خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

جمعه 2  خرداد ماه 1393 ـ 23 ماه مه  2014

نظم پنهان و ثانوى؛ عامل بازآفرينى استبداد و فساد

جمشيد قراجه داغى

اگر نظامى يك پديده خاص را، با يك الگوى معين، در خود تكرار كند بطور قطع، در بطن سيستم اصلى، يك نظم پنهان و ثانوى عامل بازتوليد اين پديده مي باشد و، تا زماني كه چگونگى كاركرد اين نظم پنهان و ثانوى شناخته نشود و خنثى نگردد، اين پديده در آن نظام  همچنان تكرار خواهد شد.

حال، اگر تاريخ ششصد سال اخير ايران را، كه مصادف با آغاز دوران روشنگرى در اروپا ست، بازنگرى كنيم به اين واقعيت تلخ خواهيم رسيد كه گوئى يك نظم پنهان، بدون هيچ وقفه و استثنائى، در كار ساختن حاكمان مستبد و نظام هائى فاسد براى ما بوده است. از شاه اسماعيل صفوى 14 ساله كه، با كشتار بيش از صدهاهزار نفر، مذهب شيعه را در ايران رسميت مي دهد تا آيت اللهى كه فرمان قتل پنج هزار جوان زندانى را در يك نشست صادر مي كند، همگى نمى توانسته اند اتفاقى بوجود آمده باشند و يا، مطابق برداشت دائى جان ناپلونى ما، دستاورد توطئه گران استعمارگر غربى باشند. شايد كه ما ملت نجيب،  شهيد پرور و مظلوم پرست نيز خود در اين ماجرا دستى داشته باشيم!

   پديدهء استبداد و فساد يك پديده فرهنگى و «پيدايشى ‫(emergent)» است كه حاصل تعامل  پنچ بـُعد نظام اجتماعى ِ توليد و توزيع ِ «قدرت، ثروت، دانش، ارزش ها و زيبائى» است.در اين ميان، بعد «ارزش ها» پايهء نظام قضائى و بعد «زيبائى» معرف هيجانات زندگى، عواطف و ميل خواستن و توانستن است.

پديدهء ظلم و فساد نه تنها در ايران بلكه در تمام منطقه ريشه هاى عميق فرهنگى دارد و نه فقط امروز و در گذشته هاى دور و نزديك وجود داشته بلكه در آينده نيز، اگر بعلت اصلى آن پى نبريم، همچنان با ما خواهد بود. 

متأسفانه، در اكثر اين ششصد سال پنج بعد نظام اجتماعى ايران در اختيار يک مثلث قرار داشته است؛ مثلث عشاير (بعد قدرت)، بازار (بعد ثروث) و روحانيت (بعدهاى آموزشى، قضائى و زيبائى).

در اين ميان، روحانيت، با كنترل سه بعد از پنج بعد، پايهء اصلى اين مثلث را تشكيل مي داده است. استبداد و فسادى كه قرن ها زندگى و تلاش مردم ما را به بيراهه كشانده است برآيند تعامل ارزش هاى منبعث از سه فرهنگ «ايل سالارى»، «ملاگرى»، و «دلالى» است.

در فرهنگ ايل سالارى، رئيس ايل مالك جان و مال و هستى همهء اعضاى ايل است. اين اخلاق ايلاتى را، كه ترويج كنندهء استبداد، نا امنى، ظلم و رشوه خوارى مادى و معنوى است، ضلع دوم اين مثلث، يعنی ‫"ارزش هاى ملاگرى" كامل مي كند كه در آن تسليم و رضا از واجبات است، تقيه و رشوه به خداوند جايز،  مظلومان و مستضعفين همه در راه بهشتند، و مستكبرين همگى در راه جهنم. تمام فضيلت هاى انسانى يك ‫"اماى فقهائى" را به دنبال دارد كه، در موقع لزوم، مي تواند همهء اين فضائل را باطل كند.

ولى خطاى اصلى عقيم  شدن «بعد زيبائى» است كه ميل ‫"خواستن" و ‫"توانستن" و قدرت تفكر انتزاعى را در اجتماع ايران محدود كرده؛ بطوري كه براى قرن ها عزادارى و روضه خوانى تنها وسيلهء گذران مردم ايران بوده است. متأسفانه، اين «فضاى فرهنگى» ميدان را براى روضه خوانى و معركه گيرى امثال ‫"فرديدها" و ‫"آل احمدها" و ‫"شريعتى ها" آماده مي كند تا، با شعارهائى از قبيل ‫"آنچه خود داشت" و ‫"غرب زدگى"، تحفه اى همچون حکومت اسلامى را بما هديه كنند.

و اما ضلع سوم اين مثلث، يعنى «فرهنگ دلالى»، به ساده ترين زبان توسط خود بازاريان در جملهء زير خلاصه مي شود: زن ‫"زن صيغه"، خانه ‫"خانهء اجاره اى"، و شغل هم ‫"حق العمل كارى". در اين نظم هر نوع تعلق و تعهد حماقت است و معيشت  فقط از راه دلالي ميسر است كه خود مستلزم هيچ نوع تعهد، سازندگى و مسئوليت نيست. بازار با اين فلسفه، و با استفاده از فتواى ‫"كاسب عزيز خداست"، براى قرن ها اقتصاد ايران را در اختيار داشته است.

وقتى اثرات تعامل فزايندهء اين سه نظام ارزشى را با هم مورد مطالعه قرار دهيم چگونگى معجونى كه اين تركيب ناميمون ايجاد مي كند را خواهيم شناخت؛ معجونی كه قرن ها تراژدى تاريخ مارا ساخته است.

 در صد سال گذشته، كوشش مردم ما براى ايجاد يك «جامعهء مدنى» شكست خورده است؛ چرا که ما هرگز با «مسئله واقعى خود» روبرو نشده ايم، دوستان واقعى خود را نشناخته ايم، و آنان را با دشمن اشتباه گرفته ايم.

به ياد بياوريم كه ما ملت مرگ امير كبير را يك هفتهء تمام جشن گرفتيم، رضا شاه را ـ كه براى اولين بار به ناامنى حاصل از نظم ايلاتى در ايران پايان داده بود و با مستقل کردن نظام آموزشی و قضائى قدرت روحانيت را به تعادل رسانده بود ـ با تعصب و كينه توزى بدرقه كرديم، اموال قوام را كه فرمان مشروطيت را از مظفرالدين شاه قاجار گرفته و آذربايجان را از دست و دهان  شوروى به در آورده بود مصادره كرديم. هرگز نفهميديم كه عاليخانى، با چند همكار سخت كوشش اش، چگونه توانستند دلالان بازار ايران را به صاحبان صنايع و توليد كنندهء كار و كالا تبديل كنند، و توليد ناخالص ملى ايران را در كمتر از ده سال  از 5.4 بيليون دلار به 65 بيليون دلار برسانند. عجيب است كه ما هنوز هم قدر انسان هاى شريف و خدمتگزارى همچون مهدى سميعى ها، اصفياها، رضا امين ها، رضا نيازمندها، محمد يگانه ها، نجم آبادى ها، منصور روحانى ها، خداداد فرمانفرماها، فرهنگ مهرها... و صدها انسان شريفى را كه با جان و دل براى پيشرفت ايران ما زحمت كشيدند نمى شناسيم. دست آخر هم هرگز نفهميده ايم كه چرا در مخالفت با اصلاحات ارضى يا حق رأى زنان، با امثال خميني ها همصدا شديم. و با اين همه، هنوز هم در برابر آنچه كه خود  به سر خود آورده ايم هيچ احساس مسئوليتى نمي كنيم!

 اگر تأملى در اين گفتهء پر مغز ناصر كاخساز بكنيم كه:

«وقتی مردم  عقل خود را وقف یک اعتقاد بکنند، اعتقاد را به قدرتی تبدیل می‌کنند که قبل از همه "خود" آنان را نفی می‌کند،»

آنوقت شايد اين گفتار داريوش همايون بتواند به ذهن خفتهء ما تلنگرى بزند:

"ما بازماندگان يا وارثان مستقيم نسلى هستيم كه در 75 سال گذشته، زير برچسب شاهى، مصدقى، توده اى، مسلمانى، مجاهد و فدائى خلق، در يك جنگ مسلكى كه در تعصب و كينه توزى از هيچ جنگ مذهبى چيزى كم نداشته، در گير بوده ايم؛ نسلى كه با دروغ و تاريخ سازى و دست زدن به هر وسيله اى در حذف يكديگر كوشيدند و سرانجام در انقلاب اسلامى همه چيز را به دشمن اصلى باختند".

آيا هرگز به اين مهم فكر كرده ايم كه شايد استبداد و فساد فقط معلول رفتار حاكمان ما نباشد بلكه شايد رفتار حاكمان ما هم از رفتار خود ما متآثر باشد؟ و بالاخره شايد مبارزه با استبداد، ظلم و فساد نيازمند يك چالش و تحول اجتماعى- فرهنگى باشد؟

اما، متاسفانه تحول فرهنگى يك آموزش اكادميك نيست، و باين سادگى ها اتفاق نمي افتد.

فرهنگ يك جامعه، برخلاف تصور عمومى، حاصل جمع كل مفروضات و ارزش هاى افراد يك جامعه نيست بلكه فقط معرف بخش مشترك اين فرضيات و ارزش هاست.

يادگيري هاى فردى لزوماً يادگيرى اجتماعى نيستند.

فيلتر محافظ مفروضات و ارزش هاى سنتى و جمعى بسيار ضخيم تر از فيلتر ارزش ها و تصورات فردي ست؛ مخصوصاً كه در «نظام هاى بسته» ارعاب نظام حاكم كه بر يك مكتب رسمى متكى است شك كردن به مفروضات و ارزش هاى حاكم را جايز نمي داند. مضافاً اينکه براى اكتريت ما اين ارزش ها و مفروضات اجتماعى نشانهء احترام به گذشته و تعهد و تعلق به ارزش هاى خانوادگى و يادگار و ارث پدران و مادران است.

مهمتر از آن اينکه ما موجودات اجتماعى بطور ناخود آگاه نياز شديدى به تعلق داشتن و وابستگى به گروه هاى اجتماعى داريم و براى مقبوليت و عضويت در هر جمعى بايد نظام ارزشى حاكم بر جمع را بپذيريم و در اكثر مواقع منافع فردى ايجاب نمي كند كه ارزش هاى حاكم بر جمع را به چالش بكشيم.

انسان هاى با شهامتى مثل  ميرزا آقاخان كرمانى، تقى زاده، كسروى، و  صادق هدايت كه به اين كار دست زدند به تنهائى خود واقف بودند.

بالاخره اينکه وجود قدرت عجيبی براى خودفريبى و انكار آنچه كه نمي پسنديم، خود يكى از بارزترين خصوصيات نوع انسانى است كه بطور ناخود آگاه باعث تداوم «نظم ثانوى» مي شود.

پروسهء «تحول فرهنگى» بيش از آنكه يك پروسهء دانائى و يادگيرى كلاسيك باشد يك پروسه عاطفى و هيجانى است كه نيازمند پاكسازى آموخته هاى قبلى است؛ و اين مهم در قلمروی بـُعد زيبائى واقع است. قهرمانى و تلاش، تعهد و تعلق، و مهمتر از همه، ميل به ‫"خواستن و توانستن" و نيز داشتن تصويرى از يك آيندهء دلخواه، پديده هائى محسوب می شوند كه در پروسهء تحول فرهنگى كارسازند.

شايد به همين دليل است كه، در اكثر مواقع، تحول فرهنگى در دامان پدران و مادرانى اتفاق مي افتد كه بطور ناگهانى و گروهى با يك پديدهء نامطلوب مواجه مي شوند، و با نگرانى نسبت به آيندهء فرزندان خويش، پيش فرض هاى بنيادى خويش را مورد پرسش قرار مي دهند. آطن دختران و پسران نترس و قهرمانى كه اين روزها ارزش هاى حاكم را به چالش كشيده اند فرزندان بانوانى هستند كه در اولين روزهاى بعد از ‫"انقلاب شكوهمند!"، بر خلاف انتظار خود، با شعار ‫"روسرى يا تو سرى" مواجه شدند. خيانتى كه انقلانيون در حق بانوان ايران كردند ضربه اى بود كه مادران جوان ما را  بخود آورد و نسل جوان و با شهامتى كه بعد از انقلاب بدنيا آمد مجموع فرزندان اين مادران است؛ مادرانی كه  على رغم تمام كوشش و تبليغات رژيم حاكم، مهمترين عامل و بهترين شانس ايران براى يك تحول فرهنگى مي باشند.

تعجبى ندارد كه روحانيون اين همه از آگاهى بانوان ما نگرانند و ‫"نسرين ستوده ها" و ‫"بهار هدايت ها" و ‫"پروژهء يك ميليون امضا" را دشمن مي دارند و خوب مي دانند كه براى كنترل فرهنگ بايد بانوان را كنترل كنند.

  شواهد تاريخى گوياى اين واقعيت است كه نسلى كه تجربهء دردناك يك انقلاب خونين را داشته به آسانى حاضر به تكرار اين مصيبت نيست. وانگهى اصلاح طلبان ما خود از انقلابيون سابق اند كه هنوز در خمار انقلاب شكوهمند خويش وامانده اند و نمي دانند كه چه چيزى را مي خواهند اصلاح كنند!

 در اين ميان، ما «طاغوتيان»، بهمراه جمع كثيرى از انقلابيون پشيمان شده، در اين 35 سال حتى نتوانسته ايم در بارهء چهارچوب يك نظم دلخواه به توافق برسيم. حتى نتوانسته ايم گفتگوئى سازنده داشته باشيم دربارهء چگونگى تدوين يك نظام جايگزين كه بتواند سلامت نظام قدرت، ثروت و استقلال نظام قضائى را در مقابله با 150 بيليون دلار درآمد دولت مركزى، كه بيش از چهار برابر قدرت توليد داخلي ست، حفظ كند.

متأسفانه، هنوز هيچ نظم قابل قبول و كارآمدى براي مقابله با اين چنين چالشى  وجود ندارد؛ اما، بهر حال، بايد باور كنيم كه طراحى يک چنين نظام كارآمدى به تمام نيروى خلاقهء ما نيازمند است و اين امر بسادگى قابل دسترسى نيست.

شگفتی ديگر آنکه ما، بدون هيچ  پندگيرى از تجربهء گذشته، اميدوار آن هستيم كه مردم ما ناگهان در فرصتى كوتاه، و بدون هيچ سابقهء فكرى، به يك اگاهى و توافق استثنائى دست يابند و، مثلاً، با شركت در انتخاباتى كه معلوم نيست به دست چه كسى قرار است انجام شودف نظم پيچيدهء جايگزين را بصورت معجزه آسايى تدوين كنند؛ مردمى كه روشنفكران شان نيز خود را از زحمت تفكر رهانيده اند و، در موقعيتى مشابه، به ‫"جمهورى اسلامى، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه بيشتر" رأى داده اند.

بيائيد باور كنيم گه آيندهء ايران در گروی آگاهى، فداكارى، مقاومت و پيروزى نسل جديد جوانان با شهامتى است كه مي بايد، با فراموش كردن مكتب هاى مخرب نسل پاكباختهء ما، و با تأكيد بر «ميل خواستن و توانستن»، با اين نظم ثانوى مبارزه كنند و، با استفاده از دانش طراحى نظام هاى پيچيده، طرحى نو در اندازند.

اين يك مبارزه حياتي ست كه هدف اش ايجاد يك تحول و آگاهى فرهنگى است كه حقوق شهروندى را براى همهء مردم ايران  گرامى مي دارد و، با ارج نهادن به تنوع، و احترام به حق انتخاب، قادر است، با آفرينش توأم نظامى با تمايز(1)  و انسجام (2)، تنش هاى متضاد ارزشى را در يك قالب سازنده به خدمت بگيرد.

و اين فرايندي ست كه لااقل به دو نسل  پى در پى از آنگونه مادران و پدران غيور و آگاه نيازمند است.

1. diffrentiation

2. integration

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه