خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نام نويسندگان   |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

چرا چنین خوار شدیم؟!

شهباز نخعی

جمعه 18 بهمن ماه 1392 ـ  7 ماه فوريه 2014

 

از دست دادن غرور، عزت نفس، و حرمت انسانی فرآیندی تدریجی است و زبانزد "قرم، قرم" ریشه در این واقعیت دارد.  زمانی که آیت الله خمینی به مردم وعدهء آب، برق و اتوبوس مجانی داد و گفت که "شمارا به مقام انسانیت می رسانیم"، اگرچه چنان که خود بعدها اعتراف کرد "خدعه" و عوامفریبی می کرد، اما بعید است که می توانست حدس بزند که حکومتی که برپاکرده روزگاری به آنچه که امروز در نظام ولایت مطلقه فقیه می گذرد تبدیل شود.

البته، کوچک انگاری و تحقیر مردم بخش اجتناب ناپذیر همهء نظام های خودکامهء استوار بر کیش شخصیت است. برای آن که یک طرف بزرگ نمایانده شود، ناگزیر باید طرف دیگر را کوچک کرد.  وجود "برادر بزرگ" در نظام استالینیستی اتحاد جماهیرشوروی ناگزیر خرد و حقیر بودن مردم و دور بودن آنان از دایرهء تصمیم گیری را در برداشت. عظمت موهوم و ادعایی "مقام معظم رهبری" که ورد زبان پر قیچی های نظام ولایت مطلقه فقیه است، معنایی – حتی تلویحی – جز این نمی تواند داشته باشد که بقیهء افراد جامعه – با حفظ درجات و مراتب -، در برابر این "عظمت" کوچک و حقیرند. حتی اگر شخص "مقام معظم" به زبان خود اعتراف کرده باشد که "جسمی علیل و ناقص و آبرویی اندک" دارد و درکارنامه اش نیز چیزی جز خیره سری و اشتباه های مکرر در مکرر ثبت نشده باشد.

یکی از راه های به نمایش گذاشتن این "عظمت" موهوم، بالانشینی است. کسی که از فراز یک ساختمان 50 طبقه به پایین می نگرد، طبعاً مردم را به اندازهء مورچه هایی کوچک می بیند و در قیاس با آنها دچار توهم "خودبزرگ بینی" می شود. راه دیگر، درمانده و نیازمند کردن مردم است که حرمت و عزت نفس آنان را از بین می برد.  در زمان بیان وعدهء آب، برق و اتوبوس مجانی توسط آیت الله خمینی، اگر مناعت طبع و عزت نفس بر خصلت ناپسند "رایگان طلبی" غلبه می کرد باید به او گفته می شد در کشوری که بر دریای ثروت های طبیعی – نفت، گاز، مس، سنگ آهن و... – قرار دارد، وظیفهء حکومت کارآمد تأمین آموزش، بهداشت و درمان و اشتغال برای مردم است و اگر به این وظیفه عمل کند، مردم کار می کنند و با حاصل کار خود از پس پرداخت بهای آب، برق و اتوبوس بر می آیند و نیازی نخواهد بود که حاکم آنها را برایشان "مجانی" کند.

اما وقتی حکومت نالایق و ناکارآمد باشد، و حاکم اقتدار را در تحکم و سرکوب و توسل به شعار "النصر بالرعب" ببیند، ناگزیر راهی جز این پیش روی خود نخواهد داشت که به شکل های گوناگون، مردم را درمانده، نیازمند و وابسته به خود کند. حکومت آخوندی و پروردگان آن در این زمینهء خاص مهارت زیادی دارند که ناشی از تجربه هایی است  که اندوخته اند.  درسال های اخیر کاربرد این تجربه ها رشدی بهمن وار یافته و با نهایت تأسف و شرمساری شأن و حرمت انسانی مردم را نشانه گرفته است: در سفرهای استانی دور اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مردم نیازمند دنبال کاروان ریاست جمهوری کشانده می شدند تا نامه های درخواست های خود را به او بدهند. در پایان ریاست جمهوری او اعلام شد که مردم بیش از 21 میلیون نامه برای رییس جمهوری نوشته اند و او برای هر یک چکی به مبلغ 40 هزار تومان فرستاده است. در جریان به اصطلاح انتخابات دور دوم ریاست جموری او، که به رأی گیری کذایی 24 خردادماه 1388 انجامید، کاشف به عمل آمد که در روستاها و شهرهای برخی از استان ها، بین مردم سیب زمینی رایگان توزیع شده است.

بسیاری کارهای دیگر از این دست، و رشد فراگیر فقر و بیکاری موجب شد که به تدریج قبح دست دراز کردن به سوی حکومت از بین برود و این تجاوزهای آشکار به مناعت طبع، عزت نفس و حرمت انسانی عادی جلوه کند.  با این "عادی سازی" زمینه برای اجرای بزرگ ترین کلاهبرداری قرن یعنی طرح "هدفمندی یارانه ها" آماده شد و چنان استقبالی از آن از سوی مردم خام طمع شد که اعلام گردید شمار دریافت کنندگان یارانه از جمعیت کشور نیز بیشتر است!

افتضاح شرم آوری که در روزهای اخیر بر اثر اجرای طرح "توزیع سبد کالا" بر پا شده و صحنه های زشت، دلخراش و مشمئز کننده ای که در رسانه ها به نمایش گذاشته می شود، فزون بر نشان دادن بی لیاقتی و ناکارآمدی دولت "تدبیر و امید" شیخ حسن روحانی، این را نیز نشان می دهد که شوربختانه جامعه بر اثر سیاست های ویرانگر نظام ولایت مطلقه فقیه، به بیماری حاد از دست دادن عزت نفس و حرمت انسانی و پذیرش خفت و حقارت مبتلا شده که درمان آن اگر دشوار و در حد محال نباشد، چندان ساده هم نیست.

چند روز دیگر سی و پنجمین سالروز بختکی است که به دستاویز دین بر سینهء مردم ما افتاده و باعث و بانی همهء رویدادهای ناگواری است که با آن روبرو می شویم.  22 بهمن فرصت مناسبی برای اندیشیدن به این است که چرا چنین خوار شدیم؟!

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه