکنون که دکتر روحانی گفتمان اعتدال را طرح کرده است باید یک مسئله را قطعی بداند که «جریان اعتدال» در درون جنبش دانشجویی ایران امری بیمعنی است. جریان دانشجویی دارای دو بخش است که یک بخش آن به نقد حاکمیت میپردازد و بخش دیگر آن به نفی آن مشغول میشود. اگر جریانی با ادبیات گفتمانی اصلاح طلبان شکل گیرد، به تدریج از الگوی 1384-1376 استفاده خواهند کرد، یعنی کمکم به «عبور از روحانی» سوق داده میشود و آنچه با خاتمی انجام دادند با روحانی نیز انجام خواهند داد. جریان غیرمذهبی در درون جنبش دانشجویی هرگز بر محور نقد نخواهد ایستاد چرا که مدل حکومتی مستقر آرمان آنان را ارضا نخواهد کرد. بنابراین به دکتر روحانی توصیه می شود به جریانی امید ببندد و آن را برجسته کند که رگههای دینی و الزام عملی به اسلام در آن مشهود باشد، در غیر این صورت از وسط راه آن را خواهند دزدید و شاید مانند شورای سابق دفتر تحکیم دوباره به امریکا سفر کنند و آنجا مستقر شوند و از امریکا بخواهند که علیه کشورشان دست به اقدام براندازانه بزند. سابقهء 80 ساله جریان دانشجویی در ایران، هیچگاه با هویت اعتدال رخ نمایی نکرده است و اکنون نیز رخ نمایی نخواهد کرد. لازمهء اعتدال، محافظهکاری است و این خصیصه در محیط های دانشجویی واژهای غریب است.
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920916000758#sthash.SQEBE7Tr.dpuf
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.