|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
حادثه آفرینی بینالمللی: نمایانگر جنگ جناح ها؟
شاهین فاطمی
حکومت های ضعیف قادر به اتخاذ و اجرای سیاست های مهم و اساسی، به ویژه در حیطهء سیاست خارجی، نیستند. این روزها بیش از همیشه در مورد سیاست خارجی حکومت اسلامی ـ اگر بشود چنین نامی بر آن نهاد ـ این واقعیت مشهود است. در سی و پنج سال گذشته هرگاه که این دار و دسته بر سر دو راهی تصمیم قرار گرفتهاند نزاعها و رقابت های شبه قبیلهای شان در عمل حکومت را فلج و ناتوان کرده است. این ماجرای اصرار در انتصاب یک تروریست شناخته شده که هم در فضاحت گروگانگیری و اشغال سفارت امریکا دخالت داشته و هم در ماجرای قتل محمد حسین نقدی، دیپلمات مجاهد شده، در ایتالیا متهم است، در شرایط عادی و در یک حکومت معقول و معتقد به شیوههای متعارف دیپلماسی هرگز سد راه مذاکرات اساسی با جامعه بینالمللی نمیشد. در همین مورد در کجای دنیا دیدهاید که نمایندگان یک کشور با کشور دیگری، در حال گفتگو برای حل مشکلات در روابطشان باشند و در همان حال ارباب شان، یعنی"مقام معظم رهبری" از فحاشی به آن کشور دیگر که او آن را "دشمن" میخواند دست نکشد؟
باید از وزیر خارجه دولت روحانی پرسید سیاست خارجی حکومت اسلامی را چه کسانی و بر چه مبنائی تعیین میکنند؟ آیا افراد یا گروهی در مورد این مسائل به تفحص و تفکر نشستهاند؟ آیا از روی مصلحت و تعقل مسیر و راهبردها را انتخاب میکنند؟ معمولاً زمانی که از سیاست خارجی یک کشور صحبت به میان میآید منظور آن رفتار و کاربردهایی است که هر کشوری برای موفقیت برنامههای خود و یا اهداف تعیین شده بر میگزیند. در سال های اول استقرار حکومت اسلامی صحبت و بحث روز بیشتر در مورد صدور انقلاب بود؛ سیاستی که کماکان هزینهء گزاف آن را میپردازیم. این سیاست نه بر مبنای منافع ملی بلکه بر پایهء تعصبات افراطی مذهبی اتخاذ و اعلام شده بود. نتیجهء این سیاست تحریک عراق در حمله به ایران بود. پس از آن شکست همانطور که انتظار میرفت دیگر کسی از آن سیاست صحبتی نکرد با وجود آن که هنوز هم در قانون اساسی حکومت اسلامی این هدف جنونآمیز سیاسی، یعنی صدور انقلاب، در دیباچهء این سند باقی مانده است. اگر امروز کسی از آیتالله خامنهای بپرسد سیاست خارجی شما بر چه مبنائی استوار است، آیا وی خواهد توانست برای این سؤال پاسخی معقول عرضه کند؟
در شرایط عادی، سیاست خارجی هر کشوری بر مبنای دفاع از منافع ملی آن کشور قرار دارد، عبارتی که به لرد پالمرستون منتسب است به بهترین وجهی سیاست خارجی لااقل انگلستان را مشخص میکند، او گفت: «دولت انگلستان نه دوست دائمی دارد نه دشمن دائمی، تنها منافع ملی انگلستان از تداوم برخوردار است و وظیفه حکومت حفظ و دفاع از آن منافع است.» کم و بیش سیاست خارجی اغلب کشورهای دنیا بر همین پایه استوار است. این منافع ملی در زمان های مختلف و در شرایط مختلف متغیّر است، زمانی ممکن است این منافع تجاری باشد یا نظامی و یا سیاسی اما در همۀ شرایط جملگی امکانات یک مملکت، چه مادی و چه معنوی، در خدمت دستیابی به اهدافی است که ضامن منافع ملی آن کشور باشد.
رابطهء سیاست خارجی و ماهیت رژیم
بر مبنای این برآورد به این نتیجه میرسیم که سیاست خارجی هر کشوری روی دیگری از سکّه ماهیت حکومت در درون کشور است، یعنی در دموکراسیها شفافیت وجود دارد و سیاست خارجی اگر با انتظارات و خواستههای مردم هماهنگ نباشد، آن دولت و یا پارلمان دوام نخواهد آورد، به همین دلیل به ندرت میتوان مواردی یافت که کشورهای دارای حکومتهای دموکراتیک آغازگر جنگ و درگیری نظامی شوند. معمولاً جنگها همیشه از سوی کشورهایی که نظام دموکراتیک ندارند در تاریخ معاصر جهان آغاز شده است و اگر دموکراسیها به جنگ کشیده میشوند بیشتر به خاطر مقابله با جنگ طلب و یا دفاع از منافع کشورشان است.
سیاست خارجی حکومت اسلامی روی دیگری است از سکه سیاست داخلی حکومت. همان شیوۀ پنهانکاری و عدم شفافیت، سردرگمی و اغتشاشی که در صحنهء داخلی از این حکومت میبینیم در سیاست خارجی هم متظاهر میشود. از آنجا که در حکومتهای دیکتاتوری از نوع حکومت اسلامی افکار عمومی و عقاید مردم نقشی ندارد، سیاست خارجی وسیلهای میشود برای حکومت که از آن برای پیشبرد تصمیمات نامشروع خود سوء استفاده کند. چه در مورد حکومت اسلامی و چه نظام های مشابه به کرات دیده شده است که هر گاه در درونمرز با مشکلاتی روبرو میشوند بلافاصله با حادثه آفرینی در صحنهء بینالمللی سعی میکنند توجه افکار عمومی را از مسائل داخلی منحرف کنند.
با در نظر گرفتن این واقعیات، اگر به شرایط امروز حکومت اسلامی در صحنه بینالمللی بنگریم به وضوح شاهد شکست این نظام در هر دو صحنه هستیم. در صحنه بینالمللی بدون کوچکترین اعتنائی به خواستههای واقعی مردم ایران و یا آن که فرصتی داده شود تا مردم هم با استفاده از مطبوعات آزاد و یا از طریق انتخاب نمایندگان مورد اعتماد خود در مواقع مقتضی اظهار نظر کنند، نظام خود را به عنوان ولی و یا بهتر بگوئیم قیّم مردم بر جامعه تحمیل کرده است و برخلاف رسوم متداول در سایر کشورها که هر سیاستی مورد نقد و تحلیل قرار میگیرد و همه مردم یک کشور چه مخالف و چه موافق دولت، چه اکثریت و چه اقلیت، با استفاده از تریبونهای آزاد و مطبوعات آزاد میتوانند در مورد همه مسائل مملکتی ابراز عقیده کنند و در نتیجه سیاستی که اتخاذ میشود از صافیهای متعدد افکار عمومی و متخصصین گذشته است، در حکومت اسلامی هرگز چنین امکاناتی موجود نبوده است. شاید یکی از دلایل اساسی شکستهای پی در پی این حکومت در عرصه بینالمللی در همین نکته نهفته باشد که نه تنها هدف و برنامه معینی ندارند بلکه هرگز اجازه ندادهاند که هیچ یک از تصمیمات مهم و اساسی و سرنوشت ساز با مشارکت مردم گرفته شود.
به عنوان نمونه همین مسأله هستهای نشان میدهد که تا چه حد سیاست خودسرانه و عدم دوراندیشی حکومت، کشور را در تنگنای اقتصادی و مخاطرات سیاسی- نظامی قرار داده است. محال بود کشورهای دیگر بتوانند تا این اندازه در اعمال فشار بر حکومت اسلامی موفق شوند اگر این حکومت بر مبنای عقلانیت و دوراندیشی گام بر میداشت. در مرحله نخست اگر مسأله هستهای به عنوان یک گزینش برای آینده کشور به بحث و مذاکره گذاشته میشد نه تنها با بررسی جوانب گوناگون علمی و اقتصادی مسأله، به تصمیم بهتری منجر میگشت بلکه کشورهای بیگانه فرصت به دست نمیآوردند که بتوانند این چنین ایران را در جهان منزوی سازند. اگر از مردم ایران سؤال میشد که آیا ایران با داشتن منابع سرشار گاز و نفت و بهترین امکانات برای استفاده از سایر امکانات انرژیزا نیازمند انرژی هستهای هست یا خیر، هرکس میتوانست در این مورد چه بر مبنای مباحث علمی و چه بر مبنای مخاطرات سیاسی ابراز نظر کند. همانطور که در دیگر کشورها وقتی تصمیم به استفاده از انرژی هستهای گرفته شد سوای جنبههای نظامی آن، این مباحث در جامعه مطرح شد و سرانجام کشورها به نتایج گوناگون رسیدند. مثلاً در فرانسه بیشتر از نیمی از برق کشور با استفاده از انرژی هستهای تولید میشود. در آلمان، کشور همسایه فرانسه، استفادۀ از انرژی هستهای به شور عمومی گذاشته شد و چون اکثریت مردم با ایجاد نیروگاههای هستهای مخالف بودند حکومت آلمان در برابر مخالفت مردم تسلیم شد و استفاده از نیروگاههای هستهای را برای آینده متوقف کرد.
سلاح هستهای برای حفظ نظام
اگر واقعاً نیت حکومت اسلامی استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای بود، چرا این همه پنهان کاری؟ اما اگر هدف استفاده نظامی است چنین سیاستی با تعهدات کشور در تضاد است، زیرا ایران یکی از امضا کنندگان معاهدهای است که استفاده نظامی از انرژی هستهای را منع میکند و حکومت اسلامی هرگز از آن معاهده صرف نظر نکرده و تعهدات خود را پس نگرفته است. همانگونه که سیاست نظام در مورد انرژی هستهای برای دنیا مبهم و تردید آفرین است به همان اندازه هم ملت ایران از چگونگی اتخاذ این سیاست و اظهار نظر درباره آن محروم بوده است. این دو جنبه سیاستگذاری در تمام موارد مصداق پیدا میکند. مثلاً در مورد دخالت حکومت اسلامی در جنگ داخلی سوریه، مسائل عراق و افغانستان و یا مسأله اسرائیل و فلسطین در هیچیک از این موارد نه از ملت ایران سؤالی شده که چگونه فکر میکند نه به کسی اجازه داده شده است که در درونمرز این مقولات را به صورت بحث و مذاکره مطرح کند.
حکومت اسلامی امروز یک بار دیگر بر سر دو راهی تصمیم قرار گرفته است. اما از آنجا که از انسجام درونی برخوردار نیست در تصمیم گیری عاجز و فلج مانده است. بر اثر فشار تحریمها ناخواسته به پای میز مذاکره کشانده شده است اما برای رسیدن به توافق که معنی آن اقرار به خطا و نوعی عقبنشینی به شیوه قذافی است از قدرت کافی برای تصمیمگیری برخوردار نیست چون به مردم دروغ گفته است و نگران رسوا شدن است. ماجرای صدور ویزا برای حمید ابوطالبی برای رژیمی که بیش از دو سال است در خفا مشغول مذاکره با امریکاست، اگر حکومت اسلامی نمیخواست هرگز ایجاد نمیشد. این حادثه آفرینی همانند زنده کردن داستان نفی هالوکاست و ادامه فحاشی به امریکا از سوی خامنهای نمایانگر شکاف و اختلافهای وسیع درون رژیم است و یکبار دیگر هزینه سنگین این ضعف مدیریت را ملت ایران خواهد پرداخت.
بروکسل: 18آوریل 2014
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.