خانه   |   آرشيو مقالات   |   فهرست نويسندگان و مطالب شان   |   آرشيو صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا

نوشته های عجیبی که مرا می آزارد و رنج می دهد

علی اصغر مومنی

سه شنبه 26 آذر ماه 1392 ـ  17 ماه دسامبر 2013

من یک گارگر ساده هستم، شغلم سوپور است، می پردازم به تمیز کردن خیابان های مادرید، ای کاش ایران کشوری آزاد و دمکراتیک بود که می توانستم خیابان های تهران یا هر شهری از ایران را جارو و تمیز می کردم، البته بقول دکتر هزار خانی بر خلاف کسانی که در یک زمان توان انجام دادن دو کار را با هم ندارند بنده هم در شته حقوق مشغول تحصیلات هستم اما جنگ و مبارزه با رژیم منفور را در طاقچه نگذاشتم. اما متاسفانه آخوندها و حکومتشان آنقدر کثیف هستند که اول باید این آخوندها را از صحنه سیاسی اجتماعی ایران جارو کرد و بعد به تمیز کردن محیط زیست پرداخت، بهر حال بعنوان یک فعال حقوق بشری و سیاسی مسئول بعضی مواقع با شما خوانندگان درد دلی می کنم بدون آنکه تخصص در نوشتن داشته باشم، سالیان سال است دور از وطن بخواهم تا نخواهم فن نوشتن فارسی را بدلیل عدم تمرین از دست داده ام از این نظر مرا ببخشید. دوست ندارم در نوشته هایم احساس طلب کاری ابراز شود ولی از آنجا که مبارزه با این رژیم خیلی سخت شده و بها و قیمت بالائی دارد، وقتی مواجه با نوشته های عجیب بر خورد می کنم که مرا می آزارد و رنج می دهد، چرا که بعد از سی سال جنایت و کشتار و اعدام و شکنجه و فقر و اعتیاد روز افزون در میهنم هنوز بایستی این چنین بنویسند، از این نظر کمی تند بی ریا حرف میزنم و آنچه که فکر می کنم می نویسم، راستش که بخواهید نمی دانم به کدام موضوع بپردازم از توافقنامه ژنو یا از ماشین کشتار و شکنجه رژیم یا از آلوده گی هوا در شهرهای مهم مینهم از جمله تهران و اهواز، یا از درمانده گی رژیم، بهر حال روی هر موضوعی در ایران دست بگذارید و شروع به صحبت کردن و نوشتن کنیم راه به سیاست و عدم کفایت این رژیم پلید و منفور راه می برد، بنابراین بخواهیم یا نخواهیم باید سیاسی بود و باید در رابطه با هر نوع حادثه سیاسی موضع گرفت و موضع درست گرفت که سمت و سوی سرنگونی و تغییر داشته باشد، همانطور که گفتم نوشتار های عجیب مرا می آزارد برای همین گفتم بنویسم با شما در میان گذاشته باشم. روز جمعه گذشته پانزدهم آذر ماه،ماه دانشجو و ماه اعتراض دانشجویان بر علیه سیاست های سرکوب این رژیم در دانشگاه ها، آقای اسماعیل نوری علا مقاله ای می نویسد بهi نام: «اپوزیسیون در اغما!» چرا؟ از خود ایشان باید پرسید. مشکل بنده شخص آقای نوری علا نیست، مشکل در این است که یک استاد اینگونه به نقد اوضاع سیاسی می نشیند، بنظرم می رسد هنوز یک جای کار می لنگد لعنت بر خمینی گفتم و برای همین ضرورت را در این دیدم که بنویسم، آن نیرویئ که بنده 29 سال است از آن شناخت دارم از دور و نزدیک نیرویئ عمیقا میهنی است و از دل خواست های بر حق مردم ایران و تاریخ ایران بیرون آمده به انتظار کمک خارجی ننشسته.اگر ایشان هر کسی دیگری می بینند که شخصیت های مهم سیاسی آمریکائی و اروپائی در گردهمائی ها و کنفرانس های این نیرو شرکت می کند و اسم آن می گذارند زدو بند و در خواست کمک از خارج بسیار اشتباه و سطحی نگری ایشان است،اگر انسانهای شریفی از حق ملتی و طرحی برای آزادی یک ملت اعلام همبستگی می کنند، این دلیل بر ضعف نیست، این نقطه قوت یک نیروی است که انسانهای دور از فرهنگ و از وطن ما را بر می انگیزانند که بخاطر انسانیت زبان دفاع باز بگشایند و اهرم فشاری باشند بر سیاست مماشات دولت های خود و وجدانهای انسانی را آگاه کنند، مگر نه اینست که فردوسی گفت »در آفرینش ز یک گوهریم؟». در مبارزه با این رژیم باید مثل گل عطر آگین بود ولی نه مثل گل نازک نارنجی تا راه مشکل و سخت میشود مثل گل پژمرده شویم، بنظر میرسد که بسیاری، از جمله استاد نوری علا، پژمرده شده اند. ای بابا اگر مبارزه سهل و آسان بود این همه بریده گی و واداده گی و سیاست مماشات و سکوت و تسلیم در میان نبود. توافقنامه ژنو اگر چه بسیاری ضعیف بودن اوباما را مطرح می کنند اما رژیم همین قطنامه را از روی ذلت و ضعف پذیرفت همانند قطنامه 598 جنگ خانمان سوز دو کشور مسلمان و همسایه. مگر نبود خمینی که شعار «راه قدرس از کربلا» را سر می داد و مداحان رژیم نوحه سرایی می کردند برای آماده گی گوشت دم توپ شدن جوانان این میهن، مگر نمی خواست تا آجر آخر ادامه دهد! چی شد؟

ملعون خمینی دید که یک ارتشی راسخ و با عزمی پولادین روز بروز در اعتلا است بنام ارتش آزادیبخش، با شم ضد انقلابی و ضد میهنی بفکر بقای حکومتش بود والا دلش بحال ملت نسوخته بود و قطنامه را پذیرفت و با خدای ستمگران معامله کرد و آن را جام زهر تشبیح کرد.در رابطه با برنامه اتمی همینطور اصطلاحات نامربوطی بکار بردند از جمله «غرور ملی و حق مسلم» واز اینگونه حرف های دری وری عوام پسند.از این دستگاه لمپنی و شعاری و دجالیت چیزی که استخراج می شد همین بود که آنقدر قعطنامه صادر کنید که قعطنامه دانتان پاره شود. اگر واقعا این رژیم مشروعیت مردمی میداشت چرا برنامه هستی و اتمی باید مخفی می ماند؟ مگر خرج و مخارج آن از کیسه مردم ایران پرداخته نمی شد؟ پس چرا از مردم پنهان نگه داشته بودید؟ در این زمینه زیاد میشود صحبت کرد در این فرصت به آن نمی توان پداخت.

نکته دوم. آقای نوری علا همین قدر که رژیم توافقنامه ژنو ذلیلانه وبا خفت و خواری پذیرفت. و همین قدر که بعد از 93 روز اعتصاب غذای سخت و طاقت فرسای مجاهدان لیبرتی و هوادران این مقاومت در چندین نقطه جهان ادامه دارد و بسیاری سکوت کرده اند و به آن نمی خواهند بپردازند، چه رسانه های خارجی و چه رسانه های فارسی زبان فرق نمی کنه که بی بی آیت الله باشد یا رادیوی دیروز یعنی همان فردا و چه صدای آمریکا بزبان خودشان و همینقدر که رژیم وحشت دارد از اینکه با مجاهدین دوست و همراه باشیم این نشان اینست که قدرتمندترین اپوزیسیون این رژیم وجود خارجی دارد و رژیم را در همه صحنه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به چالش می کشد و در یک جنگ ارزشی و سیاسی و آرمانی در حال جنگیدن است. این اغما نیست.سیاست کس نخوارد پشت ما تنها راه سرنگونی است. پیشنهاد دارم به مصاحبه دکتر هزار خانی با سیمای آزادی گوش فرا دهید.

https://www.youtube.com/watch?v=GCJsZeDzJaU

درود بر نسل فدای ایران، سلام بر آزادی، نابود باد جمهوری آخوندی حاکم بر میهن اسیرم.

برگرفته از سايت «آفتابکاران» وابسته به سازمان مجاهدين خلق ايران

http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3580

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه