خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

جمعه 5 ارديبهشت ماه 1393 ـ 25 ماه آوريل  2014

«اینها» چه کسانی هستند؟

دلسوز ايران

بنده به تجربهء گرانبهای تاریخی چندین دهه، از شهریور 1320 تا کنون، به این نتیجه رسیده ام که فقط باید پشت هر رویدادی را نگریست. آنچه در ایران در این 72 سال روی پرده بوده سرابی و فریبی برای پوشاندن یک پشت صحنهء مهم بوده و همیشه بعداً معلوم شده دعوای اصلی بر سر چه بوده است.

موضوع سخنم نامهء زندانی آزادی خواه مظلوم، عماد به آور، است که صرفاً به دلیل عضویت در نهضت آزادی ایران و ریاست جوانان آن به زندان افتاده و هم سرنوشت امیر انتظام  (آن سرور آزادگان و پایداری و استقامت که فقط به دلیل عضویت در نهضت آزادی ایران نیمی از عمر خویش را در زندان گذرانده) شده است.

عماد به آور نامه ای نوشته و از دردی که بر امثال او می رود و بهایی که امثال او می دهند، با نجابتی غریب که فقط امثال او دارند، جوانمردانه نالیده است؛ که: او حتا بخشیده بود ولی "اینها" او را زدند!

اما براستی «اینها» چه کسانی هستند؟

من تأسف می خورم که هنوز نه مردم ایران و نه هم حزبی های ملی ـ مذهبی اين جوان و نه حتا خود این جوان نگون بخت نمی دانند که "اینها" چه کسانی هستند.

شما نگاهی به پشت پردهء آنچه امیر انتظام و بهاور و توکلی و زید آبادی و امثال آنها را به این روز انداخته بیاندازید: شکل رسمی و روی پرده این است که عده ای سپاهی، اقتدار گرا، ا صو ل گرا، شکست خورده در انتخابات روحانی و، یا بالاتر از آن، شخص رهبری ج.ا. دستور این سرکوبی ها را داده و حدس و گمان هم این است که چون آنجا شکست خورده اند اینجا تلافی می کنند!

اما این صورت قضیه است برادر من!

نهضت آزادی ایران به دستور امام امت، با مجهول سازی های افسانه ای شخص محتشمی پور (نه خامنه ای و نه سپاه) غیر قانونی شد؛ بدون رسيدگی و دادگاه!

امیر انتظام، به دنبال اشغال سفارت امریکا، توسط آیت الله خویینی ها و با رهنمود فداییان خلق و حمایت و طراحی حزب توده و شوروی "جاسوس" نامیده شد و رفت بر او آنچه که رفت.

برادر من! همین آقای ميرحسين موسوی که شما ظاهراً به دلیل مشارکت در کمپین انتخاباتی او دارید عمر مفیدتان را زیر ضربات تازیانهء مزدوران روسیه (با ریش و بی ریش) در زندان می پوسانید (در حالی که توده ای ها  آزادند) هنوز در مورد امیر انتظام و نهضت آزادی و بازرگان همان نظر حزب توده را دارد که هر روز  در امثال سایت پیک نت، با قدرت و همراه با انبوه لجن پراکنی ها تکرار می شود، يعنی در ستادهای جنگ روانی امنیتی های مارکسیست روسی، با کینه ای همسو با همهء سپاهیان اقتدار گرایان و حامیان رهبر و مصباحیان و ارزشی ها و شریعتمداری ها و لاریجانی ها و توکلی ها و مطهری ها و حسینیان ها و کوچک زاده ها.

برادر من! اتفاقاً لحن این کینهء روسی منعکس شده در مقالات امنیتی های مزدور روسیه در اينگونه سايت ها دقیقاً همان لحن شکست خوردگان اقتدار گرا است؛ يعنی اینها به همدیگر خط و امداد غیبی روسی می دهند.

برادر من! تا روزی که ملی ـ مذهبی ها فکر می کنند که مارکسیسم روسی دشمن آنها و دمکراسی نیست و فکر می کنند باید به آنها باج بدهند و، در نتيجه، در مورد این همه لجن پراکنی که در این وب سایت های مارکسیستی روسی به تقی رحمانی و ملی ـ مذهبی ها و یا بایکوت و سانسور بنی صدر می شود سکوت ننگین می کنند، و تا روزی که همه شما ندانید که از روسیه می خورید نه از مصباح یزدی، یا خامنه ای، یا سپاه، یا احمدی نژاد! در بر همین پاشنه می چرخد.

مصدق را اینها قبل از اینکه مصباح یزدی و خامنه ای و سپاهیان تحت امر او به دنیا بیایند زمین زدند!

رژیم شاه را اینها همراه با همان مصباح چی ها و رفسنجانی و خامنه ای و بهشتی و موسوی و اردبیلی و شریعتی و نفوذ در رستاخیز شاهنشاهی و رسانه ها و انتشارات و تبلیغات مارکسیستی و التقاطی اسلامی و چریک بازی و ژاندارم کشی، و با سیاست «مهار دوگانه» به فروپاشی کشاندند.

اين ها بودند که پس از اشغال سفارت امریکا و کودتا علیه دولت های ملی بازرگان و بنی صدر و  به راه انداختن جنگ و کوپن و پرورش دادن طبقهء حاکم نومانکلاتورای شبه استالینیستی با نام ولایت مطلقهء فقیه می خواستند که درست تا به همین جا برسند!

این ها در انقلاب 57 با آگاهی همراه آیت الله خمینی «ضد امپریالیست!» شدند؛ يعنی همان کسی که، به گفتهء مادر بزرگوارت، حتا اسم او را نمی توانستی درست تلفظ کنی چون کودک بودی!

اين ها بودند که در هر روز که گذشت همان سیاست مهار دوگانه را، که از مسکو دیکته می شد، در مورد رژیم جدید دنبال کردند. از یک سو در میان مخالفان رفتند و بلوای ترکمن صحرا و کردستان و دانشگاه را براه انداختند و، از آن سوی ديگر، در ارگان های حکومتی و امنیتی خزیدند؛ رسانه ها و انتشارات را هم که از قبل در دست داشتند.

مارکسیست های روسی با اقتدارگرایان دولتی (چه چپ باشند چه راست، چه مذهبی سنتی باشند چه مذهبی مارکسیست) الاکلنگ حکومتی بازی می کنند، برادر من!

حتا یک رسانه نیست که از رئیس مجلس، علی لاریجانی، بپرسد که چرا گروه تحقیق تشکیل نمی دهد و يا چرا از برادران اش نمی خواهد در این مورد تحقیق کنند؟؛ اما نوک حمله را علیه روحانی تیز کرده است و آن ملیجک مسخره، رضا اصفهانی، و سایت توده ای ها را جلو انداخته اند تا بین موسوی چی ها و روحانی چی ها اختلاف بیاندازند و از ملی ـ مذهبی ها انتقام بگیرند! آنوقت همین ها هر روز، در سايهء اقتدار علی لاریجانی، کارت های زرد او را به رخ هواداران تنش زدایی با غرب می کشند که، ناچاراً، به روحانی امید بسته اند.

همین ها می گويند رئیس جمهور کاره ای نیست! و در زمان خاتمی هم همین را می گفتند. اما حالا چطوری از روحانی می خواهند که «گرگ های هار روسی» را شکار کند؟ اين بابا حتا اگر بخواهد نمی تواند.

من تردید دارم که روحانی یا موسوی یا خاتمی یا رفسنجانی یا خامنه ای بخواهند جلوی این ضرب و شتم ها را که سفت کنندهء بنیان دیکتاتوری استالینیستی روسی است بگیرند.

آیا زمان موسوی همین ضرب و شتم ها نبود؟ زمان خاتمی نبود؟ زمان آیت الله خمینی نبود؟ چرا باید در زمان خامنه ای - روحانی نباشد؟ چه چیزی عوض  شده ؟ اگر دقت کنی می بینی که فقط یک چیز عوض شده است: روحانی، با استفاده از تخصص و تجربهء جواد ظریف، می خواهد روابط با امریکا و غرب را از حالت تنش خارج کند و تا حدود زیادی هم موفق شده است. نه به این دلیل که شخص او آمریکایی یا هوادار غرب است، نه. بلکه ضرورت تاریخی حکم کرده که نظام ج.ا. دست از بازی اتمی بردارد چون تحریم ها و احتمال شورش عمومی و یا یک جنگ نا خواسته، اتفاقی خیلی پر هزينه است.

در اين ميان، توده ای ها و سایت پیک نت و فدایی ها و روسیه، همگی، تا همین اندازه موافق هستند که «تنش زدایی بشود»، اما مارکسیست های روسی و روسیه به ج.ا. اجازه نمی دهند که دست  از حمایت از سوریه و جنایت کار وحشی بین المللی اش بردارد. چون روس ها آنجا پایگاه نظامی دارند و، مثل کریمه، نمی خواهند آن را به هیچ قیمتی، ولو فشار اقتصادی شدید و آبرو ریزی سیاسی بین المللی از دست بدهند. به همین دلیل هم هست که جواد ظریف در آنجا ترمز می شود و آمریکایی ها، خیلی منصفانه!، می گویند که عیبی ندارد، ما می دانیم که در آنجا اینها اجازه ندارند!

اما براستی چرا روسیه و مارکسیست های روسی چنین سیاست مهار دوگانهء جنایت کارانه ای را در ایران دنبال می کنند؟ نفت و گاز شمال! اين از قبل از 28 مرداد 32 خط قرمز روس ها بوده است.

مصدق از آن خط عبور کرد، طبری و کیانوری و جاسوسان دیگر روسیه با او کردند آنچه که کردند.

بنی صدر به روسیه گاز ارزان را که شاه فقید بصورت باج می داد قطع کرد و در برابر اشغال وحشیانهء خرس های قطبی در افغانستان ایستاد و المپیک مسکو را تحریم کرد، مارکسیست های روسی هم دشمن خونی او شدند و، با همدستی رفسنجانی و آیت الله پاتریس لومومبا و موسوی ها و بهزاد نبوی ها و برخی ملی مضحکی های خوش خیال کارش ساختند.

خاتمی رفت در دریای خزر مانع سوخته شدن سهم ایران شود و با طرح گفتگوی تمدن ها فضای تحریک آمیزی را که وسیلهء غارت روس ها شده بود زیر سوال برد، اینها احساس خطر کردند و بوسيلهء عوامل ریش دار روسی شان هر روز برای او یک بحران ساختند.

حتا وقتی جنبش سبز رنگ و بوی متفاوت با روسیه گرایی گرفت، و شعار های «مرگ بر روسیه» و »نه غزه، نه لبنان» رفت که، علیرغم خواسته های قلبی موسوی و کروبی، جریان مردمی را به سمت غرب بکشاند، و وقتی موسوی، که دنباله روی مردم شده بود و به ناچار اظهاراتی علیه چائوشسکو و استالین کرد، همین ستادهای امنیتی اينترنتی به او حمله بردند.

برادر من! فقط از خودت اين را بپرس: چرا «اینها» وقتی منافع روسیه تأمین است می روند خانه؟ چرا در زمان کودتا عليه مصدق، زمان کودتا علیه بنی صدر، زمان موسوی و کشتارهای آیت الله خمینی، زمان رفسنجانی وقتی با آنها بود، زمان احمدی نژاد تا زمانی که علیه اسرائیل مزخرفات سر هم می کرد، ساکت بودند  اما زمان خاتمی و زمان روحانی که می شود همه می آیند بیرون و اطلاعیه پشت اطلاعیه می دهند؟!

شما باید این خیال بیهوده را که آیت الله خامنه ای یا روحانی می توانند جلوی این سگ های هار روسی را بگیرند کنار بگذارید (تازه اگر آنها بخواهند این خطر را بکنند).

شما باید برسید به اینکه همهء مردان ج.ا.، از چپ موسوی تا میانهء خاتمی تا راست روحانی، هيچ کدام نمی توانند علیه فراماسونری مارکسیست های روسی، که تا مغز و اعصاب حکومتی، نظامی و امنیتی رژیم شاه و شیخ نفوذ کرده اند اقدامی بکنند.

بر شما اپوزیسیون واقعی رژیم است که از امروز نوک حملهء خودتان را از سمت این دولتمردان بی ارادهء ج.ا. به سمت دشمن اصلی مردم ایران بچرخانید.

اوکراین و انقلاب و مردم آن دشنه ای جانانه در قلب مارکسیسم روسی و روسیه هستند. هر قطره خونی که از این دشنه بریزد یک روز از عمر سیاه مارکسیست های روسی و سلطهء سیاه آنها را بر مملکت ما، که قدمتی 300 ساله دارد، کوتاه تر می کند.

راه چاره شما ها راه اوکراین است یا راه انور سادات.

يادتان باشد که روحانی تا کنون نشان نداده که جربزهء انور سادات شدن را داشته باشد. به نظر من، در دفاع از رابطه با امریکا حتی خامنه ای از او جرات بیشتری دارد.

به همین دلیل شما ها بهتر است دنبال اوکراین باشید و علیه روسیه و عوامل آن در ایران مبارزه ای نو را آغاز کنید. توجه کنيد که شرایط جهانی و داخل کشور برای موفقیت چنین جنگی آماده است؛ درست مثل 56 و 57 که شرایط جهانی و داخلی برای ساقط کردن شاه فراهم شد و توده ای ها با آیت الله ساختند و ریشهء شاه را زدند و حالا بازرگان مشروطه خواه بدبخت را که در تمام عمرش را توده ای ها مبارزه می کرد متهم می کنند به آوردن این نوع جمهوری استالینیستی!

برادر من! آن روز که بنی صدر در میدان آزادی نسبت به رواج شکنجه در زندان های ج ا هشدار داد همه در خواب بودند. او آن روز درد امروز تو را می دانست. به همین دلیل هم او تا به امروز سانسور  است، حتا توسط هم پیمانان ملی مذهبی تو. اما اراذل و اوباش و ژاندارم کشان و همراهان نیروهای کشتارگر عصر طلایی در رسانه های غربی فارسی زبان جولان می دهند.

برادر من! من هم، از هزاران فرسنگ راه دور، درد تو را احساس می کنم.

تاریخ از امثال تو و امیر انتظام به نیکی یاد خواهد کرد و، در مقابل، توده ای ها و بقیهء مزدوران روسیه را، با آن داغ ننگی که در مرداد 32 بر پیشانی شان کوبیده شد، به زباله دان های تاریخ خواهند فرستاد.

چنین باد!

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه