بازگشت به خانه

ا

آیا ایران بار دیگر عقب می‌ماند؟

عوامل بازدارندهء توسعه در جمهوری اسلامی

کاظم علمداری

چهارشنبه 2 بهمن ماه 1392 ـ  22 ماه ژانويهء 2014

 

بخش ششم

 چکیده بخش‌های پیشین:

در بخش نخست، آمار عقب ماندگی ایران نسبت به کشورهای همردیف، و قبل از انقلاب بررسی شد. در بخش دوم تجربه سلطه نهاد روحانیت و نظامیان بر ساختار قدرت توضیح داده شد. در بخش سوم، نظریه‌ای که ورود صنعت مونتاژ به ایران را مغایر با رشد و پیشرفت صنعت مستقل می‌دانست، و به جای مبارزه با دیکتاتوری، مقابله با سرمایه‌داری و نفوذ غرب در ایران را هدف قرار داده بود نقد گردید. بخش چهارم الگوی توسعه ژاپن، و فازهای توسعه ایران قبل از انقلاب ارزیابی شد. در بخش پنجم زمینه پیداش انقلاب، ازجمله مثلث هویت فرهنگی و بحران ناشی از آن، و همچنین عوامل برانگیزنده انقلاب توضیح داده شد. در این بخش عوامل بازدارنده ذهنی و بینشی رهبران جمهوری اسلامی در توسعه تشریح می‌گردد.

 

عوامل ذهنی و بینشی

عوامل بازدارنده توسعه را می‌توان به ذهنی و عینی تقسیم نمود. توسعه نیافتگی ایران در دوره جمهوری اسلامی، در وهله نخست ناشی از ذهنیتی است که بر سیاست‌های کلان نظام حاکم بوده است. اساس این ذهنیت، اسلامی کردن جامعه، یا منطبق کردن جامعه برالگوی رفتاری و اعتقادی اعراب عصر پیامبر و اجرای این سیاست و احکام، تا حد برگشت به سنت‌های صدر اسلام، و هنجارهای فرهنگی اقوام عرب بوده است، که از احکام فقهی به سیاست راهبردی یا قانون بدل شده‌اند. در این نسخه‌برداری، تا به حدی پیش رفته‌اند که در انتخاب سیاست خارجی خود به نمونه‌هایی از کشمکش ‌های عصر پیامبر بر می‌گردند. بطور مثال برای اتخاذ سیاست درست در مورد تحریم‌ها، بر سر اینکه نظام در شرایط شعب ابی‌طالب قرار دارد، یا در شرایط بدر و خیبر اختلاف شدید پیدا می‌شود.

آنگونه که شواهد نشان می‌دهد، سیاست الگو برداری از گذشته‌های صدر اسلام به جای کمک به توسعه، پیشرفت و رفاه مردم، یا آنطور که ادعا می‌شود، معنویت، به موانع اصلی این خواست‌ها بدل شده است. بطوریکه آنچه امروز در جامعه کمتر دیده می‌شود، معنویت است.

پس از انقلاب، برای اسلامی کردن جامعه، نخست برخی از گام‌هایی که در فرایند نوگردانی جامعه در دوره پهلوی برداشته شده بود با انگ توسعه غربی، و غیراسلامی بودن آن‌ها، حذف و یا وارونه شد و جای آن الگوی اقتصاد و توسعه اسلامی قرار گرفت.

 

اقتصاد اسلامی چیست؟

گذشته از اصلاح‌گرایان مسلمان در دنیای عرب، و هند و پاکستان، [1] نظریه اقتصاد اسلامی را در ایران پیش از انقلاب افرادی مانند محمد باقرصدر در کتاب اقتصاد ما، محمد حسین بهشتی در کتاب اقتصاد اسلامی، سید محمود طالقانی در کتاب اسلام و مالکیت، آیت‌الله سید موسی صدر در کتاب اقتصاد در مکتب اسلام، و سید ابوالحسن بنی‌صدر در کتاب اقتصاد توحیدی توضیح داده بودند. پس از انقلاب نهادهای متعددی مانند «گروه پژوهشی اقتصاد اسلامی»، در پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی دانشگاه مشهد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، فصلنامه اقتصاد اسلامی، انجمن علمی اقتصاد اسلامی ایران و افراد منفرد تلاش‌های جدیدی برای حل تناقض‌های اقتصاد موجود با اقتصاد اسلامی، مانند معضل بهره بانکی، که ربا خوانده می‌شد به کار گرفتند. بررسی این نشریات نشان می‌دهد که آنچه ارائه شده کارهای تبلیغی، تکراری و غیرعلمی است و مطلبی فرا‌تر از آنچه دیگران گفته بودند، نیست. ولی، علی‌رغم این تلاش‌ها، آنچه در عمل رخ داد، نه تنها بهره بانکی پذیرفته شد، بلکه به چندین برابر نرخ رایج در بانک‌های جهانی بدل گردید. ضرورت بر تخیلات غلبه کرد.

براساس ادعا‌ها، اقتصاد اسلامی، نه سرمایه‌داری است و نه سوسیالیسم. اما بر خلاف ادعا، اقتصاد اسلامی در ایران با تلفیقی از اقتصاد سرمایه‌داری و سوسیالیسم آغاز و به بد‌ترین نوع سرمایه‌داری، همراه با فساد گسترده مالی بدل و با شکست بزرگی روبرو گردید. بطوری که امروز یکی از عقب‌مانده‌ترین اقتصاد‌ها در کشورهای درحال توسعه است. واقعیت این است که، مانند دمکراسی اسلامی، جامعه مدنی اسلامی، و حقوق بشر اسلامی، پدیده‌ای به نام اقتصاد اسلامی نیز وجود ندارد. علم اقتصاد در دوره مدرن و برای توضیح واقعیت‌ها و پاسخ دادن به نیازمندی‌های این دوره بوجود آمده است. همانگونه که احکامی که در صدر اسلام بیان شده است برای قاعده‌مند کردن مناسبات قبیله‌ای آن زمان (احکام امضائی منتج از سنن باستان اعراب)، تجارت محدود آن دوره، و اقتصاد ساده کشاورزی، از جمله مفاهیمی مانند مضاربه، مزارعه، مساقات، بیع، اجاره، جعاله و امثال آن است، [2] و ظرفیت پاسخ دادن به نیازمندی‌های مناسبات پیچیده اقتصاد جهانی، جامعه صنعتی و سلطه سرمایه مالی را ندارند. عدالت خواهی اسلامی، یا سوسیالیسم اسلامی موردنظر برخی از صاحب نظران مانند سید قطب، و وعده‌های داده شده در مواردی چون مجانی کردن آب و برق و کرایه اتوبوس نیز نتوانست عملی شود. هزینه‌های بسیار بالای این اقلام نشان می‌دهد که این ذهنیت بسیار از واقعیت‌های امروز فاصله داشت. یا تصورات اسلامی کردن علوم و دانشگاه‌ها، زیر نام انقلاب فرهنگی، که منجر به تعطیل مؤسسات آموزش عالی کشور برای سه سال شد. این اقدام ضربه اساسی بر روند توسعه ایران وارد کرد. و یا خواست شکل‌دهی اقتصاد بر محور کشاورزی در برنامه توسعه جمهوری اسلامی ناشی از تفکر اقتصاد دوران ماقبل سرمایه‌داری صنعتی، کشاورزی را هم به آستانه نا‌بودی کشانده است. بطوری که امروز از صددرصد نیازمندی کشاورزی، کمتر از 50 درصد یعنی حدود 44 درصد را می‌توانیم خودمان تامین کنیم و بقیه را وارد می‌کنیم.

 

الگوی اسلامی توسعه چیست؟

در الگوی اسلامی، «عدالت اسلامی» جای رشد اقتصادی، و «رشد و تعالی انسان»، جای اهداف توسعه را گرفته است. زمینه اقتصاد اسلامی، فقه و سنت، هنجارهای رفتاری اعراب و ارزش‌های قرآنی است. فقها جای کار‌شناسان، و سیاست‌گزاران اصلی حکومت قرار گرفته‌اند. پس از انقلاب فقها در موقعیت ویژه و قدرت مطلق، خواهان اسلامی کردن جامعه، علوم، دانشگاه‌ها، بانک‌ها و اقتصاد، و دیگر مناسبات جامعه شدند. آیت الله خمینی نقش فقها در حکومت اسلامی را اینگونه توجیه می‌کرد.

علما توسط امام برای حکومت و قضاوت کردن در میان مردم برگزیده شده‌اند. آن‌ها وارثان پیامبرانند. اگر فقیه عادل و عالم حکومت را بدست بگیرد، امور جامعه را همانگونه که پیامبر اداره می‌کرد اداره خواهد کرد و وظیفه مردم است که به او گوش بدهند و از اواطاعت کنند. [3]

همانطوری که در آغاز گفته شد، یکی از عوامل بازدارنده توسعه در جمهوری اسلامی ذهنی و بینشی است. آیت الله خامنه‌ای، در مقام رهبر جمهوری اسلامی، منظور از توسعه در جمهوری اسلامی را برای کار‌شناسان، دانشگاهیان و دانشجویان تعیین و تشریح نمودند. به دلیل اهمیت این سخنان، این قسمت از مقاله به نقل و نقد بخشی از نظرات ایشان می‌پردازد.

 

خط و رشته فکری اسلامی

این سخنان به مناسب شروع برنامه پنجم توسعه بیان شده است. آقای خامنه‌ای می‌گوید: «بحث، لزوم بازشناسى الگوى توسعه و پیشرفت است. ما می‌خواهیم پیشرفت کنیم. مدل این پیشرفت چیست؟ این مدل را باید بازشناسى کنیم. گفتم تحول، سنت الهى است در زندگى بشر. با او سینه به سینه نباید شد؛ از او استقبال باید کرد. باید تحول را مدیریت کرد، تا به پیشرفت بینجامد؛ جامعه را پیش ببرد. دانشگاهیان؛ چه دانشجو، چه استاد و حوزویان؛ چه طلبه، چه استاد، همه باید این خط و رشته‏ فکرى را تعقیب و دنبال کنند.»           

ایشان می‌افزایند: «... این به معناى این نیست که ما تازه مى‏خواهیم پیشرفت را شروع کنیم، لذا الگو براى پیشرفت می‌خواهیم؛ نه، پیشرفت در کشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابى شروع شد.» اما آنچه در جامعه و طی چهار برنامه توسعه رخ داده است موجب کاهش رشد اقتصادی، پیش‌نیاز توسعه، گسست و توقف روند پیشرفت و توسعه در ایران شد. چرا برنامه توسعه جمهوری اسلامی که از آغاز انقلاب شروع شد با شکست روبرو شده است؟ ایشان توجیهات زیر را اضافه کردند.

 

«خطر مدل غربی»

«چرا لزوم این کار را باید بیان کرد؟ خیلى ساده است؛ به خاطر اینکه امروز در چشم بسیارى از نخبگان ما، بسیارى از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روى مدل‌هایى که غربى‏‌ها براى ما درست کرده‏اند، دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزارانِ ما این است و این چیز خطرناکى است؛ چیز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است.»

واقعیت این است که چرخ را نمی‌توان دوباره اختراع کرد. برای توسعه جامعه نمی‌توان از الگوهای موفق و تجارب کشورهای دیگر استفاده نکرد. همانگونه که نمی‌توان علوم را، فن آوری را از نو بنا نهاد. تنها می‌توان دست آورد‌های آن‌ها را با نیازمندی‌های و شرایط داخلی خود وفق داد، ولی نمی‌توان آن‌ها را به صرف اینکه غربی هستند نادرست خواند. بسیاری از تکنولوژی و محصولات صنعتی که در ایران استفاده می‌شوند غربی‌اند. مدل اسلامی توسعه نه در ایران موفق شده است، و نه در کشوری دیگر.

غربی‌ها نمی‌خواهند ما رشد کنیم؟

آقای خامنه‌ای می‌افزاید: «غربى‏‌ها هیچ مایل نبودند و نیستند که غیرغربى وارد باشگاه علمى غرب شود.» ولی سخنان آقای خامنه‌ای و هشدار به دانشگاهیان این است که از مدل غربی استفاده نکنید. این نشان می‌دهد این خود ما هستیم که نمی‌خواهیم از تجارب غرب، به دلیل غربی بودن آن‌ها استفاده کنیم.

اما برخلاف اظهارات آقای خامنه‌ای، بسیاری از کشورهای غیرغربی نه تنها به پیشرفت و توسعه چشم گیری دست یافته‌اند، بلکه خود به الگو توسعه و پیشرفت در جهان بدل شده‌اند. در سه دهه گذشته که ایران از رشد اقتصادی و توسعه باز مانده است، غرب در این وضعیت نقشی نداشته است. کشورهای همتراز ایران، یا حتی آنهایی که از ایران نیز عقب‌تر و فقیر‌تر بودند، و مانند ایران منابع سرشار نفت و گاز هم نداشتند به رشد و پیشرفت‌های شایان توجهی دست یافته‌اند. غرب نه تنها مانع آن‌ها نبوده، بلکه این کشور‌ها در همکاری نزدیک با غرب به قدرت‌های جدیدی بدل شده‌اند. آن‌ها برخلاف جمهوری اسلامی در ارتباط با غرب، نه مقابله و دشمنی با غرب رشد وتوسعه یافته‌اند.

کشور غیرغربی ژاپن یکی از پیشرفته‌ترین جوامع جهان توسعه یافته است. ژاپنی‌های پنهان نمی‌کنند که برای رشد و توسعه کشورشان هزاران دانشجو را به کشورهای غرب فرستادند تا از تجارب و پیشرفت‌های آن‌ها در تمام حوزه‌ها بیاموزند. ژاپن مانند بسیاری کشورهای دیگر فرهنگ، و ارزش‌های سنتی و اعتقادی خود را همچنان حفظ کرده است. ولی حفظ این فرهنگ به معنای بهتر بودن و بر‌تر بودن آن‌ها نیست. ژاپن دارنده دومین اقتصاد جهان، در ارتباط و همکاری نزدیک با غرب به نمونه‌ای کم نظیر از رشد صنعتی رسیده است. چرا جمهوری اسلامی مدل موفق و غیرغربی ژاپن را بکار نگرفته است؟

بسیاری از کشورهای آفریقایی هنوز در مراحل اولیه توسعه هستند. در برخی از این جوامع درگیری‌های قبیله‌ای که ویژگی دوره‌های گذشته است همچنان ادامه دارد. ایرانیان نیز از دوره فتحعلیشاه قاجار دانشجویانی را برای کسب علم و دانش و فراگیری دستآوردهای کشورهای توسعه یافته به غرب گسیل داشته‌اند. در دوره محمد رضا شاه حدود 50 هزار دانشجوی ایرانی در کشورهای خارج، تحصیل می‌کردند.[4] بسیاری از آن‌ها امروز در خدمت پیشرفت و توسعه ایران‌اند. در دوره کنونی نیز، ده‌ها هزار دانشجوی ایرانی در غرب تحصیل می‌کنند. رهبران جمهوری اسلامی نیز فرزندان خود را برای تحصیل به غرب می‌فرستند، نه به کشورهای شرقی. رئیس جمهور کنونی ایران، و برخی وزرای کابینه او نیز خود در غرب تحصیل کرده‌اند. اینکه رئیس جمهور پیشین ایران، احمدی‌نژاد، زبان خارجی نمی‌دانست، و یا از کدهای رفتار دیپلماتیک بی‌اطلاع بود، مایه افتخار ایرانیان نبود. آنچه او بر سر ایران آورده است، نه غربی، بلکه به تعبیر او و مقامات پشتیبانی‌کننده او، مانند آقای خامنه‌ای، باید اسلامی بوده باشد.

چین در ارتباط نزدیک با غرب با سه دهه پی در پی رشد دو رقمی، به ثروت بی‌سابقه‌ای دست یافته و امروز بزرگ‌ترین وام دهنده به کشور آمریکا است. برزیل نیز در ارتباط و همکاری نزدیک با غرب به پیشرفت‌های بزرگی رسیده است، و امروز چهارمین صادرکننده هواپیما در جهان است. کشور مکزیک چهارمین صادرکننده اتومبیل در جهان از جمله به کشور آمریکا، پایه‌گذار صنعت اتومبیل‌سازی است. کره جنوبی با صادرات بالای پانصد میلیاردی صنایع، صاحب یکی از پیشرفته‌ترین صنایع کشتی سازی در جهان است. همه این کشور‌ها، و بسیاری کشورهای موفق نیز از الگوی توسعه غرب استفاده کرده‌اند. آیا نمونه‌ها کافی نیست که به موفقیت مدل غربی، و نا‌توان بودن الگوی توسعه اسلامی پی ببریم؟

برداشت آقای خامنه‌ای در فرهنگ کشورهایی مانند ایران، که نمی‌خواهند نقش و مسئولیت خود را در وضعیتی که برآن‌ها حاکم است بپذیرند، عمومیت و حتا خریدار دارد. آن‌ها همواره دیگران را مسئول مشکلات خود، از جمله غرب را عامل عقب ماندگی خود معرفی می‌کنند، تا خیال خود و مردم را آسوده کنند، که خود مسئول آنچه بر کشورشان حاکم است، نیستند. اینگونه توجیهات غیر واقعی یکی از دلایل عقب ماندگی ایران است. آن‌ها نقش دیکتاتوری، فساد، حذف نخبگان جامعه، از بین بردن شرایط رشد خلاقیت‌های انسانی، یعنی نبود آزادی فکر و اندیشه، عوامل عقب ماندگی ایران را نادیده می‌گیرند.

 

«الگوی خطرناک غربی»

آقای خامنه‌ای در تعیین معیار توسعه می‌افزاید: «...این طلسم که کسى تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگیرد. این وضعیت کاملاً خطرناکى براى کشور است.»

پیشرفت پدیده‌ای نیست که بتوان آن را غربی و غیرغربی خواند. پایه توسعه، رشد اقتصادی است. رشد اقتصادی شامل درآمد سرانه، تولید سرانه، در آمد ناخالص ملی، همه ناشی از تولیدات صنعتی، کشاورزی، خدمات اجتماعی، و زمینه‌ساز کار آفرینی، توسعه علوم و مؤسسات پژوهشی و آموزش عالی، فراهم بودن امکانات بهداشتی و بیمارستانی و دارویی، گسترش راه‌های زمینی، هوایی و دریایی، رفاه همگانی و دسترسی شهروندان به کار، درآمد کافی، و امکاناتی مانند مسکن، اتومبیل، بیمه، نیازمندی‌های زندگی، برخورداری از بهداشت عمومی، هوا و محیط زیست سالم، امکانات هنری، فرهنگی، آزادی فکر و اندیشه، آزادی سیاسی و اجتماعی، آزادی رسانه‌ها، عدالت اجتماعی و فرصت‌های برابر برای شهروندان فارغ از جنسیت، قومیت، و دین است. این شاخص‌های توسعه را نمی‌توان غربی و غیرغربی خواند. این در شرایطی است که ایران مجبور است بسیاری از نیازمندی‌های خود را از کشورهای خارج وارد کند. غرب اگر بخواهد هم نمی‌تواند مانع تولیدات صنعتی و کشاوزی و رشد علوم در ایران بشود. کما اینکه کره شمالی علی‌رغم خواست غرب به سلاح اتمی دست یافته است.

آقای خامنه‌ای در نفی الگوی توسعه غربی می‌گوید: «... در داخل خود آن کشور‌ها هم اخلاق فاسد، دورى از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانى خانواده و این چیز‌ها را رواج داده. بنابراین، موفق نیست.» تمام این آسیب‌هایی اجتماعی مورد اشاره ایشان، اگر نه بطور نسبی با ابعادی بزرگ‌تر، در ایران نیز وجود دارد، این واقعیت برکسی پوشیده نیست.

 

«رشد و تعالی انسان»

آقای خامنه‌ای اضافه می‌کند: «...پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش... البته پیشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالى انسان است.»

نخست اینکه کسب سود و حرص مال درجمهوری اسلامی اگر بیشتر از کشورهای غربی نباشد، کمتر نیست. در حوزه اخلاق و رفتار انسانی، فساد مالی، و آسیب‌های اجتماعی ایران در رده‌های بالا در جهان قرار دارد. اما اگر پیشرفت و توسعه در غرب همه جانبه نبود، قادر نبودند الگوی توسعه کشورهای دیگر جهان بشوند. رشد مادی جامعه اساس توسعه در حوزه‌های دیگر است، ولی به آن محدود نمی‌شود. بدون رشد مادی صنعت رشد نمی‌کند و بدون رشد صنعت کشاورزی رشد نمی‌کند، و بدون رشد کشاورزی نیازمندی غذایی جامعه تأمین و صادر نمی‌گردد، هنر و موسیقی و ادبیات رشد نمی‌کند.

 

«تاکتیک زیرکانه تبلیغاتی»

آقای خامنه‌ای می‌افزاید: «غربى‏‌ها یک تاکتیک زیرکانه‏ تبلیغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا کردند و آن این است که کشورهاى جهان را تقسیم کردند به توسعه‏یافته، در حال توسعه و توسعه‏نیافته. خب، در وهله‏ى اول انسان خیال می‌کند توسعه‏ یافته یعنى آن کشورى که از فناورى و دانش پیشرفته‏اى برخوردار است، توسعه ‏نیافته و در حال توسعه هم به همین نسبت؛ در حالى که قضیه این نیست. عنوان توسعه‏یافته - و آن دو عنوان دیگرى که پشت سرش مى‏آید، یعنى در حال توسعه و توسعه‏نیافته - یک بارِ ارزشى و یک جنبه‏ى ارزش‏گذارى همراه خودش دارد. در حقیقت وقتى می‌گویند کشور توسعه یافته، یعنى کشور غربى! با همه‏ى خصوصیاتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‏گیرى سیاسى‏اش؛ این توسعه‏ یافته است. در حال توسعه یعنى کشورى که در حال غربى شدن است؛ توسعه‏نیافته یعنى کشورى که غربى نشده و در حال غربى شدن هم نیست.»

به نظر نمی‌رسد که بتوان واقعیت تقسیم جوامع براساس میزان توسعه یافتگی آن‌ها را «تاکتیک زیرکانه تبلیغاتی» نامید. ایشان مقصود خود را در جمله آخر این پاراگراف بیان کرده است. اینکه بپذیریم غرب توسعه یافته است، پس باید بپذیریم که «فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‏گیرى سیاسى‏اش؛ این توسعه‏یافته است.»

به نظر نمی‌رسد که این ارزیابی از این ویژگی‌ها نه مشکل زا باشد و نه مشکلی را حل کند. بطورغرب ایرانیان را مجبور نکرده است زبان انگلیسی، یا آداب و رسوم آن‌ها را یاد بگیرند. این نیازمندی جامعه امروز جهانی است که ملت‌ها در ارتباط تنگا تنگی با هم قرار گرفته‌اند. دراینکه غرب صنایع‌اش، علوم‌اش، بهداشت‌اش، آزادی دینی و سیاسی‌اش،... پیشرفته‌تر وتوسعه یافته‌تر است نمی‌توان شک کرد. و یا اینکه ایرانیان برخی از جنبه‌های فرهنگ غرب را، بطور مثال آزادی و اختیار در انتخاب و تفسیر دین را بر اجبار دین خشک دولتی در ایران ترجیح می‌دهند، تاکتیک زیرکانه تبلیغاتی غرب نیست. واقعیتی اجتناب نا‌پذیر است، که جمهوری اسلامی باید دلایل آن را در سیاست‌های خود جستجو کند.

 

«منابع اسلامی»

آقای خامنه‌ای می‌افزاید: «ما یک جامعه‌ اسلامى هستیم، یک حکومت اسلامى هستیم و افتخار ما به این است که می‌توانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامى هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنى و ممتازى که در فلسفه‌ى ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد.»

البته غرب مانع آن نبوده است که مسلمان‌ها از این منابع استفاده کنند. ولی هیچ کتاب دینی منبع توسعه و پیشرفت جامعه نبوده است. در دنیای امروز تقسیم گسترده علوم و تخصص‌ها و کارکرد‌ها وجود دارد. این خود بخشی از پیشرفت و توسعه است. در دنیای قدیم همه امور در خانواده و دین و دولت خلاصه می‌شد. امروز صد‌ها نهاد تخصصی مختلف برای تأمین نیازمندی‌های انسان بوجود آمده است. هیچ کلیسا و کنیسا و مسجدی در جهان مسئول برنامه‌ریزی اقتصادی کشوری نیست. برای تربیت و آموزش اقتصادان‌ها دانشکده‌ها و دپارتمان‌های بزرگی ساخته شده است. نباید انتظار داشت که حوزه‌ها و مساجد بتوانند‌‌ همان کار را انجام بدهند. کما اینکه اقتصاد‌دان‌ها نمی‌توانند کار فقها را انجام بدهند. در ایران نیز بطور طبیعی در دانشگاه‌ها به جای کتب علمی و اقتصادی از قرآن و کتب فقهی استفاده نمی‌شود. اینکه حوزه سلطه خود را بر دانشگاه‌ها تحمیل کرده است، طبیعی نیست و روند توسعه جامعه را از بین می‌برد.

فلسفه و رسالت دین رشد اقتصادی و توسعه جامعه نیست. اگر دین منبع توسعه و پیشرفت جامعه می‌بود، جوامع می‌بایست قرن‌ها پیش توسعه می‌یافتند، و دانشجویان به جای دانشگاه در حوزه‌های علمیه تخصص می‌گرفتند. احکام قرآنی، فقهی، مفاهیم فلسفی، کلامی برای رشد اقتصادی، و توسعه سیاسی و اجتماعی، صنعتی و کشاورزی و غیره راهی نشان نمی‌دهند. وظیفه دین، از جمله حفظ اخلاق است که در ایران اسلامی بسیار سقوط کرده است. زیرا فقها به جای انجام وظایف دینی خود به سیاست و اقتصاد، امور نظامی و امنیتی و مالی روی آورده‌اند. دین باید از سایر نهادهای اجتماعی جدا باشد. تا هم سلامت خود را حفظ کند و هم اجازه دهد که کار‌شناسان در حوزه‌های مختلف علمی از الگوهای شناخته شده برای رشد و توسعه و حل مشکلات جامعه استفاده کنند. در بخش بعدی موانع عینی توسعه در جمهوری اسلامی توضیح داده می‌شود.

————————
[
1] حمید عنایت، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، چ 3، تهران، خوارزمی، 1372.
متن انگلیسی:

Modern Islamic Polictical Thouhgt, University of Texas, Austin, 1982

[2] پیشین

[3] Hamid Algar, Governance of the Jurist, Islamic Government, Publisher n/a, 2000. David Menashri

[4] Education and the Making of Modern Iran, Corne University Press, 1992.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه