|
||||
|
تا پيش از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری، و دور از حوزهء بند و بست های حاکمان و ملايان حکومت، روشن بود که خط مشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بویژه در رابطه با بحران خاورمیانه، بیشتر از مجرای تصمیمات فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران تحت فرمان سردار پاسدار قاسم سلیمانی تنظیم و هدایت می شود. و طبیعی است که با شدت یافتن هر چه بیشتر بحران نظامیگری در منطقه، نفوذ و قدرت مانور سیاسی سپاه در حکومت نسبت به شرایط عادی فزونی یابد.
در یک چنین شرایطی طبيعی است که آیت الله های نشسته در حکومت به قدرت و توانمندی های نظامی سپاهیان بیشتر وابسته می شوند و ناچارند مطیع فرمامین آنها در رابطه با تحولات سیاسی در منطقه باشند.
اين قدرتی است که مقامات امريکائی هم به کرات آن را تصديق کرده اند. خوب بخاطر می آورم که در سال های پیش، هنگامی که جنگ های داخلی در عراق شدت یافته بود، مطلبی را در روزنامهء «حریت» ترکیه مطالعه می کردم که متوّجه جنگ داخلی در عراق بود و توضيح می داد که ارتش نیرومند آمریکا، با همهء تجهیزات ممکن اش، قادر به کنترل و اداره آن بحران نيست. گروه های شورشگر مسلمان در خاک این کشور هر روز و هر هفته صدها انسان بی گناه را سلاخی می کردند و به سینه قبرستان ها می سپردند. بر پایهء اسناد بسیار در آن دوران، همگان مطلع بودند که بلوای جنگ داخلی و انفجارهای کنار جاده ای، که منجر به کشته شدن تعداد بسیاری از سربازان آمریکایی مستقر در عراق می شود، زیر سر سپاه پاسداران و با یاری گرفتن از گروه های مسلح شیعه در این کشور است. حتی ارتش آمریکا در خاک عراق بفرماندهی ژنرال «پترئوس» کاملاً آگاه بود که بمب های کنار جاده ای همگی ساخت حکومت اسلامی هستند و در ایران تولید می شوند. بسیاری اسناد معتبر هم وجود داشتند که نشان می دادند امر آموزش شورشیان شیعه که مسئول عملیات تخریبی در خاک عراق را بعهده داشتند، توسط نیروی سپاه قدس در شهرهای مرزی ایران نزدیک به خاک عراق انجام می گرفت. قاسم سلیمانی هم هرگز ابایی نداشت که بگوید، در این بحران جنون آمیز، سپاه قدس نقش تعیین کننده ای را دارد. حتی، با وجود همهء خطرها، او یک بار از طریق جلال طالبانی به ژنرال «پترئوس» پیامی فرستاد مبنی بر اينکه مایل است برای حل بحرانِ جنگ داخلی در عراق با آمریکائیان بطور مستقیم وارد گفتگو شود.
باری، همين سردار قاسم سلمیانی، که خود عراقی ها او را قدرت اصلی نظامی در عراق می دانند، بارها اشاره کرده است که در ساختار نظام و در رأس این حکومت، تنها ولی فقیه نیست که نقش تعیین کننده در روند تصمیم گیری سیاسی رژیم را دارد.
در عين حال همواره آشکار بوده است که سرداران سپاه می کوشند مراقب حرکات برتری جويانهء آيت الله ها و اعوان و انصارشان باشند. تمام هدف و تلاش سپاه در اين رقابت با ملایان، حفظ درآمدهای چند صد میلیاردی است که این ارگان نظامی در عرصه های گوناگون نصیب خود میکند. از قاچاق مواد مخدر گرفته تا قاچاق کالاهای ضروری مردم از ده ها اسکله غیرقانونی و فروش مستقل نفت و گاز ایران در بازارهای سیاه نفتی در جهان.
و اگر سپاه پاسداران بخواهد این منافع سرشار مالی را حفظ کند، یقیناً لازم است که در حوزهء تصمیم گیری سیاسی در ساختار قدرت نقشی در خور توّجه داشته باشد. چرا که در یک چنین شرایط بحرانی است که سپاه بیشتر امکان مییابد به سودهای سرشار میلیاردی خود دست یابد و نه در یک وضعیت عادی.
در اين ميان، و پس از برکشيده شدن حسن روحانی در انتخابات، استباط عمومی چنين است که «تفاهمنامه» ژنو 3، بصورتی بالقوه، می تواند آغاز فصل تازه ای از تعامل غرب با حکومت اسلامی بحساب آید، اگر همهء شروط گفته و ناگفتهء مندرج در آن تحقق یابند. و به نظر می رسد که يکی از اين شروط نانوشتهء جمع کردن دست و پای سپاه پاسداران و جلوگيری از دخالت آنان در کار حکومت، و در نتيجه پايان دادن به ماجراجوئی های شان در منطقه است؛ واقعيتی که سخت سرداران سپاه را به اضطراب دچار ساخته است. در اين مورد شواهد و ملاحظاتی وجود دارد که در زير به آن می پردازم.
1. حسن روحانی، پیش از سفرش به نشست سالانهء سران کشورها در نیویورک، در نشستی علنی به سپاهیان سفارش کرد که: «بجای حضور فعال در امور سیاسی به چند پروژه ملی بسنده کنید و امور سیاسی را بعهده اهل فن بگذارید.»
2. مشابه چنین دیدگاهی را رهبر حکومت اسلامی در دیداری دیگر با فرماندهان سپاه در بیت خود در میان گذاشته و از آنان خواست که در مقابل سیر حوادث از خود «نرمش قهرمانانه» نشان دهند.
3. در ابتدا به نظر می آمد که اين نکته هنوز برای سپاهیان رژیم بطور دقیق روشن نشده است که چرا آن گاه که حسن روحانی عازم سفر به مرکز تجمع دولتمداران جهان بود، بناگهان از بازوی مسلح حکومت خواست تا، با بسنده کردن به چند «پروژه ملی»، دست از سیاست ورزی و دخالت در تصمیم گیری های کلانِ سیاسی حکومت بردارند! به همين دليل سردار پاسدار عبدالله عبداللهی، فرمانده قرارگاه سازندگی سپاه، گفت: «هنوز من متّوجه این اظهارات رئیس جمهور نمی شوم که می گوید سپاه میبایست مسئولیت چند پروژهء ملی را در اختیار بگیرد و امور سیاسی را به اهل سیاست واگذار کند. [در حالی که] سپاه هم اکنون چندین پروژه ملی را در اختیار دارد و در گذشته نیز جلساتی با برخی وزرا ازجمله نفت و راه داشتهایم که نتایج خوبی هم به دست آمده است.»
4. همين عدم درک موضوع باعث می شود حتی نوعی چانه زنی در کار آيد. همين سردار، در رابطه با معامله گری بین حکومت و نظامیان، به اين نکته اشاره کرده است که: «سپاه پروژههای زیر صد میلیارد دلاری را قبول نمیکند!». منظور این سردار از پروژه های صد میلیارد دلاری همان پروژه های نفت و گازی است که هم اکنون سپاه آنرا در اختیار دارد و بزعم سردار پاسدار عبداللهی دیگر دلیلی ندارد قرار معامله ای که از پیش مورد تأیید دو طرف بوده مجددآً حول و حوش آن تجدید نظر کرد.
5. اما، رفته رفته، سکهء سرداران سپاه می افتد و در می يابند که داستان بر سر لحاف ملا است. بویژه، پس از دور اخیر انتخابات ریاست جمهوری و حذف جلیلی از گردونهء قدرت، بناگهان سپاه در می یابد که نقش این ارگان نظامی در حوزهء اجرایی حکومت بسرعت در حال کم رنگ شدن است. یعنی همان خواست رئیس جمهور و رهبر نظام که سپاه میبایست به چند «پروژه ملی» دلخوش کند و امر سیاست و حکومتمداری را بعهده «اهل فن»، یعنی ملایان، وابگذارد.
6. واکنش ها مسلسل وار آشکار می شوند. مثلاً، فرمانده سپاه، علی جعفری، بر سر رئیس جمهور حکومت، بانگ بر می آورد که: «اگر در سیاست دخالت نکنیم کلاهمان پس معرکه است». البته منظور جعفری در این گفتار دخالت سپاه در کارِ «حکومت» که در بلبشوی زبانی حکومت اسلامی با «سياست» استباه گرفته شده. جعفری تأکید می کند که : «سپاه نمیتواند ساکت بنشیند و بیتفاوت باشد... سپاه پاسداران وظیفه پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را بعهده دارد و مهمترین خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند عرصه سیاست است... آنهایی که حرکت سپاه را مزاحم، مانع و در جبهه مقابل خود میدانند، این چنین فضا سازیهایی را انجام میدهند که مثلاً سپاه نظامی است و نباید در مسائل سیاسی ورود کند و حرفهای حضرت امام را به رخ ما میکشند، البّته ما به این افراد توّجه نداریم و کار خود را میکنیم و نمیتوانیم از این موضوع غفلت کنیم؛ که اگر غفلت کنیم و خیال کنیم صرفاً آمادگیهای دفاعی برای حفظ انقلاب کفایت میکند و دشمنان داخلی با حمایت خارجیها از مسیر تهدیدات سیاسی انقلاب را از دست ما بگیرند، کلاه ما پس معرکه است و آن جاست که ما وظیفه خود را به خوبی عمل نکردهایم.»
7. بدينسان، فرماندهان سپاهی که بارها و بارها اعلام داشته اند که، بر اساس مصوباتِ صریح قانون اساسی حکومت اسلامی، یکی از وظایف سپاه پاسداران دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن می باشد، اکنون به همين بهانه، و علیرغم تمام فشارها و گاه مخالفت های غیرمستقیم محافل روحانی در حاکميت نسبت به فزونی یافتن قدرت سپاه در ساختار نظام، اعلام می دارند که نمی توانند صرفاً به امور اقتصادی دلخوش کنند.
8. نتيجه اينکه امروز به آشکار مشاهده می کنیم که در مقابل هر مانور کوچک ملایان برای نزدیکی هر چه بیشتر به غرب، سپاهیان با تو دهانی به رأس حکومت، حملات گسترده تری را علیه ارکان اصلی نظام را سازمان میدهند.
باری، هم اکنون تشنجی بزرگ در زير آرامش ظاهری حکومت اسلامی در جريان است که به نقش سپاه پاسداران در معادلات سیاسی مربوط می شود.
يعنی، اگر چه در طی یک سال اخیر روحانیون بارها در تماس های پنهان خود با محافل غربی و آمریکایی وانمود کرده اند که تنها ولی فقیه حکومت قادر است شروط آشتی با جامعه بین المللی را معین کند و اگرچه مهار ملایان برای غرب امری ساده و ممکن و سهل است و تا حدودی نيز هم اکنون متحقق شده، امّا نادیده گرفتن سهم سپاهیان در این بازی قدرت، لااقل تا اينجای کار، بمعنای شکست استراتژی سیاست غربی ها خواهد بود که تلاش می ورزند شرایط سیاسی «متعارفی» را در منطقه برقرار کنند.
يعنی، اگر فرمولی طلائی برای حل اين معضل يافت نشود، و سپاه پاسداران بخواهد بصورتی عملی حضورش را به رخ دنيا بکشد، در آن صورت بايد منتظر گسترش جنگ و خونریزی و بی امنی در خاورمیانه بود، امری که موجب تقویت هر چه بیشتر نقش و نفوذ سپاهیان در منطقه و در بارگاه حکومتی علی خامنه ای شده و «نرمش قهرمانانه»ی او را به مضحکه ای ذليلانه تبديل خواهد کرد.
31 دسامبر 2013
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.