|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
رسانههای اپوزیسیون، چه سازی میزنند و نمیزنند؟
مجید محمدی
جمهوری اسلامی پس از سال 1361 در داخل کشور دیگر رسانهای را که رسماً مخالف حکومت باشد (مجله و روزنامه) باقی نگذاشت. حتی رسانههایی که مخالف جمهوری اسلامی نبودند و تنها مخالف برخی سیاستهای حکومت بودند نتوانستند جان سالم به در برند. از سال 1361 به بعد، اکثراً خودیها (عمدتاً سپاهیان و امنیتیهای سابق و لاحق) میتوانند مجوز نشریه و روزنامه دریافت کنند. به همین علت مخالفان حکومت در خارج از کشور به تأسیس و راه اندازی روزنامه مجله، وب سایت، بلاگ، رادیو و تلویزیون اقدام کردند و امروز ما با صدها رسانهی مخالف جمهوری اسلامی مستقر در خارج از مرزها مواجه هستیم. در کنار این رسانهها، برخی دولتها و نهادهای مدنی غربی نیز به تأسیس رسانههای فارسی زبان اقدام کردند یا از این رسانهها پشتیبانی مالی کردند.
آیا رسانههای خارج از کشور (اعم از دریافت کننده منابع مالی خود از نهادهای مدنی یا دولتی، مدیریت دولتی و غیر دولتی، و وابستگی حزبی و غیر حزبی) چنان که میگویند یا ادعا میکنند صدای مخالفان و بخشهای سرکوب شده را منعکس میسازند؟ آیا آنها میتوانند ناظران بی طرف قدرت در ایران باشند؟ سیاستهای رسانهای آنها برای دوران گذار به دمکراسی چه بوده و چیست و این سیاستها پس از سقوط رژیم چگونه عمل خواهد کرد؟
پنج سیاست رسانهی مخالف
رسانهی مخالف یک حکومت اقتدارگرا و تمامیت خواه در دورهی انتقالی به دمکراسی با پنج سیاست (همهی این سیاستها و نه فقط یک یا دو تای آنها) به رسانهی مخالف تبدیل میشود:
1. انعکاس اخبار و اطلاعاتی که حکومت سانسور میکند. از این جهت برخی از رسانههای فارسی زبان مستقر در خارج کشور که بخش عمدهی مطالب آنها اخبار رسانههای داخلی و آن دسته از مطالب رسانههای خارجی است که در رسانههای داخلی آمده رسانهی مخالف نیستند. برخی از رسانههای فارسی زبان مستقر در خارج از کشور مطالبی را منتشر میکنند که هیچ منعی در داخل کشور برای نشر آنها وجود ندارد مثل اخبار مربوط به مسابقات ورزشی در سطح بین الملل یا اخباری که حکومت هیچ حساسیتی نسبت بدان ندارد (مثل کاهش تولید موز در دنیا یا رستورانهای مشهور و برتر جهان).
از جمله مطالبی که هر روز در برخی از این رسانهها منتشر میشود گزارش مطالب رسانههای داخلی (روزنامهها و مجلات) است که در واقع نقض غرض انتشار نشریه یا راه اندازی وب سایت در خارج کشور است. اینها کار رسانههایی است که میخواهند به ایرانیان خارج از کشور خدمات رسانهای ارائه دهند و نه رسانههای مخالف یا رسانههایی که مخاطب داخل کشور را هدف قرار دادهاند.
2. انتشار تفاسیر و تحلیلهایی که در رسانههای داخلی امکان انتشار و پخش ندارند. قرائت مخالفان از اطلاعات و آمار و رویدادهای داخل کشور و نیز سیاست و دین و جامعه متفاوت است. آنچه رسانههای مخالف را به روشنی از رسانههای داخلی متمایز میکند انتشار این گونه تحلیلها و تفاسیر است. اخیراً برخی از رسانههای مستقر در خارج از کشور به باز نشر تفاسیر و تحلیلهای رسانههای داخلی اقدام میکنند که علاوه بر تنبلی رسانهای نقض غرض نیز هست.
3. انعکاس صداهای محذوف. رسانهای که صدای بهاییان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان، دروایش، کردها، بلوچها، ترکمنها، اهل سنت، همجنسگرایان /دوجنسگرایان /تراجنسگرایان، زنان، نو اندیشان دینی، زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان و افراد و گروههای سیاسی مخالف و منتقد شرایط موجود (و به طور کلی همهی کسانی که حقوقشان نقض شده) را از آن نمیتوان شنید رسانهی مخالف نیست. البته یک رسانهی مخالف میتواند یک یا چند حوزه از صداهای محذوف را به نحو تخصصی منعکس کند. صرف انعکاس منازعات جناحهای داخلی بیانگر صداهای داخل کشور نیست.
4. عمل به صورت تریبونی برای بحث از روشهای مبارزه با حکومت. آنچه حتماً در رسانههای داخلی به چشم نمیخورد ارائهی روش مبارزه با وضعیت موجود است (اگر چنین چیزی در این رسانهها منتشر شود آنها بلافاصله توقیف میشوند). برخی از رسانههای فارسی زبان برای پرهیز از فیلتر شدن به این منطقه وارد نمیشوند و در واقع مقررات داخلی را بر خود تحمیل میکنند. برخی از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور برای افزودن بر مخاطب خود در داخل یا رفت و آمد همکاران خود به داخل کشور در واقع آزادی خود را به درجاتی میفروشند.
5. انعکاس جنبشهای اجتماعی و سیاسی هنگامی که این جنبشهای اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی شکل یا اوج میگیرند. رسانههایی که وجه گزارشی و تحلیلی آنها غلبه دارد تنها به گزارش ماوقع و تحلیل آنچه میگذرد اکتفا میکنند اما رسانههای حزبی و رسانههای فعالیت گرا غیر از گزارش و تحلیل دیگران را به حضور در جنبش تشویق نیز میکنند.
نسبت رسانههای دولتی و اپوزیسیون
هدف رسانههای دولتی (با سازمان و مدیریت و منابع دولتی) فارسی زبان مثل صدای امریکا، رادیو فردا، بی.بی.سی، رادیو فرانسه، صدای آلمان، صدای اسرائیل و ده ها رادیو و تلویزیون دولتی دیگر (هریک دارای وب سایت اینترنتی) شکستن سد سانسور، عرضهی تحلیل و تفسیرهای متفاوت، و انعکاس صداهای محذوف (سه ویژگی اول) اعلام شده است اما به بحث روشهای مبارزه با رژیم و انعکاس جزئیات جنبشهای اجتماعی و سیاسی وارد نمیشوند. از همین جهت این رسانهها را نمیتوان رسانههای اپوزیسیون نامید و مخالفان نمیتوانند چنین انتظاری از آنها داشته باشند. از مشکلات مخالفان جمهوری اسلامی یکی هم این موضوع است که از حیث رسانهای به رسانههای فارسی زبان دول خارجی متکی هستند و رسانههای مستقل آنها پوشش کمتری دارند.
مشکلات رسانههای غیر دولتی مخالف
در مقابل، سایتهایی مثل روز، رادیو زمانه، خودنویس، ایران وایر، جرس، گویا نیوز، بامداد خبر و تقاطع، و شبکههای تلویزیونی مثل رها، ایران فردا، اندیشه، پارس و... علاوه بر سه ویژگی اول، دو ویژگی آخر را نیز میتوانند داشته باشند چون از لحاظ سازمانی مستقل هستند و اگر بعضا منابع دولتی هم دریافت کنند در سیاستگذاری مستقل عمل میکنند. البته رسانههای گروه دوم علی رغم عدم محدودیت، در پی گیری پنج سیاست ذکر شده مشکل دارند. این مشکل میتواند به کمبود منابع مالی، مدیریت، نیروی انسانی و تمرکز بر افزایش مخاطب به جای پی گیری سیاستها مربوط باشد.
مرز میان رسانه و رسانهی مخالف
در مورد دو سیاست چهار و پنج میان اهالی رسانهها اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که کار رسانه اطلاع رسانی است و نباید در مبارزهی مستقیم با حکومت درگیر شود. اینان معتقدند که حساب روزنامهنگار را باید از فعال سیاسی و اجتماعی و حقوق بشر جدا کرد. اما به محض آن که نظرات این فعالان در رسانهای منعکس شود مرز میان رسانهی بیطرف (که وجود خارجی نمیتواند داشته باشد) و فعال سیاسی /اجتماعی /حقوق بشر مخدوش میشود. رسانهها حتی میتوانند در مورد فعالیتهای سیاسی آینده اطلاعرسانی کنند که از نظر برخی فراتر از کار رسانهای است. البته یک رسانهی مخالف میتواند حزبی و غیر حزبی باشد. رسانهی حزبی تنها اخبار و نظرات حزبی خودش را منعکس میکند اما رسانهی مخالف غیر حزبی اخبار و نظرات هر گونه مخالفی را انعکاس میدهد.
پس از سقوط
پس از سقوط جمهوری اسلامی رسانههای دولتی فارسی زبان خارج کشور میتوانند همچنان تا زمانی که احساس کنند رژیم تازه برای جامعهی آنها خطر امنیتی است یا ناقض حقوق بشر است (اگر اولویت آنها در سیاست خارجی حقوق بشر باشد) به فعالیت خود ادامه دهند. اما رسانههای فارسی زبان غیر دولتی در شرایطی که سانسور رسمی و قانونی و تهدید دولتی وجود ندارد همه میتوانند به داخل کشور منتقل شوند و همهی آن پنج سیاست را به گونهای دیگر در داخل دنبال کنند با مانع کمتر با بدون مانع. در این حال سیاست براندازی به سیاست اصلاح تبدیل میشود اما جنبشهای اجتماعی و سیاسی از حالت زیر زمینی بیرون آمده و به بخشی از حیات روزمره تبدیل میشوند و رسانهها نیز آنها را به عنوان بخشی از وضعیت موجود گزارش میدهند. مبارزه با سانسور، با سقوط جمهوری اسلامی تمام نمیشود حتی اگر سانسور رسما برداشته شود. اقلیتها نیز یک شبه حقوق خود را به دست نخواهند آورد و انعکاس صدای آنها از قلمروی سیاستهای رسانههای آزادیخواه (که جایگزین رسانههای اپوزیسیون شدهاند) بیرون نخواهد رفت. بدون تفسیرها و تحلیلهای بدیل نمیتوان از آزادی سخن گفت.
به گونهای که امروز رسانههای مخالف عمل میکنند، نمیتوان انتظار داشت که آنها بتوانند کارکردهای رسانهها در یک جامعهی دمکراتیک و آزاد را پس از سقوط جمهوری اسلامی محقق سازند. متاسفانه بسیاری از رسانههای مخالفان جمهوری اسلامی با چهار مشکل مواجه هستند:
1) حرفهای عمل نمیکنند،
2) در بسیاری از حیطههای کاری یک طرفهاند و مخاطبان نمیتوانند اظهار نظر کنند،
3) مجرای گفتگو و بحث نیستند و دیدگاههای متقابل را منعکس نمیکنند، و
4) بسیاری از اقشار در آنها دیده نمیشوند و نسبت به برخی از اقشار مثل همجنسگرایان یا بهاییان پیشداوری دارند.
1/خرداد/1393
https://khodnevis.org/article/57771#.U35OR3amXKc
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.