خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

خشنودیِ پس از سی و پنج سال!

محسن ذاکری

جمعه 9 اسفند ماه 1392 ـ 28 ماه فوريه  2014

سی و پنج سال از انقلابی که هنوز بر سر آن در جامعه ی  ما «حرف» است گذشت. هنوز  از آقای حسن روحانی رییس جمهور، «شعار» می شنویم که «انقلاب ما امروز  بیش از هر زمان دیگر به اهداف خود نزدیک تر  شده و هست.»  اگر اهداف همان شعار ها باشند - که ضرورتاً نیستند - آزادی، استقلال و  جمهوریت خواسته های عموم مردم انقلابی ایران بودند. آیا اینها همان اهدافی  است که آقای حسن روحانی می گوید؟ اگر  جواب «نه» است، پس این اهداف کجا و چه  شدند؟  بی شک گروهی از نسل انقلابیون به اهداف و یا بخشی از اهداف خود رسیده اند - اما این ها چه کسانی هستند؟

من رسیدن به اهداف را با دگردیسی يافتن اهداف و دست یابی به چیزهایی غیر از «اهداف اولیه» یکی نمی کنم. برای سنجش، اگر ملایان هدف شان صدور انقلاب و بسط آبرومندانهء دکترین ولی فقیه به کشورهای مسلمان بود، امروز نه تنها این هدف را دفن کرده اند، بلکه لقب تروریست را هم به دوش می کشند. اما ملایان موفقیت های زیادی هم داشته اند و  روی اهدافی کوتاه مدت و بلند مدتی هم کار می کنند.  بنابراین، مورد نظر این نوشتار آن گروهی است که در بطن انقلاب و قبل از انقلاب و پس از انقلاب روی خط اهداف مشترکی کار کرده  و با آنچه امروز بدست آورده باید خشنود باشد.

برای اينکه بتوان با واقع بینی به ترازویی  برای اینگونه سنجش ها دستافت مثالی می زنم: فرض کنیم مسابقه ی اسب دوانی بر گزار شده است. می شنویم که «باران آمد، شلاب و گلاب همه جا را گرفت، دو  اسب  واماندند، داور خوب ندید، تماشاگران زیادی محل را ترک کردند، یکی را از سر کلاه افتاد و دیگری را  رکاب برید». ما، بی شک، می پرسیم که در این شرایط غیر قابل پیش بینی و سخت و نامساعد چه کسی اول شد؟ یعنی مختصات برندهء مسابقه، هر که باشد، به ما می گوید که از مسابقه و شرایط مشکل چه کسی بهره برده و پیروز گشته و به هدف خود رسیده است.

پس در اينجا  هم می توان پرسيد که «چه کسی بیشتر از همهء انقلابیون  صدر انقلاب به اهداف انقلابی خود رسیده است؟ شرایط حاضر، که بر اساس سیاست های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی این کشور را تعيين می شود، یا به بیانی واقع بینانه تر بر کشورمان حاکم است، اکنون مطلوب کدام یک از گروه های دارای قدرت سیاسی دوران انقلاب است؟ کدام گروه بیشترین خواسته های خود را از پس 35 سال  یافته است؟ چپ های کمونیست، چپ های طرفدار اتحاد جماهیر شوروی، ملی مذهبی ها، ملی گرایان، طرفداران شاه و پادشاهی، ملایان شیعه، قشر روشنفکر و یا مارکسیست های اسلامی؟ و جمهوری اسلامی اگر پیروزیی داشته، این پیروزی از چه جنسی است و با معیارهای چه «کسی» در جهان سیاسی امروز باید سنجیده شود؟»

در طول سی و پنج سال گذشته، ساختار و  بنمایه های شرایط سیاسی حاکم بر ایران برای مردم ایران، دگر اندیشان ایرانی و جهانیان همیشه جای «پرسش» و «بازبینی» و «فرصت سازی» و «تلاش مجدد»  را در قبال جمهوری اسلامی زنده نگاه داشته است. چرا که سیاست جمهوری اسلامی  اسلوب نداشته است، پرسش ها بدنبال شکست پروسه ها پیش  آمده اند، امر بازبینی ضروری گشته است، فرصت های جدیدی آفریده شده و در میدان فرصت های جدید تلاشی از نو آغاز گشته است. 

در اين راستا، و در هر زمینه ای، یافتن تشابهات و مشترکات برای دست یافتن به ابزار درک و شناخت بهتر، الزامی است. ما همیشه نیاز داریم ارزش ها، چگونگی ها و چندی های دو چیز را در برابر هم قرار دهیم تا بتوانیم به نتيجهء لازم آبرسیم.

چه مخالفان و چه طرفداران رژیم جمهوری اسلامی عموماً می گویند که حکومت اسلامی پدیدهء بسیار کمیابی در تاریخ سیاسی  است و سیاست ها و کنش بازی قدرت در این رژیم منحصر بفرد و ویژهء خودش می باشد. اما، از دید من، همچنان باید پرسید که:

- در سال های اخیر «ساختار سیاسی و کارکرد سیاسی» مشترک بین حکومت اسلامی و کدام حکومت دیگر  را می توان مورد توجه قرار داد؟

- مدل ادارهء حکومت، بازگشت دوبارهء سیاستمداران در پی اتمام دورهء نقش سیاسی خود به سیاست، کارکرد سازمان های امنیتی و سرکوب، عملیات خرابکارانهء بدون رد پا، تربیت نیروهای امنیتی و ترکیب يافتن «قداست» ایدئولوژیک در بافت نیروهای امنیتی و نظامی، تنوع اقوام و فرهنگ های مردمی درون مرزهای یک حکومت، اين ها همه یادآور کدام حکومتی جز حکومت جمهوری اسلامی هستند؟

- كدام حکومت از فرهنگی غنی بهره برده و با انقلابی ایدئولوژیک و با خط جهان بینی  ویژه ای در جهت منافع خود تا به امروز پیش آمده است؟

- شدت و حدت  کردار سیاسی همراه با توجیه و شل کن و سفت کن های کدام حکومت همواره  دموکراسی و حقوق بشر را زیر پا گذارده است؟

- کدام حکومت شرایطی را آفریده است که  بخشی از مردم آن کشور آرزوی دوران قبل از انقلاب اش را می کنند؟

در پاسخ به این پرسش ها است که می توان روسیه را در حکم برادر بزرگ جمهوری اسلامی دید.

***

اتحاد جماهیر شوروی بسیاری از کشورهای جهان را چند دهه منزوی نگاه داشته بود، و با فروپاشی آن، و همین «سیاست منزوی کردن همپیمانان» هنوز هم در روسیه ادامه دارد و این سیاست سال هاست که بیش از هر کشور دیگری متوجه ایران شده است:

- ثروت ایران خود به تنهایی  منافع انزوای چندین کشور بلوک شرق و آسیا را جواب داده است و می دهد.

- سیاست اسراییل ستیزی و یهودی ستیزی نیز برای  اهداف روس ها در خاورمیانه هرگز کم اهمیت نبوده است. از این رو هیچ جای تعجب نیست که سیاست های مورد علاقه روسیه و  روش های ک.گ.ب در ایران کارکرد داشته است. 

- «ایران» ابداً با روسیه «مشکلی» ندارد. آقای خامنه ای، فرد اول و برندهء همهء میدان های سیاسی دوران فقاهت اش، با روسیه اختلافی که قابل ذکر و سخن باشد احساس ابراز نکرده است.

- او که قرار بوده به فکر مستضعفین جهان باشد در یک کلام ابداً با مستضعفین و بدبختان و مظلومین روسیه کاری ندارد.

- او ابدا دغدغهء خیالی در مورد مسلمانان چچن، دختران نوجوان قربانی «تجارت انسانی» در روسیه، ظلم و فساد گسترده ی مافیای روسیه و ده ها معامله ی پر ضرر برای ایران و به سود روسیه، ندارد.

- این ولی فقیه ِ نگهبان اهداف انقلاب اسلامی، اینگونه ها و از جمله حتی تجارت انسانی که قربانیان آن دختران «مسلمان» ایرانی هستند را هم مورد توجه قرار نمی دهد.

- اگر خوب دقت کنید آقای خامنه ای ابدا حتی گزاره ای را از دهان بیرون نمی دهد  که متوجه روس ها باشد و یا اینکه از آن بتوان در محکوم کردن و یا کشاندن شدن توجه انظار به روسیه مطلبی را استخراج  نمود.

- وقتی آقای خامنه ای از کلمهء «دشمن» استفاده میرکند، بصورت اشاره هم  روسیه را در میان نمی آورد که بلایی بزرگ برای منافع ملی و انسانی کشور ما بوده است و هست! فریاد مردم در جنبش سبز یادمان نرود: «مرگ بر روسیه»!

- کافی است هموطنان سری به اینترنت بزنند و جویای این شوند که حجم مبادلات تجاری و قراردادهای روسیه و ایران در طول تنها شانزده سال گذشته تا چه اندازه بوده است. و می توانند بیاندیشند و اگر خواستند حساب نمایند که سود روسیه چند میلیارد دلار بوده است و بودجهء سالانهئ دولت روسیه را هم می توانند در کنار این سود ها مورد ملاحظه قرار دهند.

***

از دید من، آموخته هایمان پس از سی و پنج سال پشیمانی چنين ارقامی است:

- هر حکومتی باید به فکر منافع مردم خود باشد

- هر حکومتی باید به بازی های سیاسی جهانی نیز پایبند باشد

- هیچ حکومتی دلی برای مردم حکومت دیگری نمی سوزاند

- هر ملتی باید خواست و حق های خود را از  حکومت اش مطالبه نماید.

و بر متن اين آموخته ها است که می بینیم روسیه، بر خلاف خواست ملت ما،

- خواهان ادامهء حيات رژیم ملایان حکومت اسلامی است.

- خواهان افزایش تب و نگرش ضد آمریکایی در ایران است

- خواهان پراکندگی بیشتر در بین اپوزیسیون مهاجرانی ایرانی است که کشورهای دموکرات را برگزیده اند.

-  نمی خواهد که در دهه های آینده  به هژمونی رو به ضعف آمریکا قوت و توانی برسد و از جمله ایران و آمریکا به آشتی دست یابند.

آشکار است که تنها کسانی که منافع «خود» در ایران را در راستای این سیاست روس ها می بینند با این سیاست همگامی و از آن پشتیبانی می کنند.  این «کسان» کیستند؟

با اینکه می دانید و می دانیم، ناچارم  که در اينجا یک لیست تکراری را بنگارم: 

1) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ( باورمان به جایگاه و توان عمل نیروهای «وطن دوست»  در سپاه مدام نحیف تر می شود)، 

2) هر آنکس که برای حفظ موقعیت خود نیازمند قدرت سپاه است،

3) هر آنکسی که مافیای حاکم بر اقتصاد ایران را زاینده و نگهبان منافع مالی و شرایط اجتماعی خود می داند،

4) هر آنکس که  آزار و نابودی و مصیبت های میلیون میلیون آحاد مظلوم و بیگناه کشورمان را در جهت  آنچه در بالا آمد و همینطور در تضعیف آمریکا و تقویت مخالفان آمریکا می تواند توجیه کند و بپذیرد، و سر انجام 

5) هر آنکس که باور دارد آقای خامنه ای و طرفداران او بر ضد «اسکتبار جهانی و اسراییل» مبارزه می نمایند.

با انديشيدن به اين «کسان» می بینیم که طرفداران سیاست های حمایت روسیه و بهره وران از این سیاست ابداً در ایران کم و کوچک نیستند. اگر به خطوط فکری چریک های فدایی خلق اکثریت و  سخنگویان آنها و سر مقاله های سایت پیک نت توجهی داشته باشیم می بینیم که در پس پیام های پنهان این نظریه پردازان سیاسی به آشکارا سخن از این است که «ملایان، از پس این حضيض درماندگی که خود پدیدآرندهء آن بوده اند، ناجیان نهایی ملت ما هستند.» اینان می گویند صبر کنید و با ملایان و آخوند ها بسازید، دل به آقازاده هایی چون «خزعلی و بازرگان و مطهری» بسپارید و خود را به دامان همان «دشمن» آقای خامنه ای ـ که آمریکا است ـ نیاندازید. بسازید و مصالحه کنید و انتقادات کلامی و مدنی را در جهتی  که مردم را بسوی تغییرات آرام و قدم به قدم  پیش برد، بکشانید.

***

بی آنکه بخواهم  انگی را به کسی روا بدارم (که ابدا کار «این» نوشتار نیست!) اما ناچار بگويم که در چشم من:

- آن دسته از گروه های سیاسی و قدرت طلب دوران قبل و بعد انقلاب که تمایل به اتحاد جماهیر شوروی - و روسیه ی امروز - داشته اند و سال ها با حکومت پهلوی در مبارزه و تضاد بودند تا همسایه ی شمالی را جایگزین آمریکا و اروپا برای ایران سازند، بیشتر از هر گروهی دیگری با کمترین خسارت به اهداف قبل از انقلاب و بعد از انقلاب «خود» رسیده اند!

- این گروه در ایران کمترین ضرر ایدئولوژیکی را دیده اند

- نحیف شدن تشیع و مذهب جاده ای برای اهداف دراز مدت آنهاست

- کمترین کشته ها و قربانی ها را داده اند

- چپ های کمونیست رادیکال و دگر اندیش را به سوی خود کشانده اند

- در بین جمهوری خواهان طرفدارانی زیادی دارند

- و در کنار این شرایط  خوب برای آنها، دیگر چپ های ایران نحیف شده اند

- نیروهای مذهبی، ملی مذهبی و ملی نیز امروزه برای شکست ها و باز ساخت استراتژی های سیاسی و ریزش ساختار و ارزش های ایدئولوژیکی خود، باید هزینه های بزرگی را اندیشه بنمایند.

 نه اینکه بخواهم هم پرواز «نظریه های جنگ سرد»ی باشم که می گويند روسیه پشت انقلاب ایران بود و مطالبی از این دست. نه، هرگز. بلکه می خواهم بگویم با آن انقلاب که منشاء شرایط امروز ایران است، و با آن رهبری و با آن تصورات دور از واقعیت های جهان امروز، حاکمین  پس از انقلاب، بعلت کمبود ها و نقصان های خود، باید که بدنبال حامیان و  راهنمايانی می بودند و، در نتيجه، این گرد آمده های پر تناقض و پر ایراد، کار مردم ما را به اینجا کشانده است که کشورمان دارای منافع سیاسی و مادی و ژئوپلیتیکی فراوانی برای روس ها است.

***

اکنون می توان پرسيد: آنها که به اهداف خود بیش از دیگران رسیده اند و ملایان را نیز بصورت تابعی از برادر بزرگ تربیت کرده اند از چه باید بترسند؟

نگاهی به رسانه ها و عکس العمل های مربوط به شرایط اوکراین به ما می گوید درد این گروه چه است: هم و غم اینان از این است که بیرون رفتن اوکراین و کشورهایی از این دست از زیر تحکم روس ها، بر «هژمونی» آمریکایی ها می افزاید. اما، بر خلاف آنها، ما باید مدام در این هراس باشیم که مبادا با هر کشوری که از زیر تحکم روس ها آزاد می شود مبارزات مردم ایران برای دست یابی به آزادی بسیار سخت تر شود. چرا که ظاهراً  قرار است منافع مادی بیکران و  وسیع ملت ما تا سال ها تأمین کنندهء باخت ها و سوخت های سیاست روس ها باشد و اين روس هايند که بايد تعیین کنند چه کسی در ایران بر کرسی قدرت بماند.

از دید من، حسن روحانی نيز که یک فرد «امنیتی» است نمی تواند دست پرودهء سازمان های امنیتی روس ها نباشد، و جمله ی کاملاً بی محتوائی که از او در شروع این نوشتار آوردم، بیش از هر چیز گويای اين سخن بود که «ما، در حکومت اسلامی، بیش از هر زمان دیگری، به هم پیمان قدرتمند خود نزدیک تر و نیازمند تریم».

اما «ما»،‌ اگر دوستدار وطن هستیم، باید همچنان از آن بترسیم که منافع ایران در دست مشتی «بی وطن» گیر است و، هر از چند گاه، از درون این بی وطن ها «سازندگان» و «ناجیان» و «دلسوزانی»، با وعده های پوچ، سر بر می زنند، اما هیچکدام شان برای ایران و مردم ایران نيت حرکت بسوی سکولار شدن حکومت و دموکرات شدن ایران را در سر داشته باشند. اینان تنها، همانطور که سال نو با بهارش در راه است، زمان  «دگرگونی ها» را می کشند، مبارزین راستین را خسته می کنند و اوضاع را با سیاست های روسیه مطابقت می دهند تا دورهء بعدی انتخابات ریاست جمهوری در ایران فلاکت زده فرا برسد.

هلسینکی – فنلاند

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه