|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
|
فریاد ” چرا نوری زاد را نمی گیرند؟ ” هر روز بلند تر به گوش می رسد. ناتوانی بر يافتن پاسخی برای “چرایی و چیستی حضور نوری زاد“، سازندهء “شک و ظن بر نوری زاد” است. و این فقط مردمان عادی نیستند که به وی مشکوکند بلکه در میان روشن فکران ما نيز فراوان اند که می خواهند ” بر صليب اش كنند ”؛ مردمانى زخم خورده و متنفر از فرمانروایان، نادانسته و ناخوا سته بهترين خدمتكاران حاکمان اند.این نوشته نقدی بر “چرایی و چیستی حضور نوری زاد ها ” در جامعه است.
هانا آرنت در كتاب “آيشمن در اورشليم” بیان می کند كه چگونه آدم هاى معمولى به شكلى طبيعى و برخاسته از محروميت هايشان، با سيستم همكارى مى كنند.
نوری زاد از خویشتن و از کارنامه اش انتقام می گیرد. وی خود را گناهکار یافته و علیه خود قیام و خروش کرده است. وجودش پریشان است و در تکاپوی “جبران ” است. خود را ” قربانی” بی ریختی قامت جامعه اى وارفته می بیند.
نوریزاد، يكى از بارزترين و دردناک ترین محصولات تضادهاى اجتماعى درون جامعه ماست.
از این تبار فراوان اند؛ که از حاکمان و همراهان جمهوری خشونت مقدس اسلامی بوده اند و با برهان ها و انگیزه های متفاوت از این کشتی بیرون آمده یا بیرون رانده شده اند. این ”دم مسیحایی” که بر هستی ذهن و اندیشه آنان می دمد، آنان را دگرگون (و گاهی سرگردان) می کند. زمان ِ ”دم مسیحایی” برای منتظری ادامهء جنگ بعد از فتح خرمشهر، و برای “تروتسکی” شرایط پس از سال های 1924 و خود کامگی استالین، و برای نوری زاد، (گویا) چهرهء واپسين ِ «ندا» بود. و، هر آینه، آشکار شدن تضادهای جامعه، عامل اساسی پیدایش زمان ” دم مسیحایی” می باشد.
حکومت های توتالیتر و ایدولوژیک توان آن را دارند که در یک فرايند فریبنده، نرم و ناخودآگاهانه، بسیارانی را که حتی دل خوشی از فرمان روایان ندارند، به دنبال خود کشانده و اتوریته و هژمونی خود را اجرا نمایند. ارتش امنیتی 20 میلیونی خمینی، یا مدافعان سر سخت حجاب، یا طرفداران اعدام یا... لزوماً هواداران حکومت اسلامی نیستند. و بدین گونه فرمان روایان از مردمان عادی ِ منفعل ِ غیر طرفدار سربازانی کار کشته می سازد که (ناخود آگاه) بهمره حاکمان در پیشبرد خواسته های آنان می تازند. در این فرایند همکاری ِ پایینی ها با بالایی ها است که روشن اندیشان و منتقدین نفی می شوند و مورد تمسخر قرار می گیرند.
مظنون شدن به منتقدین یعنی "آب به آسیاب حکومتیان ریختن"؛ یعنی بازیچهء دست آنان قرار گرفتن و "گم کردن سوراخ دعا". و بدین ترتیب در یک رزمگاه فریبنده، مردمان، همراهان و قهرمانان خود را نابود می کنند. در درازنای تاریخ فراوان دیده ایم و خوانده ایم:
1- در روم باستان؛ در ميدان هاى بزرگ شهر و در مقابل پادشاه، برده ها (كلزيوم ها ) برده هاى ديگر را سلاخى مى كردند تا نوبت خودشان برسد.
2- در تاريخى بيهقى آمده است که حضّار و محرومان به “حلاج ” سنگ پرتاب می کردند و سپس قهرمان مردم به دار آویخته شد.
3- در دوران معاصر و در دههء هفتاد، داريوش فروهر ها و سعیدی سیرجانی ها را به خاطر بياوريم؛ وقتى كه در مصاحبه ها و سخنرانى هايشان از نظام سياسى مستقر انتقاد مى كردند و از سوى بخشى از جامعه متهم به این بودند كه”سوپاپ نظام اند” و ….
در هر خانه یک “دستگاه قضاوت الهیاتی شریعت” پا بر جاست که پیشینهء منتقدین و مخالفین را داوری می کند، حکم می کند و، همراه با فرمان روایان، دستور حذف آنان را صادر می نماید. اينجاست كه واقعيتى ترسناك به نمایش گذاشته می شود: ”دستگاه کلیسای الهیاتی درونى ما” و حکم: ” بر صليب اش كنيد”.
ماموران نتوانستند نوری زاد را بر جای خود بنشانند. او فریاد می زند: “من فردا باز همین جایم”. اما افسوس بر مردمان که در تلاش ذبح او و به صلیب کشاندن اش هستند.
برگرفته از سايت اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.