|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
عرقخوران ولایی*
(تأملی در یک ژانر سیاسی- اجتماعی)
علیرضا کیانی**
بگذارید بحث را با یک پرسش کلید بزنیم: «آیا کسی میتواند هوادار آوازه خوانی مانند شکیرا باشد، مدل مو و لباسهایش کاملا غربی باشد، ولی پرچم جمهوری اسلامی را در صفحه فیس بوک خویش به نمایش بگذارد و یا برای حسن روحانی و حسن خمینی جملات عاشقانه بگوید؟» این مساله ای ست که در بین بدنهء جوان هوادار «اصلاح طلبان» ظهور و بروز بالایی دارد و پس از انتخاب روحانی نیز شدت گرفته است.
البته، در بدو امر، مسالهای متناقض به نظر میرسد. حمایت از جمهوری اسلامی با زیست به سبک غربی نمیخواند. اما شاید بتوان این تناقض را با یک تحلیل نسبتاً قدیمی ولی همیشه موجود حل کرد. در واقع آنها احتمالاً به ما میگویند: «اگر نیروهای میانه روی نظام تقویت شوند میتوانند در فضای نسبتاً آزادانه تری زندگی کنند». تحلیل در خور توجهی ست. اما مساله این است که اساسا این تحلیل یک تحلیل کارکردی ست. یعنی این تحلیل، نیروهای میانه رو را به مثابه ابزاری برای تنفس میخواهد. پس این وسط نردعشق باختن با آنها دیگر چیست؟ میشود مصداق همان گزاره مشهور که پس از انتخاب آقای روحانی در فضای مجازی مطرح شد؛ «ما بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکنیم و آنگاه شیفته بد میشویم!»
ضمن اینکه تحلیل کلان دیگری که تحلیل بالا را هم به چالش میکشد این است که رویکردهای انقباضی در مساله آزادیهای اجتماعی، مگر به اراده قوه مجریه و نهادهای شبه انتخابی نظام پدید آمدند که با اراده این نهادها از بین بروند؟ در این مساله احمدینژاد و روحانی چندان تفاوتی ندارند. نه اینکه نگرش این دو یکی ست بلکه از این لحاظ که در این حوزه عملا از آنها کاری ساخته نیست. نیروی انتظامی نهادی زیرنظر رهبری نظام است و گشت ارشاد- به عنوان سمبل رویکردهای سخت گیرانه اجتماعی- شاخهای از کارکرد هرروزه پلیس برای برقراری «تامین امنیت اجتماعی» ست، آنگونه که خود میگویند. اینکه حسن روحانی شعارهایی جوان پسند داد و از جمع کردن گشت ارشاد گفت و عفاف را برتر از حجاب دانست، سخنانی خوب بودند اما تنها به کار خرید رای آمدند. گشت ارشاد بعد از روی کارآمدن روحانی فعالتر شد! در فروردین امسال روحانی در یک سخنرانی از بینیازی اهل فرهنگ به گشت ارشاد گفت. فردای آن روز علاوه بر اینکه نیروهای گشت ارشاد در نمایشگاه کتاب مستقر شدند، بلکه احمدرضا رادان –فرمانده وقت پلیس تهران- اعلام کرد که در ضرورت وجود گشت ارشاد با هیچ کس بحثی ندارند. در واقع مساله این نیست که روحانی به آزادی اجتماعی اعتقادی دارد یا نه، مساله این است که رییس جمهور دروغ میگوید. او خوب میداند که گشت ارشاد به اراده او و یکی مثل او فعال نشد که با اراده او و یک رییس جمهور دیگر تعطیل شود. درک این مساله به گمان من نیاز به هوش سیاسی خیلی بالایی ندارد.
اما همانطور که آمد نقطه پرسش کسانی هستند که سبک زندگی کاملا غربی دارند ولی با زیست در نظام غرب ستیزی چون جمهوری اسلامی انگار مشکلی ندارند و تنها هدفشان این است که نیروهای میانه رو برسرکار باشند تا بتوانند از آنها به مثابه ضمانت اجرای آزادیهای نیم بند خود بهره ببرند. اما پیدا نیست در نظامی که اصولا بر مبنای ضدیت سیاسی-فرهنگی با غرب و سبک زندگی غربی بنا شده است (و نهادهای بسیار قدرتمندی چون بیت رهبری، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، شورای نگهبان و… از این ضدیت حفاظت میکنند)، چگونه میتوان به نیروهای میانه رویی تکیه کرد که یک) در نگرششان به غرب چندان تفاوت مبنایی با نیروهای تندرو ندارند و تنها در روش برخورد فرق میکنند و دو) کار چندانی از آنها و نهادهای متبوع شبه انتخابی برای متوقف ساختن این محدودیت سازیها ساخته نیست. پس پیوندزدن خواستههای مدرن و تجددطلبانهٔ فرهنگی به حمایت سیاسی از نیروهای میانه رو نظام مقدس، مصداق گره زدن بر باد نیست؟ چگونه میتوان از نیروهای اصلاح طلب و اعتدالی درون نظام، انتظار کمک در حل مساله حجاب اجباری را داشت وقتی «سیدمحمد خاتمی» – به عنوان سید و سالار اصلاح طلبان-، بیحجابی دختران را نشانه مطلوبی نمیداند؟ در وضعیتی اغراق شده و کاریکاتوری مثل این میماند که شما یک موزیسین پاپ افغانستانی باشید اما در رژیم طالبان دنبال نیروهای میانه رو بگردید تا بتوانید آزادانهتر فعالیت کنید! در حالیکه مساله این است که طالبان اساسا با موسیقی مشکل دارد. اینجاست که باید گفت سواد سیاسی داشتن صرفا مطالعه آثار فیلسوفانی چون اشتراوس و برلین و هابز نیست، بلکه مهمتر از آن در تواناییِ ادراک پیرامون شناخت مناسبات حقیقی قدرت در نظامی مانند جمهوری اسلامی ست. البته شاید کسانی اینها را میدانند و باز بر ایدههاشان پافشاری میکنند. اما بهتر است بدانیم که اصل صداقت برنمی تابد که در نهان و خلوت با ویسکی جانی واکر مست کنیم اما در پیدا و جلوت در ضرورت حمایت از نظام مقدس بحث کنیم.
شاید مخاطب این نوشته از نگارنده راه جایگزین و آلترناتیو بخواهد. پاسخ خیلی دم دستی و آمادهای ندارم یا اگر هم هست، نمیتوانم صورتبندی خیلی دقیقی از آن بدهم. اما در یک نکته شک ندارم. تا یک گفتمان ساخته نشود و کارگزارانی برای آن به وجود نیایند تا آن را به پیش ببرند، تغییری نیز به وجود نخواهد آمد. انقلاب اسلامی از زمستان ۵۶ شروع شد و در بهمن ۵۷ پیروز شد، اما گفتمان این انقلاب در اوائل دهه ۴۰ و پس از مرگ آیت الله بروجردی نضج گرفت. زمانی که خمینی دست به نقد تمامیت نظام پهلوی زد و شخص شاه را نشانه گرفت. گرچه باید نقش بسیار مهم یا حتی اساسی تری به تحولات اقتصادی-سیاسی در توان تاثیرگذاریشان بر ایجاد تغییرات فرهنگی-اجتماعی داد اما همچنین میتوان به ضرس قاطع ابراز داشت که که علت لازم این تغییرات ساختاری در عرصه فرهنگ و اجتماع، دیدگاهی ست که تغییرات کلان را تجویز کند نه راه حلهایی که تنها به مثابه مسکنهای بیاثر یا کم اثری جلوه میکنند که دردی را دوا که نمیکنند هیچ، بلکه با فعال کردن دینامیسم درونی نظام مقدس، به پویایی آن کمک کرده و عمرش را افزون میکنند.
در واقع خطای تحلیلی زمانی رخ میدهد که عناصر مفلوکی چون احمدینژاد علت العلل بدختیها شمرده شوند، نه به مثابه کارگزاران تاریخ مصرف دار. وقتی دعوای سیاسی را به سطح جلیلی با روحانی کاهش دهیم، از جمله مضرّاتش غافل شدن از گرانیگاه اصلی مشکلات ساختاری کشور است. چه نهادی و چه شخصی، مطابق نص قانون اساسی حق تجویز سیاستهای کلی و اصلی نظام مقدس را دارد و بلکه جدای از این، فراتر از قانون هم عمل میکند؟ کمی دقت کنیم. با کمی دقت میتوان فهمید که سطح نبرد را باید بالاتر برد.
20 خرداد 1393
پی نوشت: اصطلاح «عرقخوران ولایی» را از دوست عزیزم، سلمان سیما، قرض گرفتهام. نخستین بار او بود که این مفهوم را برای این دسته از افرادی که در این یادداشت به آنها اشاره کردهام، به کار برد.
* علیرضا کیانی دانشآموخته علوم سیاسی و عضو گروه دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران است.
http://taghato.net/article/6818
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.