خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ضرورت در اختیار سپاه قرار گرفتن گلوگاه اقتصاد کشور

شهریار زرشناس، نظریه‌ساز سپاه

و اظهار نظری از ابوالحسن بنی صدر

 شنبه 9 فروردين ماه 1393 ـ 29 ماه مارس  2014

دشمن يا«جبههء نئوليبرال ها»

افراد شرکت کننده در «جبههء نئولیبرال ها» متعلق به یک حلقه بوده و در دولت مهندس موسوی فعال بودند. در حقیقت، سرنخ همه‌ آن‌ها در دولتمردان دولت موسوی به چشم می‌خورد. از طرفی، نیروهای انقلابی سردرگم و بی‌برنامه و دچار روزمرگی بودند. در نتیجه، انقلاب به جای اینکه اقتصاد عدالت‌محور ایجاد کند، نئولیبرالیسم اقتصادی ایجاد کرد. در عرصه‌ فرهنگی نیز نقطه‌ قوت انقلاب به نقطه‌ ضعف آن تبدیل شد و بازی را به دست آن‌ها سپرد.

در مجموع، کلیت روشن‌فکری ایران زیر چتر نئولیبرالیسم قرار گرفت که پدیده‌ بسیار عجیبی بود. در تاریخ روشن‌فکری ایران. از سال 1320 قمری، هرگز دیده نشده روشن‌فکری زیر چتر یک ایدئولوژی به وحدت برسد. چپ‌ترین چپ و راست‌ترین راست همگی در نئولیبرالیسم به وحدت رسیدند. این اتفاق‌نظر بسیار پرمعنی است.

 

وضعيت کنونی

در شرایط فعلی کار ما فوق‌العاده دشوار است، چون بخش عمده‌ای از قطار انقلاب در تصرف دشمنِ ناشناخته درآمده است. مدت‌ها پیش، بعد از شکست کودتای سال 88، بنده در مجموعه‌ای از مقالات که به صورت کتاب «اشارات و تنبیهات» منتشر شد، نظر خود را نوشتم. به نظر من، ما باید دو حرکت مهم زیربنایی در سیستم فرهنگی و اقتصادی و یک حرکت مکمل در عرصه‌ سیاسی انجام دهیم.

در [برابر] این «پروژه‌ء نئولیبرالیسم ایرانی» ما نقاط ضعفی داشتیم. اول اینکه هیچ ساختاری برای تربیت نیرو وجود نداشت. دوم اینکه حتی اگر کسانی در همین فضا به صورت خودجوش ساخته می‌شدند، امکان بروز تفکرات خود را نداشتند. نکته‌ سوم اینکه ساختارهای برآمده از انقلاب دچار مشکل شدند؛ یعنی ساختاری مانند جهاد هم به تدریج بروکراتیک و ناکارآمد شد. این قبیل ضعف‌ها ما را به بن‌بست رساند. سؤال اینجاست که نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر در مقابله با این پروژه چگونه باید تدبیر کند؟

الآن آرایش اقتصادی کشور ما به این صورت است: یک سرمایهء‌ بزرگ سکولار بین 100 تا 200 میلیارد دلار پول سرگردان وجود دارد که امنیت سیاسی ما را به راحتی تهدید می‌کند و اگر به بازار ارز، طلا، سکه و هر جای دیگری برود، همه‌ء معادلات را تغییر می‌دهد. این رقم در مقایسه با بودجه‌ء اقتصاد کشور و فروش نفت (120 میلیارد دلار) فوق‌العاده کلان است. البته این پول برخلاف اسم اش سرگردان نیست، بلکه بعضی از جریان‌ها آن را هدایت می‌کنند.

     در ضمن یک سرمایه‌ بزرگ غیرسکولاری هم وجود دارد که متعلق به سرمایه‌داری سنتی ایران است. خطر این به اندازه‌ اولی نیست، ولی باید دقت کرد که این‌ها پیوندهای اقتصادی فراوانی با هم دارند. گام اول کنترل این پدیده‌ خطرناک است.

 

چه بايد کرد؟

به نظر بنده، باید یک قطب اقتصادی نیرومند و امین درست کنیم. من معتقدم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهترین گزینه برای این کار است.

سپاه باید نیروی فوق‌العاده قدرتمند و استراتژیک اقتصادی پیدا کند. وقتی احساس خطر برای انقلاب می‌شود، بر اساس اساسنامه، سپاه حتماً باید در هر زمینه‌ای وارد صحنه شود. سپاه باید با حضور سنگین اقتصادی خود، قدرت مانور «سرمایهء‌ سکولار» را محدود کرده و حتی بخشی از آن سرمایه را در اختیار بگیرد. به عبارت دیگر، گلوگاه‌های استراتژیک اقتصادی ما نباید تحت عنوان خصوصی ‌سازی و اقتصاد آزاد، در دست مجموعه‌ای به جز سپاه باشد.

گام دوم اینکه باید دست به اصلاحات اقتصادی عدالت ‌طلبانه بزنیم، حتی به صورت محدود. وقتی سرمایه‌ء بزرگ را محدود می‌کنیم، باید آن را به بخش دیگری بسپاریم. می‌توانیم این سرمایه را به طبقهء‌ فرودست جامعه دهیم و با این کار، ضریب امنیت نظام را افزایش دهیم، زیرا بخشی از لایه‌های جامعه که آمادگی فرهنگی دارند، با نظام همراه و همدل خواهند شد.

در مرحله‌ سوم، گام مکمل این است که آرایش فرهنگی جامعه را عوض کنیم. در حال حاضر، آرایش فرهنگی کشور در بازار مطبوعات، نشر و فضای دانشگاهی به نفع جریان لیبرال است. حتی در زمان دکتر احمدی‌نژاد هم این روال حاکم بود».

برگرفته از سایت برهان، مورخ 10 اسفند 1392

****

توضيح سايت انقلاب اسلامی [با توجه به مطالب بالا]: فشار برای شتاب گرفتن روند حذف «سران فتنه» بیشتر و بیشتر می‌شود. در این ایام، هاشمی رفسنجانی بیشتر زیر حمله است. بنابر اطلاع واصل، خامنه‌ای و دستیاران او می‌پندارند، حذف او کار حذف دیگر «سران فتنه» را آسان می‌کند. سازندهء نظریه بالا شخصی است بنام شهریار زرشناس که از توابین دهه 60 است. او سال ها سخنگوی انصار حزب‌الله و حزب‌الله بود و با نشریه‌هایی مانند صبح و یا لثارات الحسین و دیگر نشریه‌های افراطی همکاری داشته و نزدیک به مصباح یزدی، سپاه پاسداران و جبههء پایداری است. اين نظریه ‌ساز سپاه، پس از آنکه نئولیبرال ها را بر می‌شمرد (از هاشمی رفسنجانی و روحانی و خاتمی و میرحسین موسوی و کسانی که در حکومت اینان بوده‌اند و هستند و سروش و...)، خطر تصرف دولت توسط نئولیبرال ها را سخت عاجل می‌یابد و چاره را در این می‌بیند که سپاه گلوگاه اقتصاد کشور را در اختیار بگیرد. «نظریهء لزوم در اختیار گرفتن گلوگاه اقتصاد کشور توسط سپاه» گویای این واقعیت است که سپاه در وضعیت و موقعیت کودتای دائمی است. در این وضعیت و موقعیت، حذف «سران فتنه» لاجرم تقدم می‌یابد. از کودتای خرداد 60 بدین ‌سو دست‌آویز یکی است: بازرگان و بنی ‌صدر لیبرال بودند و باید حذف می‌شدند. امروز، کسانی نئولیبرال خوانده می‌شوند که آن روز خود را «انقلابی» می‌خواندند و، به دروغ، بنی‌صدر را لیبرال و کودتا بر ضد او را موجه می‌شمردند. آن روز، آنها دست بکار کودتای خزنده بودند و خمینی گفت: «بنی‌صدر می‌خواست مرا دیکتاتور کند!» و امروز، دستگاه تبلیغاتی در خدمت کودتای دائمی، آنان را متهم به کودتای خزنده می‌کند. هاشمی رفسنجانی و ... را برانداز می‌شناسد و به حذف آنها اولویت می‌دهد. آیا نزاع در رژیم میان طرفداران الگوی چینی و الگوی استالینی است؟

 

پرسش سايت انقلاب اسلامی از ابوالحسن بنی صدر: چرا نئولیبرالیسم از نوعی که چهار بعد واقعیت اجتماعی را به تصرف حزب سیاسی مسلح در می‌آورد، خطرناک‌تر است؟

پاسخ: حقیقت اول این‌است که زرشناس نظر فرماندهی سپاه را باز می‌گوید. بدين صورت که قدرت میل به فراگیر شدن دارد، فرماندهی سپاه نیز می‌خواهد هرچه بعد واقعیت اجتماعی را تصرف کند تا جامعه ایرانی بطور کامل به مهارش درآید. این هدف، سپاه را ناگزیر می‌کند کودتای دائمی را رویه کند. از اقتصاد، حدود 70 درصد در مهار سپاه است. لابد گلوگاه اقتصاد کشور نفت و نظام بانکی است و سپاه لازم می‌بیند که این دو را نیز تصرف کند. در حکومت احمدی نژاد بر وزارت نفت چنگ انداخت. رأی 7 درصدی که سعید جلیلی بدست آورد، آن هم در انتخابات مهندسی شده، مسلم کرد که نه تنها آن بخش از مردم که رأی دادند که اصول گراها و اصلاح طلب های رژیم نیز نگران کودتای دائمی سپاه هستند و نمی‌خواهند ولایت مطلقه فقیه، در حاکمیت کامل سپاه بر بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشو، ناچیز شود.

حقیقت دوم این‌است که نئولیبرالیسم چیزی نیست جز سپردن بعدهای چهارگانهء جامعه به قدرت ِ زیادت و تمرکز طلب. فوکو، فیلسوف فرانسوی، دربارهء نئولیبرالیسم گفته‌ است: «نئولیبرالیسم، افزون بر بعد اقتصادی، بعدهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را نیز به سازوکار باز می‌سپرد». اما سازوکار بازار، جز تنظیم رابطه با قدرت (رابطهء قوا میان عرضه کنندگان و میان آنها و تقاضا کنند و میان تقاضا کنندگان که گویا از رهگذر رقابت آزاد، به نقطه تعادل می‌رسد) نیست. بدین ‌قرار، خطرناک‌ترین شکل نئولیبرالیسم، آن‌است که قدرت تنظیم کنندهء فعالیت ها و رابطه‌ها، یک حزب سیاسی مسلح می‌شود.

حقیقت سوم این‌است که آنچه در روسیه و اروپای شرقی و چین در دوران مائو تجربه شد، نه نظر مارکس، که نئولیبرالیسمی بود که جانبدار نوعی عدالت اجتماعی نیز بود. در آغاز، شاخص نئولیبرالیسم از لیبرالیسم، ویژگی عدالت اجتماعی بود.  شکست آن تجربه حزب کمونیست چین را ناگزیر کرد که تن به رها کردن بعدهای اقتصادی (بیشتر) و اجتماعی و فرهنگی (کمتر) بدهد.

حقیقت چهارم این‌است که بنا بر تجربه‌های روسیه و اروپای شرقی و چین دوران مائو و نیز بنابراین واقعیت که نئولیبرالیسم اندیشهء راهنمای توتالیتاریسم سرمایه‌داری است و در این استبداد فراگیر، نه مالکیت سرمایه که مالکیت تصمیم‌گیری در بارهء تنظیم رابطه‌های قوا و فعالیت ها بنابر توقعات قدرت در جریان بزرگ شدن و تمرکز و انباشت است که نقش دارد، تسلط حزب سیاسی مجهز به قدرت نظامی و قوای سرکوب، سخت خطرناک‌تر  و ویرانگر تراست. چراکه این حزب خود را نماد قدرت می‌انگارد و توقع اول آن بیشترکردن روزافزون مهار جامعه در هر چهار بعد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است. و چنین مهاری بدون تخریب روزافزون نیروهای محرکه و تشدید قهر و فقر میسر نیست.

وضعیت ایران از کودتای خرداد 60 بدین‌سو، جز این را نمی‌گوید. در کودتای خزنده‌ای که 30 خرداد 60،  حاکمیت ملاتاریا و حزب سیاسی مسلح را جانشین ولایت جمهور مردم کرد، سپاه نقشی تعیین کننده جست. از آن زمان تا امروز، در وضعیت و موقعیت کودتای دائمی است. تنها استقرار ولایت جمهور مردم می‌تواند سپاه را از وضعیت و موقعیت کودتای دائمی خارج کند.

http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/29-ees/gozaresh/7929-2014-03-24-18-24-55.html

 

گزارشی ديگر از سايت انقلاب اسلامی دربارهء

ادعای «رسالت» دربارهء تشکيل دولت سايه بوسيلهء «فتنه گران»

1. [رسالت در گزارش 19 اسفند خود از کسی] اسم نمی‌برد، اما دیگر ارگان های تبلیغاتی خامنه‌ای اسم می‌برندو، غیر از «تحلیل» زرشناس، ارگان های دیگر نیز هاشمی رفسنجانی را کسی می‌دانند که در حکومت نفوذ دارد و سیاست خود را پیش می‌برد. در شمارهء گذشتهء انقلاب اسلامی، قول منتسب به هاشمی رفسنجانی را آوردیم: «نسبت به عملکرد خود در دههء  60پشیمانم و بساط ولایت فقیه را بر می‌چینم». بعد از جنبش سال 88، سپاه و واواک، سازمان نمای «فتنه» را تهیه و انتشار دادند. هاشمی رفسنجانی در رأس این سازمان نما قرارداشت و خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی سران سه شاخه بودند که به هاشمی رفسنجانی وصل می‌شدند. هاشمی رفسنجانی شاخهء خاص خود را نیز می‌داشت.

*  در 18 اسفند، هم‌زمان با انتشار «گزارش» رسالت، صدیقی، «امام جمعه» موقت تهران، در اهواز، به هنگام سخنرانی برای روحانیان و طلاب این شهر، گفته‌است: «مدیریت گفتاری و سعهء صدر اعجاب‌آور مقام معظم رهبری همواره دسیسه‌های دشمنان را در جنگ نرم و توطئه عوامل داخلی و گردن کلفت‌هایی که برخی از آن‌ها در آستین امام خمینی (ره) مار بودند و بعدها تبدیل به اژدها شدند و امروز دارای امکانات و تجارب فراوانی هستند، نابود ساخته و نظام اسلامی ایران را از فتنه‌های خطرناک براندازی عبور داده است». باز او، نام هاشمی رفسنجانی را بر زبان نمی‌آورد اما پیش از این، آن مار که اژدها شد، معرفی شده‌ بود: هاشمی رفسنجانی.

* این «اژدها» بتازگی نیز معرفی شده‌است؛ یک روز بعد از انتشار «گزارش رسالت»، این خبر در سایت «مردم ریپورت» انتشار یافته‌است: «بخشی از واواکی‌ها که در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نقش فعالی داشته و هم چنان در واواک فعال هستند، پس از مصاحبهء اخیر هاشمی رفسنجانی با روزنامه آرمان، مجددا گفته‌اند یک بار دیگر ارزیابی ما از هاشمی به عنوان یک فرد برانداز تایید شد

* طبق همین شنیده، آنها در ارزیابی‌های محرمانهء خود هاشمی را فردی برانداز معرفی کرده بودند. آنها معتقدند هر کس که چه با اصل ولایت فقیه و چه با شخص ولی فقیه کنونی مخالف باشد برانداز است. طبق تحلیل آن ها، ملی- مذهبی ها، طرفداران آیت الله منتظری، هاشمی رفسنجانی و بخش زیادی از اصلاح طلب‌ها برانداز محسوب  شده بودند. آن ها با این تحلیل به شورای نگهبان فشار آوردند که هاشمی را رد صلاحیت کنند.

* اخیراً، با استناد به بخشی از مصاحبهء هاشمی با روزنامهء آرمان، اینان گفته‌اند یک بار دیگر ارزیابی ما تایید شد. در مصاحبه، هاشمی رفسنجانی، در پاسخ به این پرسش که «دانشگاهیان گله دارند که فضا برای بیان آزادانه انتقادات مناسب نیست. شما چه توصیه‌ای به دانشگاهیان دارید؟» گفته‌است: «من این را به همه می‌گویم و دانشگاهی و غیردانشگاهی ندارد. اگر ما توقع داریم که جامعه‌مان بهتر شود، باید ریسک هم بپذیریم. اگر همینطور فکر کنیم، هیچکس هیچ کاری نمی‌کند. باید نظرات آزادانه البته در چارچوب‌های قانونی و شرعی بیان شود. باید نظرمان را بگوییم. آنها که قبول دارند، فکرشان را بگویند، نمی‌شود فکر را که سرکوب کرد. اکثریت بگویند. نقش گاندی در هند این بود که به مردم می‌گفت یکی را می‌گیرند، دنبالش را بگیرید و بگویید که مرا هم به زندان ببرید. انگلیس‌ها آمدند بین دو شهر به همه درختان یک سر یا یک مرده آویزان کردند، باز گاندی به مردم گفت که بروید. واقعا آن‌قدر مردم در زندان جمع می‌شدند که دیگر کسی نمی‌توانست زندانی کند! اگر عموم، عمومی که می‌گویم نه همه مردم، آنهایی که می‌فهمند، حرف حقیقت را بزنند، اتفاق نمی‌افتد و هیچ کس هم جرات نمی‌کند که به مردم ظلم کند».

* بدین‌قرار، کسی که در دههء 60، اعدام را تنها چاره می‌دانست و بعد از مرگ خمینی نیز «خط قرمز» کشید و تا هرکس سخنی می‌گفت که به ذائقهء او خوش مزه نمی‌داد، گرفتار زندان و شکنجه و محکومیت های سنگین می‌شد، اینک رهنمود گاندی را به دانشگاهیان می‌آموزد! البته در «چارچوب های قانونی و شرعی». او خوب می‌داند که در این چارچوب ها، آزادی سخن وجود ندارد. سخن او جز این معنی نمی‌دهد: از من پیروی کنید!

 

2. یادآور می‌شود که 21 پرسشی که  «جبههء پایداری» (تکیه گاه اصلی خامنه‌ای) به مجلس داد، نیمی مربوط به رابطه با امریکا بود. در شماره پیش [انقلاب اسلامی] از آن پرسش ها نیز ابهام زدائی شد و روشن گشت که روحانی امریکا را کدخدای دنیان می‌داند و ظریف و صالحی متهم به زمینه سازی سازش با امریکا شده‌اند. در متن منتشره توسط رسالت، کسانی که در حکومت روحانی نفوذ دارند (هاشمی رفسنجانی و خاتمی خصوصاً) نیز مجریان سیاست امریکا در ایران بشمارند. بدیهی است رسالت نمی‌تواند تمام حقیقت را بگوید. زیرا در ماجراهای «اکتبر سورپرایز» و «ایران گیت» خامنه‌ای همکار هاشمی رفسنجانی بود و گفتگوهای محرمانه با امریکا، پیش از انتخابات اخير ریاست جمهوری را ولایتی، مشاور خامنه‌ای، تصدی کرده‌است.

 

3  و 4. هرگاه به آنچه ارگان های تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقهء فقیه، بخصوص کیهان و تنسیم و وطن امروز و...  مراجعه کنیم، می‌بینیم کسانی که دستیار غرب در تهاجم فرهنگی هستند، عبارتند از: 

* در 19 اسفند 92، شخصی به نام محسن مونی شریف، رئیس حوزهء فرهنگی، دورهء هاشمی رفسنجانی را دوره‌ای می‌داند که در آن هجوم فرهنگی شروع شده و خامنه‌ای هشدار داده اما به آن وقعی نهاده نشده‌ است: «20 سال پیش، هشدار رهبری در بارهء تهاجم فرهنگی را نشنیدند و امروز آنچه را می‌کنند و می‌نویسند که دشمن انتظار دارد». اما 20 سال پیش، هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری بود و الگوی سیاسی/ اقتصادی که بکار می‌برد، استبداد سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی (مدل چینی) بود.

* اشرافی‌گری را نیز هاشمی رفسنجانی بانی بوده ‌است. از آن زمان تا این زمان، همواره او را بعنوان بانی اشرافی گری در «نظام جمهوری اسلامی» سرزنش کرده‌اند. در نوشته انبارلوئی در رسالت (20 اسفند 92) و در «نقد» روحانی، با آنکه نام هاشمی رفسنجانی برده نمی‌شود، اما این او است که دارد معرفی می‌شود.

* ظریف و همکاران او کسانی هستند که با امریکا روابط محرمانه دارند. الا این‌که گفتگوهای محرمانه با امریکا را ولایتی و صالحی، به دستور خامنه‌ای، پیش از انتخابات مهندسی شدهء 24 خرداد 92، انجام داده‌اند. اما  کیهان مرتب مدعی است که رهبری «فتنه» در لندن قرار دارد. «سرانه فتنه» از واشنگتن و لندن و تل آویو رهبری شده‌اند. در امریکا و انگلستان، شماری از «اصلاح طلبان» بسر می‌برند که از دید کیهان و نیز زرشناس، کسانی هستند که درکار تصرف دولت از درون هستند. زرشناس یک چند از آنها را این ‌سان معرفی می‌کند: «این گروه در دهه‌ء 60، با مهره ‌چینی در وزارت ارشاد و علوم کاملاً موفق به این کار (بازسازی بعد فرهنگی- سیاسی غرب زدگی شبه مدرن) شدند. همچنین جریان شورای عالی انقلاب فرهنگی را به دقت تغییر مسیر دادند. من فکر می‌کنم عبدالکریم سروش، خاتمی، رضا تهرانی، شمس‌الواعظین، و به طور کلی «حلقه‌ی کیان» و «کیهان فرهنگی»، نقش بسیار مؤثر و زیرکانه‌ای بازی کردند. این عده، با بازسازی سیستم فرهنگی خود، به بخشی از سیستم سیاسی تبدیل شدند. به علاوه پس از سال 68، سیستم اقتصادی را هم بازسازی کردند. در این بازسازی، مدلی که این بار ظهور کرد نه لیبرالیسم کلاسیک بود و نه سوسیال ‌دموکراسی، بلکه مدل «نئولیبرالیسم» بود. در تعاملی دقیق، بازسازی مدل اقتصادی به فرهنگ قدرت داد و سیستم فرهنگی نیز زمینه‌ء بازسازی سیستم اقتصادی را فراهم کرد. از طرفی، بخش سیاسی حاضر در حاکمیت به هر دو کمک می‌کرد. به همین دلیل، حلقه‌ء بروکرات‌های دهه‌ء 60 (که ادعا می‌کردند گرایش‌های چپ دارند) عامل اجرای «نئولیبرالیسم اقتصادی» از سال 68 به بعد می‌شوند. این گروه با تمام شعارهای رنگارنگ دهه‌ شصتی‌شان، زمینه‌ساز تهاجم فرهنگی می‌شوند. اساساً قوی‌ترین عنصر تهاجم فرهنگی در دل خود نظام جمهوری اسلامی، در وزارت ارشاد و علوم دهه‌ی 60 بود. این‌ها آن‌چنان نیروسازی و مهره‌چینی کرده بودند که بدنه‌ وزارت‌خانه‌ها قابل شکستن نبود، چون کاملاً از نیروهای خودشان اشباع بود. در واقع از دهه‌ی 60، مهندس موسوی نخست‌وزیر کشور بود و ما امروز متوجه می‌شویم که چرا آن زمان عده‌ای اصرار داشتند مهندس موسوی نخست‌وزیر شود. ما امروز متوجه می‌شویم که شهید آیت چرا مخالف مهندس موسوی بود. ما امروز متوجه می‌شویم چرا اصرار به مهندس موسوی این ‌قدر زیاد بود...»

* اما طرفه این‌که اصرارکننده اصلی بر نخست وزیر ماندن میر حسین موسوی، خمینی بود. باآنکه خامنه‌ای گفته بود با «انتخاب» دوباره به ریاست جمهوری، موسوی را از نخست وزیری برکنار می‌کند. خمینی او و مجلس را مجبور کرد موسوی را نخست وزیر بشناسند. در مجلس، یک گروه 99 نفره، رأی مخالف دادند و چون متهم شدند به عدم اطاعت از «ولی‌امر»، این توجیه را ساختند: «رهنمود امام مولوی نبود، ارشادی بود

 

5. نوشتهء رسالت را که شفاف کنیم، عبارت می‌شود از: باز محور هاشمی رفسنجانی است. روزنامهء آسمان نزدیک به او، متهم ردیف اول است.  روزنامه توقیف شده ‌است.  ایجاد کنندهء اختلاف میان اقوام، یونسی، مشاور روحانی، است. مدافعان «فرقه‌های ضاله» (فرقه‌های درویشی و بهائی‌ها و دین گریزان)، بی.بی.سی است که «در اختیار بهائیان» است و «شورای سبز امید» و شیرین عبادی و هادی قائمی، بخش خارج از کشوری «طراحان و مجریان کودتای خزنده» بشمار می روند. رسالت 20 اسفند، «خبر» می‌دهد که رابطهء جماعت هائی که او دست اندرکار کودتای خزنده می‌داند، از طریق یک ایرانی تبار بنام عذرا ضیاء، سرپرست معاونت «دموکراسی، حقوق بشر و کار» در وزارت خارجه امریکا، به حکومت امریکا متصل هستند و گزارش اخیر وزارت خارجه امریکا در بارهء وضعیت حقوق بشر در ایران توسط «برخي اطلاعات موجود نشان‌ دهندهء آن است که برخي چهره‌هاي اپوزيسيون و همچنين تعدادي از افراد نزديک به جريان فتنه در نگارش گزارش اخير وزارت خارجه آمريکا عليه ايران دربارهء موضوع حقوق بشر دخيل بوده‌اند و حتي برخي از آنان مستقيماً با مقام‌هاي آمريکا ملاقات کرده‌اند.به گزارش ايران هسته‌اي، هماهنگي اين ديدا‌رها توسط عذرا ضيا، سرپرست معاونت دموکراسي، حقوق بشر و کار در وزارت امور خارجه امريکا انجام شده است.همچنين برخي ديدارها در اروپا و با واسطه‌گري افرادي چون شيرين عبادي و هادي قائمي و نهادهايي مانند شوراي هماهنگي راه سبز اميد انجام شده است».

 

6 و 8- کسانی که می‌خواهند فیلترینگ را بردارند:

* علی جنتی (از نزدیکان به هاشمی رفسنجانی) و کسانی که او به آنها مقام و منصب داده ‌است.

* غیر از او، وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم و آموزش عالی و نیز وزیر نفت بخاطر بیرون راندن مدیران دوران احمدی نژاد و جانشین کردن شان با مدیران جدید، کسانی هستند از دید رسالت، کودتای خزنده را تدارک می‌کنند.

* کانون های صنفی منحله. مقصود کانون صنفی روزنامه نگاران و کانون نویسندگان هستند. و کسانی که می‌خواهند این کانونها را احیاکنند عبارتند از:  روحانی خود وعده بازگشائی انجمن صنفی روزنامه نگاران را داده بود. در نامه‌ای با امضای 772 تن روزنامه نگار، این وعده به او یادآوری شده‌ است. سایت جوان و خبرگزاری فارس، آن انجمن را بازوی حزب مشارکت و ملی – مذهبی‌ها خوانده‌ است. کسانی که در ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد 92،  هاشمی رفسنجانی را ناجی خواندند، از دید سپاه، دست اندرکار کودتای خزنده هستند.

 

7. بر اساس قول سلحشور، به نقل از رجا نیوز 20 اسفند 92، دعوی این ‌است که: «سه رکن "دروغ و توهم"، "اومانیسم" و "مادی‌گرایی» اصول حاکم بر سینما است و با اسلام و اخلاق، انسانیت، حیا و حجاب در تضاد است. فساد موجود در سینمای ایران ناشی از همین مبانی الحادی است. ما در طول 32 سال نشسته‌ایم و سینماگران در حال تصمیم‌گیری برای ما هستند. هر کاری دل‌شان می‌‌خواهد مي‌كنند و مسئولین ما سرویس‌ده آن‌‌ها هستند. حامی‌آن‌ها هستند و نه هادی. به دنبال هدایت و اصلاح سینما نیستند.»

* اما براستی «مسئولانی» که حامی سینماگران هستند کیانند؟ از این 32 سال، 8 سال دوران خامنه‌ای- احمدی نژاد است. ارگان های تبلیغاتی خامنه‌ای «مسئولان» اين دوره را مقصر نمی‌شمارند. از 24 سال بقیه، 8 سال خاتمی و اصلاح طلبان و 16 سال هاشمی رفسنجانی مسئول اول بوده‌ اند. این‌بار، اصول گرایان، بخصوص طیف مصباح یزدی، سینما و هنر را دست آویز حملهء تبلیغاتی به روحانی و هاشمی رفسنجانی و «فتنه‌گران» کرده‌اند. از جمله، شرکت دادن هنرپیشه‌ها در تبلیغات انتخاباتی دست‌آویز آنها است. اصول گراها می‌گویند خانهء سینما در سال 1372 موجودیت پیدا کرده (دورهء هاشمی رفسنجانی) و در سال 76 («انتخاب» خاتمی به ریاست جمهوری) وسیلهء کار سیاست بازانی شده است که سرانجام «فتنه 88» را بوجود آوردند.

 

9. ادعااين است: کسانی که از هم اکنون در تدارک «انتخابات» مجلس و مجلس خبرگان هستند، باز روحانی و حکومت او و هاشمی رفسنجانی و دیگر «سران فتنه» هستند. دستگاه خبرسازی که کیهان است، مرتب دربارهء تهیهء لیست نامزدها برای این دو مجلس توسط این اشخاص، «خبر ویژه» می‌سازد و انتشار می‌دهد. بنا بر این «خبرهای ویژه»، هدف این‌است که روحانیان جوان و مستقل از خامنه‌ای را وارد مجلس خبرگان کنند و در مورد مجلس  دهم نیز قصد این‌است که مجلسی از جنس مجلس ششم بوجود بیاورند.

 

10. از راه اتفاق نیست که در «گزارش» رسالت، خبری از مردم ایران و نقشی که قرار است و یا می‌توانند در انجام گرفتن و یا نگرفتن این «کودتا» برعهده بگیرند، نیست. اما، در حقیقت، امر مهمی رخ داده‌ است و آن نقش پیدا کردن مردم در تعادل قوا در رژیم است. این نقش را مردم با «انتخاب» خاتمی و سپس در «انتخابات» خرداد 88 و  کمتر در «انتخابات» ریاست جمهوری خرداد 92، یافته‌اند. الا این‌که تغییر مهمی در این نقش پیدا شده‌ است: مردم کمتر منفعل و بیشتر فعال شده‌اند:

* یک طرف که محورش «ولایت مطلقه فقیه» و خامنه‌ای است، تمام توان خود را بکار می‌برد که مردم بی‌نقش شوند و در مواردی که «نظام» احتیاج دارد، نمایش «حضور مردم در صحنه» داده شود. این طرف تمامی ابزار حکومت کردن را در اختیار دارد و حضور فعال مردم در صحنه را مزاحم می‌داند. اگر مصباح یزدی، بار دیگر، مردم را فاقد رأی می‌داند و می‌گوید خمینی از راه مصلحت، به زبان غربی‌ها از جمهوری و «حق رأی» مردم سخن می‌گوید، از راه اتفاق نیست. انتخابات ریاست جمهوری، با آنکه مهندسی شده بود، برای چندمین بار مسلم کرد که ولایت مطلقه فقیه و «اقتدارگراها»، زیر 5 درصد دارندگان شرائط رأی دادن، بیشتر رأی ندارند. تحریم فعال انتخابات از سوئی و نوع رأی دادن آنها که رأی دادند از سوی دیگر، معلوم کردند که مردم ایران بطور روزافزون به خود نقش فعال می‌دهند

*  آن بخش از رژیم که «گزارش» رسالت متهم شان می‌کند که در کار کودتای خزنده هستند، نه در دورهء هاشمی رفسنجانی هستند که  به مردم جز برای ایفای نقش در نمایش‌های رژیم نیاز نداشته باشند، و نه در دوره خاتمی هستند که از آنها بمثابه وسیلهء فشار برای معامله دربالا استفاده کنند. اگر امروز، کلمهء «مردم» از دهان هاشمی رفسنجانی نمی‌افتد، بخاطر آن‌است که او و دیگر «سران فتنه» در معرض حذف شدن اند. بنابراین، ناگزیر می‌باید به نقش فعال مردم تن بدهند. از این‌رو است که از انقلاب تا امروز، یکبار و برای اولین بار است که هاشمی رفسنجانی به یاد رهنمود گاندی می‌افتد و از مردم می‌خواهد حرف خود را بزنند و اگر کسانی را زندانی کردند، دیگران نیز خود را نامزد زندانی شدن بگردانند. پیش از او، طرفداران میرحسین موسوی، در توجیه نقش منفعل و جنبش شکن خود گفته بودند: باید این‌کار را می‌کردیم تا که نظام برجا بماند

* این تغییر رفتار گویای درستی هدف مبارزان (استقرار جمهوری شهروندان) و روش (ورود مردم به صحنه در مقام تغییر یابنده وتغییر دهند) است. به اين کوشش می‌باید ادامه داد تا که بی‌تفاوت ها خویشتن را مسئول بیابند، آنها که گمان می‌کنند در محدودهء رژیم اصلاح میسر است از این گمان ایران ویران‌ساز رها گردند، و جمهور مردم خویشتن را شهروند بشناسند و برای استقرار جمهوری شهروندان برخیزند. وحشت مصباح یزدی و خامنه‌ای هم از  این‌است که ایرانیان خویشتن را حقوقمند بیابند و دولت حقوقمند مطالبه کنند.

* در حال حاضر، در رژیم، دو جبهه رویاروی هم اند: جبههء استبداد سیاسی و استبداد اقتصادی و فرهنگی، و جبههء استبداد سیاسی و اقتصاد و فرهنگ لیبرال. رویاروئی خامنه‌ای با هاشمی رفسنجانی، رویاروئی این دو جبهه است. اما  رشد اقتصاد ایران بطور خاص و  رشد جامعهء ایران در هر چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، بدون شهروند گشتن مردم ایران، نامیسر است.

http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/29-ees/gozaresh/7927-2014-03-24-18-23-26.html

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه