خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

جمعه 16 خرداد ماه 1393 ـ 6 ماه ژوئن  2014

امروز ورزش ایران، قهرمان ملی ندارد

سیاوش لشگری

تمام ورزشکاران درجهء یک کشور، مانند فوتبالیست ها، کشتی گیران و وزنه بردارانی که طرفداران بی شماری دارند «قهرمانان جمهوری اسلامی» هستند نه «قهرمانان تیم های ملی ایران».

«قهرمان» زمانی «ملی» می‌شود که به فکر ملت اش باشد. اگر نباشد دیگر ملی نیست. ورزشکاری که نتواند در برابر یک حکومت زورگو ، حتا یک بار اعتراضی بکند که چرا اجازه نمی‌دهید خواهر من، همسر من، مادر من برای دیدن یک مسابقه به استادیوم بیاید «قهرمان ملی» نیست (مبارزه سیاسی پیشکش ‌شان!). او قهرمان جمهوری ستمکار اسلامی است؛ او بردهء پول و زور حکومت است. او با سکوت خود اجازه می‌دهد حکومت هر بلایی که بخواهد سر ورزش کشور بیاورد.

فکرش را بکنید که فقط دو تیم پرسپولیس و استقلال اعلام کنند «ما تا زمانی که آمدن زنان را به استادیوم‌ها آزاد نکنید بازی نمی‌کنیم». ببینید چه اتفاق بزرگی رخ می‌دهد و چگونه مردم به شدت از آنها پشتیبانی می‌کنند؛ حتا اگر تمام افراد دو تیم هم به اعتصاب نپیوندند. اين اعتصابی سیاسی و برای براندازی نیست و فقط از حکومت می‌خواهند و حتی خواهش می‌کنندکه اجازه بدهید بانوان هم همراه مردان مشوق ورزش ایران باشند. اگر هشت و یا ده تن هم از بزرگان شان باشند کافی است. بدون شک حکومت جرأت نخواهد کرد به مقابله با آنها برخیزد، و بیست و چهار ساعت نمی‌کشد که، از ترس پیوستن مردم به آنها، به درخواست شان گردن می‌نهد و آمدن زنان را به استادیوم‌ها آزاد می‌کند.

در رژیم شاه، نیم بیشتر قهرمانان ردهء اول کشور، در هر ورزشی که بودند، سیاسی می‌اندیشیدند و با رژیم در خفا و آشکار می‌جنگیدند و، به‌زعم و اندیشه خود، از ملت حمایت می‌کردند و طرفدار آزادی سیاسی بودند. نمونه‌های بارزش تختی و قلیچ‌خانی و بیاتی و کوزه کنانی و جدیکار هستند که یا در جبهه ملی و یا در حزب توده و یا درگروه‌ های جدیدتر مجاهدین و فداییان و غیره فعالیت می‌کردند.

آنها را مقایسه کنید با ورزشکاران امروزی. آیا شرافتاً می‌شود به این‌ها «قهرمان ملی» گفت؟ کسی که جرأت ندارد خواهر کوچک خودش را به استادیوم ببرد یک قهرمان ملی نیست. اینها فقط یک یا دو بازی مهم را انجام ندهند و اعتصاب کنند ببینید مردم ایران چه روزگار بهتری پیدا خواهند کرد. آن وقت است که اینها قهرمانان واقعی و ملی ما می‌شوند. امروز آنها بردگان و همکاران یک حکومت جبار و خونریز شده‌اند که اصلاً به فکرملت خویش نیستند.

اگر کسی خوب شوت بزند یا یکی دیگر را محکم به زمین بکوبد که قهرمان نمی‌شود. قهرمانی، عشق به میهن و مردم می‌خواهد و متأسفانه در 35 سال گذشته ما چنین قهرمانان ملی را نداشته‌ایم. قهرمانی که به روی سینه‌اش به‌جای ایران می‌نویسد یا زینب، یا ابوالفضل کجا قهرمان ملی است؟ بازیکنی را که با صلوات و دعا و استخارهء علی دایی وارد زمین می‌کنند کجا قهرمان ملی است؟ قهرمانی که پیش از هر مسابقهء مهم به زیارت امام رضا می‌رود اما خبر ندارد آرامگاه فردوسی در چند قدمی امام رضاست و به دیدار آن قهرمان واقعی ایران نمی‌رود کجا قهرمان ملی است؟

در رژیم شاه، در تیم تاج (همین استقلال امروزی) و شاهین (پرسپولیس فعلی) چندین توده‌ای و مجاهد و جبههء ملی بودند که، بجز کارهای سیاسی مخفیانه، به هنگام «تشریف ‌فرمایی» و دیدار شاه، که پس از پیروز شدن تیم‌ها یا مراسم دیگر پیش می‌آمد و در آن به رسم معمول بسیاری از ورزشکاران دست شاه را می بوسیدند، آنها که سیاسی و مخالف بودند نه دست شاه را می‌بوسیدند و نه تعظیم می‌کردند؛ خبردار می‌ایستادند و حتا بدون اینکه به چشم شاه نگاه کنند با او یک دست خشک و خالی می‌دادند و شاه هم متوجه می‌شد اما واکنشی نشان نمی‌داد و برنامه به پایان می‌رسید. البته گاهی اتفاق می‌افتاد که بعضی از آنها را ساواک سین و جینی هم می‌کرد ولی، تا آنجا که می‌شد، روی این مسایل سرپوش می‌گذاشتند و با ورزشکاران در نمی‌افتادند، چون ورزشکاران محبوب مردم هستند؛ مگر اینکه مانند داستان ربودن اعضای خانوادهء سلطنتی موضوع جدی می‌شد و طرف را برای مدتی کوتاه بازداشت می‌کردند که یکی دو باراتفاق افتاد.

در میان فوتبالیست های آن زمان پرویز کوزه کنانی، بیوک جدیکار، محمد بیاتی، امیر عراقی، مسعود برومند، شکیبی، پرویز قلیچ خانی، اصغر شرفی، حسنی، بابایی، حسن حبیبی، مودت، حبیب خبیری (که این آخری را رژیم اسلامی اعدام کرد) از سیاسیون مشهور بودند.

در کشتی، تختی، فیلابی، امیرحمیدی، شعبانخانی، طاهری از شناخته‌ترین‌ها هستند که سیاسی بودند. در شنا و والیبال و بسکتبال برادران‌ هاشمی، مخبری، صفیار، زرباف، بنکدار، جبارزادگان ، وفایی، شاهرودی ، تقی عسگری.

در بکس، یرواند ، شورا.

در وزنه‌برداری آرشام، نامجو و نصیری از ورزشکاران سیاسی و انقلابی بودند.

آقایان عطا بهمنش، گزارشگر مشهور ورزش، و حبیب الله بلور، مربی معروف کشتی، نیز هر دو توده‌ای بودند.

بسیاری دیگر هم بودند که زیاد مشهور نبودند و در تیم های دست دوم بازی می‌کردند؛ اما در سازمان های گوناگون سیاسی فعال بودند.

حال آنها را مقایسه کنید با ورزشکاران امروز ایران که کوچکترین دغدغهء مردم در وجودشان نیست و تنها به‌فکر بستن قرارداد‌های بهتر هستند و وابسته شدن به حکومت. آنها حتا تعصبی هم نسبت به تیم‌های خود ندارند. توجه کنید که علی دایی و یا علی کریمی، چند بار پیراهن تیم های گوناگون را به تن کرده‌اند و هر تیمی پول بیشتری بدهد فوری پیراهن خود را عوض می‌کنند. در گذشته یک شاهینی یا تاجی نوه‌اش هم شاهینی و تاجی می‌شد و به هیچ بهایی باشگاه عوض نمی‌کردند.

به‌راستی اگر ورزشکاری را به صِرف اینکه چند گل به تیم‌های عربی زده، و یا وزنه ‌برداری وزنه‌ای را بلند کرده، «قهرمان ملی» بنامیم ستمکاری نیست بر قهرمانان واقعی ملی مانند زنده نام غلامرضا تختی و دیگرانی که در کنار ورزش و اخلاق قهرمانی دغدغه‌های ملت خود را هم داشتند؟

جمهوری اسلامی غیرت ورزشی را از ورزشکاران امروز ایران گرفته است و آنها هم مشتاقانه پذیرای آن شده‌اند. در حالی که امروز، ورزشکاران برای انجام یک کار نه چندان سیاسی، مانند خواست آمدن زنان به ورزشگاه‌ها مشکل ارتباطی با همدیگر را مانند قدیمی‌ها ندارند و با یک اسم.اس به‌راحتی می‌توانند پیام‌های خود را هماهنگ کنند و دست به یک مبارزهء ملی ورزشی بزنند تا از بانوان رفع توهین و ستم گردد و آنها هم بتوانند، مانند همه جای دنیا، به دیدار مسابقات ورزشی بروند.

مجسم کنید در یکی از روزهای مهم، مانند بازی تیم ملی با یک تیم خارجی، یا بازی مهمی بین استقلال و پرسپولیس، بازیکنان همه ـ دست در دست مادران خود ـ بخواهند وارد استادیم شوند تا بازی کنند چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ آیا رژیم می‌تواند جلوی مادران بچه‌ها را بگیرد؟ که اگر بگیرد آنها به میدان نمی‌روند؛ و رژیم ناچار می‌شود برای جلوگیری از اغتشاش و آشوبی که تماشاچی‌ها براه خواهند انداخت به آن زن‌ها اجازه ورود بدهد و این طلسم مسخره شکسته شود.

افسوس که ورزشکاران ایران ارزش خود را نمی‌دانند و خون ملی در رگ ندارند. امروز هیچ نیرویی در درون ایران مانند ورزشکاران میلیون ها علاقمند و طرفدار ندارد تا جلوی کارهای ضد ملی حکومت بایستد، دستکم از حکومت بخواهند اجازه بدهد بانوان در تمرینات تیم ها تماشاچی باشند، و گره کور را باز کنند.

افسوس که در سر ورزشکاران امروز ایران جز اندیشهء دلار و دینار پندار دیگری نیست و با قهرمان ملی شدن بسیار فاصله دارند.

کالیفرنیا - 2/6/2014

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه