خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

چهارشنبه 14 خرداد ماه 1393 ـ 4  ماه ژوئن  2014

بيرق اش از ما و باد ش از شما!

ايراندخت دل آگاه

برنامهء آقاي «مانوك خدابخشيان» را مي ديدم؛ برنامه اي به نام «ديوار». تكه اي پخش شد از مصاحبهء «مسيح علي نژاد» با «بهنام ناطقي» در تلويزيون «صداي آمريكا ». نمي دانم تاريخ پخش مصاحبهء اين خانم و آقا به چه زماني باز مي گردد؛ آيا تازه بود يا كهنه. ولي آنچه در آن گفته شد، سخت بوي كپك مي داد.

خانم علي نژاد كسي نيست كه من بخواهم  وقت ام را براي سخن گفتن درباره اش تلف كنم. بدتر اين كه چشم كساني را بيازارم كه نوشته ام را مي خوانند.

به راستي حيف نيست!؟

اما آنچه ولي مرا دست به نوشتن كرد بخشي از آن گفت گو بود كه حوصله ام را نيشگون گرفت.

از آنجا هم كه تازگي ها گفته مي شود گروهي رفته اند در پي بازي ِ نوك زدن آني به بي حجابي – همان كه مي گويند “يواشكي » روسري ات را بردار و عكس بگير و از طريق اينترنت نشان اش بده كه همه ببينند – و پيشنهاد دهنده اش همين سركار خانم بوده، گفتم چند خطي بنويسم بدك نيست.

نخست و پيشتر بگويم كه غلط كرده و شكر (!) خورده هر كسي كه گفته و مي گويد زن بي حجاب مستحق تجاوز است. بايسته است كه آن فرد هر چه زودتر برود دربارهء دوران كودكي اش با يك مشاور رواني صحبت كند تا ببيند چه بلايي بر سرش آورده اند كه پاسخ هر سخن يا حركت ضد منافع اش  را در «تجاوز» مي بيند.

ديگر آن كه چرا از خود نپرسيم: «واسه چي يواشكي»؟ اگر حجاب آزارمان مي دهد، چرا چنان جنبش و خيزشي به پا نمي كنيم كه اصل و ريشه تحميل اين بيرق تبعيض و عقب ماندگي از ميان برداشته شود؟ يا اگر به حجاب باور نداريم ولي توان خيزش جدي و يكپارچۀ همگاني عليه اش هم در ما نيست، چرا دست كم با رفتارهاي درست و به هنگام شخصي، نشان نمي دهيم كه با اصل و اساس عاملي مخالفيم كه  ما را به استفاده از آن ناچار كرده است؟ چرا يك روز «سبز» اش را بر سر مي كنيم و روزي ديگر «بنفش» اش را؟ چرا با اين «عَلَم اسلامي» قِر تبليغات انتخاباتي مي دهيم؟ كه ميرحسين بِبرَد، محمود برود و حسن بيايد؟ مخالفان قانون حجاب بايد در صف نخست تحريم كننده هاي همهء انتخابات و فراخواني هاي دولتي در ايران باشند؛ نه زينت بخش آن.

اين رژيم، يك رژيم كشتارگر و دوزخي است. سيد علي و ميرحسين و سيد محمد و حسن هم ندارد. همه شان سر و ته يك كرباس اند كه بر گريبان آزادي مان پيچيده شده و نفس مان را گرفته است. همهء اين جانوران اسلامي زير پشم چهرهء پليدشان مي خندند كه «زن چيه كه تشنه ش هم بشه!» و بر مردان و مردماني درود مي فرستند كه قوهء انديشيدن شان اخته شده است.

يادمان نرود كه همسران اين جماعت هم همه لچك بر سر دارند و به آن هم مي بالند! از زهرا رهنورد - زن مير حسين - گرفته تا بقيه شان.

دوستي برايم تعريف مي كرد در دههء هفتاد خورشيدي كنفرانسي جهاني در پيوند با مسايل زنان در پكن برگزار شد. در اين كنفرانس حدود يكصد زن از ايران شركت كردند. پيش از حركت ِ هيات ايراني به سوي پكن در چين – كه فاطي و فائزه هاشمي هم در رأس اش بودند– جلسه اي برگزار شد كه همين اقاي «جواد ظريف»، كه آن هنگام از مشاطه گران حكومت اسلامي در سازمان ملل بود، پشت ميكروفن رفت و خطاب به زنان مسافر گفت كه «خواهش مي كنم زير چادرهايتان به جاي مقنعه، روسري رنگي به سركنيد و مهمتر آن كه در آن كشور و هنگام برگزاري اجلاس گوشه چادرهايتان را با دندان نگيريد. اين ها تصوير و وجههء ما را در جهان خراب مي كند! در آن جا خانم هيلاري كلينتون هم مي آيد و...»

آقاي عطاالله مهاجراني هم، كه آن هنگام وزير دولت خاتمي بود، آمد و گفت من با آقاي ظريف موافقم. شما امروز در حكم ويترين حكومت فلان و بهمان اسلامي مان هستيد و هرچه شيك تر باشيد، ما سربلند تريم و...و از اين مهملات. ناگهان زني از ميان حضار برخاست و گفت: «آقاي مهاجراني! آيا شما به زن خودتان هم همين را مي گوييد؟ » همسر عطاالله مهاجراني در آن هنگام زني بود به نام «جميله كديور» كه چادر سياه بر سر مي كرد.  – بعد ها البته جناب وزير زنان «بد حجاب » را هم به همسري گرفت و روزنامه ها زياد درباره اش نوشتند كه به مرور زمان شش زن ديگر هم  «ابتياع » كرده كه فعلاً از اين بحث خارج است – عطاالله مهاجراني رنگ باخت و رنگ گرفت و گفت: «همسر من به عمق اسلام دست يافته و چادر سياه را نه از سر اجبار بلكه به دليل باورمندي عميق اش به اسلام بر سر مي كند. خطاب امروز من به خانم هايي است كه هنوز به اين باور عميق نرسيده اند. مقنعه و روسري رنگي براي اين ها آنقدرها هم بد نيست!»

عجبا كه مردم ما در انتخابات مجلس ششم دوان دوان رفتند و به اين خانم «عميقاً باورمند به اسلام » رأي دادند كه نمايندهء مجلس شود و از حقوقي دربارهء زنان دفاع كند كه اسلام اصلاً آنها را قبول ندارد؛ چه رسد به حكومت اسلامي! صد البته كه اين خانم نرفت به كميسيون زنان مجلس براي دفاع از حق زن، كه رفت به كميسيون اصل نود كه از حق همپالكي ها دفاع كند و كرد.

دوست من مي گفت در همهء طول سفر يك ماهه مان به پكن، اين خانم همچنان چادر سياه اش را بر سر داشت و گاهي هم گوشهء آن را به دندان مي گرفت!

همچنين افزود: اين ها نه از همسران شان كه از ما مي خواستند ويترين شيك و زيباي حكومت اسلامي باشيم!

دوستم راست مي گويد. رژيم اسلامي مي خواهد بچرد و بدرَد و ببرد و ببلعد. ولي كاسه اش را پاكيزه و زيبا و گل مرغي نشان دهد تا ديگران بگويند: «به به از اين اسلام رحماني كه در ايران حكمفرماست» و دست شان را باز بگذارد براي انجام همهء پليدي هايي كه در سر دارند. لبخندهاي روحاني و ظريف هم از همين رو ست.

از خود مي پرسم به راستي ما كه جنايات و فساد يك حكومتي ديني را با پوست و گوشت احساس مي كنيم، چرا به خود نمي آييم و هنوز بع بع كنان در پي اين جماعت شياد  و دو دوزه باز مي دويم و برايشان هورا مي كشيم؟ تازه يك خرج هم گذاشته ايم روي دست دولت هاي غربي كه برايمان راديو فردا و صداي آمريكا و بي بي سي راه بيندازند كه يك روز از «كهنه» گرايان  سبز و روز ديگر از بنفش اش حمايت كنند.

دو ديگر آن كه سركار خانم علي نژاد در برابر پرسش مجري برنامه – بهنام ناطقي – گفت: «چرا صداي آمريكا يك زن محجبه ندارد كه براي همهء مردم ايران، مثلاً آن ها كه در روستاهاي دورافتاده هم  زندگي مي كنند، حرف بزند؟» و غيره.

من البته اين جملات را نزديك به آنچه گفت - نه دقيق و واژه به واژه - نوشتم.

مجري برنامه پاسخ درخوري نداشت يا نداد. ولي بايد گفت مگر يك تلويزيون منبر و مسجد است كه زنان گوينده اش حجاب بگذارند تا حرف شان از سوي اسلام پناهان شنيده شود؟ تازه از كي تا حالا مردم روستاهاي ايران، شنونده و پذيرنده سخنان زنان شده اند؟ با حجاب و بي حجاب اش پيشكش مان. بماند كه نه اسلام و نه هيچ ايدئولوژي ديگري نمي گذارد كه هر آنچه را مي بيني، مي شنوي و تجربه مي كني به كارگاه سنجش ذهن بسپاري، تا سره از ناسره بازشناسد.

اسلام و همهء اديان «الهي » ديگر راه انديشيدن را مي بندند و بسي جاي اندوه كه اكثريت مردم ما، سخت «الهي» شده اند.

چه خوب كه اين خانم ها و آقايان ِ - تا ديروز اصلاحاتچي و امروز نونوار شده - به تازگي از لانه پر داده شده اند. وگرنه مي گفتيم ديربازي است دور ازميهن اند و بي خبر از همه جا. مگر اين “چهره هاي سرشناس » نمي دانند كه امروز روستايي هاي ما، آن هايي شان كه اهل ديدن تلويزيون هاي ماهواره اي اند، چندان دلدادهء نشانه هاي اسلاميت – چارقد و ريش و پشم و يقهء سه سانتي و... – نيستند كه با ديدن يك چهرهء دخيل بسته شده به اين نشانه ها، محو تماشاي او و مجذوب سخن اش شوند. امروز خركچي پيچ امامزاده هاشم – در جاده مازندران – هم خر و زمين اش را مي فروشد و يك «پرايد» خريده و راهي تهران مي شود تا از ديدن مظاهر تمدن (!) برخوردار شود. اگر هم نداشت، به ياري ماهواره وصف العيش مي كند.

اين را توهين به روستايي ها تلقي نكنيد و براي نوشتن اين حقايق گريبان ندريد و سبيل هايتان را يكي يكي نكنيد. شهري هايش هم كم و بيش همين اند، از صدقه سري ِ جمهوري روضه خوان ها.

همهء آناني كه در اين گنداب مي زيند ولي جان به در مي برند، دم به دم از جان مايه مي گذارند كه فرو نروند.

شوربختانه، و جانگدازانه، بايد گفت كه روستاهاي ما در پي خيانت هاي يك رژيم ديني / مذهبي به برهوت هايي بدل گشته اند گرفتار اعتياد. مقصودم تنها روستاهاي مازندران نيست كه مثال اش را براي بيان درد، در بالا آوردم، سخنم از همه جاي ايران است. مواد مخدر به ارزان ترين قيمت در روستاها يافت مي شود. فقر و اعتياد بيداد مي كند و  فسادي كه فعلاً از بازگويي شان چشم مي پوشم.

دردا كه روستايي گرفتار تارهاي اسلام و زخم خورده از حكومت اسلامي پاي ماهواره مي نشيند و نه اخبار شبكه هاي فارسي زبان و صداي امريكا و بي بي سي، كه سريال «سلطان سليمان» را مي بلعد و آرزوي داشتن يك «خرم سلطان» يا تبديل شدن به آن را نفس مي كشد. خدا هم بدهد بركت! ده سر عائله داريم، به قرار هر نفر يارانه چهل و پنج هزار تومان، مي كند چهارصد و پنجاه هزار تومان. ماهيانه آن را هم مي گيريم و سر به سجدهء الله مي گذاريم كه نان را از سفره مسلمان نمي گيرد.

خدا هم طول عمر بدهد به سيد علي «معظم» كه مي گويد هي بخوابيد و هي بزاييد! هنر جوجه كشي از شما و خرج اش از ما.

براي چنين مردمي چه تفاوت مي كند بودن مجري زن محجبه در فلان تلويزيون برون مرزي؟ كه عليامخدره ها توصيه اش مي كنند؟

اين نمايندگان دستگاه اصلاح طلبي اسلامي در برون مرز، خوب مي دانند كه «حجاب اسلامي» يك بيرق است، يك عَلَم پوسيده! نه يك دستور ديني و ضرورت اسلامي. در هيچ جاي قرآن گفته نشده كه زن بايد لچك برسر بگذارد. فقط «محمد» در كتاب اش آورده كه زنان اش چپانده شوند لاي حجاب. آن هم براي آن كه كسي نبيند آنچه را كه «محمد» صاحب و مالك آن است و طمع نورزد به داشتن شان. بماند كه اصلاً طرح اين سخن ها در عصر كنوني، چقدر اسف بار است. باري، بحث حجاب حتا در تركيه هم در همين راستا جريان دارد. رجب اردوغان اسلامگرا هم با بهانه هاي از همين دست، زنان محجبه را پشت دوربين ها كاشت؛ بهانه هايي كه كبوتران پرواز داده شدۀ اصلاح طلبي مطرح مي كنند. او هم گفت كشور تركيه هفتاد و چند ميليون جمعيت دارد كه نود درصدشان مسلمان اند و چرا نبايد مجري ها هم محجبه باشند؟ و... بگير برو تا آخر.

با اين كه روشنفكرها و سكولارهاي آنجا آمدند و گفتند: «آقا! حجاب ربطي به مسلماني ندارد. اين حجابي كه مي گويي، فقط يك نماد اسلامگرايي است كه توده اي عظيم را مي فريبد، قدرت يك عده شياد را به نمايش مي گذارد و نان شان را در روغن ثروت مي غلتاند»، و بحثهاي دقيق اسلامي را مطرح كردند. ولي كارساز نشد. حرف «رجب خان» به كرسي نشست. چون مي خواست يك شعبه از دوزخ اسلامي را در آنجا هم برقرار كند و خوب مي دانست بيشتر مسلمانان ناب (!) كه عكس مار را مي فهمند نه واژه مار را، در اين راه ياري اش مي دهند.

به راستي آن كه مي تواند بخواند، اگر بخواهد مي تواند در جهل هم نماند. آيا مي دانيد چه آمار تكان دهنده اي از بيسوادي مردم تركيه منتشر شده است؟ وضع شان اصلاً از ما بهتر نيست. كُردها هم كه جاي خود دارند. با همهء توان در جهل محض نگاه داشته مي شوند. همين هم هست كه به بازي هاي مرگبار كشانده شده و آلت دست مي شوند.

بگذريم و بازگرديم به پيشنهاد اين سركار خانم دربارهء حضور يك گويندهء محجبه در صداي آمريكا.

چنين كسي باشد كه چه بشود؟ آيا بناست «صداي آمريكا» بشود بوق خدا يا صداي خدا؟؛ بوقي كه از بام تا شام بنالد حكومت مذهبي بد نيست؛ به شرط آن كه «سيد علي» برود و مثلاً «شيخ اكبر» بيايد؟ خب اين را كه همين «فرستادگان» هر روز با حضور گسترده شان در رسانه ها هم مي گويند.

گيريم كه نيت شان خير است (!) و واقعاً بناست يك بلندگو براي خدا درست شود كه «حكومت رحماني» را بر اين سرزمين مستقر كند. در اين صورت اگر بناست زن با بيرق اسلامي در تلويزيون هاي فرنگي بيايد، خب چرا يكي هم با لباس راهبه ها و كشيش ها پشت دوربين ننشيند و ديگري هم با شكل و شمايل خاخام ها! تا همگي از بردن يك  اختاپوس خون آشام بگويند؛ و لابد مردم هم باور كنند و به پا خيزند.

در آن صورت، ما هم برويم پي كارمان، كه همانا ورق زدن كتاب هاست؛ و خواندن شان.

راستي هيچ از خودتان پرسيده ايد اگر زني به جاي چادر و لچك و روسري، يك روز با لباس «راهبه» ها به خيابان هاي كشورمان بيايد و بگويد اين لباس حتا از حجاب اسلامي هم پوشيده ترست، گرگ و گراز هاي اسلامي چه برسرش مي آورند؟

اين را كه مي نوشتم با خود گفتم نكند پيشنهادم را كِش بروند و فردا يكي از همين «فرستاده» ها بيايد و طرحي انقلابي بياورد و بگويد كه فلان كانال دولتي غربي خوب است يك زن با لباس راهبه ها را بياورد تا از بيضه اسلام دفاع كند.

شگفتم از اين ژورناليست هاي صادرشدۀ حكومت اسلامي!

ياد نخستين زني افتادم كه با چادر در تلويزيون اسلامي ظاهر شد و پشت دوربين نشست و خبر خواند. آيا مي دانيد چه سرنوشتي يافت؟

چه چهرهء دلنشيني داشت. من به عمد نام او را نمي آورم. چون مشكل كه فقط او نبود و نيست.

آيا اين خانم ها و آقايان ِ  طراح و منادي ِ «حجاب بذار و گاهي هم يواشكي بردار» نمي دانند كه همين «علي لاريجاني»، رييس مجلس فعلي و رييس پيشين صدا و سيماي چندش آور اسلامي، با آن زن چه كرد؟ اگر نمي دانند بروند و به جاي گفت و گو با اين ماموت روضه خوان و آن دهان دريدۀ پاگون دار، با او گفت و گو كنند تا مردم بشنوند و بدانند كه حجاب اسلامي تنها و تنها يك «بيرق» و يك «عَلم» است كه حضرات به آن آويخته اند؛ بيرقي كه به جاي آن كه فقط در ايام محرم بر سر دست گرفته شود، مي توان همواره و همه جا بادش داد و به اهتزار در آورد. بيرقي كه گستره و بزرگي سرزمين آدم هاي مانده در خواب عقب ماندگي تاريخ را نشان مي دهد.

بيرق بويناك اسلامي ِ افتاده بر سر زنان ايران، به جهانيان فهماند در اين سرزمين فسيل هيولاها از غارها بيرون جسته و حكم مي رانند؛ آن هم بر مردماني كه مدعي جانشيني «كورش» اند.

براستی اينکه آن را يك روز «يواشكي» بردارند و چند تا عكس فوري بگيرند و نمايش بدهند، و لابد به تلافي اش يك گويندهء محجبه را در كانال هاي برون مرزي بنشانند، چه دردي را از مردم گرفتار اين سرزمين درمان مي كند؟

يكي مي گفت اين ها “سوپاپ » است و عقده گشايي براي تحمل چند سال ديگر اين «خاك تو سري»!

نمي دانم، ولي اين را مي دانم كه اين بيرق چركين و بويناك برازندهء هيچ زني نيست؛ چه در درون و چه برون مرز.

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه