خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

به هنگام خواب مان سكوت مي كنند، نه قتل مان!

ايراندخت دل آگاه

شنبه 24 اسفند ماه 1392 ـ 15 ماه مارس  2014

بي بي سي ايز گم مي كند، صداي آمريكا نشان نمي دهد، راديو فردا خودش را به كوچه «بشكن و بالا بنداز» مي زند و خيلي هاي ديگر هم كه ظاهرا سر در خمره جايي ندارند، به «كي بود كي بود ما نبوديم» دچارند. پس ناگفته مي ماند آنچه بايد گفته شود.

تقريباً همهء رسانه هاي ديداري و گاه شنيداري فارسي زبان، شيك و با وقار سرجايشان نشسته اند، دهان را بسته اند، و همچنان كه نرم و نازك آب نبات اهدايي به خودشان را مي مكند، جيك نمي زنند مبادا ما از «خواب» بيدار شويم.

خبري را هم پخش كنند اگر، چنان است كه تند نشنوي و خواب ات آشفته نشود و خداي ناكرده و رويم به ديوار و  دور از جان ِ راحت طلب ات، بيدار نشوي.

در حالي كه ده ها خبر آگاه كننده و هشدار دهنده هست كه اگر بدانيم، شايد – واقعاً شايد - غبار درماندگي را از قامت خود بتكانيم و كمي به «غيرت» بياييم.

از دو روز گذشته، دولت تركيه به همهء نيروهاي خود آماده باش كامل داده است. التهابي هراس انگيز زير پوست عرصهء سياسي تركيه در حال گسترش است . مردم آنجا پس از مدت ها اعتراض كم دامنه و ناآرامي هاي كم يا بي خسارت - كه به هر روي نگذاشته و نمي گذارد آب خوش چپاول و فساد از گلوي باند رجب طيب اردوغان اسلامگرا به آساني پايين برود - ديگر بار مي رود كه يكپارچه به خيابان ها بريزد و بساط اسلامگرايان حاكم را برچيند.

دو روز پيش خبر مرگ يك نوجوان چهارده ساله - همچون بنزيني كه بر خشم مردمي پاشيده شود  - منتشر شد و آتشي را كه به زور زير خاكستر نگاه داشته شده بود شعله ور كرد. خبري كه از چشم رسانه هاي غير فارسي دور نماند و از اشپيگل تا تايم و وال استريت ژورنال گرفته تا مقامات غربي همگي درباره اش نوشتند و گفتند.

اين نوجوان چند ماه پيش، در جريان تظاهرات مربوط به «گزي پارك» به وسيله يك كپسول گاز اشك آور - كه سرش را هدف گرفت - مجروح شد و به كُما رفت و پس از ماه ها بستري شدن در بيمارستان، براي هميشه خانواده اش را تنها گذاشت. او براي خريد قطعه اي نان از خانه بيرون رفته بود، كه ديگر بازنگشت. بماند كه ريزه خواران باند رجب اردوغان، هراسان به وراجي آمده و مي گويند كه او مي خواسته به تظاهر كننده ها بپيوندد. توجيهي كه نزد مردم اعتباري نيافت و كسي گوش نسپرد به بهانهء پليس در بارهء چرايي شليك اش به مغز اين نوجوان چهارده ساله.

در جريان اعتراضات موسوم به«گزي پارك» اين يگانه كسي نبود كه بي رحمانه و به وسيلهء گلوله هاي پلاستيكي يا كپسول هاي گاز اشك آور مورد حمله قرار گرفت. در آن روز و روزهاي پس از آن، در مجموع هشت نفر به قتل رسيدند، ده ها نفر چشم يا دست و پاي خود را از دست دادند و صدها نفر به شدت زخمي شدند و ماه ها به درمان خود كوشيدند. هزار ها نفر از كار بركنار و بيكار شدند، از دانشگاه ها رانده و اخراج شدند و..  و..

مانند همان ستمكاري هايي كه ما هم در اينجا با آن سخت آشناييم، ولي « نجيبانه »  تحمل مي كنيم و دم نمي زنيم!

پليس از همهء ابزار ممكن براي سركوب مردم تركيه كمك گرفت و همچنان مي گيرد. از همان گلوله ها و كپسول ها كه گفته شد تا ماشين هاي آب پاش و زير گرفتن به وسيلهء زره پوش هاي پليس و حتا سنگ باران بوسيله ايادي خود رجب اردوغان.

مي دانستيد كه رجب هم « انصار حزب الله » ويژهء خودش را دارد؟ و چماق به دست ها و گرگ و گراز هاي خودش را؟ پنج نفر از همين گرگ ها موجب مرگ نوجواني به نام «علي اسماعيل كُركماز» شدند.

با اين همه، هيچ كدام از اين وحشيگري ها و جنايت ها نتوانسته مردم تركيه را به سكوت و وادادگي بكشاند – يا به قول محمد نوري زاد، به خمير شدن ! - از همان روز نخستي كه آن پسرك چهارده ساله – با نام بَركين الوان -  زخمي و بستري شد، در محلهء آنان به هر سو كه نظر مي انداختي، يك نان با كمك تكه اي نخ بر نرده اي آويزان بود. هر روز بامداد كساني نان به خانه آنان مي بردند تا بگويند اگر فرزندتان نيست، ما هستيم؛ كه بگويند شما را ازياد نبرده ايم. كه بگويند ما بيداريم و از پا ننشسته ايم.

راستي چند نفر از ما سراغ خانواده هاي زخم خوردهء خيزش سال هشتاد و هشت را مي گيرد؟ اين كه خيلي خواست بزرگي است! بايد پرسيد چند نفر از ما با خود گفته حتا يواشكي و بي سر و صدا هم شده، بروم جلوي وزارت اطلاعات و ببينم كه «نوري زاد» واقعاً آنجا به اعتراض ايستاده است يا نه. پيوستن به او كه پيشكش مان. ما بزدل تر از اين حرف هائيم.

از شمار و چگونگي تظاهراتي كه در اين چند ماه از سوي مردم تركيه روي داده، مي گذرم؛ حضوري كه همواره با سركوب هاي تند همراه بوده است. يكي از نوچه هاي رجب اردوغان مي گفت: «خيابان هاي ما از يك انرژي عظيمي برخوردار است كه بايد فكري براي تخليه اش بكنيم تا كار دست مان ندهد». يكي بيايد و آدرس خانهء سيدعلي يا ديگر مسوولان خودمان را به آن ها بدهد. چرا كه رهبران مناسبي اند براي تخليهء انرژي ها!

دست اندركاران اسلامگراي تركيه خودشان هم فهميده اند كه مردم آنجا را نمي توان پاي سريال هايي چون « سلطان سليمان » - كه يك پورنوي اسلامي است - نشاند، برايشان فستيوال مد و موسيقي راه انداخت، دم به دم از توسعه ها و پيشرفت ها و ساخت و سازهاي شهري گفت، ولي حق فريادشان را ستاند و به سكوت شان كشاند.

خوب است كه ما توسعه و پيشرفت و ساخت و سازهاي واقعي شهري نداريم، اگر نه همه مان به جاي «خواب»، بيهوش شده بوديم از خوشي!

براي آن مردم نمي شود «پاپا شكلاتي»، «محمود فشفشه هواكن»، «حسن قفل فروش» و دوقلوي «ميرحسين و شيخ مهدي» علم كرد و گفت «آزادي» را از ياد ببر. نمي شود توپ سوراخ «هسته اي» را وسط سفرهء فلاكت زده شان نشاند و گفت اين «حق مسلم» شماست. اين ها تنها مي تواند سرگرمي و سهم ملتي باشد كه آني از فكر جوشيدن يك «مهدي» از يك چاه خشك، باز نمي ماند.

از همين روست كه از روزی كه «بركين الوان» براي هميشه از ترکيه كوچيده، باز هم «آزادگي» و آزاد انديشي در آن كشور، خودي نشان داده و آتشفشان آزادي خواهي و حق طلبي فوران كرده است.

باز هم «نان» ها در اين سو و آن سو ديده مي شوند. فقط  كمر اين نان ها را با روبان هاي مشكي آراسته اند؛ جامه اي پرمعنا و «خواب شكن» بر قامت تكه اي خمير پخته شده!

پير و جوان و خرد و كلان، همه تكه ناني در دست دارند. ولي از خوردن اش چشم پوشيده و آن را به عزا نشانده اند. بسياري از فروشگاه ها تعطيل اند. نه براي آن كه مبادا شيشه ها در اثر درگيري پيش بيني نشده بشكند، بلكه براي آن كه «انسانيت» و شرف ِ آدمي خَش يا ترَك برندارد!

همهء خيابان ها – حتا در درازاي شب - پر است از فرياد اعتراض و خروش. برملا شدن كثافتكاري هاي سياسي رجب اردوغان اسلامگرا و انتشار سي دي هاي صدا و تصوير خود و فرزندش كه نشان مي دهد چگونه در چپاول هاي اقتصادي و زد و بندهاي پشت پرده تا حد نابودي يك كشور و مرگ يك ملت دست داشته، بسياري را به ميدان كشيده و تظاهر كنندگان را صد چندان كرده است. تازه، رجب اردوغان اسلامگرا حتا به گرد ناچيزترين مسئولان رژيم ديني ما هم نمي رسد كه روي همهء قاتلان و دزدان تاريخ را رو سفيد كرده اند. شايد اگر به گرد اين ها مي رسيد، تا كنون سرنوشت «صدام» را يافته بود.

دانشجويان به همراه والدين خود در محوطهء خوابگاه ها و صحن دانشگاه ها و نيز كوي و برزن و محله و خيابان حاضر شده و چنين شعار مي دهند» «هركدام از ما يك بركين الوان ايم / با كشتن تمام نمي شويم. » نمي دانيد ديدن سيماي پير زنان و كهن مردان، كه با دستان لرزان و آواي ناتوان در پيش روي پليس ايستاده اند و شعار مي دهند، چه تماشايي است. نمي دانيد چه غرور انگيز است ديدن انسان هايي كه براي حق و آزادي به پا مي خيزند و بيمناك جان شان نمي شوند.

روي پلاكاردهاي بزرگ نوشته شده: «آيا براي آن كه كسي را روي دست ببرند، فقط بايد در تابوت برود؟!»

پاسخ اش را مي دانيد؟ دوباره مي پرسم:

«آيا براي آن كه كسي را روي دست ببرند، فقط بايد در تابوت برود؟!»

اين واپسين نوشتهء آن پسرك نوجوان در فيس بوك اش بود.

اين عبارت را كه خواندم، پشت كامپيوتر نشستم. هنگام نوشتن با خود گفتم همهء رسانه هاي دنيا از مردم تركيه مي نويسند؛ حتا خود من. ولي كسي از ما نمي گويد. همهء دنيا نسبت به ما بي اعتناست. انگار كه اصلاً نيستيم. چرا؟

پاسخ از ذهنم دور نبود. در ميان همين تظاهرات آن را شنيدم: «هنگام خواب ِ ديگري بايد سكوت كرد، نه هنگام خروش و قتل اش».

در دل گفتم «دنيا ساكت است. چون مي داند ما به خواب رفته ايم».

 

 

نظر خوانندگان

پرتو نوری علا: نه، آقای ایراندخت دل آگاه! اگر در مورد ایران، "دنیا" هم "ساکت" باشد، لطفن شما ساکت نباشید؛ چون مردم ایران خواب نیستند. اگر بیداری ایرانیان نبود، دولتمداران کثیفِ رژیم فاسد مردمکش اسلامی، حاضر نبودند حتی کوچکترین تخفیفی به کسی بدهند. اما حالا آخوندهای جیره خوار آماسیده از ثروت های بادآورده، به ظاهر، بخاطر تحریم های خارجی، اما به واقع، بخاطر بیداری ایرانیان، حاضر شده اند تا نظرات آدمکشی مثل خمینی را وارونه جلوه داده او را از هر نوع حکم به دستگیری و قتل مبرا سازند. خوشبختانه احکام کلامی و نوشتاری خمینی به شکستن دست ها و قلم ها، و اعدام منافق و کافر و مرتد، به یمن یوتیوب و اینترنت، قابل رؤیت و در دسترس است. ایرانیان خواب نیستند و بخوبی می دانند که رژیم آدمکش اسلامی از ترس نفرتِ آماده به انفجار مردم است که از عدم اجبار در حجاب، لغو اعدام ها، آزادی زندانیاین سیاسی (گیرم خودی) کرده و از ایرانیان خارج، دعوت به بازگشت به ایران می کند. اگر مردم ایران لحظه ای بخواب بروند، آنوقت خواهید دید که رژیم چه پوستی از سر خودی و ناخودی برخواهد کند. مردم هنوز بیدارند.

 

رضا: با درود به جناب دل آقا! فکر می کنم دوستانی مثل شما هنوز متوجه نیستند که مورد ایران با تمام موارد دیگر در دنیا حتا ترکیه تفاوت چشمگیر دارد و آن اینکه تمام این کشورها دارای یک حزب یا به کل یک آلترناتیو مشخصی در کشورشان هستند (یکی از اساسی ترین دلیل موجود برای یک جنبش مردمی) ما ولی متاسفانه این را نداریم؛ حالا چرا این را نداریم؟ زیرا نخبگان و روشنفکران کشور ما جزو عقب افتادترین از هر حیث می باشند. 35 سال است که شما ندیدید که دو تا از اینها از احزاب مختلف بتوانند با هم به گفتگو بنشینند. یا اینکه شما معتقد هستید که مردم بدون داشتن یک حزب یا آلترناتیو اپوزیسيونل مشخص همینطور هردم بیل توی خیابان بروند و رژیم را سرنگون کنند؟! هیچ جای تاریخ چنین اتفاقی نیفتاده که ایران دومی ش باشد!

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه