خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

بررسی وجوه تشابه و تفاوت جنبش ۸۸ و جنبش اوکراين

ژاله وفا

jalehwafa@yahoo.de

شنبه 10 اسفند ماه 1392 ـ 1 ماه مارس  2014

جنبش مردم اوکراين با خواستی روشن و روشی شفاف به پيروزی در مرحله اول نائل آمد.

هدف مقطعی شفاف: مردم هدف را بيرون از نظام قرار دادند. همانا برکناری رئيس جمهوری ضعيف و فاسدی چون ويکتور يانوکوويچ و برگزاری انتخابات جديد.

روش روشن: ايستادگی بر خواسته خود تا حصول نتيجه.

فساد گستردهء مالی و بی عدالتی در ميان مقامات ارشد اوکراين، عاملی بود که مردم اين کشور را به ايجاد يک تغيير بزرگ سوق داد. ميدان استقلال کی يف، پايتخت اوکراين، همانند ميدان التحرير قاهره، شاهد حضور مستدام مردم اوکراين بود. جنبش مردم اوکراين رنگ و بوی روش های اروپايی را نداشت، بلکه شباهت بسيار به جنبش های بهار عربی داشت. وجدان همگانی ملت هايی که ارادهء تغيير دارند، مرزهای ملی را نيز در می نوردند و فرا تر از آن روش هايی که تجربهء موفق خود را در عمل به اثبات رسانده اند و به پيروزی راهبر شده اند را، برايگان با هم به اشتراک می گذارد. و چه بسا در اين امر نيز با توسل به هنر ِ از مرز ممکن فراتر رفتن، با روشی تجربی، خطا و لغزش و ضعف جنبش های ملل ديگر را تشخيص داده و، در شرايط محيطی خود، بدل به قوت جنبش خود نيز می نمايند و حاصل را که ديگر دانشی اجتماعی و دستاوردی جهانی و همگانی است در اختيار ساير ملت ها قرار مي دهند.

جنبش پيروز مردم اوکراين نشان داده است که حداقل در بعد روش، ايستادگی و شفاف کردن هدف تا چه حد و با چه سرعتی به پيروزی منجر می شود و زمان تحولات اجتماعی با زمان گردش وضعی زمين و بصورت کمی تعيين نمی شود، بلکه تغييرات کيفی بسرعت می تواند بر تغييرات کمی پيشی گرفته و به نتيجه بيانجامد.

مردم اوکراين در کمتر از سه ماه با حضور واقعی خود در صحنه، نگذاشتند قدرت های خارجی با تهديد تحريم و "اصلاح طلبان" داخلی تخم ترديد را در ميان آنها بی افشانند. هر چند گروه های دست راستی و راديکال در بين آنها رخنه کرده و با آشوب گری، قصد داشتند گردی از خشونت را بر جنبش مردم اوکراين بپاشانند، اما آن بخش از مردم اوکراين که هدف آنها دستيابی بی خشونت به هدف بود، خود را در مدار بستهء بد و بدتر زندانی نکردند و اين دايرهء بسته را گشودند و به مدار باز ِ خوب و خوبتر بدل کردند. و طبيعی دانستند که انسان مبارزه را بر اساس ارادهء حيات و حق خود برای زيست در شرايط بهتر و با در نظرگرفتن همه سختی ها به پيش می برد. اما در واقع خشونت اصلی را دولت بر مردم اعمال کرد و دولت بر روی مردم آتش گشود.

رفتار مردم اوکراين در زمان ورود به کاخ رياست جمهوری خود بهترين گواه بر رفتارخشونت زدای آنها است. هنگامی که ويکتور يانوکوويچ، که به فساد شهره بود، کاخ رياست جمهوری را ترک کرد و مردم با پلاکاردهايی در دست که بر روی آن نوشته بود "به موزه فساد خوش آمديد!" وارد آن کاخ شدند نه به ساختمان و نه به تجهيزات و وسائل آن کمترين آسيبی وارد نياوردند و به گزارش مجلهء اشپيگل مردم اظهار مي داشتند: "چرا بايستی به چيزی صدمه بزنيم که به خود ما تعلق دارد!"

اين حس احترام به داشته های خود و رفتار منتجه از آن در مردمی که مبنای مبارزه را تنها بر تعويض قدرت سياسی می گذارند و مبارزه خود را تنها بر اساس "ضديت" با کسی و يا گروهی و نهادی و.. تعريف می کنند و نه بر اساس ساختن فضای سياسی نويی و آينده ای بر وفق حقوق خود، پديد نمی آيد. همانگونه که در نيروهای اشغالگر بيگانه نيز نسبت به کشور اشغال شده بوجود نمی آيد. غارت موزه ملی بغداد و کاخ های صدام در روز های اشغال بغداد توسط نيروهای بيگانه امريکايی که نقش "منجی" و هديه کنندهء "دموکراسی" را نيز بازی می کردند، از خاطرهء هيچ ملتی که کمترين ارزش را برای داشته ها و دست آوردهای فرهنگی و هنری و تاريخی ملل جهان قائل باشد پاک نمی گردد.

در روزهای ابتدای مقاومت مردم اوکراين، گزارشگران رسانه های اروپايی نسبت به مقاومت مردم در سرما اظهار ترديد می کردند و بر اين نظر بودند که ممکن نيست شمار مردم حاضر در ميدان استقلال در اين شرايط از چند صد نفر بالا تر رود. اما رهبران مخالف دولت اوکراين، بهانه هايی همچون "نيروهای دولتی اجازهء حضور به ما ندادند" را مستمسک عدم حضور خود در ميدان نکرده و در ميان تظاهر کنندگان بسر بردند. اين امر باعث قوت قلب مردم اوکراين شد. ويتالی کليچکو، يکی از رهبران مخالف دولت اوکراين، نه تنها خود هماره در ميان مردم حضور داشت بلکه در گردهمايی های مخالفان می گفت: "در هر شهر، منطقه و هر جايی که هستيد دوستان خود را جمع کنيد تا در خيابان ها حضور يابند و در تجمع های اعتراضی شرکت کنند." روش، روش حس مسئوليت متقابل و دعوت صريح به مشارکت بود. بی شک در ميان مخالفان جوانان راديکال و معترضان و اغتشاشگر نيز وجود داشتند اما حضور مردم طبقهء ميانه و دانشجويان و هنرمندان در ميدان استقلال کی يف بر اغتشاشگران غلبه داشت.

 

درس گيری از تجربه پيروز جنبش ها

درس گرفتن از تجربهء پيروز جنبش ها به مدد ما در اصلاح روش های جنبش خود و يافتن کاستی ها و نيز قوت های تاکتيک ها و استراتژی ها می آيد. ضعف در هر جنبشی امری محتوم نيست و هر آن با اتخاذ روش تجربی می توان آن را به قوت بدل کرد و بر شمار قوت ها افزود. مردم ايران در جنبش سال ۸۸ پيشتاز جنبش های بهارعربی بودند و در جهان به ساعيان مسير پر دست انداز انقلاب و تحول شهره اند. هيچ ملتی در 100 سال اخير همچون ملت ايران به خيزش برای تحول و استقرار آزادی و استقلال بر نخاسته است. تاريخ کهن ميهن ما گواه است که ايرانيان تنها در کار زندگی نبوده اند، به کار برانگيختن به زندگی نيز برخاسته اند.

ضعف های جنبش 88 را در آينهء قوت جنبش مردم اوکراين مي توان در:

1- تعيين چارچوب محدود همانا محدودهء نظام ولايت فقيه و قانون اساسی آن، بعنوان هدف اعتراش و جنبش. تکيه و اصرار برخی بر مطالبهء "رای من کو؟" عملاً آن بخشی از تحريم کنندگان را که دنبال چون و چرا دربارهء حق حاکميت خود خود و شعار "حق من کو؟" بودند را از جنبش جدا می کرد.

2- تعيين محدودهء درون نظام حاکم هر آنچه را که به حقوق شهروندی مردم راجع است، که بالتبع در خارج از چارچوب نظام مطلقهء استبدادی حاکم قرار می گيرند، نفی می کرد. و لاجرم تمامی کسانی را که برای احقاق حقوق خود و نه حفظ نظام به جنبش پيوسته بودند نسبت به سرانجام جنبش دلسرد می کرد. هرچند شعار های بسياری از مردم، خروج از نظام و بر عليه کليت نظام ولايت فقيه بود ولی با سانسور آن بخشی روبرو شد که قصد نداشتند اوجب واجبات شان، که همانا حفظ نظام است، خدشه دار شود. مصران در ماندن در چارچوب نظام و قانون اساسی آن از اين امر اساسی غفلت داشتند که هرگاه مرکز قدرتی بوجود آمد و ستون پايه های قدرت را در اختيار گرفت و فوق قانون شد، بضرورت مستبد می شود و استبدادی که برقرار می شود نيز بضرورت به فراگرفتن همهء ابعاد زندگی انسان ها، ميل خواهد کرد. استبدادی که 30 سال است خيانت و جنايت می کند و فساد می گسترد و تا مقاومت مردم به آن خاتمه ندهد، بر ابعاد خيانت و جنايت و فساد خواهد افزود.

3 - تعيين اين محدوده، نظام را در ادامهء حيات خود و بکارگيری سرکوب، وقتی که قرار نيست حياتش بخطر افتد، مصمم کرد و آن بخش از نيروهای انتظامی نيز که پتانسيل پيوستن به صوف مردم داشتند را با اطمينان از ادامه حيات نظام از ترس مواخذه از اين کار باز داشت. هدف مشخص تغيير دولت باعث گرديد که دولت يانوکوويچ در عزم مردم برای سرنگونی خود ترديد نکند و وی نيز فرار را بر قرار ترجيح دهد.و با رفتن وی ارتش نيز اعلام بی طرفی کند و نيروهای انتظامی نيز به مردم بپيوندند.

4- از صدر مشروطيت که مبارزان رشيد ايران ستار خان و يپرم خان و ميرزای جنگلی با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه برخاستند تا همه مبارزانی که تا کنون در راه استقلال و ازادی ايران از جان شريف خود مايه گذاشتند کسی سخن از "هزينه"ی مبارزه به ميان نياورده بود. اصطلاح "پرداخت هزينه" برای مبارزه و اصولاً چرتکه انداختن برای محاسبهء "هزينه" مبارزه را اول بار اصلاح طلبان حکومتی همچون بسياری مفاهيم ديگری که در طی دو دههء اخير بسته به منفعتی که برای آنان داشته است، قلب معنی کرده و بکار برده اند و در بزنگاه جنبش 88 نيز به مثابه ترديد در "نفع" پيش بردن جنبش باز از "هزينهء مبارزه" و صرفه نداشتن آن دم زدند.

5- همچنين القای توان نظام در شدت بخشيدن به سرکوب به مردم و تلقين لزوم "توبه" و برائت از جنبش. يعنی تقليد از روش آقای روحانی در به صف کشيدن وزرای خود در "مجلس " برای اعلام توبه و برائت از جنبش. و آقای خاتمی به خود حق مي دهد به "نيابت" از مردم از رهبر نظام و "ظلمی" که به او شده دم زند. تصور کنيم در اوکراين کسی از ظلمی که ويکتور يانوکوويچ بخاطر شعار مردم در فساد وی روا رفته دم زند! محرز است که نياز نظام در شدت بخشيدن به سرکوب نه نشان قوت بلکه دليلی آشکار بر ترس نظام از خيزش و جنبش مردم است و لزوم مسلط کردن جو ارعاب در جامعه دارد.

6- روش هايی از قبيل مردم را در تظاهرات خود تنها نهادن و اصرار بر اينکه تظاهرات را بايستی با کسب مجوز از وزارت کشور برگزار کرد، از عواملی بود که در ميان مردم ترديد ايجاد و آنها را پراکنده می کرد. و چون اين مجوز هيچ گاه صادر نمي شد، بالتبع کار سرکوب مردم پراکنده ای که بطور خود جوش دست به تظاهرات مي زدند را برای رژيم ساده می نمود.در نظر بگيريم اگر مردم اوکراين برای برگزاری تظاهرات خود بدنبال صدور مجوز از وزارت کشور دولت ويکتور يانوکوويچ بودند، اکنون جنبش آنها در چه مرحله ای قرار داشت؟!

اما نقش اصلی را خود ما مردم بعهده داريم که بايستی برای جنبش خود انديشهء راهنمای مشخص ، بديل شفاف و برنامه ای روشن را تدارک مي ديديم. می دانيم که هر نظام استبدادی ابتدا انرژی و نيروی لازم برای سرکوب را از نيروهای محرکه خود جامعه، همانند سرمايهء انسانی و اقتصادی، می ستاند. سپس يا آنها را به فساد می آلايد و تخريب می کند و يا از کشور فراری می دهد و اين سير تا رسيدن جامعه به نقطه ای که تا به حدی انباشته از خشونت شود که انقلاب و تحول بنيادين امری ضروری و غير قابل اجتناب گردد ادامه می يابد.

در واقع انقلاب در لحظه ای رخ مي دهد که در همه ابعاد سياسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ميزان خشونت و زور و فساد در سطح زندگی روزمره مردم از اندازه بيرون شده باشد و توان نظام درحذف و خنثی سازی نيروهای محرکه کفايت نکند و جامعه نتواند خشونتی راکه به او تحميل می شود را تحمل نمايد. اين لحظه، لحظه خيزش و آغاز بدست گرفتن رهبری تغيير توسط مردم است و ارادهء جامعه به کم کردن ميزان خشونت از ارکان زندگی شخصی و ملی خود است؛ همان خيزشی که در مردم ايران و مصر و تونس و اوکراين اشتراک دارد. ناگفته نماند که آستانهء تحمل هر جامعه ای نيز منوط است به ميزان آگاهی و درک سياسی و فرهنگی همچنين ميزان بی تفاوتی و اعتياد به زور آحاد آن ملت.

از بعد از خيزش نقش رهبری (چه شخصی باشد و يا گروهی و يا سازمان هايی در آن دخيل باشند) از مرحلهء اول تعيين کننده تر می شود. نکته اساسی همينجاست که:

* يا تغيير را مردم خود بايستی بکنند و با عمل به حقوق خود شهروند بودن خود را به عمل در آورند و در استقرار محتوای نظام آينده خود نقش بازی کنند و آن را تصدی کرده و مسوليت بعهده بگيرند. در اين صورت اين امر نه تنها محتارج بکار گيری خشونت نيست، بلکه محتاج خشونت زدايی همه جانبه نيز هست؛ چرا که سازندگی نياز به فضای باز و بدور از تخريب توسط خود مردم دارد.

* يا تغيير و ميزان آن بيرون از مردم تعيين مي شود و کار مردم در اطاعت از حکم رهبری محدود می شود و هر گاه رهبری در بيرون مردم قرار گرفت به الزام اطاعت از فرامين آن رهبری ضرور و بکار گيری خشونت عليه مردم الزامی می شود.

بدين سان که يا فرد رهبر همانند آقای خمينی خطاب به مردم می گويد: «من دولت تعيين ميکنم! من حتی برای شما آب و برق را مجانی ميکنم! من...» و چنانچه مردم تن ندادند سپاه پاسداران و داغ و درفش و کودتا و اعدام های دههء 60 و ... را پاسخ می گيرند. و کار به جايی می کشد که 35 سال بعد از آن انقلاب که قرار بود دولت را تابع ملت گرداند؛ رابطه برعکس گرديده و اکثريتی به درجه ای از انفعال کشيده شده اند که توانايی های خودر ا فراموش کرده، چشم اميد به باز کردن قفل اقتصاد توسط دولت روحانی، آن هم صرفنظر از نحوهء عملکرد دولت وی و حراج ارزان منابع نفت و گاز ميهن به اسم آنان، دارند تا آن دولت در موضع مسلط برای مردم تعيين تکليف نيز نموده از همان اموال مردم آمرانه تعيين کند که به چه دهک جامعه يارانه داده شود و يا نشود!

رهبری مي تواند با غفلت مردم در دست دولت های خارجی نيز قرار گيرد و آنها خود را در تعيين سرنوشت آيندهء مردم کشوری دخيل بدانند. همانند کنفرانس های ژنو۱ و ۲ و... که با رايزنی بدور از مردم سوريه در صدد تعيين چند و چون وضع کشور سوريه هستند. اينگونه است که ملتی به يکباره استقلال تصميم و آزادی انتخاب نوع تصميم را از دست مي دهد.

***

اوکراين در حال حاضر نيز محل جدل و دعوا و حوزه کشماکش قدرت های خارجی است. از يک طرف اروپا و آمريکا و از طرف ديگر روسيه، اوکراين را در حوزهء نفوذ خود می خواهند. اتحاديهء اروپا و آمريکا هيچگاه دست از دامن زدن به اختلافات ساکنان شرق اوکراين (متمايل به روسيه) و غرب اوکراين (متمايل به اتحاديه اروپا ) بر نداشته اند. حتی مجله نيوزويک مردم بخش شرقی اوکراين را "انسان‌های شوروی زده" مورد خطاب قرار داد. يکی از اهداف امريکا در اوکراين عدم صدور اجازه به رقبای خود در قارهء اوراسيا، (به عنوان مثال، روسيه و اتحاديه اروپا) است، برای جلوگيری از تبديل شدن به رقبای قوی تر. مردم شرق و غرب اوکراين به خوبی می‌دانند که در صورت عدم تمرين همگرايی و استقلال همه جانبهء ملی و در صورت جدايی بخش شرقی و غربی کشور، بخش شرقی بلافاصله توسط آمريکا و اتحاديهء اروپا تحريم می‌شود و بخش غربی نيز بدون کمک های مالی و يارانه های روسيه، دوام نخواهد آورد.

در واقع روسيه و غرب نوعی «جنگ نيابتی» را در اوکراين آغاز کرده اند و گويی مردم اوکراين را باز در مدار بسته ای قرار مي دهند که بازيگران آن نه خود مردم اوکراين بلکه قدرت های خارجی می باشند و بايستی از ميان فشارهای روسيه و غارت توليد ملی اوکراين و وعدهء وام، از يک سو و وعده های اروپا که البته اميد چندانی نيز به تحقق آنها نيست، از سوی ديگر، يکی را انتخاب کنند!

مردم اوکراين تاکنون مرحلهء ابتدايی جنبش خود را به پيروزی رسانده اند و برای مبارزه با فساد داخلی و فشار قدرت های خارجی و حفظ استقلال خود در واقع انقلاب اصلی را با تکيه بر توانايی های خود به مثابه يک ملت مستقل در پيش رو دارند. در ذهن برخی از مبارزان اوکراين عضويت در اتحاديهء اروپا ورود بدون بليط به بهشت رفاه تلقی می شود که به يکباره سطح درآمد ها را بالا برده و از فقر و فساد می کاهد. در حالی که نوع زيست را، چه در فساد و يا در رفاه، مردم هر کشوری با برنامه ها و رفتار روزمرهء خود تعيين می کنند. آيا مردم اوکراين در ميدان ايستادگی بر روی توانايی های ملی خود و حفظ استقلال و آزادی خود نيز همان عزمی را نشان ميدهند که در مرحلهء ابتدايی جنبش نشان دادند؟ آينده آن را گزارش مي دهد و برای مردم اوکراين برای نيل به اين هدف بزرگ آرزوی موفقيت می کنيم.

***

ما مردم ايران نيز نبايستی از ياد ببريم که انعطاف ناپذيری ضعف بزرگ هر رژيم استبدادی است. چون قادر نيست خودش را با واقعيت تطبيق بدهد، هر گاه مردم روی آنچه که مربوط به حقوق آنهاست بايستند رژيم سقوط می کند؛ همانگونه که با مقاومت مردم شاه در ايران سقوط کرد، هونکر در آلمان شرقی، مبارک در مصر، بن علی در تونس و يانوکوويچ در اوکراين و فردا…

شادی پيروزی در چهره و نگاه مردم اوکراين تداعی برق نگاه جوانان مصمم ايرانی است که در جنبش 88 فرياد برمی آوردند: «نترسيم نترسيم – ما همه با هستيم». مردم هيچگاه تنها نمي شوند. اين ديکتاتورها هستند که در تنهايی سقوط می کنند.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه