|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
اطلاعاتی دربارهء «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش)
برگرفته از منابع مختلف
پيشگفتار
آيا حکومت اسلامی مسلط بر ايران، در به اوج رساندن ماجراجوئی های ضد ايرانی خود در منطقهء خاور ميانه، دست به خيانت احمقانه ای همچون ورود به معرکهء عراق خواهد زد؟ اگر چنين کند و بکوشد تا نيروهای موسوم به «داعش» را، با شعار دفاع از شيعيان عراق، به چالش کشد آنگاه بايد تا حد ممکن دانست که نيروهای درگير در سرزمين کهن شام و عراق چه سرچشمه هائی دارند و به دنبال چه خون می ريزند. مقالهء حاضر کوشش اوليه ای برای طرح برخی اطلاعات است.
خاور ميانه
آنچه که خاورميانه خوانده می شود، در واقع، از مرزهای غربی ايران آغاز شده و تا ساحل شرقی دريای سياه کشيده می شود، ايران، پاکستان، افغانستان، و کشورهای شمال شرقی ايران، در واقع، جزء مجموعهء «آسيای جنوب غربی» محسوب می شود و به غلط آنها را تکه هائی از خاور ميانه می دانند، همانگونه که کشورهای شمال افريقا نيز از خاورميانه مستقل اند، مگر آنکه خاورميانه را معادل «سرزمين های خلافت اسلامی» بگيريم که با ظهور صفويه و استقرار حکومت شيعه در ايران به دو پاره تقسيم شده اند).
آخرين مجموعه ای که بر خاورميانهء واقعی تسلط داشت «امپراتوری عثمانی» خوانده می شد و کشورهای خاورميانهء کنونی در واقع ناشی از فروپاشی اين امپراتوری به دست کشورهای غربی (بخصوص فرانسه و انگليس) محسوب می شوند. از دل آن امپراتوری است که اکنون کشورهای ترکيه، سوريه، عراق، لبنان، فلسطين (به شمول اسرائيل) و اردن بوجود آمده اند. در ايجاد اين کشورها، پيروزمندان جنگ اول جهانی سياست کنار هم قرار دادن گروه های قومی و مذهبی را دنبال کرده اند؛ بطوری که هر کشور جديد دارای جمعيت هائی متشکل از ترک و کرد و عرب از يکسو و شيعه و سنی از سوی ديگر باشد و وجود اختلافات بين اين گروه ها بتواند مورد سوء استفادهء قدرت های جهانی در راستای کنترل منطقه ای قرار گيرد که دارای منابع سرشار طبيعی است.
بنياد گرائی اسلامی
خاورميانه از ديرباز زايشگاه جريانات تندروی سياسی ـ مذهبی، همچون جريان سنی مسلک اخوان المسلمين در مصر، و شيعه مسلک فدائيان اسلام در ايران، بوده اند که هر دو در واکنش نسبت به تمايلات سکولار دموکرات الهام گرفته از عصر روشنگری اروپا بوجود آمده و عليه «ارزش» های غربی عمل کرده اند.
در دوران معاصر اما جريان سياسی ِ سنی ِ بنيادگرای خشن و متعصبی در عربستان سعودی بخود شکل گرفته است به نام «سلفیه» که اصطلاحاً خود را پیرو «سلف صالح» میدانند.
سلف صالح (در عربی: السلف الصالح) به معنی پیشگامان درستکار و عادل است و، در اصطلاح خاص اسلامی، اين نام به سه گروه اطلاق میشود. اول «صحابه» (در عربی: الصحابه، يا «هم صحبتان و یاران») به معنی کسانی است که محمد ابن عبدالله را دیده و، در زمان حیات او، دین اسلام را پذیرفتهاند. دوم «تابعین» (در عربی: التابعین، «پیروی کنندگان») که زمان حیات محمد را درک نکردند اما صحابهء محمد را دیده و در زمان حیات آنها دین اسلام را پذیرفتهاند. و سوم «تابع تابعین» (عربی: تابع التابعین، «پیروی کنندگان از پیروی کنندگان») که زمان حیات محمد و صحابه را درک نکردند اما تابعین را دیده و دین اسلام را از تابعین فراگرفتهاند.
سلفی های بنياد گرای معاصر در عمل و در بيان اعتقادات خود تنها از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین صدر اسلام تبعیت میکنند. سلفيه معتقدند که دیدگاههای امروز اسلام نيز باید به همان نحوی بیان شود که صحابه و تابعین بیان میکردند. از نظر انان اين احکام بنيادی محسوب شده و امکان «به روز شدن» شان وجود ندارد. به همين دليل آنها را «بنيادگرا» Fundamentalist نيز می خوانند.
مرکز اصلی سلفیها در مکه و مدینه بوده است. اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده، از جمله سلفیهای مشهور بود و گروه «القاعده» نيز سلفی محسوب می شوند.
تولد القاعده
پس از حملهء حکومت کمونيستی شوروی به افغانستان، القاعده، با کمک دولت های اسلامی عرب جنوب خليج فارس، و به کمک و تشويق امريکا، نيروی اصلی مقاومت در برابر ارتش شوروی (که کمونيست و لذا کافر و ضد خدا محسوب می شد) را تشکيل داده، مرکز فرماندهی اش به افغانستان منتقل شده، و نيروهای بنيادگرای اسلامی افغانستان، به نام «طالبان» را نيز با خود همراه ساختند و تبديل به يک نهاد دارای سلسله مراتب و ساختار فرماندهی و نيروی نظامی شده و در شکست ارتش شوروی نقشی عمده را بازی کردند.
با توجه به حضور شوروی در افغانستان و برقراری نظريهء ايجاد «کمربند سبز» (سبز رنگd اسلامی محسوب می شود) در اطراف بلوک کمونيستی و تبديل حکومت های شبه سکولار منطقه به حکومت های مذهبی، بزودی نيروی اسلامی سياسی و بنيادگرای جديدی نيز بصورت حکومت اسلامی در ايران بقدرت رسيد. اين نيرو که در ابتدا تصور می کرد می تواند القاعده و بنيادگرايان ديگر سنی را تحت لوای خود بگيرد، به تقويت اين نيروها پرداخت و از آنجا که خود را «ضد امپرياليست» و مخالف تمدن غربی می دانست، کوشيد از اين نيروها در راستای ضربه زدن به غرب استفاده کند.
در اين ميانه، خروج نيروهای شوروی از افغانستان، و سپس فروپاشی حکومت کمونيستی کشور شوراها، موجب بی فايده شدن سازمان جنگندهء القاعده و رها شدن اش از جانب امريکا و غرب شد و القاعده، به ناگزير، به ريشه های ايدئولوژيک اخوان المسلمين خود بازگشت و دشمن اصلی خود را «تمدن غربی» به سرکردگی امريکا تعيين نمود.
بدين ترتيب يک حکومت بنيادگرای شيعهء ضد غرب در ايران، و يک حکومت سنی ضد غرب در افغانستان، بوجود آمدند که هر يک خواب ايجاد «خلافت اسلامی» خود را در سراسر «جهان اسلام» می ديدند. در اين ميان، امريکا و غرب، در عين تحمل ضربات پراکنده ای که از اين دو نيرو ديده اند، با توجه به تضاد عميق بين فرقه های شيعه و سنی، همواره به اختلافات مابين اين دو نيروی ضد خود توجه داشته و استفاده از آنها را در محاسبات خود دخالت داده اند.
حملهء امريکا به عراق و افغانستان
با استقرار حکومت طالبان در افغانستان، اولين اقدام مهم «القاعده» حملهء 11 سپتامبر اعضاء آن به قلب نيويورک بود؛ واقعه ای که موجب شد امريکا به افغانستان حمله کرده و حکومت موسوم به «طالبان» اين کشور را از ميان بردارد و القاعده را از يکسو بسوی کوهستان های مابين افغانستان و پاکستان بکشاند و از سوی ديگر نيروهای ان را در سراسر جهان پخش کند.
اما اين واقعيات نمی توانند حمله به عراق را، قبل از حمله به افغانستان، ناديده گيرند؛ يعنی حمله به کشوری که القاعده در آن نفوذی نداشت و امريکا به بهانهء حملهء سپتامبر 11 می کوشيد تا اين کشور را از دست صدام حسين بيرون کشد اما علت واقعی آن حمله ربطی به مطلب کنونی ندارد.
باری همين حملهء امريکا به عراق و فروپاشی حکومت صدام حسين آتش بسياری از اختلافات عميق تاريخی در منطقهء خاورميانه را شعله ور کرد. از جملهء اين اختلافات بايد به تضاد شيعه و سنی از يکسو و کرد و عرب از سوی ديگر در کشور عراق اشاره کرد.
با فروپاشی رژيم صدام، کردها، علاوه بر اينکه رئيس جمهور جديد عراق را از ميان خود داشتند، به سرعت حساب خود را از دولت مرکزی عراق جدا کرده و با ايجاد «منطقهء خودمختار کردستان عراق» کوشيدند حداکثر استفاده از فروپاشی دولت مرکزی را ببرند.
از سوی ديگر، امريکای فاتح بغداد، با کنار زدن نيروهای سکولار اين کشور اجازه داد تا دولت شيعی مسلک نوری المالکی بقدرت برسد. اما اين امر هم بجای ايجاد نتيجهء مطلوبی برای امريکا راه را بر دخالت های روزافزون دولت «شيعی» مسلط بر ايران در عراق و در سراسر منطقه (شامل سوريه و لبنان و فلسطين) گشود.
در اين ميان جريان نفوذ جديد روسيه در منطقه نيز ادامه داشت و بزودی حکومت اسلامی شيعی دوازده امامی حاکم بر ايران و حکومت شبه سکولار و شيعی علوی (با شعارهای ضد امپرياليستی!) در سوريه تبديل به اقمار روسيه شدند.
آنگاه، با استقرار رئيس جمهور جديد، اوباما، در امريکا، و تمايل اين کشور به ايجاد حکومت های اسلامی «معتدل» در منطقه (ادامهء سياست ايجاد «کمربند سبز» در حالی که اين بار روسيه جانشين شوروی شده بود)، جريان ويرانگر موسوم به «بهار عربی» از تونس آغاز شد، بزودی به مصر کشيد، در ليبی اغتشاش و کشتار آفريد، عدن را ملتهب کرد و در سوريه به جنگی خانگی تبديل شد، و تمام منطقه را جولانگاه نيروهای شبه نظامی «القاعده» کرد.
جنگ در سوريه (که دولت شبه سکولار بشار اسد ِ شيعی علوی، و دست نشاندهء مسکو و تهران، بر آن حکم می راند) نيروی جاذبه ای شد تا القاعده به سوی آن کشيده شود. در نتيجه بزودی نيروهای سکولار رزمنده عليه بشار اسد به حاشيه رفتند و نيروهای القاعده، که اکنون از همهء کشورهای اسلامی (از چچن تا يمن و از ليبی تا عراق) متشکل شده بودند و از ميان بي کاران و بجان آمدگان از وضعيت اقتصادی بد اين کشورها نيز يار گيری می کردند، به مقابله با ارتش سوريه پرداختند.
گروه عراقی های وابسته به القاعده نيز بخشی از اين نيروها محسوب می شدند که اغلب از جمع نظاميان و منافع از دست دادگان حکومت صدام حسين می آمدند و از دولت شيعی مسلک نوری المالکی در بغداد تنفر داشتند. اين نيروهای سنی عراقی، که در سوريه به بقيهء نيروهای القاعده پيوسته بودند، بزودی دريافتند که بايد حساب خود را از مطامع بين المللی القاعده جدا کرده و بر آيندهء بخش غربی سوريه، که «شام» خوانده می شود، و بخش شمالی عراق تمرکز کنند و، اگر بتوانند، سوريه و عراق را يکی کرده و حکومتی به نام «دولت اسلامی عراق و شام»، با نام اختصاری «داعش» (به عربی: الدولة الاسلامیة فی العراق والشام)، بوجود آورند.
دربارهء رهبری داعش
نيروهائی که اکنون «داعش» خوانده می شوند ار سال 2003 آغاز به کار کرده و رهبران شان تاکنون اين اشخاص بوده اند:
ابومصعب الزرقاوی (۲۰۰۴-۲۰۰۶)
ابوحمزه المهاجر (۲۰۰۶-۲۰۱۰)
ابوعمر البغدادی (۲۰۰۶-۲۰۱۰)
و ابوبکر البغدادی (۲۰۱۰-)
مطابق خبر صدای آلمان، «ابوبکر بغدادی» مردی است پر رمز و راز و نام اصلیاش را "ابو دعا" ذکر میکنند. از سخنرانیهای او هیچ نوار و سندی در دست نیست و او موقعيت خود را از طريق ترور به دست آورده است.
روزنامهء "واشنگتن پست" او را "استراتژیستی زیرک، قاتلی بیرحم و تأمین کنندهء منابع مالی گروه" معرفی میکند که "در عین حال دست و دل باز هم هست".
واشنگتن پست در تحلیل خود نوشته است که بغدادی ظرف یک سال، با کشت و کشتارهای بیرحمانهء خود، در میان دستهجات افراطی نفوذ و تأثیری بینالمللی به هم زده که از کسی مثل الظواهری، رهبر القاعده هم فراتر میرود.
بنا بر خبر برخی منابع، بغدادی در سال 1971 در شهر «سامرا»ی عراق متولد شده و نام اصلیاش «ابراهیم علی البدری سامرایی» ذکر میشود. او از خانوادهای باسواد و در عین حال مذهبی برخاسته و به نوشتهی واشنگتن پست، فارغالتحصیل دورهء دکترای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی بغداد است. او، تا سال 2003، یعنی تا زمان حملهء آمریکا به عراق، به کار وعظ و موعظه مشغول بود. اما بعد از حملهء مزبور توانست در شرق بغداد گروهی "جهادی" مسلح را تشکیل دهد و از همان هنگام نژر در خفا مانده است.
به نوشتهء واشنگتن پست، «بغدادی» در سال 2005 توسط نیروهای آمریکایی در عراق دستگیر شد و 4 سال را در اردوگاه «بوکا» در جنوب عراق بازداشت بود. بنا بر برخی منابع عربی، او در همین محل بود که به تمرینات مشترک با نیروهای القاعده پرداخت.
ایمن الظواهری، رهبر شبکهء القاعده، پیوسته از بغدادی خواسته بود که حیطهء عملیات خود را به عراق محدود کند و سوریه را به «جبههء نصرت» بسپارد. اما در ژوئن 2013، بغدادی از تبعیت از القاعده سرباز زد و از آن اعلام استقلال کرد.
بغدادی نفر دوم در فهرست تروریستهای بینالمللی تحت تعقیب آمریکاست. وزارت خارجه ایالات متحده برای هر نشانهای که به دستگیری یا نابودی بغدادی منجر شود 10 میلیون دلار جایزه تعیین کرده است.
جدائی از القاعده و حمله به جنوب
جدائی از القاعده آسان نبود و داعشی ها گروه نخست مجبور شدند با دیگر گروههای اسلامگرای سلفی، از جمله «جبههء النصره» (شاخهء رسمی القاعده در سوریه) درگیر شوند. در فوریهء 2014، ایمن الظواهری، رهبر القاعده، بهطور رسمی هر گونه انتساب این گروه به القاعده را مردود دانست. بدينسان، اين گروه شورشی هم اکنون و همزمان علیه دولتهای عراق و سوریه و گروههای مخالف دولت سوریه وارد جنگ شده و بخشهایی از غرب سوریه و شمال عراق را در تصرف خود درآورده و خود را یک کشور مستقل در حال گسترش می داند.
در دی 1392/ ژانویه 2014 دولت شيعی مسلک نوری المالکی دست به اشتباهی عليه سنی نشينان شمال عراق زد که داعشی ها را به نيروهای حامی مردم سنی مذهب منطقه مبدل ساخت و آنان که از سقوط صدام و قدرت گرفتن شيعيان در بغداد ناراضی بودند به تقويت نيروها داعش مشغول شدند. نيروهای امنیتی دولت المالکی چادرهای معترضین در استانهای سنی نشین عراق را به آتش کشيدند و داعشی ها عليه اين عمل وارد کارزار شدند. آنگاه عقب نشینی ارتش عراق از دو شهر رمادی و فلوجه، باعث شد که نیروهای داعش از فرصت استفاده کرده و نیمی از شهر فلوجه و قسمتی از شهر رمادی را به تصرف خود درآوردند و در این دو شهر به ایجاد ایستگاههای ایست و بازرسی مبادرت ورزند. در نهایت، داعش توانست کنترل کامل فلوجه را در دست بگیرد هرچند که طی نبرد، سرکردهء داعش در رمادی کشته و کنترل این دو شهر از دست آنان خارج شد. و نيروهای داعش در برابر ارتش عراق به طرف استان صلاحالدین عقب نشینی کردند.
در ژوئن 2014 (ماه جاری)، پنج هزار نفر از افراد مسلح داعش به طور کامل شهر موصل را به تصرف درآوردند و همهء شهر را در اختیار گرفتند. این در حالی است که قبل از این آمار، تنها سههزار نفر از نیروهای داعش در شهر مستقر بودند که 2500 نفر آنها از خارج از این استان آمده بودند و با سرویسهای اطلاعاتی موجود در شهر موصل و پانصد نیروی دیگر موجود در این شهر توانستد شهر را به تصرف درآورند و نیروهای خود را افزایش دهند. این افراد، با حمله به زندان بادوش در نینوا، بیش از 1400 زندانی را آزاد کردند. افراد مسلح همچنین به زندان التسفیرات و زندان مدیریت مبارزه با تروریسم در این منطقه حمله کردند و دهها زندانی را از این دو زندان آزاد کردند. همچنین، انبارهای ذخیره مواد تسلیحاتی استان الانبار، مراکز امنیتی و نظامی و ساختمان شعبهای از بانک مرکزی در منطقه الدواسه را در دست گرفتند. افراد مسلح، با حمله به انبارهای سلاح، همه انواع سلاحهای سنگین، از جمله بالگردها و خودروهای زرهی و تانکها را تصاحب کردند. شورشیان، کنسولگری ترکیه را در این شهر تصرف کردند. در برخی عکسهایی که یکی از سایتهای وابسته به داعش منتشر کردهاست، داعشیها شیعیان غیرنظامی عراقی را به مکانی نامعلوم انتقال داده و در حالیکه دستان آنها را بستهاند به رگبار میبندند.
گفته می شود که هم منابع مالی قدرتمند در کشورهای عرب سنی مذهب خلیج فارس از داعش پشتیبانی میکنند، هم وضع عوارض گمرکی در مرز عراق و سوریه این گروه را به مال و منالی رسانده است، و هم فروش سیاه نفت شرق سوریه و نیز باجگیرها در شهرهای مختلف عراق برای آن منبع درآمدی فراهم کرده است.
هم اکنون شهرهای شمالی عراق در آتش می سوزند، و درگیریهایی خونین و وجود صدها هزار فراری از خشونت تصور ناپذیر نیروهای ادامه دارند. در منطقهء موصل صدها هزار نفر از خانههای خود آواره و فراری شدهاند.
در عين حال، حملهء برقآسای نیروهای داعش و پیشروی آنها به سوی بغداد غیرمنتظره بوده است. نیروهای امنیتی عراقی، که ارتش آمریکا با هزینهی میلیاردی آنها را آموزش داده، در رویارویی با نيروهای داعش توان مقاومت ندارد و بخشهای عمدهء آن سلاح بر زمین گذاشته و فراری و تارومار شدهاند. حتا برخی فرماندهان نظامی عراقی، بدون اینکه با نیروهای داعش درگیر شون، صحنه را ترک کردهاند.
ا ارتش عراق درحال فروپاشی است و بر اساس آخرین گزارشها، دولت آمریکا در حال بررسی حمله هوایی علیه اسلامگرایان توسط پهپاد است.
قوانین دولت داعش
داعش اکنون قوانینی را وضع و اعلام کرده که عدول از آنها مستوجب مجازات سنگین است.
فهرست این قوانین ممنوعه به شرح زیرند:
پوشیدن شلوار جین (برای زنان)
پوشید شلوار جین توسط مردان کمرباریک
کوتاه کردن مو
نمایش لباسهای زنانه در ویترین
کار کردن مردان در فروشگاه لباس زنانه
ورود مردان به مغازههای لباس خیاطی زنانه
تبلیغ آرایشگاههای زنانه
استفاده از کلمه داعش
مراجعه زنان به دکتر زنان و زایمان
شانه کردن موی سر و صورت (برای مردان)
کشیدن سیگار و قلیان
نشستن زنان بر صندلی
اطلاعات بيشتر
وبگاه تابناک در خرداد 1393 نوشت: یکی از فرماندهان که بعثی تکریتی (زادگاه صدام حسين) است، در روزهای اخیر در شمال سامرا دستگیر شده، اعترافات تکان دهندهای دربارهء اين تروریستهای بعثی بر زبان آورده است. وی گفته افرادی که به داعش موسوم هستند، هماکنون نقش پیشمرگهها را برای فرماندهان لشکرهای سابق صدام بازی میکنند.
به نوشتهء روزنامه گاردین، دولت عراق اطلاعات بسیار مهمی درباره این گروه را در اختيار دول غربی قرار داده است که از جملهء آنها میتوان به اسامی جنگجوهای خارجی و رهبران، رمزهای محرمانه، اطلاعاتی در مورد شبکهء مالی این گروه و غیره اشاره کرد. گفته میشود که دولت عراق این اطلاعات را پیش از حمله داعش به موصل بهدست آوردهاست. دو روز قبل از حملهء این گروه به موصل، دولت عراق موفق به دستگیری یکی از عوامل ارتباطیِ این گروه به نام ابوهاجر میشود که در بازجویی از این شخص، او نام رهبر خود را عبدالرحمان البیلاوی ذکر کرده و محل سکونت او را فاش میکند. چند ساعت بعد از اعتراف، البیلاوی در خانه خود کشته میشود و مأموران امنیتیِ عراق موفق میشوند اطلاعات بسیار مهمی را در خانه او کشف و ضبط کنند. گفته میشود حجم اطلاعات بهقدری بودهاست که یک افسر امنیتی بریتانیا عنوان کرده است «ما و آمریکاییها از گستردگی این اطلاعات شگفتزده شدیم». عامل ارتباطی ِ داعش، ابوهاجر، در حین دستگیری عنوان کرده بود که «بهزودی شهر موصل بدل به جهنم خواهد شد»، و دو روز بعد، شهر موصل بهدست نیروهای داعش افتاد.
پ س از تصرف موصل، داراییهای داعش از ۸۷۵ میلیون دلار به حدود «چند میلیارد دلار» رسید.ه
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.