خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا «آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است، نه کانون نویسندگان»

کانون نویسندگان ایران

جمعه 25 بهمن ماه 1392 ـ 14 ماه فوريه  2014

صدای آلمان: کانون نویسندگان ایران، قدیمی‌ترین تشکل اهل قلم در ایران، در واکنش به اظهارات معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت حسن روحانی واکنش نشان داد. عباس صالحی هفته گذشته گفته بود، کانون نویسندگان ایران "با نوعی پوست‌اندازی" می‌تواند امکان فعالیت دوباره خود را در دولت یازدهم محتمل سازد.

پیش از اظهارات معاون وزارت ارشاد، نیروهای امنیتی ایران از نشست جلسه مشورتی کانون نویسندگان ایران جلوگیری کرده بودند و این تشکل در بیانیه‌ای به شدت به این اقدام حاکمیت اعتراض کرده بود. نشست مشورتی کانون قرار بود در منزل شخصی یکی از اعضا برگزار شود، اما وزارت اطلاعات با احضار صاحب‌خانه، او را وادار کرده بود که نشست را لغو کند.

 

آن که باید "پوست‌اندازی" کند

کانون نویسندگان ایران روز چهارشنبه (۲۳ بهمن/۱۲ فوریه) در بیانیه‌ای با اشاره به اظهارات عباس صالحی نوشت: «آن که باید "پوست‌اندازی" کند حاکمیت و از جمله وزارت ارشاد است و نه کانون نویسندگان ایران».

کانون نویسندگان در بیانیه‌ی خود با شرح تاریخچه‌ای از فعالیت خود در مخالفت با سانسور و دفاع بی‌قیدوشرط از آزادی بیان و سرکوب بی‌امان آن توسط حاکمیت جمهوری اسلامی، از معاون وزیر ارشاد خواست وجدان خود را قاضی کند و به این پرسش پاسخ دهد: «به راستی کدام یک باید "پوست‌اندازی" کند: کانون نویسندگان ایران که پیرو منشورش از همان آغاز تأسیس در سال ۱۳۴۷ به دفاع پی‌گیر از آزادی بیان و مخالفت با سانسور برخاسته است، یا سرکوبگرانی که سد راه این تشکل نویسندگان آزادی‌خواه و مستقل شده و با تمام وجود کمر به نابودی آن بسته‌اند؟».

کانون نویسندگان ایران در ادامه بیانیه خود نوشته است:«در چند ماه گذشته و به موازات تلاطمی که در فضای سیاسی کشور دیده می‌شود، شاهد اظهارنظرهایی در زمینه‌ی ضرورت آزادی اندیشه و بیان از سوی وزیر ارشاد و حتی رئیس جمهوری بوده‌ایم، اظهارنظرهایی از این دست که "در وزارت ارشاد سانسور نباید وجود داشته باشد" یا "اندیشه اگر سرکوب شود، زیرزمینی خواهدشد" یا "هر انسانی حق دارد آزاداندیش باشد". آیا این گونه تأکید بالاترین مقام‌های حاکمیت بر ضرورت آزادی بیان، حتی در حد سخن‌گفتنِ صرف، بدین معنا نیست که آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است و نه کانون نویسندگان ایران؟»

کانون نویسندگان ایران به عنوان یک تشکل فرهنگی و صنفی نویسندگان، شاعران و مترجمان ایران در اردیبهشت سال 1347 پایه‌گذاری شد. احمد شاملو، محمود اعتمادزاده، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، نادر نادرپور، سیاوش کسرایی، داریوش آشوری، باقر پرهام، سیمین بهبهانی، اسماعیل خویی، نادر ابراهیمی، فریدون معزی‌مقدم، فریدون تنکابنی و اسماعیل نوری‌علاء از جمله‌ی موسسان و مسئولان اولیه این کانون محسوب می‌شوند.

محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، اعضای موثر کانون نویسندگان بودند. 13 آذر هر سال که سالگرد قتل این دو نویسنده است، از سوی کانون نویسندگان به عنوان "روز مبارزه با سانسور" اعلام شده است.

 

استقلال در برابر قدرت حاکم و هر حزب دیگر

کانون نویسندگان ایران در ادامه بیانیه‌ی روز چهارشنبه خود آورده است: «برخلاف احزاب سیاسی، که فلسفه وجودی‌شان کسب قدرت سیاسی یا شرکت در آن‌ است، کانون نویسندگان ایران هیچ‌گاه در پی قدرت سیاسی نبوده و نیست. سرشت آن با احزاب سیاسی تفاوت دارد و از سنخ دیگری است. اعضای آن نویسنده‌اند و دغدغه‌‌شان آزادی بیان و مخالفت با سانسور است

بیانیه کانون در عین‌حال تاکید کرده که این تشکل «همان‌گونه که به دنبال کسب قدرت سیاسی نیست، تابع یا وابسته‌ی هیچ دولت، حزب و جناحی هم نیست. تفاوت ماهوی کانون با بسیاری از انجمن‌ها و تشکل‌های دیگر که به عنوان زیرمجموعه‌ی این یا آن دولت یا حزب سیاسی به وجود می‌آیند و از میان می‌روند، در همین استقلال است. استقلال در برابر قدرت سیاسی حاکم و هرگونه حزب سیاسیِ اپوزیسیون رکن رکین کانون نویسندگان ایران است.»

 

متن اعلاميهء کانون نويسندگان ايران

معاون فرهنگی وزارت ارشاد در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد کانون نویسندگان ایران می تواند برای فعالیت مجدد «پوست اندازی» کند. ایشان در این مصاحبه نکات دیگری را نیز بر زبان آورد که همه جای تأمل دارند، اما بگذارید پیش از هر چیز به همین توصیه ی آقای صالحی درباره ی «پوست اندازی» کانون بپردازیم. سرگذشت کانون نویسندگان ایران روشن تر از آن است که کسی چون معاون فرهنگی وزارت ارشاد از آن بی خبر باشد؛ یکی داستان است پُر آب چشم که جزئیات آن البته درخور شرحی کشاف و افشاگرانه است، اما در این جا تنها به سرخط تعدی ها و اعمال سرکوبگرانه ی بی شمار اشاره می کنیم که در حق کانون روا داشته شده است، آن هم فقط در زمان حاکمیت کنونی از جمله دوران شکل گیری آن.

از برگزاری شب های شعر گوته در مهرماه 1356 – برگ زرینی از تاریخ پُرافتخار نویسندگان آزادی خواه و مستقل این سرزمین که مخالفان اش و از آن میان غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به ناحق و عامدانه زمان اش را یک سال به جلو می کشند تا آن را ثمره ی بازشدن فضای سیاسی جامعه بر اثر «انقلاب اسلامی» جا بزنند – تاکنون، کانون نویسندگان ایران همواره و یکسره در معرض هجوم و سرکوب و کشتار بوده است. سال 1360، دفتر کانون مورد حمله ی عُمال سرکوب قرارگرفت، هر چه در آن بود به غارت برده شد و، بدین سان، کانون برای چند سال در محاق فرو رفت. در اواخر دهه ی 60، که اعضای پراکنده ی کانون به تدریج گردهم-آمدند تا به فعالیت فرهنگی و ستیز با سانسور ادامه دهند، بازهم مشمول سیاست اذیت و آزار و داغ و درفش گردیدند. آغازگر این سیاست مطابق معمول روزنامه ی کیهان بود که با هتاکی ها و ناسزاگویی های خود راه را برای پرونده سازی و دخالت مقامات امنیتی و قضایی هموار کرد. سپس، نوبت به تهدیدها و خط و نشان کشیدن های مقامات امنیتی- اطلاعاتی رسید. آن گاه، «صدا و سیما»، که عنوان ناروای «رسانه ی ملی» را یدک می کشد، برنامه ی «هویت» را برای ترور شخصیت اهالی فرهنگ از جمله اعضای کانون تدارک دید. اِعمال فشار بر امضاکنندگان «متن 134 نویسنده» برای پس گرفتن امضاهای شان، اقدام به پرتاب کردن اتوبوس نویسندگان به اعماق دره، ترور و تک زنی این یا آن نویسنده ی مخالف و ربودن یکی از آنان در راه سفر به خارج کشور، احضار اعضای کمیته ی تدارک مجمع عمومی کانون در مهرماه 1377 به دادگاه و منع آنان از برگزاری مجمع عمومی، و سرانجام قتل تبهکارانه ی محمد مختاری و جعفر پوینده به فاصله ی اندکی پس از این احضار همه و همه از اِعمال سیاست هجوم و سرکوب و کشتار درباره ی کانون نویسندگان ایران سرچشمه می گرفتند. فضای ایجادشده در جامعه درپی کشتار زنجیره ایِ مخالفان سیاسی و عقیدتی و به ویژه آزادی خواهانی چون پوینده و مختاری، برای دوسه سال امکان ادامه ی سرکوب را از سرکوبگران گرفت، اما از سال 1381 به بعد دوباره آش همان آش شد و کاسه همان کاسه. در این سال، از برگزاری مجمع عمومی کانون جلوگیری شد، مجمعی که از آن پس تاکنون اعضای کانون امکان برگزاری آن را نیافته اند. سهل است، در این سال ها برخی از همین اعضا احضار و بازجویی، ممنوع القلم و حتی زندانی شده اند. کار سرکوب کانون به آن جا کشیده شده که حتی از برگزاری جلسات جمع مشورتی در خانه ی اعضای آن نیز ممانعت به عمل می آید، که آخرین موردش را همین چندی پیش شاهد بودیم.

اکنون، با توجه به این نگاه سریع و اجمالی به سرخط آن چه در این سی و چند سال بر کانون نویسندگان ایران گذشته است، از معاون وزیر ارشاد می خواهیم وجدان خود را قاضی کند و به این پرسش ما پاسخ دهد: به راستی کدام یک باید «پوست اندازی» کند: کانون نویسندگان ایران که پیرو منشورش از همان آغاز تأسیس در سال 1347 به دفاع پیگیر از آزادی بیان و مخالفت با سانسور برخاسته است یا سرکوبگرانی که سد راه این تشکل نویسندگان آزادی خواه و مستقل شده و با تمام وجود کمر به نابودی آن بسته اند؟ در چند ماه گذشته و به موازات تلاطمی که در فضای سیاسی کشور دیده می شود، شاهد اظهارنظرهایی در زمینه ی ضرورت آزادی اندیشه و بیان از سوی وزیر ارشاد و حتی رئیس جمهوری بوده ایم، اظهارنظرهایی از این دست که «در وزارت ارشاد سانسور نباید وجود داشته باشد» یا «اندیشه اگر سرکوب شود، زیرزمینی خواهدشد» یا «هر انسانی حق دارد آزاداندیش باشد». آیا این گونه تأکید بالاترین مقام های حاکمیت بر ضرورت آزادی بیان، حتی در حد سخن گفتنِ صرف، بدین معنا نیست که آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است و نه کانون نویسندگان ایران؟ آیا معنای صریح و آشکار تغییراتی که مردم خواهان آن اند، و از جمله خود را در شعار «آزادی زندانیان سیاسی» در تظاهرات پُرشور مردم پس از انتخابات اخیر نشان داد، این نیست که در تمام این سال ها حق با کانون نویسندگان ایران بوده است و آن که باید پوست اندازد نه کانون و امثال آن بلکه ساختار و سازوکاری است که به سرکوب کانون و دیگر آزادی خواهان دست یازیده است؟

برخلاف احزاب سیاسی، که فلسفه وجودی شان کسب قدرت سیاسی یا شرکت در آن است، کانون نویسندگان ایران هیچ گاه در پی قدرت سیاسی نبوده و نیست. سرشت آن با احزاب سیاسی تفاوت دارد و از سنخ دیگری است. اعضای آن نویسنده اند و دغدغه شان آزادی بیان و مخالفت با سانسور است. اما کانون، همان گونه که به دنبال کسب قدرت سیاسی نیست، تابع یا وابسته ی هیچ دولت، حزب و جناحی هم نیست. تفاوت ماهوی کانون با بسیاری از انجمن ها و تشکل های دیگر که به عنوان زیرمجموعه ی این یا آن دولت یا حزب سیاسی به وجود می آیند و از میان می روند، در همین استقلال است. استقلال در برابر قدرت سیاسی حاکم و هرگونه حزب سیاسیِ اپوزیسیون رکن رکین کانون نویسندگان ایران است. در سوی دیگر، و مهم تر از این رکن اساسی، همان گونه که گفته آمد، جانمایه و دغدغه ی اصلیِ کانون قرار دارد: گردن ننهادن به یوغ خفت بار سانسور و دفاع پیگیر از آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان. و از آن جا که عامل محدودکننده ی این آزادی همیشه قدرت سیاسیِ حاکم بوده است، کانون نویسندگان ایران ناگزیر با قدرت حاکم درگیر می شود و فعالیت اش به این معنا سیاسی می شود. اینها همه واقعیاتی است که نادیده گرفتن شان معنایی جز نفی فلسفه ی وجودیِ کانون نویسندگان ایران ندارد. آیا منظور معاون وزیر ارشاد از «پوست اندازی» کانون نادیده گرفتن این واقعیات است؟ اگر چنین است، باید بگوییم که در این صورت چیزی از کانون باقی نمی ماند که بخواهد پوست بیندازد. ایشان می گوید «برخی اعضای کانون از دنیا رفته اند یا در شرایطی هستند که دیگر حال و حوصله ی فعالیت ندارند، بنابراین، کانون طبعاً می تواند پوست اندازی کند...». اعضایی از کانون از دنیا رفته اند و فرض می کنیم اعضای دیگری نیز حال و حوصله ی فعالیت ندارند. اما واقعیاتی که فلسفه ی وجودیِ کانون را رقم زده اند از دنیا نرفته اند، و از قضا وجود همان هاست که فعالیت کانون را به-رغم همه ی فشارها و سرکوب ها تداوم بخشیده است. همچنین، همزمان با کنارکشیدن اعضایی که به زعم آقای صالحی حال و حوصله ی فعالیت ندارند، جوانان تازه نفسی به میدان می آیند که بازهم باید بر همین واقعیات تکیه کنند، جوانان تازه-نفسی که حضور فعال، شورانگیز و رو به آینده شان در کانون ازقضا جایی برای نگاه «نوستالژیک» به کانون – که آقای صالحی مطرح کرده است – باقی نخواهد گذاشت. تلاش برای آزادی بیان اساساً نوستالژی بردار نیست.

بدین سان، ایجاد محدودیت برای فعالیت کانون، ممانعت از برگزاری مجامع عمومی و نشست های ماهانه و حتی جلسات شعر و داستان خوانیِ کانون، جلوگیری از فعالیت کانون با بگیر و ببند و کشتار، و در یک کلام سرکوب عریان کانون، همه و همه نشان می دهد – همان گونه که فضای سیاسی جامعه نیز به ما می گوید – که آن که باید «پوست اندازی» کند حاکمیت و از جمله وزارت ارشاد است و نه کانون نویسندگان ایران. در این جا، برای آن که نشان دهیم منظور ما از پوست اندازی وزارت ارشاد و دیگر نهادهای حاکمیت چیست، از متولیان مربوطه می خواهیم به عنوان گام نخستِ این پوست اندازی مانع برگزاری مجمع عمومی کانون نشوند، امری که بیش از ده سال است به تعویق افتاده است. یادآوری می کنیم که ما پای بندی اشخاص – اعم از حقیقی و حقوقی – به آزادی بیان و مخالفت با سانسور را با ملاک هایی از این دست محک می زنیم و نه با سخن سرایی های صرف در محافل و مجالس آنچنانی. پس، این گوی و این میدان: پوست اندازی در جهت پذیرش واقعی و عملی ضرورت آزادی بیان و الغای هرگونه سانسور را با عدم ممانعت از برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران آغاز کنید!

کانون نویسندگان ایران

21 بهمن 1392

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه