|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
«آیینه شکستن خطاست»!
شهباز نخعی
نسبت «دایی جان ناپلئون»ی که به ما ايرانيان داده می شود – یا به خود می دهیم -، بیش از آن که در اثر سوء ظن و بدبینی تاریخی ما در مورد بیگانگان باشد، ناشی از ذهنیت نادرست خود ما از خویش و دنیای پیرامون است؛ ذهنیتی که بر مبنای آن قرار گرفتن بر روی دریای نفت و گاز و دیگر ثروت های طبیعی را، بدون آن که فعالیت و تلاشی برای بهره برداری بهینه از آنها در زمینه بهبود شرایط زندگی بکنیم، حق طبیعی خود می داند ولی نام تلاشی را که بیگانگان از این ثروت های طبیعی محرومند و به پشتوانهء کوشش و دانش خود می خواهند از آنها برای گرداندن چرخ صنایع و خود روها و گرمایش خانه های خود استفاده کنند غارت و استعمار و استثمار می گذارد و حاضر نیست با منطق طرف مقابل آشنا شود؛ ذهنیتی که در عین حال – البته در حرف نه در عمل – هم شیفته و مشتاق "خود کفایی" است و هم می خواهد آزادانه بتواند فرآورده های خود را به سراسر دنیا صادر کند!
نظریهء توطئه درست از همین خصلت خام طمعی و خدا و خرما خواهی شکل می گیرد و طبعاً بیگانگانی هم که ویژگی های رفتاری و روانی ما را بهتر از خودمان می شناسند از آن بهره می گیرند. این بهره گیری که امری طبیعی است و ماهیت آن در ساده ترین داد و ستد روزانه - مانند خرید نان – هم وجود دارد، ذهن توطئه پندار ما را به این نتیجه گیری می رساند که طرف مقابل در پی گذاشتن کلاه بر سر ماست و برای این کار به دسیسه چینی و توطئه می پردازد.
در نمونهء ساده ترین داد و ستد روزانه – خرید نان – واقعیت این است که نانوا، با تدارک مواد و ابزار پختن نان، نیاز ما به آن را تأمین می کند و سود می برد. بردن سود، انگیزه و محرک نانوا برای پخت و عرضهء نان است و اگر این انگیزه و محرک نباشد ما گرسنه می مانیم. اگر هم نانوا در فرآیند پخت و عرضه نان دست به تقلب، کم فروشی یا گران فروشی بزند، سهم بیشتر مسئولیت متوجه ماست که نمی توانیم رابطهء خود با او را طوری تنظیم کنیم که امکان تقلب کاهش یابد و او نفع خود را در صداقت و درستکاری ببیند و از دغلی و نادرستی پرهیز کند.
در تعامل با بیگانگان نیز همین اشکال وجود دارد و ما چون بر اثر ضعف، کم دانشی، ناتوانی یا حتی کاهلی و تنبلی نمی توانیم در شرایط داد و ستد توازن و تعادل برقرار کنیم، به دستاویز دسیسه و توطئه چینی طرف متوسل می شویم و فریادمان از بیدادگری او به آسمان می رود و از قضا همیشه در هر داد و ستدی نیز کلاه سرمان می رود.
این ذهنیت مختص به بیگانگان نیست. در مورد حاکمان خود نیز به همین ترتیب رفتار می کنیم. به عنوان نمونه: انقلاب می کنیم و نظمی مستقر را واژگون می نماییم و، بدون آن که از ماهیت نظام جدید آگاهی داشته باشیم، در همه پرسی شرکت می کنیم و با اکثریت 98 درصدی به "جمهوری اسلامی" رأی می دهیم و در پی آن نیز در همه پرسی دیگری به قانون اساسی واپسگرا، آزادی کش و استبداد زای آن رأی می دهیم و فرومایه و انگلی ترین فشرهای جامعه را بر زندگی و سرنوشت خود مسلط می نماییم. سپس، داد و فغان بر می آوریم که استبداد امان مان را بریده و فساد از سر و روی جامعه بالا می رود.
نمونهء بسیار گویایی از نتیجهء این ذهنیت را می توان در داستان دنباله دار و فاجعه بار «هدفمندی یارانه ها» یافت. در تابستان 1389، در اوج کشتار و سرکوب معترضان به نتیجهء به اصطلاح انتخابات خرداد 1388، محمود احمدی نژاد، که ظاهراً اکثر ما با او مخالف بودیم، فراخوانی برای دریافت یارانه نقدی داد که بعد به بزرگ ترین کلاه برداری تاریخ بدل شد. ما چه کردیم؟ آیا دست کم بخشی از جامعه به هشدار 80 کارشناس اقتصادی گوش فراداد و بر اساس منافع خود رو در روی او ایستاد و با طرح مخالفت کرد؟ پاسخ نه تنها منفی است، بلکه شمار ثبت نام کنندگان از جمعیت کل کشور هم فراتر رفت و حتی حدود 5 میلیون کسانی که در خارج از ایران زندگی می کردند هم برای گرفتن یارانه نقدی نام نوشتند!
نتیجه چه شد؟ در مدتی حدود 3 سال، تورم و گرانی های طاقت فرسا و کمرشکن، سفره های خالی را خالی تر از پیش کرد. دو سوم از ارزش پول ملی کاسته شد و قدرت خرید یارانه دریافتی هم به همین نسبت یا بیشتر پایین آمد. به خود آمدیم و دریافتیم که کلاهی گشاد بر سرمان رفته است. باز بار دیگر در یک به اصطلاح "انتخابات" ردیف شدیم و به خيال خود سر ولی مطلقه فقیه کلاه گذاشتیم و شیخی مکار را که با کلید آمده بود به مقر ریاست جمهوری فرستادیم تا برایمان رفاه و آزادی و عدالت بیاورد، بی آن که از خود بپرسیم که آيا انجام این وعده ها با قانون اساسی و سنگینی حضور ولی مطلقه فقیه اصولاً امکان پذیر است؟!
چند ماه بعد، رییس جمهوری جدید با تشریح وضعیت وخیم و نابسامان اقتصادی کشور، با درخواست و التماس و تمهید و تهدید از کسانی که نیاز ندارند خواست که در مرحلهء دوم طرح هدفمندی از دریافت یارانه انصراف بدهند تا هم کسر بودجه کشور کاهش یابد و هم بخشی از پول حاصله صرف ارایهء خدمات عمومی، از جمله بیمهء درمانی، شود. آیا به این درخواست، دستکم از سوی طبقهء متوسط که بیشترین آسیب را از تورم افسار گسیخته می بیند، پاسخ مثبت داده شد؟ پاسخ به شکل شرمسار کننده ای منفی است. بیش از 73 میلیون نفر بر دریافت یارانه نقدی اصرار ورزیدند و تنها 3 درصد انصراف دادند.
پرسش اساسی این است که با چنین ذهنیت و عملکردی، ما چه نیازی به توطئه و توطئه گر داریم؟! آیا براستی این خود ما نیستیم که به توطئه علیه خویش و منافع واقعی مان مشغولیم؟!
با این ترتیب، باید منتظر امواج مهیبی از گرانی و تورم مهارگسیخته باشیم که بنزین 1000 تومانی – که در مرحله بعد به 2000 تومان هم می رسد – پیشاهنگ آن است. باشد که سفره هامان باز هم خالی و خالی تر شود و مثل گرسنگان بیافرا برای دریافت یک کیسه برنج و یک شیشه روغن از سر و کول هم بالا رویم و صحنه های زشت و ناهنجار بیافرینیم و همچنان نشسته بر دریای ثروت، درمانده و گرسنه فریاد و فغان از توطئه علیه خود برآوریم.
به خوبی می دانم که نوشتارهایی ازاین نوع، به مذاق کمتر کسی خوش می آید و چیزی جز ملامت و بد و بیراه نصیب نویسنده نمی کند. پس چرا می نویسم؟ آیا نمی دانم که برای مورد پسند و محبوب بودن باید از «ملت بزرگ و شریف ایران»، «هنر نزد ایرانیان است و بسم و افتخارات «من آنم که رستم بود پهلوانم سخن گفت؟ چرا؛ می دانم اما این کار برایم ادای دین به نسل های آینده ای است که بی تردید از ما به زشتی یاد خواهند کرد و از خود خواهند پرسید: در میان این پیشینیان خطاکار آیا کسی نبود که به آنها هشدار دهد؟ و با تلخ کامی خواهد اندیشید که این پدران و مادران ما که آن همه به حافظ عشق می ورزیدند و برای انجام بسیاری از امور زندگی خود به دیوان او تفأل می زدند، چگونه این بیت او را نخوانده بودند که: «من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم – تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال» و یا این بیت دیگر را که: «عیب تو گر آینه بنمود راست – خود شکن آیینه شکستن خطاست»!
17 اردیبهشت 1393
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.