خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 

گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی

طرح بحثی مقدماتی*

اکبر سیف

چهار شنبه 2 بهمن ماه 1392 ـ 22 ماه ژانويه  2014

در ابتدا باید اشاره کرد که سعی من براین است تا، با توجه به محدویت وقت، چند پرسش بنیادین به بحث گذاشته شوند. برخی از این پرسش ها به همراه پاسخ مطرح شده اند و برخی دیگر بدون پاسخ. یافتن پاسخ های درست و واقع بینانه برای این پرسش ها، از جمله موضوعات مهمی است که در مقابل همه ما قرار دارد.

یکم: گذار از ج ا به دموکراسی، از جمله مباحث اساسی ای است که در مقابل جنبش آزادیخواهانه مردم ما قرار داشته و دارد. بحث بر سر «گذار ِ» صرف از نظام دینی به هر قیمتی و با هر مقصد ناروشنی نیست؛ بحث بر سر رسیدن به نظامی است دموکراتیک، با تمامی مختصات اصلی آن. در عین حال نباید فراموش کردکه گذار به دموکراسی در ایران ذیل سیطرهء ج ا چیزی نیست که بنا به میل ما و در پی تکرار مکرر یک رشته اصول دموکراتیک، در باب ضرورت و اجتناب ناپذیری گذار، جامهء عمل پوشد. گذار امری است سیاسی- عملی و برای تحقق آن جمع و ترکیب یک رشته عوامل، آن هم در جریان وقوع تحولات سیاسی گام به گام و اغلب غیرقابل پیش بینی، که حاصل کنش و واکنش کارگزاران مختلف و متضاد المنافع و زور آزمایی میان آنهاست، تحقق می یابد.

گذار،الزامات خاص خود رادارد:بخشی ازاین الزامات ملی هستند وبه مناسبات وتوازن قوا میان نیروهای اصلی موجود درسطح جامعه،اعم ازحکومت تا اپوزیسون ومردم، وبخش های مختلف هرکدام ومنابع قدرت آنها،مربوط می گردند؛بخش دیگر، بین المللی می باشند وبه مناسبات نیروها وقدرت های خارجی بانیروهای سیاسی درگیردرعرصه ملی ارتباط پیدا می کنند.علاوه براین ودرصورت فراهم بودن یک رشته عوامل،گذاربه دموکراسی مثل هرپدیده دیگری ازمراحل مختلفی عبورمی کند.تشخیص این مراحل واتخاذ اشکال وروش های مبارزاتی خاص هریک،ازالزامات پیشبرد درست امرگذاراست.

پرواضح است که فروپاشی یافروپاشاندن نظام،بخودی خود شکل گیری دموکراسی رادرپی نخواهد داشت؛وتازه اگرهم در صورت فراهم بودن یک رشته شرایط،به شکل گیری دموکراسی فراروید باز به طورخود بخودی تحکیم دموکراسی رابه دنبال نخواهد داشت.چراکه،ازجمله الزامات تعیین کننده تحکیم دموکراسی سیاسی،تامین پیشرفت اقتصادی و دستیابی جامعه به سطح معینی ازرفاه ودموکراسی اقتصادی است.پایه اجتماعی دموکراسی درایران تحت سلطه استبدادخشن مذهبی-اولیگارشیک حاکم که کشوررابه نقطه فلاکت درتمامی زمینه هارسانده است بسیاروسیع است ودربرگیرنده اقشاروطبقات مختلف،بویژه اقشارمتوسط مدرن واقشارفرودست جامعه یعنی کارگران وعمده حقوق ومزدبگیران وتوده وسیع بیکاران و...می باشد.این ازجمله نکات مهمی است که بویژه ازسوی چپ دموکرات باید موردتوجه قراربگیرد.

اماهرگاه ازاین ملاحظات بدیهی ودر عین حال بنیادین که بعضانادیده گرفته می شوندبگذریم،استقراردموکراسی درایران مدتهاست که بدل به خواست مرکزی همه آزادی خواهان وترقی خواهان ایران،که دل درگروپیشرفت وتوسعه جامعه ورفاه شهروندان دارند، گردیده است.تزاصلی این گزاره هم براین استواراست که ازطریق برقراری دموکراسی سیاسی،درمفهوم دقیق وشناخته شده وتجربه شده آن،است که می توان درمسیرتحقق دموکراسی اجتماعی واقتصادی،درتمامی عرصه هاوجلوه های آن، درمیهن بلازده مان گام برداشت.ازاین مسیر است که می توان ومی باید به رفع تبعیض میان شهروندان جامعه درتمامی زمینه ها،میان زنان ومردان،اقوام وملیت های گوناگون،پیروان مذاهب وادیان مختلف ونیزدین ناباوران و...همت گماشت وبا مدیریت درست ودموکراتیک جامعه و بازتوزیع عادلانه ثروت ها ودسترنج کار وتلاش شهروندان ،جامعه رادر مسیرتوسعه وپیشرفت وعدالت اجتماعی اداره کرد.به همین خاطراست که استقراردموکراسی سیاسی درایران می باید درمرکزتوجه ودرسرلوحه استراتژی سیاسی چپ دموکرات ایران قرارداشته باشدوبراین مبنا به اتخاذ سیاست ها وتاکتیک های مبارزاتی بپردازد.(۱)

دوم: بحث بر سر گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی در ایران است. در اینجا با سه عنصر گذار، جمهوری اسلامی، دموکراسی، و هر سه در ارتباط با ایران، روبرو می باشیم.تصور ما از هر یک از این سه جزء به چه قرار است؟

دربرخورد با ساختارسیاسی جمهوری اسلامی که بیش از ٣۵ سال ازحاکمیتش می گذرد باید به این واقعیت توجه داشت که جمهوری اسلامی،تنها با نظامی دیکتاتوری مشخص نمی شود.رژیم ج ا رژیمی است استبدادی- مذهبی واولیگارشیک،که برمبنای دین اسلام وروایت خاصی از شیعه دوازده امامی شکل گرفته است وسلسله مراتب خاص خودراپیداکرده است.برمبنای این روایت،که درقانون اساسی نظام آمده است،حکومت امری است الهی ومتعلق به امام زمان.درغیاب امام زمان،امرولایت وامامت،درانحصارفقهای شیعه مذهب قراردارد و ولی مطلقه فقیه،درمرتبه بندی میان این فقها، نقش منحصر به فرد رهبری کننده رابرعهده دارد. دراین نظام پیروان مذهب شیعه ازامتیازات خاصی به نسبت پیروان سایر ادیان ومذاهب وعقاید دیگر ،ازاشغال مقامات سیاسی گرفته تا کسب امتیازات اقتصادی ورانت های گوناگون،برخوردارند.بی جهت نیست که جنگ قدرت وفسادورشوه خواری ازصدرتاذیل نظام رافراگرفته است.انتخابات دراین نظام،دربهترین حالت ودرصورت رعایت تام وتمام قانون اساسی رژیم،درکادرمعین وبه منظورتعیین سهم هریک ازجناح هاوباندهای ذی نفوذ دراداره کشور وبرخورداری ازامتیازات ورانت های حکومتی است که صورت می گیرد.حفظ نظام،«اوجب واجبات» همه جناح ها وباندهای حکومتی راتشکیل می دهد.چنین است که ظرفیت اصلاح ازدرون ج ا بسیارمحدودوآنهم برسرجزئیات است وهرجریان سیاسی که بخواهد درجهت اصلاح ازاساس و دستیابی به ابتدائی ترین حقوق مردم ایران به مثابه شهروندانی آزادوبرابرحقوق مبارزه کند به ناگزیربه تغییرقانون اساسی رژیم وجایگزینی آن با قانون اساسی ای جدیدو دموکراتیک وبدورازتبعیض میان شهروندان راه می برد. (۲)

در تقابل با چنین نظام سرکوبگر مذهبی فاسد حاکم است که رسیدن به دموکراسی در ایران به مثابه هدف مرکزی استراتژی سیاسی مطرح می گردد.یعنی اینکه حکومت ایران باید حکومتی باشد زمینی، انتخابی، برآمده ازرقابت آزادانه و عادلانه میان همه جریانات و نیروهای سیاسی کشور؛ حکومتی باشد متکی به رای آزاد مردم به مثابه شهروندانی آزاد و برابرحقوق، و در عین حال پاسخگو به آنان.بدین ترتیب پیش شرط های اجتماعی دموکراسی سیاسی به صورت برخورداری یکسان همه مردم از حقوق سیاسی وآزادی های مدنی ونیز وجود انجمن هاونهادهای مدنی واحزاب سیاسی ضرورت می یابند.درچنین نظام دموکراتیکی،دین ودولت ازهم جدابوده،برابری کامل میان پیروان همه ادیان برقرارمی باشد وبنابراین،دین رسمی ای وجودنخواهد داشت. شکل حکومتی مد نظر،باتوجه دستاورد های تا کنونی وآزمایش شده جامعه بشری درزمینه دموکراسی ونیزتحولات وتجارب تاریخی کشورایران،که به بهائی گزاف بدست آمده اند، جمهوری می باشد.براین بنیاد ها واعلامیه جهانی حقوق بشر است که می باید قانون اساسی جمهوری عرفی ایران تنظیم گردد.

درباره گذار وچگونگی آن هم به طورخلاصه می توان گفت که تکیه گاه اصلی گذار مردم ایران هستند.این مردم ایران هستند که برای دستیابی به حقوق سیاسی واقتصادی واجتماعی خویش در زمینه های مختلف بپا خواسته وازطریق سازماندهی مبارزات خویش،با تکیه برتظاهرات،اعتصابات ونافرمانی مدنی واشکال دیگرمبارزاتی، دیکتاتوری مذهبی حاکم را به چالش می کشند وگام به گام به عقب رانده ودرنهایت بساط آنرا برمی چینند وگذار به حاکمیت ملی ودموکراتیک رابه سامان می رسانند.بنابراین، گذاربه مردم سالاری درایران نیز،مانند هرکشوردیگری،نه ازطریق دخالت نظامی قدرت های بین المللی بلکه با تکیه برمردم ایران است که تحقق می یابد؛ وآنهم مردمی به طور نسبی آگاه به منافع خویش که درشبکه های اجتماعی وجامعه مدنی سازمان یافته اند.برای گذاربه دموکراسی،علاوه برهمه پیش شرط ها،وجود اپوزیسیون نیرومند وبواقع دموکرات، که به اتکای جامعه مدنی وشبکه اجتماعی گسترده ازنفوذ واعتبارواعتماد وسیع درجامعه برخوردارباشد هم ضرورت دارد؛ بدون وجود چنین اپوزیسیونی،که بنا برقدرت وسازماندهی بالا وتوده ای اش طرف توجه همه کنشگران قرارگرفته ودرمراحل قطعی گذار،طرف مذاکره با دیگرکنشگران سیاسی وهمه گرایشات سیاسی طرفدارتغییر وتمامی ناراضی ها، اعم ازحکومتی وغیرحکومتی ونیزقدرت های خارجی ونهاد های معتبر بین المللی قرار می گیرد،سخن گفتن ازگذاربه نظامی دموکراتیک،تاحدودی بی معناست وبه نوعی، گام گذاشتن به ناکجا آبادی ازنوع حکومت شاهی وشیخی ویاافتادن کشور درغرقاب بالکانیزاسیون وتجزیه کشوربه مخروبه هایی جداگانه است.

درباره روش گذار،به گمان من،درست این است که چپ دموکرات ایران درهمراهی با خواست مردم ایران ازاشکال وروش های مبارزاتی خشونت پرهیز طرفداری کند.چپ های دموکرات تا جائی که می توانند باید دراین راستا تلاش ورزیده وبا مواضع ورفتارخویش نشان دهند که بواقع دموکراتند وبه قواعد دموکراسی آگاه وبدان از همین امروزپای بندند.به همین خاطر است که از گذارمسالمت آمیزدفاع می کنند.اما درعین حال واضح است که شیوه گذار بیش ازهرچیز توسط هیئت حاکمه تعیین وتحمیل می شود.ودر این باره ج ا درجریان همه حیات خویش نشان داده است که مناسباتش با مردم ایران نه مناسباتی متمدنانه ودرنرم دولت هاوجوامع مدرن، بلکه رابطه ای است مبتنی بررابطه خلافت باامت؛سردمداران رژیم،حکومت رااساسا زمینی ومتعلق به شهروندان برابرحقوق نمی شناسند که بخواهند به آنهاپاسخگوباشند.چنین است که تاکنون تنها به زبان چماق،سرکوب،شکنجه ،زندان وبرپاکردن چوبه های دارونظایرآن با مردم،وبخصوص بامخالفین سیاسی ودگراندیشان سخن گفته اند.واگردربرهمین پاشنه ای بچرخد که تاکنون چرخیده است وجمهوری اسلامی درهیئت کنونی اش تداوم یابدچنین رژیمی به احتمال زیادراه گذار غیرمسالمت آمیز رابه جامعه ومردم تحمیل خواهد کرد.ودراین صورت، حق دموکراتیک مردم ایران است که به مقابله با سرکوب ج ا تامرحله فروپاشی آن برخیزند.

سوم: اما درباره این پرسش مشخص که مبحث«گذار» درایران،درچه مرحله ای قراردارد والزامات عملی برای گذاربه نظامی مردم سالار درکشور تاچه حد فراهم است؟

بدون تردید؛برای دستیابی به درکی عینی وواقعی نسبت به وضعیت «گذار» درایران،باید ارزیابی ای واقع بینانه وحتی الامکان متکی برآمار وارقام ازموقعیت رژیم ج ا ومنابع قدرت آن،وضعیت جنبش آزادی خواهانه مردم ایران دراصلی ترین زمینه ها،موقعیت اپوزیسیون وطیف های گوناگون آن، وتحولات درسطح منطقه وجهان ورابطه آن بامسائل ایران داشت.برای این منظور باید دید روشنی نسبت به یک رشته مسائل مهم داشت :مسائلی نظیر بحران مشروعیت رژیم ج ا وروند بی اعتباری ولی فقیه ،کم وکیف تشتت ودامنه وعمق جنگ قدرت میان جناح های حاکم وچشم اندازآن، چگونگی بحران عدم کارائی دولت ج ا دراداره کشوردرزمینه های اقتصادی واجتماعی و فرهنگی وسیاسی ودورنمای آن،کم وکیف نهاد های سرکوبگر رژیم ومیزان انسجام آنها،موقعیت جنبش اعتراضی ومطالباتی مردم ایران وحد سازمانیابی آن ، وضعیت اپوزیسیون دموکرات وآزادیخواه ایران ومیزان اعتبارونفوذ آن درسطح جامعه،رابطه رژیم ج ا با قدرت های منطقه ای وبین المللی وتوان آن درتحمل فشارهای گسترده خارجی .

واقعیت این است که انتخابات 92 وجریان مباحث وافشاگری هاوکنش وواکنش های قبل وبعد ازآن،چه درسطح رژیم وچه درسطح اپوزیسیون وقدرت های بین المللی، امکانات تازه ای درزمینه یافتن پاسخ های حداقل نسبت به برخی ازاین پرسش هارا،به برپایه یک رشته داده های عینی،فراهم آورده است.داشتن درکی واقع بینانه نسبت به این مسائل،سهم زیادی درتنظیم نقشه راه اپوزیسیون جمهوری خواه درباره زمینه های واقعی گذاردراین مرحله ازمبارزات مردم ایران،ودراتخاذ راهکار های مناسب ازسوی اپوزیسیون دموکرات ایفا می کند.اینها هستند ازجمله مسائل مهمی که می باید جای لازم خود رادرمباحث مربوط به گذارازج ا پیداکنند.

 

-------------------------

(1) این درست است که هدف نهائی چپ دموکرات ایران استقرارسوسیالیسم می باشد. این هم درست است که به لحاظ متدیک این هدف نهائی باید ردپای خود رادرمبارزات جاری ودر پروژه سیاسی چپ های دموکرات نشان دهد.اما همه می دانیم که بحث کدام سوسیالیسم؟وبه چه طریق وچگونه؟،به دلایل گوناگون بحثی است بازومهم.مباحث نظری دراین باره درسطح چپ جهانی جاریست وچپ دموکرات ایران هم به سهم خویش درگیراین مباحث نظری بوده است ومی باید بیش ازاین نیز،درصورت توانائی درتجدید سازمان خود،به گونه ای روشمند بدان بپردازد.اما این مباحث به هیچ وجه جای کارطاقت فرسای ارائه تحلیل مشخص ازشرائط مشخص جامعه ایران وارائه پروژه سیاسی برای گذارازاین نظام سیاسی قرون وسطائی رانمی گیرد.سیمای چپ دموکرات ایران قبل ازهرچیز سیمائیست سیاسی وبا پروژه سیاسی برای جامعه ایران مشخص می شود.چپ ایران باید بتواند بامردم ایران واقشاروطبقات مختلف آنها،بویژه کارگران ومزد وحقوق بگیران وبیکاران واقشارمتوسط وفرودست جامعه وباهمه گروه بندی های به تنگ آمده تحت فشارتبعیض،به زبان سیاسی سخن بگوید،یعنی مطالبات برحق آنها رابازشناسد وبرای آنها راه حل های مشخص،قابل فهم وقابل اجرادریک نظام دموکراتیک ومردمی ارائه دهد.چپ دموکرات ایران با چنین رویکردهائیست که می باید جایگاه مناسب خودرادرارائه گفتمان های تازه وگفتمان سازی درفضای سیاسی واقتصادی واجتماعی وفرهنگی جامعه ایران پیداکند،وباپرکردن خلاء های موجوددرجامعه،تعرض ایدئولوژیک گسترده ای راعلیه ایدئولوژی مسلط،ا که تحکیم وتداوم نظام موجود رامدنظردارد، سازمان دهد.

(2) همین جا خوبست اشاره شود که علاوه برساختارسیاسی،می باید به تحلیل مشخص ساختاراقتصادی واجتماعی نظام ج اهم پرداخت.این مبحث،بواقع مبحثی است غامض.تمرکز براین مسئله، برای تدوین استراتژی سیاسی،اهمیت تعیین کننده دارد.باتکیه برتحلیل ساختاراقتصادی-اجتماعی جامعه وارائه تصویری روشن وواقعی ازترکیب طبقاتی وقشربندی جامعه ووزن هریک است که می توان منابع قدرت دوجبهه موافقان ومخالفان مردم سالاری درایران،نقاط قوت وضعف هریک را روشن کرد وبه نقشه راه برای دموکراسی استحکام لازم بخشید.البته اینها موضوع بحث این نشست نیستند وخود بحث دیگری را می طلبند.        

 

نظر خوانندگان

امير حسين آموئی: آقای اکبر سیف، در گفتاری در تحت عنوان «گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی» مطالب جالب و متینی مطرح کرده‌اند که دارای اهمیت فراوان است. بحث ایشان ناظر بر مسائل داغ روز و مباحث رایج در میان همۀ «نیروهای سکولار دموکرات » و «ترقی خواه سکولار»، از جمله «چپ سکولار دموکرات» است. ایشان در گفتار خود نظیر بسیاری دیگر از کنشگران و اندیشه‌ورزان سیاسی ایرانی که تعلق خاطری به ایجاد یک نظام سکولار دموکراتیک دارند به موضوع مهم مطرح شده پرداخته اند و کمابیش همان مسائلی را مطرح کرده اند که دیگران پیشاپیش در برابر ما نهاده‌اند. خوانندگان می توانند به اصل مقالۀ ایشان در سایت «جنبش سکولار دموکراسی برای ایران» مراجعه نمایند؛ اما البته نکته‌هایی هم در گفتار ایشان هست که باید به آن‌ها اشاره کنم و موضوع را از زاویۀ دیگری مورد بحث فشرده قرار دهم. بهتر می دانم که روش زیر را برگزینم:

1) گفته اند که «گذار [از وضع فعلی به دموکراسی] امری است سیاسی- عملی و برای تحقق آن جمع و ترکیب یک رشته عوامل، آن هم در جریان وقوع تحولات سیاسی گام به گام و "اغلب غیرقابل پیش بینی"، که حاصل کنش و واکنش کارگزاران مختلف و متضاد المنافع و زور آزمایی میان آنهاست، تحقق می یابد.» اگرچه قول ایشان از درجۀ درستی نسبتا بالایی برخوردار است اما یک نکته را نادیده گرفته اند: مبارزۀ سیاسی در دوران کنونی و قرن بیست و یکم از حد یک مبارزۀ «خود به خودی» فراتر رفته و به مبارزه‌ای «آگاهانه» تبدیل شده است. لذا عبارت «اغلب پیش بینی نشده» در قول ایشان حاکی از مبارزۀ خود به خودی است که وجود یک رهبری آگاه و دارای برنامۀ مشخص برای گذار را نادیده انگاشته است. در شرایط تحلیل مشخص از اوضاع مشخص قاعدتا باید ابتدا مرحلۀ اصلی تحول تاریخی در مد نظر قرار گیرد و سپس رهبری آگاه با حداکثر توانی که در ارزیابی از سیستم و تعادل نیروهای سیاسی دارد، بتواند تا جای ممکن به پیش بینی حوادث بپردازد. هیچ یک از گروه‌ها و سازمان‌های کنونی اپوزیسیون در حال حاضر در این مرحله نیستند و توان پیش‌بینی اوضاع آینده را ندارند. بسیاری از این‌ها حتی نمی‌توانند تحلیل دستی از شرایط کنونی به دست دهند. اگر به مرامنامه‌ها و اساسنامه‌های آنان رجوع کنید، به نکته‌های زیادی برخورد خواهید کرد. لذا با ایشان از نقطه نظر تئوریک، در مورد عبارت «اغلب غیر قابل پیش بینی» اختلاف نظر دارم! رهبری اپوزیسیون دموکراتیک یا به قول ایشان چپ دموکرات باید بتواند «پیش بینی درستی از اقدامات نیروی مقابل و چرخش و آرایش نیروها در هر لحظه داشته باشد!

2) در مورد این که گفته اند «به همین خاطر است که استقرار دموکراسی سیاسی درایران می‌باید در مرکز توجه و در سرلوحه استراتژی سیاسی «چپ دموکرات» ایران قرار داشته باشد و بر این مبنا به اتخاذ سیاست ها و تاکتیک های مبارزاتی بپردازد» البته این سخن کاملاً درست است، تنها معتقدم که به جای «چپ دموکرات» باید از عبارت «نیروهای دموکرات» استفاده کرد. واضح است که در شرایط کنونی نیروهای متوسط شهری و اقشار غیر پرولتری (یقه سیاه و سپید) خواهان دموکراسی هستند ولی ممکن است که آنان «چپ، به مفهوم سوسیالیستی کلمه» نباشند. نادیده گرفتن این نیروها یعنی چشم بستن به روی واقعیات. «گروه»هاییی از اپوزیسیون که ایران را به اصطلاح در مرحلۀ انقلاب یا تحولات سویالیستی بلافصل می بینند، نیروی طبقۀ متوسط و بازار  و اقشار مرفه رو به بالا را در نظر نمی‌گیرند، و شاید اصلا آنان را سد راه و باری بر دوش جنبش بدانند. در واقع یعنی تحلیل این گروه ها از شرایط امروز تحلیلی نادرست است.

3) در مورد این که گفته اند: «درباره گذار و چگونگی آن هم به طورخلاصه می توان گفت که تکیه گاه اصلیِ گذار، مردم ایران هستند...» باید عرض کنم که «مردم ایران» به گروه‌ها و اقشار مختلف منقسم اند و باید منافع «تاریخی- سیاسی-طبقاتی» آنان را در نظر داشت. روشن است که در مرحلۀ کنونی برقراری دموکراسی سکولار خواستۀ واحد و مشترک تمامی آن‌هاست، حتی در میان بخش‌هایی از روحانیت، نیروهای مذهبی و نظامیان!

4) نوشته اند که «برای گذار به دموکراسی،علاوه برهمۀ پیش شرط ها، وجود اپوزیسیون نیرومند و به واقع دموکرات، که به اتکای جامعه مدنی و شبکۀ اجتماعی گسترده از نفوذ و اعتبار و اعتماد وسیع در جامعه برخوردار باشد هم "ضرورت" دارد.» به نظر بنده، و با در نظر گرفتن وضع وخیم گروه‌های گوناگون اپوزیسیون با اختلافاتی که دارند و رنجی که از کژفهمی های خود می برند، یعنی وضعی که مصداق همان جنگ "هفتاد و دو ملت" حافظ گفته است، وجود یک جبهۀ مؤتلف اپوزیسیون که حول حداقل برنامه برای دموکراسی ائتلاف کرده‌ باشند «ضرورت تام» و در واقع «اولویت اساسی» دارد! زیرا که رژیمی هر قدر هم که ناتوان باشد بدون عقب نشاندن آن یا پس راندنش و یا زدن ضربه به آن و سرنگون کردنش، از صحنه خارج نخواهد شد! و البته آن جبهۀ ائتلافی برای این کار ضروری است یعنی یا برای چانه زدن با رژیم و آچمز کردنش به طریقی که گام به گام خود پس نیشند و یا اگر مقاومت و مبارزه آغاز کرد، به کنارش نهند.

5) اما مهم ترین نکته ای که به نظر من ایشان آن را از قلم انداخته اند، پرسش بسیار مهم و حیاتی «چگونگی شکل دادن به جبهۀ مؤتلف برای حداقل دموکراسی» است. تا کنون تمام کوشش‌های شکل گرفته بی‌هوده یا کم‌هوده بوده و به جایی نرسیده است. سی و پنج سال گذشته و هر سه ستون «اتحاد، مبارزه، پیروزی» برای دموکراسی پوسیده، به خاک سیاه و غمناک عزاداری نشسته و به «افتراق، انجماد، انقیاد» تبدیل شده است. همه می دانیم که شخصیت ملی ایرانیان شخصیتی محصول بیست و پنج سده استبداد، خداسازی و خداپروری  و بندگی، خود خدا پنداری و بنده خواهی، عدم اعتماد و شکاکیت،  ترس از فردا و حس بی‌ثباتی، شایعه پراکنی و دهن بینی، افراط و تفریط، منیت و خود برتر خواهی و خود برتر‌بینی، و در عین حال جان فشانی و ایثار و گذشت و مهربانی و اعتماد بی پایه و اساس و نظایر اینها بوده و اکنون نیز هست. با این حال بوده زمان‌هایی که ناگهان این گروه‌ها، افراد مخالف و سپس به دنبال آنها مردم ، و یا بخش‌های زیادی از مردم ، ناگهان به صورت متحد برخاسته و رژیمی را سرنگون کرده‌اند. مکانیزم این خیزش‌ها مکانیزم  اتحاد ناگهانی و ناگزیر بوده است. این مکانیزم در واقع روی دیگر سکۀ جامعۀ کوتاه مدت کلنگی است که در آن واکنش ناگهانی و تکانشی وجه غالب حرکات اجتماعی است و آینۀ صادق همان احساس بی‌ثباتی به امروز و فرداست.  اما در این دوره ها، در هر حال، فردی یا چند تنی توانسته اند توده ها را رهبری کنند (در دورۀ معاصر مصدق و خمینی در دوسوی مختلف و متضاد). لذا آنچه که اهمیت دارد شناخت ویژگی‌ها و شیوۀ « رهبرپذیری» یا ایجاد شرایط آن «اتحاد یا ائتلاف ناگهانی و ناگزیر» است. به نظر بنده اکنون که می بینیم سیر و سفر و مصاحبه با این و آن و به اصطلاح راضی کردن رهبران گروه‌ها و سازمان‌ها به هیچ جای درستی نمی رسد، باید آن رهبران و افراد مستقل به شکلی و توسط «فردی» (موردی که در شرایط کنونی احتمال توفیق ناچیزی دارد) یا «مجموعۀ افراد خاصی» برانگیخته شوند تا شاید زمینۀ دست کم ائتلاف آنان حول حداقل برنامه برای دموکراسی سکولار فراهم شود.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه