|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
خشونت و دموکراسی و اصلاحات مسالمت آمیز
سیاوش ایراندوست ـ از ايران
چند سال است که گوش ما پر شده است از یاوه سرایی های اسلامگرایان اصلاح طلب در بارهء اصلاحات و نصیحت های مسالمت آمیزی. واژه های «اصلاحات» و «مسالمت آمیز» قشنگ است و خوش آهنگ؛ ولی با موعظه و آهنگ روضهء اسلامگرایان نمی خواند. اسلامگرایان که همه چیز را متعلق به خودشان می دانند، این دو واژه را نیز تسخیر کرده اند و با کاربرد نابجایشان از مفهوم شان تهی.
در اینکه ایدهء اصلاحات مسالمت آمیز، بشر دوستانه و آزادی خواهانه است، شکی نیست. مشکل در تحریف این ایده و منحرف ساختن مسیر مبارزهء آزادیخواهی توسط اسلامگرایان دشمن آزادی است. و بزرگترین مشکل آزادیخواهان در مقابله با دشمنان آزادی همیشه این بوده است که به قول کارل پوپر: « گرانمایه ترین ایده های بشردوستان اغلب با هیاهو مورد ادعای غدارترین دشمنانشان واقع شده است و این دشمنان توانسته اند از این راه در ظاهر هم پیمانان به اردوی بشردوستان نفوذ کنند و تفرقه و اغتشاش بیفکنند. ... به یاری این روش رخنه زنی و تفرقه اندازی و اغتشاش افکنی در اردوی بشر دوستان، کم کم ستون پنجمی از روشنفکران در آن اردو ایجاد شد که چون عمدی نداشت و ندانسته عمل می کرد، دو چندان مؤثر می افتاد.»
می خواهم عباراتی از کتاب «جامعهء باز و دشمنان آن» یادآوری کنم، اول به قصد پیگیری مبارزه با سوء استفاده های اسلامگرایان اصلاح طلب دشمن آزادی و جامعهء باز از عبارات و اندیشه های اصلاحگرانهء پوپر. قصد دوم این است که در مقابل اتهام زنی های اسلامگرایان اصلاح طلب و رسانه های فرهنگی امنیتی شان، حفاظی باشد وقتی که مطرح می شود در جریان انقلاب برای سرنگونی حکومت استبدادی، کشتن حاکمان مستبد رواست. واقعاً ممکن است تحت حکومت استبدادی چاره ای جز این نباشد و در چنین وضعیتی، انقلاب خشونت آمیز را باید موجه شمرد. یگانه هدف انقلاب باید تأسیس دموکراسی باشد.
انقلاب برای تأسیس دموکراسی
کارل پوپر در قسمت دوم فصل نوزدهم کتاب «جامعهء باز و دشمنان آن» می نویسد:
«...می خواهم کاملاً روشن کنم که همین پیشگویی یک انقلاب احتمالاً خشونت آمیز که بررسی می کنم، از دیدگاه سیاست عملی، عامل بیشترین آسیب در مارکسیسم است. فکر می کنم که پیش از ادامه دادن به تحلیلم، بهتر است دلیل این نظرم را به طور خلاصه توضیح دهم.
«چنین نیست که من در همهء وضعیت ها و تحت هر شرایطی، مخالف انقلاب خشونت آمیز باشم. من هم مانند برخی از متفکران مسیحی قرون وسطا و دوران رنسانس که قابل قبول و روا بودن کشتن حاکمان مستبد را تعلیم می دادند، بر این باورم که واقعاً ممکن است تحت حکومت استبدادی امکان دیگری نباشد و آن هم انقلاب خشونت آمیز موجه باشد. ولی همچنین معتقدم که یگانه هدف هر انقلابی از این قسم باید تأسیس دموکراسی باشد؛ و منظورم از دموکراسی چیزی مبهم مانند "حکومت مردم" یا "حکومت اکثریت" نیست؛ منظورم مجموعه ای از نهادهاست (به خصوص انتخابات عمومی، یعنی حق مردم برای برکنار کردن حکومتشان) که کنترل عمومی حکومتگران و عزلشان توسط مردم را اجازه دهد، و برای مردم امکان پذیر سازد که اصلاحات را بدون استفاده از خشونت، و حتی برخلاف خواست حکومتگران، بدست آورند. به بیان دیگر، خشونتگری فقط تحت حکومت استبدادی موجه است که اصلاحات بدون خشونت را غیرممکن می سازد، و یگانه هدف آن باید ایجاد شرایطی باشد که اصلاحات مسالمت آمیز را امکان پذیر سازد.
«به عقیدهء من، هرگز نباید بکوشیم به وسیلهء روشهای خشونت آمیز به چیزی جز آنچه گفته شد دست یابیم، زیرا معتقدم چنین کوششی گرفتار خطر از بین بردن همهء چشم اندازهای اصلاح معقول خواهد بود. استفادهء طولانی مدت از خشونت سرانجام موجب فقدان آزادی می شود چون محتمل است که سبب ایجاد نه حکومت بی غرض عقل بلکه حکومت خودکامهء فردی شود. انقلاب خشونت آمیزی که کوششی بیشتر از نابودی حکومت استبدادی انجام دهد، همانقدر که ممکن است به هدفهایش دست یابد دست کم همانقدر هم احتمال دارد که سبب ایجاد حکومت استبدادی دیگری شود.
«فقط یک مورد دیگر استفاده از خشونت در ستیزهای سیاسی هست که باید موجه بشمارم. منظورم ایستادگی، موقعی که دموکراسی بدست آمده است، در برابر هرگونه حمله (چه از داخل و چه از خارج کشور) به نظام سیاسی دموکراسی و تعرض به روشهای دموکراسی است. همهء شهروندان وفادار و وظیفه شناس باید در برابر هر حمله ای از این قسم حتی با استفاده از خشونت ایستادگی کنند، به خصوص اگر حمله از طرف حکومت مصدر قدرت در خود کشور صورت بگیرد یا حکومت آن را تحمل کند. در حقیقت، ادامهء کار دموکراسی عمدتاً متکی به درک این نکته است که حکومتی که به سؤاستفاده از قدرتش و برقراری حکومت استبدادی مبادرت کند (یا تأسیس حکومت استبدادی را از طرف هر کس تحمل کند) خودش را غیرقانونی اعلام می کند، و شهروندان نه تنها حق بلکه همچنین وظیفه دارند که عمل چنین حکومتی را جنایت تلقی کنند و اعضای آن را دستهء جنایتکاران خطرناک بدانند. اینگونه مقاومت خشونت آمیز در برابر کوششهایی برای برانداختن دموکراسی باید به طور واضح و صریح دفع کننده باشد. کوچکترین شکی نباید باقی بماند که یگانه هدف مقاومت، نجات دموکراسی است. تهدید استفاده از موقعیت برای ایجاد تلافی استبدادی همانقدر محکوم است که کوشش اصلی برای عرضه کردن حکومت استبدادی. استفاده از چنین تهدیدی، حتی اگر به قصد صریح حفظ دموکراسی با ارعاب دشمنانش انجام شود، از این رو که روشی بسیار نامطلوب در دفاع از دموکراسی است، در عمل چنین تهدیدی در ساعت خطر در صفوف مدافعان دموکراسی اغتشاش خواهد افکند و، بنابراین، احتمالاً به دشمن کمک خواهد کرد.
این ملاحظات دلالت می کنند بر اینکه دموکراسی موفق از مدافعانش رعایت قواعد معینی را می طلبد. برخی از چنین قواعدی بعداً در این فصل فهرست وار خواهد آمد. ... »
قواعد دموکراسی
در نظام سیاسی دموکراسی می توان بدون خونریزی از شر حکومت ها خلاص شد، مثلاً از طریق انتخابات عمومی. اصل اساسی دموکراسی، برکناری بدون خشونت حکومتگران - یعنی حکومت - توسط مردم است، و هیچ اکثریتی، هر قدر هم که بزرگ باشد، نباید از صلاحیت کنار گذاردن این اصل اساسی برخوردار شود.
به طور صریح و روشن، در مبارزات سیاسی در داخل یک واحد سیاسی استفاده از خشونت فقط در دو مورد مجاز است: مورد اول در مبارزهء سیاسی برای سرنگونی حکومت استبدادی، و یگانه هدف چنین مبارزه ای باید استقرار نظام سیاسی دموکراسی باشد. در جریان انقلاب برای سرنگونی حکومت استبدادی ممکن است شرایطی پیش بیاید که چاره ای جز کشتن حاکمان مستبد وجود نداشته باشد. مورد دوم پس از استقرار دموکراسی، در ایستادگی در برابر تعرض به دموکراسی است. از آنجا که حمله به دموکراسی از طرف حکومتگران خطرناکتر است، ممکن است شرایطی پیش بیاید که برای نجات دموکراسی مقاومت خشونت آمیز لازم باشد و در جریان مقاومت چاره ای جز کشتن حاکمان جنایتکار وجود نداشته باشد. بدون هرگونه ابهامی، دلیل این است که فقط دموکراسی چارچوب نهادی برای انجام اصلاحات بدون استفاده از خشونت و با استفاده از عقل در امور سیاسی فراهم می کند.
کارل پوپر در قسمت پنجم فصل نوزدهم کتاب «جامعهء باز و دشمنان آن»، برخی قواعد دموکراسی را جمع بندی کرده است:
«...انتقادی که در نظر دارم این است که ... ابهام در استفاده از خشونت و تسخیر قدرت، موقعی که توسط حزب سیاسی مهمی اتخاذ شود، ادامهء کار دموکراسی را غیرممکن می سازد. این انتقاد بر اساس این استدلال است که دموکراسی می تواند کار کند فقط اگر حزب های عمده به رعایت کارکردهای دموکراسی پایبند باشند که می تواند در برخی قواعد از قبیل موارد زیر جمع بندی شود:
«1. با اینکه نهاد انتخابات عمومی دارای بیشترین اهمیت است، ویژگی دموکراسی منحصر به حکومت اکثریت نیست، زیرا اکثریت ممکن است به طریق استبدادی حکومت کند. (مثلاً اکثریت کسانی که قدشان کوتاهتر از یک متر و 80 سانتیمتر است ممکن است تصمیم بگیرند همهء مالیاتها را باید اقلیتی بپردازند که قدشان بلندتر از یک متر و 80 سانتیمتر است). در دموکراسی قدرت و اختیارات حکومتگران باید محدود باشد و معیار دموکراسی این است: در دموکراسی مردم باید بتوانند حکومتگران - یعنی حکومت - را بدون خونریزی برکنار کنند. پس اگر افراد در قدرت از تضمین نهادهایی خودداری ورزند که آن نهادها امکان فعالیت اقلیت را برای تغییر مسالمت آمیز تأمین می کنند، حکومتشان استبدادی است.
«2. کافی است حکومتها را فقط به دو نوع تقسیم کنیم: اول حکومتهای دارای اینگونه نهادها (یعنی دموکراسی ها) و دوم همهء حکومتهای دیگر (یعنی استبدادی ها).
«3. نظام سیاسی دموکراسی سازگار و استوار باید فقط یک نوع تغییر را در نظام حقوقی منع کند، تغییری که خصوصیت دموکراتیک آن را به خطر بیندازد.
«4. در دموکراسی حمایت کامل از اقلیتها نباید به کسانی که قانون دموکراتیک را نقض می کنند و به خصوص به کسانی که دیگران را به برانداختن خشونت آمیز دموکراسی برمی انگیزند، گسترش یابد.
«5. سیاست چارچوب بندی نهادهایی برای محافظت و تضمین دموکراسی، همیشه باید بر اساس این فرض پیش برود که ممکن است گرایشهای ضددموکراتیک نهفته در میان حکومتگران و همچنین در میان مردم وجود داشته باشد.
«6. اگر دموکراسی نابود شود، همهء حقوق نابود شده است. اگر هم برخی مزایای اقتصادی برای مردم ادامه پیدا کند، فقط با چشم پوشی ادامه پیدا می کند.
«7. دموکراسی میدان مبارزهء بسیار ارزشمند برای هرگونه اصلاح معقول فراهم می کند، زیرا اصلاح بدون خشونت را اجازه می دهد. ولی اگر در هر کشمکش و تقلای مبارزهء خاص در این میدان مبارزه، محافظت دموکراسی نخستین ملاحظه قرار نگیرد، آنگاه گرایشهای ضددموکراتیک پنهانی که همیشه وجود دارد، ممکن است موجب فروپاشی دموکراسی گردد. اگر یادگیری این اصول هنوز گسترش نیافته است، باید برای گسترش آن مبارزه کرد. عکس این سیاست ممکن است فاجعه بار باشد و به شکست در مهمترین مبارزه، یعنی مبارزه در راه خود دموکراسی بینجامد. »
دموکراسی و اصلاحات مسالمت آمیز
از آنچه آمد، باید روشن باشد که سخن گفتن از اصلاحات در حکومت استبدادی اسلامی، یاوه سرایی است. انجام اصلاحات در نظام سیاسی دموکراسی امکان پذیر است نه در دیکتاتوری. رهایی از چنگ حکومت دیکتاتوری جز با کامیابی در انقلاب امکان پذیر نیست. یادآوری عباراتی از کارل پوپر از این جهت صورت گرفت که برخی از روشنفکران اسلامگرای اصلاح طلب، از نظرات پوپر در بارهء فاجعه بار بودن انقلاب اجتماعی، برای توجیه امکان اصلاحات در نظام دیکتاتوری سؤاستفاده کرده اند. اصلاح طلبی اسلامگرایان، دغلبازی و حیله گری مذبوحانه ای برای حفظ حکومت استبدادی اسلامی است که اندیشه های آزادیخواهانهء اصلاحگری اجتماعی را با چرخش دیالکتیکی به دغلبازی اصلاح نظام سیاسی دیکتاتوری می چرخاند. و عدم مشروعیت انقلاب اجتماعی را دلیلی برای پرهیز از تغییر نظام سیاسی دیکتاتوری جلوه می دهد.
آنچه باید از آن احتراز کنیم "انقلاب اجتماعی" است، نه "انقلاب سیاسی برای تغییر نظام سیاسی دیکتاتوری به نظام سیاسی دموکراسی". به عبارتی دیگر، تغییری بنیادین و کلی در همهء زمینه های حیات اجتماعی، و نيز مهندسی اجتماعی ناکجا آبادی، فاجعه بار است، و آنچه در این زمینه مفید است اصلاح تدریجی و گام به گام (اصلاحی که به وسیلهء مقایسهء نقادانه میان نتایج مورد انتظار و نتایج بدست آمده کنترل می شود)، و بازسازی اجتماعی بر طبق موازین دموکراتیک است.
انقلاب اجتماعی خواست ایدئولوژی های توتالیتر و محصول به قدرت رسیدن آنهاست. برخلاف انقلاب اجتماعی که چارچوب نهادی جامعه و سنتهای اجتماعی و همراه با آن مجموعه ارزش های اجتماعی جامعه را نابود می کند، انقلاب سیاسی فقط وسیله ای برای نابودی حکومت دیکتاتوری، و تغییر رابطهء قدرت بین حکومت و مردم از نظام دیکتاتوری به نظام دموکراسی است. و در طی این تغییر رابطهء قدرت و دادن شکل سالم به آن (یعنی برقراری نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک در کشور ایران) و استقرار حاکمیت ملی مردم ایران بر کشور ایران، چارچوب نهادی جامعه و سنتهای اجتماعی محفوظ می ماند. و در نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک جمهوری ایران، زمینه برای اصلاح تدریجی نهادهای اجتماعی و بازسازی اجتماعی بر طبق موازین دموکراتیک و بهبود تدریجی سنتهای اجتماعی و در نتیجه تداوم آنها فراهم می شود.
در یک کشور غیردموکراتیک، تنها راه دستیابی به اصلاحات معقول، سرنگونی حکومت دیکتاتوری و ایجاد چارچوب دموکراتیک است. اینکه انقلاب سیاسی برای سرنگونی حکومت دیکتاتوری اسلامی با تمامی زحمات و رنجهای مبارزات مردم آزادیخواه ایران به استقرار و استمرار دموکراسی در ایران بیانجامد، هیچ ضمانتی جز خواست آگاهانه و ارادهء قاطع و توان عظیم ملت ایران ندارد. پیروی از استراتژی سیاسی مناسب در جریان مبارزات و انتخاب آگاهانهء رهبری سیاسی مناسب برای جنبش انقلابی سرنگونی حکومت دیکتاتوری اسلامی و برقراری نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران، از موارد اساسی در پیروزی ملت ایران است. و اینکه تاکتیکهای کارساز در چارچوب استراتژی مناسب و توجه دائم به آن است که می تواند مردم آزادیخواه ایران را به پیروزی برساند. ترویج شعار لائیسیته برای بیان صریح خواست سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک جمهوری ایران ضروری است.
ملت ایران تنها مرجعی است که توان براندازی حکومت دیکتاتوری و برقراری دموکراسی در کشور ایران را دارد. ملت ایران صاحب حق حاکمیت ملی بر کشور ایران است و انقلاب سیاسی مردم ایران برای برقراری دموکراسی در ایران برای احقاق این حق اساسی است، و نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک وسیلهء استقرار و استمرار اعمال این حق اساسی ملت ایران است. اگر دموکراسی برقرار نشود، هیچ چیز مفیدی بدست نیامده و همهء زحمات مبارزه یا برای هیچ بوده و یا به هدر رفته است. همچنین اگر دموکراسی نابود شود، همهء حقوق نابود شده است. مسئولیت برقراری دموکراسی در کشور ایران و محفاظت از آن پس از استقرارش، در همه حال بر عهدهء مردم آزادیخواه ایران است. باید همیشه به یاد داشته باشیم که آزادی سیاسی (آزادی از استبداد-استعمار) مهمترین ارزش سیاسی است و ما باید همیشه آمادهء مبارزه در راه آزادی سیاسی باشیم.
پس از شروع انقلاب تا سرنگونی حکومت دیکتاتوری
انقلاب حرکتی وسیع و مردمی است که نقطهء شروعش از قبل معین نیست. در بالا مطرح شد که در جریان انقلاب برای سرنگونی حکومت دیکتاتوری، کشتن حاکمان مستبد رواست. پس از شروع انقلاب تا سرنگونی حکومت دیکتاتوری، واقعاً ممکن است ضرورت قطع خشونت ورزیهای حاکمان اسلامگرا و دفاع از جان مردم ایران، چنین کاری را ایجاب کند و چاره ای جز این نباشد.
در مورد ضرورت دفاع از جان مردم ایران باید متوجه بود که مسالمت با اسلامگرایان جنایتکار حاکم موجب تباهی است. اگر آمادهء دفاع از مردم مسالمت جوی ایران در برابر تاخت و تاز اسلامگرایان متعصب نباشیم، تنها مسالمت جویان کشته نمی شوند، بلکه همراه با آنها مسالمت نیز نابود می شود. مسالمت مطلق و مدارای نامحدود لزوماً به نابودی مسالمت و مدارا می انجامد. اگر دامنهء مدارا و بردباری نامحدود را حتی به کسانی که نابردبار هستند، گسترش دهیم، و اگر آمادهء دفاع از جامعهء بردبار در برابر تاخت و تاز نابردباران نباشیم، نه تنها بردباران بلکه بردباری و مدارا را نابود کرده ایم.
علاوه بر اینکه در صورت لزوم در نبرد مستقیم با دشمنان خارجی ایران برای دفاع از کشور ایران و مردمش و تمامیت سرزمینش تا دفع دشمنانش چاره ای نیست جز اینکه دشمنان ایران را به خاک بسپاریم، پس از شروع انقلاب تا سرنگونی حکومت دیکتاتوری هم ممکن است چاره ای جز کشتن حاکمان مستبد نباشد.
قبل از شروع انقلاب باید آگاه بود که انقلاب برای اینکه به دموکراسی برسد و نیز از دستبرد بیگانگان در امان باشد، استراتژی و رهبری سیاسی مشخصی می طلبد. هر چقدر انقلاب ملت ایران با خشونت کمتر به پیروزی تأسیس دموکراسی در کشور ایران برسد، مطلوبتر خواهد بود. ملت ایران برای تأسیس دموکراسی در کشور ایران باید حکومت دیکتاتوری را نابود کند. نابودی حکومت دیکتاتوری به معنای نابودی همهء دست اندرکارانش نیست. هدف انقلاب، خشونتگری نیست، هدف و خواست انقلاب ملت ایران، تأسیس دموکراسی در کشور ایران است. به حاکمان اسلامگرایی که در جریان انقلاب، تسلیم خواست ملت می شوند، باید امان داد و پس از پیروزی انقلاب، در محاکمه شان تخفیفاتی داده شود؛ و به مسئولان اسلامگرایی که در جریان انقلاب، هر چند از روی ناچاری، با خواست ملت همراه شوند و به پیروزی انقلاب یاری برسانند، تخفیفاتی بیشتر. به هر حال پس از سرنگونی حکومت دیکتاتوری اسلامی، رسیدگی به اتهامات اسلامگرایان حاکم باید جداگانه و با رعایت تمامی موارد حقوقی محاکمهء عادلانه و با در نظر گرفتن مصلحت دموکراسی ایران صورت بگیرد. محاکمهء اسلامگرایان حاکم باید بدون شبههء انتقام گیری و نمایشهای منزجر کننده ای که در حکومت اسلامی اجرا می شد، انجام بگیرد.
ایران – 27 اسفند 1392
http://www.iranliberal.com/showright-spalt.php?id=1185
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.