|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
خطر خشک سالی وکیسه بوکسی به نام احمدی نژاد
شکوه ميرزادگی
در آستانه ی یک سالگی دولت «تدبیر و امید» صدای ناامیدی از گوشه و کنار، و به خصوص از جانب رأی دادگان به این دولت، بلند است؛ به طوری که ابتکار، روزنامه ی طیف اصلاح طلب حکومتی در مطلبی تحت عنوان «ظهور جنبش انتظار در دولت روحانی» می نویسد که:
«امروز اگر کمي در مترو، تاکسي، اتوبوس، دانشگاه، فروشگاه، بيمارستان و... با مردم همکلام شويد، ميتوانيد به خوبي اين معنا را درک کنيد که مردم ايران از رئيس جمهور روحاني انتظار دارند که مشکلات کشور را از ريز تا درشت حل کند؛ مشکلاتي که روحاني کمترين نقش را در آن داشته است. [اما] بدون شک، شخص حسن روحاني بيشترين نقش را در به وجود آوردن اين "جنبش انتظار" در کشور داشته است. شيخ ديپلمات، در روزهاي قبل و بعد از پيروزي، شايد فکر نميکرد با چنين حجمي از مشکلات روبرو باشد و، به خاطر همين، از مشکلاتي سخن ميگفت که در يک سالگي ميتوان از آنها گذشت و کشور را به مسير درست بازگرداند. روحاني فکر ميکرد که دولت احمدي نژاد، حداقلهايي را براي دولت روحاني به ارث گذاشته است؛ اما بعد از تکيه زدن به صندلي رياست قوه مجريه و تکميل شدن دولت، رئيس جمهور تازه ی ايران متوجه شد، هم در سياست داخلي و هم در سياست خارجي، احتياج به يک انقلاب اساسي است».
در مورد افراد کابینه ی روحانی نیز طرفداران آن ها مرتب بهانه هایی برای کم کاری و یا ناتوانی این دولت می نویسند و می گویند،و همه ی بهانه ها هم برمی گردد به اعمالی که احمدی نژاد و دولت او انجام داده اند و این تازه آمده ها کمترين نقشی در آن اعمال نداشته اند.
البته در اين واقعيت تردیدی نیست که طی دوران هشت ساله ی دولت احمدی نژاد سرزمین ما بیشترین ضایعات را در ارتباط با اقتصاد، سیاست خارجی، آموزش و پرورش، ویرانی میراث طبیعی و فرهنگی و توسعه ی خرافات و، همه ی مسایلی که به حقوق بشر مربوط اند، داشته است. همچنين تردیدی نیست که او در میان رؤسای جمهوری این حکومت، در راه نابودی ایران و فرهنگ ایرانی، گوی سبقت را از ديگران ربوده است؛ اما آیا واقعاً می شود احمدی نژاد را موجودی جدا از این حکومت تصور نمود و فکر کرد که کارهای او بدون خواست و، یا حداقل، اطلاع تک تک افرادی بوده که گروه رهبری یا گروه مديران حکومت اسلامی را تشکيل می دهند؟ و آيا اکنون آن مديران رفته اند و آقای روحانی مديران جديد و متفاوتی را بجای آن ها نشانده است؟
مردم ساده و بی خبر و کم دانش می توانند اينگونه ادعاهای وابستگان حکومت را باور کرده و دل خود را به این خوش کنند که اگر تحریم برداشته شود اين مديران «جديد» می توانند کاری کنند که وضع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور بهبود يابد.
من، چون نه فعال سیاسی ام و نه متخصص امور اقتصادی، در این جا کاری به نقش آقای روحانی و یا دیگر وزرای او در امور اقتصادی و سیاسی ندارم اما به عنوان یک کوشنده ی فرهنگی که سال هاست وضعیت فرهنگ و میراث فرهنگی و طبیعی سرزمین مان را تعقیب می کند، می توانم بگویم که ما در این سی و پنج سال در این زمینه ها با سرعتی حیرت انگیز به سوی ویرانی و بدبختی حرکت کرده ایم و داشته های طبیعی و فرهنگی مان در حد چند جنگ پشت سر هم به ویرانی یا نابودی کشانده شده است. و هیچ کدام از اهل این حکومت را نمی شناسم که در این ویرانی ها نقشی نداشته و یا حداقل از آن بی خبر باشند.
در عین حال از آنجایی که همیشه به نیرو و کرامت انسان باور داشته ام، آدم بدبینی نیستم و از سیاه نمایی هم خوشم نمی آید و معتقدم همانگونه که هر آدمی می تواند و حق دارد تا در جهت نیکی و درستی تغییر کند، هر جامعه ای و هر حکومتی هم می تواند و حق دارد به سوی سلامت قابل تغییر باشد؛ بشرطی که عملاً نشان دهد که در جهت تغییر مورد ادعايش پیش می رود. ما در دنیا کم نداشته ایم دولتی را که علیه حکومت ظلم و زوری که خود از آن برآمده، به نفع مردمان، قیام کرده و یا حداقل رسماً در حمايت از مردم مقابل آن ایستاده است.
یکی از نشانه های این نوع قیام و یا ایستادگی عدم سازش با حکومت دیکتاتور موجود و راستگویی و صادق بودن با مردمان است، در حالی که دولت «تدبیر و امید» هم همان روش های گذشته را دنبال می کند و نشانه ی روشن آن استفاده از عوامل اجرایی دوره ی احمدی نژاد و قبلی هاست. اما بلافاصله پس از انتخابات رندانه از احمدی نژاد و دوره ی او کیسه بوکسی ساخته تا شانه های خود را از بار مسئولیت خالی کرده و چهره ای مظلوم به خود گیرد. و متاسفانه هستند مردمانی ساده و کم دانش که در آن سرزمین برای هر مظلوم نمایی سینه می زنند و به شمر و یزیدهای خیالی یا واقعی ناسزا می گویند.
در این جا می خواهم فقط نمونه ی کوچکی از این نوع «بازی های رندانه» را، در ارتباط با مسایل فرهنگی ارائه دهم و قضاوت را بر عهده ی خوانندگان بگذارم.
مظلوم نمایی وزیر نیرو
حتما شما هم در نشریات، حتی حکومتی، خوانده اید که وضعیت بی آبی در ایران به مرحله خطرناکی رسیده و به گفته ی کارشناسان دلسوز، به دلیل بدی وضع محیط زیست و نابودی بخش های بزرگی از میراث طبیعی، بحران وسیع بی آبی و خشکسالی سرزمین مان و سلامت و زندگی مردمان را تهدید می کند. در همین ارتباط چند روز پیش، خبرگزاری ها با آب و تاب گفته های آقای چیت چیان، وزیر نیروی حکومت اسلامی را در ارتباط با «افراط در سد سازی که سبب مرگ دریاچه های ایران شده» منتشر کردند. آقای وزیر، ضمن دلسوزی نسبت به نابود شدن دریاچه ها و تالاب های ایران در سال های اخیر، و اظهار نگرانی در مورد کم آبی و خشک سالی در ایران، گفته است: «افراط در سد سازی منجر به نابودی دریاچه های اورمیه، بختگان، گاوخونی، و هامون شده است». ايشان توضیح بلند بالا و البته کارشناسانه ای نيز در ارتباط با خطر خشک سالی و کم آبی در ایران داده اند، از جمله اينکه: «تمام این سدها بالغ بر هفتاد و شش میلیارد متر مکعب {آب} را میتوانند تنظیم کنند در حالی که میزان آب موجود در این سدها چهل و شش میلیارد مترمکعب است. .. سد ساوه ساخته شد برای اینکه یک صد و سی میلیون متر مکعب را در خود جای دهد اما تاکنون سی میلیون متر مکعب بیشتر در آنجا آب نبوده است. از سویی، سد کرخه برای هفت میلیارد متر مکعب ساخته شد و بیش از بیست و هفت میلیارد متر مکعب آب در آنجا جمع نشده است. سد سیمره نیز دو سال است که به بهرهبرداری رسیده و نیروگاه آن هم ساخته شده اما چون آب کافی نداشته است آب اصلاً نتوانسته وارد نیروگاه شود... همچنین شصت و نه دشت در کشور داریم که با بیلان منفی آب زیر زمینی مواجه اند؛ یعنی آن مقدار آبی که توسط بارش وارد زمین میشود از آن مقداری که ما برداشت میکنیم کمتر است».
هر انسان علاقمند به سرنوشت بیش از هفتاد میلیون مردمی که در ایران در خطر جدی خشکسالی و کم آبی قرار گرفته اند، وقتی که این مطالب را از زبان «وزیر نیرو»ی دولت وقت می شنود فکر می کند که کاش از ابتدا چنین شخص دلسوز و متخصصی در وزارت نیرو بود تا جلوی سدسازی های بی رویه و ناکارامد را می گرفت تا ایران حداقل از نظر میراث طبیعی به این وضعیت دلخراش مبتلاً نشود. اما اگر این «انسان علاقمند» بداند که این آقای وزیر از سال 1371 تا اکنون بدون توقف در مقام های مختلف وزارت نیرو شاغل بوده اند و خود به طور مستقیم یکی از مسئولین پديد آمدن این وضعیت هستند، هرچند که ساده نگر و آسان گیر باشد چه خواهد کرد؟
بله، واقعيت آن است که جناب چیت چیان، از سال 1371 تا هم اکنون، مسئول کارهایی در زمينه ی آب و برق بوده اند؛ از عضویت در هیئت مدیره ی شرکت توانیر گرفته تا عضویت در هیئت مدیره ی سازمان برق ایران، تا معاونت وزیر نیرو در امور برنامه ریزی و امور اقتصادی، و از سال 89 تا کنون نيز مشاور عالی وزیر و رییس شورای مشاوران وزارت نیرو بوده اند!
ضمناً برای آگاهی کسانی که ممکن است توجه نداشته باشند که مساله کم آبی و خشکسالی و سد سازی چه ربطی به وزیر نیرو، مشاورین آن، و همه ی کسانی که دست اندر کار امور این وزارت خانه هستند دارد، لازم است توجه آن ها را به گزارش کوتاهی در مورد تاریخچه و کارکرد این وزارت خانه، از آغاز تا کنون، جلب کنم؛ با ذکر اين نکته که تمام اطلاعات موجود در اين گزارش از اسناد وزارت آب و برق سابق و وزارت نیروی کنونی گرفته شده اند.
تاریخچه و کارکرد
1- در بیست و پنجم مهر ماه 1315، بمنظور برق رسانی به منازل و معابر شهر تهران، نظام نامه ی موسسه برق تهران بتصويب رسيده و اين مؤسسه تأسیس شد.
2 - در بیست و نه اردیبهشت سال 1322، بمنظور توسعه و اصلاح امور آبیاری کشور، قانون تأسیس «بنگاه آبیاری» تصويب شد.
3 - در سال 1342 قانون تأسيس وزارت آب و برق تصویب شده و اين وارتخانه از ادغم دو واحد برق تهران و بنگاه آبياری بوجود آمد. قانون مزبور اهم وظایف وزارتخانه ی جديد را چنين تعيين کرده بود:
الف- نظارت بر منابع آب کشور و اجرای طرح های تأمین آب و انتقال آنها به مراکز مصرف،
ب- نظارت بر نحوه ی جاری شدن فاضلاب شهرها و واحد های صنعتی،
ج- اجرای طرح های انتقال و توزیع برق درقالب ایجاد شرکت های برق منطقه ای و نظارت بر نحوه ی استفاده از برق،
4 - در بیست و هشتم بهمن ماه سال 1353 قانون تءسیس «وزارت نیرو» به تصویب رسید که هدف آن استفاده ی حداکثری از منابع انرژی و آب کشور و همچنین تهیه و تأمین انرژی و آب برای انواع مصارف عمومی شهروندان عنوان شده بو.
وظایف اساسی وزارت نیرو در واقع نوع گسترده و همه جانبه ی وظایف وزارت آب وبرق پیشین بود. قانون تأسيس وزارت مزبور از جمله مهم ترین این وظایفرا چنين تعيين کرده بود:
الف- مطالعه و تحقیق درباره ی انواع انرژی و تعیین سیاست ها و اجرای برنامه های انرژی،
ب- سیاستگذاری، هماهنگی، نظارت وبهره برداری از شرکت ها و موسساتی که وظیفه ی تولید، انتقال و توزیع انرژی در سراسر کشور را به عهده دارند،
ج- مطالعه و شناخت منابع آب کشور و بهره برداری از آنها
د- احداث نیروگاه های برق و تأسیسات تصفیه و آبرسانی در تمام نقاط کشور
ه- ساخت و تولید انواع کالاهای مربوط به آب و برق
5 - در تاریخ بیست و یکم تیرماه 1359، يعنی يک سال و نيم پس از وقوع انقلاب و تشکیل «شواری انقلاب»، قانون تغییرات وظایف وزارت نیرو به تصویب رسید و بر حسب آن بخشی از وظایف اين وزارتخانه به سایر سازمان ها یا وزارتخانه ها منتقل شد. مثلاً، امر تءمین و توزیع آب آشامیدنی شهرها به استانداری ها و شهرداری ها منتقل شد؛ ادارات آبیاری و تشکیلات مربوط به آنها نیز به وزارت کشاورزی و عمران روستایی واگذار شدند.
6 - در سال 1369، پس از جنگ هشت ساله ی ایران و عراق و شروع فعالیت های بازسازی و عمران، قانون تشکیل «شرکت های آب و فاضلاب» تصویب شد. براساس این قانون، ایجاد و بهره برداری از شبکه های توزیع آب شهری و جمع آوری و انتقال و تصفیه ی فاضلاب شهرها بر عهده ی شرکت های مستقلی با عنوان «شرکت های آب و فاضلاب استانی» گذاشته شد که خود زیر نظر وزارت نیرو انجام وظیفه می کردند. بر اساس همین قانون، بخشی از امور عمرانی مربوط به آبرسانی روستا ها و جمع آوری و دفع فاضلاب روستایی به «وزارت جهاد سازندگی» واگذار شد.
7. در سال 1381، بنا به تصویت هیئت وزیران، و تحت عنوان «یکپارچه سازی وظایف و واگذاری کلیه ی خدمات آب و برق به مردم ایران»، وظایف مربوط به آب و فاضلاب مناطق روستایی، و همچنین برق رسانی به روستاها، بر عهده ی وزارت نیرو گذاشته شد. به این ترتیب، از این سال ببعد، ديگرباره کلیه ی وظایف آبرسانی به شهرها و روستاها، ایجاد شبکه ها و تصفیه خانه های فاضلاب شهری و روستایی، و تأمین و توزیع برق به شهرها و روستاها، و نيز مطالعه و استفاده از «انرژی های تجدید پذیر»، و همچنين «سد سازی» از جمله اساسی ترین وظایف وزارت نیرو شناخته شد.
سال های خواب زدگی
حال لطفاً توجه کنید: در سراسر دوران ساخته شدن سد هایی که، به اعتقاد آقای وزیر نیروی دولت روحانی، سبب نابودی درياچه های ارومیه، بختگان، گاوخونی و هامون شده اند، و در نتیجه بحران کم آبی شده است، خود ايشان در پست هایی چون معاون وزیر نیرو، قائم مقام وزیر نیرو، مشاور عالی وزیر نیرو، و یا رییس شورای مشاوران وزیر نیرو خدمت می کرده اند و، لذا، نمی توانند مدعی باشند که نقشی در اجازه دادن برای ساخته شدن این سدها نداشته و يا با احداث این سدها مخالف بوده و یا حتی، از عوارض ناشی از این سدها بر تالاب های و دریاچه ها خبری نداشته اند.
بر اين واقعيت حيرت انگيز اين نکته را نيز بيافزايم که، بر حسب اسناد و مدارک موجود، در سراسر دوران ساخته شدن و آبگیری این سدها بسياری از کارشناسان، و کوشندگان حفظ میراث طبیعی و فرهنگی، در داخل و خارج کشور، دست به اعتراض های علنی و گسترده زده واز جمله نکات زير را خاطر نشان کرده اند:
- مشخص بودن بی فايدگی این سدها برای کشاورزی و آبرسانی
- آشکار بودن اينکه سدهای مزبور موجب نابودی تالاب ها و دریاچه ها و کم آبی عمومی ناشی از آن لطمه های سنگینی به سلامت مردمان خواهد زد.
- و همچنین قابل پيش بينی بودن خطرات وسيعی که ساختن سدهای بی حساب و کتاب برای محیط زیست و میراث فرهنگی (که در همه جای دنيا در مسير رودخانه ها بوفور وجود دارد) خواهد داشت.
حال کدام آدم عاقل است که باور کند در تمام دورانی که آن سد سازی ها و اين اعتراضات جريان داشته، آقای وزير ظاهراً «جديد» کابينه ی آقای روحانی، حتی اگر در خوابی عمیق بسر می برده اند، بکلی از آنچه در حوزه ی مديريتی شان می گذشت بی خبر بوده و اکنون که از جانب رئيس جمهور جديد مآمور رسيدگی به امور آب و برق (و، در نتيجه، سدها و رودخانه ها و درياچه ها)ی کشور شده اند به اين فاجعه ی عظيم ملی واقف گشته اند و لازم است که ایشان هم چون رییس دولت مشتی حواله احمدی نژاد کند.
27 می 2014
http://shokoohmirzadegi.com/2014/khatar%20khoshk-sali.htm
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.