خانه   |   آرشيو مقالات   |   فهرست نويسندگان و مطالب شان   |   آرشيو صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا

تحليل گران سياسی ِ مدل وطنی

دلسوز ايران

پنج شنبه 28 آذر ماه 1392 ـ  19 ماه دسامبر 2013

 

اینکه هیچ کس و هیچ گروه و هیچ حزب و هیچ جناحی از سیاستمداران ایرانی و روزنامه نگاران و مفسرین و تاریخ نویسان و... ایرانی در مورد "شورش مردم اوکراین" هیچ نظری نمی دهد (چه در اپوزیسیون و چه در حاکمیت) نشان از واقعیتی تلخ دارد؛ مخصوصا وقتی که  همه اینها در مورد شاه و رضا شاه و مصدق و بازرگان و بنی صدر و یک مقالهء اکبر گنجی و خانم آشتیانی و عملکرد های جواد ظریف و خاتمی و روحانی صدها مقاله می نویسند، آن هم همه سراپا غلط و به سود جریانات خاص و با به قصد تحریف تاریخ! و در مسائل خارجی هم ده ها مقاله در مورد ترکیه، میدان تقسیم، میدان تحریر، تونس، و رزا قرقیزی نوشته می شود ـ آن هم سراپا تحریف!

این بلبشوی سیاسی در همهء جناح های اپوزیسیون و همهء جناح های حاکمیت از چیست؟ اگر نگاهی به روند این جنجال ها و عرضه اندام ها بیاندازید به خوبی می بینید که اینها به سود کیست!

آخر چه اشکالی دارد که وزیر خارجهء امریکا هم، مثل لاوروف، وزير خارجهء روسيه، بدون جنجال بیاید ایران و برود و حرف اش را بزند و حرف دولت ج.ا. یا هر دولت دیگری را بشنود؟ آیا این امری اتفاقی است که روسیه و حتا انگلیس رانت سیاسی دارند اما وزیر خارجه امریکا نمی تواند بیاید ایران و برود؟ يا مصدق نباید با هری ترومن مذاکره کند، يا بازرگان نمی تواند با برژینسکی ملاقات کند ؟ و اوباما نمی تواند به روحانی تلفن بزند؟!

حالا در مورد اسرائیل چیزی نمی گویم. آن هم بلاهتی دیگر است که ما دشمن کشوری هستیم که دشمن ما نیست! ما خود از او دشمن ساختیم، دشمن تر از اعراب!

بله، درست است که نهایتاً مردم یک کشور سیاست آن کشور را رقم می زنند و اگر مردم کشوری سازمان یافته و آگاه در صحنه باشند (مثل مردم اوکراین) خارجی ها کاری نمی توانند بکنند؛ اما در ایران و در نزد اپوزیسون و حاکمیت، هر دو، «مردم» مفهومی بسیار ابتدایی از نظر سیاسی دارد. مردم فقط باید دنبال این ها بروند و تاییدشان کنند. «شیم  استکان شیمشه بالا، شیمشه بالا شیم استکان» و بالعکس! چون:

1) متشکل نیستند (هم حکومت ضد تشکیلات است و هم اپوزیسیون!)

2) آگاهی سیاسی درست به آنها نمی رسد (چه ازطرف حکومت چه ازطرف اپوزیسیون)

دلیل آن هم این است که یک مافیای سیاسی خارجی، با طبیعت فراماسونری، همهء عرصه های فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی کشور را به انحصار خود در آورده و اخبار دست کاری شده و تحلیل های مغرضانهء از تاریخ مصرف گذشته در همه زمینه ها را تحویل حکومتیان و اپوزیسیون و مردم می دهد.

مردم ما از کجا باید حقیقت را دریابند وقتی که اگر حکومت دنبال بمب اتم است اپوزیسیون می گوید آن را رها کن و مسخره اش می کند اما وقتی می خواهد آن را رها کند اپوزیسیون می گوید حق مسلم ما چی شد؟ چرا باج دادید به امریکا؟! و باز مسخره اش می کند.

آیا چنین بلبشویی را در هیچ کشور دیگری در جهان می بینید؟ منافع ملی در ایران چرا همیشه با منافع ملی روسیه و انگلیس و امریکا و اعراب اشتباه می شود؟ آیا همه اینها اتفاقی است؟ پس چرا در کشورهای دیگر این چنین نیست؟ بی خود مردم و مذهب و پارامتر های دیگر را دخالت ندهید، چون مثل اينها در کشورهای دیگر هم هست. بيائيد همه چیزمان را با همه چیز دیگران مقایسه کنید

شما اگر خود را تحلیل گر می دانید بی خود انگشت خود را به طرف مردم نگون بخت ایران نگیرید؛ چرا که شما به آنها گوش نمی دهید. گفتند: «مرگ بر روسیه، نه غزه نه لبنان»، هشتاد تا نود درصد گفتند: «با امریکا مذاکره شود و این ماجراجویی خاتمه یابد»؛ اما شما "تحليل گران" در حاکمیت و اپوزیسیون به کسی گوش نمی دهيد! شما فقط دنبال جلوگيری از وجود تشکيلات و احزاب ملی هستيد و اينکه مبادا کسی به خواست های مردم گوش کند.

باری، در غیاب احزاب سیاسی و دموکراسی، ايران سيصد سال است که مرکز بازی ها و رقابت های سیاسی دول خارجی روس و انگلیس، و طی مدتی کوتاه امریکا، بوده است. کسی که این را نداند نمی تواند خودش را مفسر و تحلیل گر مسائل ایران بداند.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه