خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

جمعه 30 خرداد ماه 1393 ـ 20 ماه ژوئن  2014

دو خلیفه در یک اقلیم!

شهباز نخعی

Shahbaznakhai8@gmail.com

کمتر از یک ماه از سقوط حیرت انگیز موصل، دومین شهر بزرگ عراق به دست نیروهای موسوم به دولت اسلامی شام و عراق "داعش" و پیشروی سریع آن به سوی شهرهای دیگری در عراق و سوریه می گذرد. روند رویدادهای این مدت نشانگر آن است که این اقدام تنها تهاجم یک گروه تروریستی – حتی با بهره برداری از نارضایتی های اقلیت سنی عراق – نبوده و برنامه ای از پیش اندیشیده و تدوین شده داشته که دولت های بزرگ غربی نیز، به رغم مواضع ریاکارانه شان، در آن بی دخالت نیستند.

خبرها و موضع گیری های بنگاه سخن پراکنی بی.بی.سی شاهدی بر این مدعاست.  به گزارش این خبرگزاری: «ریچارد برت، رییس پیشین دایرهء ضد تروریسم سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا (ام.آی.6) به خبرگزاری فرانسه گفته است که ابوبکر بغدادی رهبر داعش توانایی زیادی از خود نشان داده و به همین دلیل کسانی که مشتاق انجام مداخلات فعالانه در اوضاع هستند به داعش می پیوندند». عملکرد بی.بی.سی تنها به تمجید و ستایش از رهبر داعش و تبلیغ برای پیوستن به آن محدود نمی شود.  درخبری دیگر، بی.بی.سی نقش ارگان خبری داعش را به عهده می گیرد و اعلام می کند: «در یک ویدیوی کوتاه بر روی اینترنت منتشر شده، ابوبکر محمد عدنانی سخنگوی داعش اعلام کرده که اعضای "شورای" این گروه تشکیل جلسه داده و تصمیم به تشکیل "خلافت اسلامی" و تعیین خلیفه برای مسلمانان گرفته اند.  وی در ادامه از ابوبکر بغدادی به عنوان خلیفهء انتخابی شورای داعش نام برده است.  دراین ویدیو، سخنگوی داعش اعلام کرده که خلافت اسلامی بر پا شده در مرزهایی که بریتانیا پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه رسم کرده (معروف به مرزهای ساکس – پیکو) از میان رفته اند».

پس از اعلام بر پایی خلافت اسلامی، بی.بی.سی همچنان به پر و بال دادن به داعش ادامه می دهد و اعلام می کند: «احتمال می رود درصورت قدرت گرفتن بیشتر داعش، گروه های دیگری از متحدان جبههء نصرت و القاعده نیز به داعش بپیوندند... به گفتهء خبرنگار ما، سازمان تحت امر او [البغدادی] هزاران نیروی جدید جذب کرده و به یکی از منسجم ترین گروه های شبه نظامی در خاورمیانه تبدیل شده است... او و پیکار جویان تحت امرش علناً از خواسته های ایمن الظواهری سرپیچی کرده اند و بسیاری از مفسران معتقدند که بغدادی حالا در میان پیکار جویان اسلام گرا از جایگاه بالاتری برخوردار است». چنان که دیده می شود، به نظر بی.بی.سی، داعش نه یک گروه ستیزه جوی واپسگرا و جنایتکار تروریستی، بلکه "یکی از منسجم ترین گروه های شبه نظامی در خاورمیانه" است که رهبر آن "در میان پیکار جویان اسلام گرا از جایگاه بالاتری برخوردار است".

طبیعی است که این گونه تبلیغ ستایش آمیز از یک دار و دستهء جنایتکار تروریستی نمی تواند بدون انگیزه و هدف باشد. هدف چیست؟ قرائن نشان می دهند که نخستین هدف تجزیهء عراق به عنوان زمینه چینی برای تغییر نقشهء خاورمیانه است. از هم اکنون رهبران اقلیم خودمختار کردستان عراق از استقلال سخن می گویند و برای تحقق آن در صدد تدارک برگزاری همه پرسی هستند. دولت اسراییل ازاین استقلال پشتیبانی نموده و ترکیه نیز آن را "اجتناب ناپذیر" می خواند. به گزارش تارنمای "پیک نت"، سخنگوی حزب حاکم عدالت و توسعهء ترکیه، ضمن اجتناب ناپذیر خواندن استقلال کردستان عراق، می گوید: «ترکیه به دنبال تشویق راه هایی برای رسیدن به استقلال گروه های جدایی طلب و یا اقلیت ها با توسل به اقدام های آمیخته به تعجیل نیست اما اگر چنین اتفاقی درعراق بیفتد، چاره ای جز همزیستی با آن نخواهد داشت».

نگفته پیداست که میهن آخوند زده و بلادیدهء ما نمی تواند از آسیب این رویدادها مصون و در امان بماند. سیاست های توهم آمیز و فاجعه بار ولی مطلقه فقیه – ازجمله دخالت های پرخسارت و هزینه در سوریه، لبنان، عراق و... – دارد به بار می نشیند و آثار زهر آگین اش یک پارچگی و تمامیت ارضی ایران را تهدید می کند.  علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار آشنا به مسایل خاورمیانه می نویسد: «عراق با بودن المالکی تقسیم خواهد شد. هرگونه مداخلهء رژیم در درگیری های عراق آتش جنگ را  به داخل ایران می کشاند».  منظور از "داخل ایران" به طور عمده کردستان و دیگر مناطق غربی سنی نشین کشور است که در 35 سال گذشته قربانی انواع وحشیانه ترین سرکوب و کشتار و تبعیض بوده و در حال حاضر به انبار باروتی شباهت دارد که یک جرقه برای انفجار آن کافی است.

در شرایطی چنین حساس و بحرانی، تنها راه پرهیز از کشیده شدن آتش جنگ به داخل کشور، در پیش گرفتن سیاست هایی خردگرایانه و بر پایهء منافع ملی ایران است. یعنی سیاست هایی 180 درجه مخالف آنچه که تاکنون توسط ولی مطلقه فقیه اعمال و اجرا شده است. به نظر می آید که – دستکم در گفتار – دولت شیخ حسن روحانی، با پی بردن به وخامت اوضاع، پایبند به در پیش گرفتن سیاست هایی معقول باشد. او روز 10 تیر ماه در همایش صنعتگران و تولیدکنندگان می گوید: «روابط مان را با کشورهای همسایه نزدیک و نزدیک تر خواهیم کرد. حتی ما به یکی دو کشور همسایه که هنوز تمایل نشان نداده اند، علامت لازم را برای روابط خوب داده ایم و می خواهیم روابط دوستانه، برادرانه، توأم با حسن همجواری داشته باشیم... برای ایجاد ثبات، آرامش و جلوگیری از جنگ همهء توان خود را به کار گرفته و می گیریم و می دانیم افراطی گری، خشونت، درشت گویی و دخالت در اینجا و آنجا به نفع هیچ کشوری نیست».

شنیدن چنین سخنانی از جانب نظامی که با خردگرایی میانه ای ندارد موجب امیدواری است، اما، حتی با فرض باور به حسن نیت، صداقت و صمیمیت شیخ حسن روحانی، پرسش اساسی این است که کارآیی عملی و ضمانت اجرایی آنها چیست؟! در نظامی که ولی مطلقه فقیه اختیاراتی حتی بیش از خداوند دارد و به نام "تعیین سیاست های کلی نظام" در عمل زمام سیاست خارجی را در دست دارد، چنین گفته هایی چه ارزشی می تواند داشته باشد؟! در نظامی که وزیر امورخارجه اش بدون رعایت سلسله مراتب با صراحت اعلام می کند که مو به مو مجری اوامر ولی مطلقه فقیه است، آیا می توان چنین گفته هایی را از سوی رییس جمهوری که حدود اختیارات اش، به گفتهء سید محمد خاتمی، بیش از یک "تدارکاتچی" نیست جدی گرفت؟!  مگر این که فرض شود سیدعلی خامنه ای از آموزگار روزگار درس گرفته و در سیاست های زیان بار و خیره سرانهء خود تجدید نظرکرده باشد که چنین فرضی از واقعیت بسیار دور است زیرا از قضا اگر سیدعلی خامنه ای فقط در یک مورد حق به جانب باشد این است که پیروی از نظر اصلاح طلبان و اعتدال گزایان به فروپاشی نظام ولایت مطلقه فقیه می انجامد.

فزون بر اینها، تجدید نظر کلی در سیاست تنش آفرین خارجی، مستلزم بازنگری در سیاست های اعمال خشونت، سرکوب و خفقان در داخل نیز هست. نمی توان در سیاست خارجی "روابط دوستانه، برادرانه، توام با حسن همجواری" داشت و در داخل به انواع سیاست های اعمال خشونت، سرکوب، خفقان، اعدام، تبعیض و... ادامه داد. دراین مورد نیز پرسش اساسی این است که آیا ساختار نظام در صورت دست برداشتن از این سیاست ها فرو نمی پاشد؟!

تارنمای "خود نویس"، در مطلبی به مقایسهء "اصل و نسب"، "نظامی-امنیتی و عامه گرا"یی، "تبعیض گرایی خودی و غیرخودی" و "قساوت و شقاوت در سرکوب" سیدعلی خامنه ای و ابوبکر البغدادی پرداخته و شباهت ها و تفاوت های آنها را برشمرده و یادآوری کرده که «هر دو رهبر خود را منصوب خداوند می دانند البته با دو نظریهء سیاسی متفاوت». محمد نوری زاد، نویسندهء حامی پیشین و منتقد شجاع و بی پروای کنونی ولی مطلقه فقیه نیز در مطلبی در تاریخ 10 تیرماه می نویسد: «من می گویم وقتی ما یکهویی به خودمان اجازه می دهیم خود را رهبر مسلمین جهان بدانیم و در همین محدودهء اسلامی می زنیم و می کشیم و مصادره می کنیم و غارت می فرماییم و به احدالناسی نیز پاسخگو نیستیم، چرا دیگرانی مثل داعش را از جایگاه خلیفگی اسلامی باز می داریم و آن را "جاهل و وحشی" خطاب می کنیم؟ و حال آن که خداوکیلی آنان نیز به اسم اسلام می کشند و به اسم اسلام تجاوز می کنند و به اسم اسلام عربده های منطقه ای و فرامنطقه ای سرمی دهند و خلاصه مثل خود ما غم اسلام دارند».

در شرایط کنونی، این پرسش موجب نگرانی هر ذهنی است که آینده چه خواهد شد؟  آیا داعش به پیشروی های خود ادامه خواهد داد و کشور ما نیز به صحنهء نبرد دو چهرهء اسلام سیاسی تبدیل می شود؟ آیا در نهایت نظام ولایت مطلقه فقیه از پا در می آید یا به عکس دست بالا را می یابد و مانند هلاکوخان بر خلیفهء "البغدادی" چیره می شود؟ آیا دو خلیفهء جانشین خدا بر روی زمین خواهند توانست با رعایت "حسن همجواری" همزیستی داشته باشند؟

در گلستان سعدی آمده است: «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند».  آیا منطقهء پرآشوب خاورمیانه توان گنجاندن دو خلیفه در یک اقلیم را دارد؟!

11 تیرماه 1393 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه