خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

چهارشنبه 31  ارديبهشت ماه 1393 ـ 21 ماه مه  2014

پشت پردهء کمپین «آزادی‌های یواشکی»

محسن بهزاد کریمی

ای ياوه، ياوه، ياوه، خلایق!

مستيد و منگ؟

يا به تظاهر تزوير می‌کنيد؟

از شب هنوز مانده دو دانگی!

(احمد شاملو)

طرح تئوری توطئه و بررسی در این زمینه غالباً همراه با ابهاماتی است که خواننده و شنونده را در نهایت، با وجود تمامی ادله و مستندات، هنوز بر شکی نسبی معلق می‌گذارد. آنچه در ماه‌های اخیر، آن هم به دلیل فقدان هرگونه عکس‌العملی از سوی آپوزیسیون برانداز، فضای ملتهب جامعه را مورد هجمه سنگین‌تری از شعارهای هدفمند خود قرار داده، کمپین‌های تبلیغاتیِ گسترش «مطالبه ‌محوری» در برون‌مرز از سوی کنترل آپوزیسیون هاشمی است؛ که با برخورداری از قلم‌به‌مزدهای زرخرید و سایبر سواران «سِنت ‌کلیک» فضای سیاسی آپوزیسیون را آماج تکنیک ها و تاکتیک های انحرافی خود ساخته است، و در کمال وقاحت، شعور ملتی را تنها به یمن سکوتی که حاکم شده به سخره گرفته و مجال پیش آمده برای خوش ‌رقصی را به فال نیک گرفته‌اند و هر روز بر کمپین بی‌شرمی‌های‌شان می‌افزایند.

نوار ذهنی چند ماه اخیر را برگردانید تا بخوبی ملتفت شوید: اگر شاخ و برگ ها و دکوراسیون و گریم و پرسناژ را کنار بزنید و لخت و عور به کنه مطلب برسید خواهید دید که اول با ایجاد طرح «رهبریِ خارج از داخل» سعی کردند که قیف را بر عکس کنند، اما از قضا چندان چنگی به دل نزد؛ هر چند تا جایی پیش رفتند که شاهزاده را نیز به خدمت اجباری بردند و در کنار ایفل بیانیه مهندس طبرزدی (ط) را به دست اش دادند تا واو به واو قرائت کند. موضوع، بررسی شخصیت افراد و گذشته و ماسبق سیاسی ‌شان نیست، وگرنه از همراهان این طرح بیوگرافی‌های جالبی سراغ داریم. بر فرض مثال، همینطور که پیش می‌رویم و موی تاکتیک ها را از ماست پنهان کاری بيرون می‌کشیم، در پس‌ زمینه ذهنی ‌تان محمد نوریزاد با آن سابقهء خراب را در حال آکروبات ‌بازیِ دائم داشته باشید، چرا که در تمامی اعمال و رفتار ایشان هیچ هدفی نیست به جز فرافکنی و انحراف اذهان ناآگاه.

اما تمامی این مجموعه و سناریست و کارگردان و طراحان و طراران، همه و همه، گماشتهء یک حلقهء قدرت بیش نیستند؛ حلقه‌ای که در این چند ماه ابتدا سعی را در انحراف کلی جریان برانداز داشته تا نهایت امر در فرصتی مناسب آپوزیسیون ساختگی خودشان را پس از چند عملیات رشادت‌ طلبانه جایگزین همیشگی براندازان کنند و خطر براندازی را دورتر. پس در این راستا ابتدا به ساکن سعی در تلطیف شعارهای ساختار شکن کردند و پس از برگزاری چند سکانس اعدام و کمپین‌ های لازمه با کمک عوامل همیشه در صحنه، شعار ساختارشکن ِ «لغو اعدام و قصاص» را تبدیل به شعار مطالبه ‌محور «لغو گام به گام اعدام» نمودند.

اما شاید این پرسش پیش آید که این تغییرات چه ماحصل مخربی  برای مبارزات دموکراسی‌ خواهانهء مردم ایران خواهد داشت؟ و در مقابل، سوال من از شما اين است که: آیا خواهان یک دموکراسی تماشاگرانه و پوشالی هستید که عانل ملت تنها در زمان انتخابات به حساب می‌‌آید؟ یا خواهان حکومتی سکولار دموکرات و برخوردار از ساختارهای ضامن بر اجرای کامل حقوق اجتماعی ‌تان هستيد؟

پروژهء «تلطیف شعارها»، پس از گام به گام کردن شعار اعدام، در چند پلان دیگر هم کلید خورد. برای نمونه، پس از یک حمله از پیش طراحی شده به اوین بلافاصله شعاری با قدمت نیم قرن، یعنی «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، تبدیل به جملهء معترضه‌ای شد در قالب «امنیت زندانی سیاسی تأمین باید گردد»؛ و پس از آن نوبت به «لغو گام به گام نظارت استصوابی بر انتخابات» رسید. سناریست های رژیم و اهالی محفل هاشمی مدت هاست که به این نتیجه رسیده‌اند که برای بقا تنها قدرت کافی نیست، و خود را نیازمند ساخت یک ماتریکس اجتماعی نوین برای حفظ منافع آتی خود دانسته و در پی زایش اصلاحات مدت هاست که درگیر این پروژه هستند. اما این پرده‌های آخر را چنان با درایت و امکانات کارگردانی کرده‌اند که باید گفت این همه مکر و درایت و سیاست جای تحسین دارد.

جریان خاشمی (خاتمی+هاشمی) که سفینهء نجات و کشتی ‌بان دوران گذار از قالب های سنتی جمهوری اسلامی به دوران  سکولار- اسلامی در لوای اصلاح و اعتدال است متاخراً چهار فاز عمده و نهایی طرح مذکور را کلید زده:

1- کاستن از تاثیرات آپوزیسیون برانداز با تقویت و رهبری آپوزیسیون دست ساز

2- صدور مطالبه‌ محوری به آپوزیسیون خارج از کشور و ایجاد دو دستگی

3- تبدیل و ترغیب جریان برانداز داخلی به جریان مطالبه‌ محور

4- تحریف جریان مطالبه‌ محور از مطالبات سیاسی به مطالبات اجتماعی

هرچند غرض از این نوشتار کاستن از میزان نیاز و ارزش آزادی ‌های اجتماعی نیست اما از آن رو که اولاً این کمپین‌ها دست‌ ساز ِ عوامل اصلاحات است و ثانیاً هدایت این تحرکاتِ عقیم در دست کارگردانان زبده‌ای ست که نهایت امر آنچه را که خود کاشته‌اند درو خواهند کرد و نه آنچه جامعه می ‌پنداشته و می ‌خواسته است، باید به این مهم پرداخت.

مشارکت حداکثری مردم در کمپین ‌های اجتماعی نیازی به محاسبه ندارد چرا که جامعهء ما شاید 5% معترضان سیاسی و 95% معترضان اجتماعی داشته باشد، اما باید در نظر داشت که استفادهء کنترلی آپوزیسیون از معضلات اجتماعی تنها در راستای تحلیل خواست های سیاسی و پشت سر گذاشتن مرحله گذار ِ درون ‌پوسته‌ایِ آن بخش از نظام است که حال می‌خواهد با ماسکی جدید و در ازای برآورده کردن اندکی از خواست های اجتماعی مردم، حداقل سه دههء دیگر بر سرزمین ‌مان حاکم بماند؛ و تمام این زحمات را بدین خاطر متحمل می‌شوند که شکستن تابوها و ساختارهایی که برای استیلای نظام در مدت بیست سال نخست حاکمیت‌ شان ساخته و پرداخته‌اند قابل تلطیف نیست، لذا ایجاد ساختار نوین و انتقال و نوسازی ساز و برگ استیلا می‌بایستی با نسلی نو از خدمت گزاران ارباب قدرت اجرا می‌شد؛ و با عملی شدن این طرح حاکمان دیروز تنها به پستو خواهند خزید و خیمه ‌شب ‌بازی را از پس پرده به گوش نقالان و عروسک‌ گردان های ‌شان زمزمه خواهند کرد.

آنچه که در چند هفتهء اخیر در قالب یکی از این کمپین‌های دست‌ ساز شاهد بودیم کمپین خانم معصومه (مسیح- مسی) علی‌نژاد است که با نام «کمپین آزادی‌های یواشکی» بازی را در محدودهء یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی که تاکنون میلیون ها زن ایرانی را در اسارت گرفته و همواره از اهرم های فشار رژیم بر جامعه است آغاز کرده است. تمام آنچه که از ابتدا گفتیم ماهیت و چرایی کمپین‌هایی است که متاخراً و پی در پی شاهد ظهور آنها در فضای مجازی هستیم. اما کمپین مذکور از ویژگی‌های خاصی برخوردار است که توجه ویژه‌ای می‌طلبد. از جملهء این ویژگی‌ها افزایش صد هزار لایک در فیس‌بوک در کمتر از 4 روز که مجموع این لایک ها 232 هزار لایک است. حال سوال اینجاست: هزینهء هر 1000 لایک منطقه‌ای حدوداً 80 دلار است که اگر انصاف به خرج دهیم و با توجه به دیگر کمپین‌های که واقعاً مردم از آن استقبال کردند مقایسه کنیم، دو سوم لایک ها خریداری شده‌اند، که به گفتهء نزدیکان این صفحه این امری غیراخلاقی نیست و نوعی تبلیغات است (بماند که مردم ما اصولاً در حرکت ها مواج هستند و با استناد به حضور دیگران در جایی چشم بسته بر آن صحه می‌گذارند و در پی اصالت و سلامت جریان نمی‌گردند). حال سوال این است بیش از 12 هزار دلار هزینهء لایک خریدن برای این صفحه تا به امروز را چه کس یا کسانی تأمین کرده‌اند؟

اما داستان به همینجا ختم نمی‌شود. برای گسترش هرچه بیشتر ابعاد تبلیغاتی این کمپین که تنها هدف اش در راس قرار دادن آزادی‌های اجتماعی و اولویت ‌بخشی به این گونه معضلات در مقابل مسائل سیاسی و حقوق بشری فعالان سیاسی است، بانیان این کمپین مقالاتی را به روزنامه‌هایی همچون لوموند و اشپیگل و میرور و چند ده روزنامه و وبسایت معروف دیگر سفارش داده‌اند. چرا مدعی‌ام که سفارش داده‌اند؟ باز استناد می‌کنم به دیگر کمپین‌ها و همچنین تجربهء خودم و دیگر دوستان در رابطه با تبلویدهای خبری. در بسیاری موارد، درباره آیتم هایی که اهمیت خبری و جایگاه رسانه‌ای و نیاز به خبر رسانی مضاعف داشتند، به کررات با روزنامه‌های کثیرالانتشار بین‌المللی تماس گرفتیم؛ مثلاً، در آخرین مورد که فکر می‌کنم از میزان اهمیت خبری بسیار بالاتری برخوردار بود در رابطه با موج اعدام ها و گزارشاتی که می‌رسید و افرادی هم که گزارشات را به روزنامه‌ها و وبسایت ها رله می‌کردند هم وجهه خبرنگاری بهتری نسبت به مسی(ح) علی نژاد داشتند و هم روابط حسنه‌تری داشتند، اما در تمام موارد هیچ‌گاه چنین موج خبری به راه نیفتاد.

می‌توانم بگویم که بازتاب خبری این کمپین در روزنامه‌های معتبر از قد و قامت کل آپوزیسیون خارج بود. بنابراین، با شناختی که از سانسور خبری در رابطه با مسائل ایران دارم و نوع این کمپین، و مقالاتی که در باب این کمپین کذایی نگاشته شدند 100% سفارشی و آنچنان که از متن آنها برمی‌آید همگی از ادیت مخصوصی برخوردار هستند که در عالم روزنامه‌نگاری به آن «رپرتاژ آگهی» می‌گویند؛ و متعاقباً چون در قالب آگهی استبرايش بايد هزینهء گزافی پرداخت. حال اگر به احتساب این مقالات فقط در لوموند و اشپیگل و فیگارو بپردازیم حداقل 15 هزار دلار دیگر پای ایشان آب خورده. اگر روزنامه‌هایی از قبیل روزنامه مکزیکی و وبسایت های قدر قدرت خبری و صدای آمریکا و تلویزیون من و تو را به پای روابط بگذاریم و هزینهء کمتری در نظر بگیریم، در کل این کمپین برای خانم علی‌نژاد بین 27 تا 30 هزار دلار آب خورده است.

سوال این است که کمپینی که ادعای خودجوش بودن دارد، از کجا چنین هزینه‌های گزافی را تامین می‌کند؟ و کدام افراد و نهادها هستند که چنین گسترده و هماهنگ برای چنین کمپین «خودجوش»ی در رسانه‌‌های بین‌المللی لابی می‌کنند؟

در پایان، باقی سوالاتی که پیش می‌آید را به ذهن خلاق خواننده می‌سپارم و به دست‌اندرکاران تمامی کمپین‌های «یواشکی» و «لغو گام به گام» و غیره و ذلک به خاطر این همه زیرکی تبریک می‌گویم!

16/05/2014

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه