خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

25 تير ماه 1393 ـ  16 ماه ژوئيه 2014 

جمهوری پنجم: عصر واقع گرایی سیاسی!

چرا گذار از دوران ۸۴ تا ۹۲ مهم است؟

ابراهیم یزدی

انتخابات خرداد ۹۲ را می توان از جهات مختلف و متفاوت دوره جدید ی در جمهوری اسلامی تلقی کرد و «جمهوری پنجم» خواند.

جمهوری اول: بعد از پیروزی انقلاب آغاز شد و با در گذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی پایان یافت. ویژگی های این دوره را می توان بر شمرد:  تثبیت نظام جدید ؛  نهایی شدن قانون اساسی و انتخاب نهاد های دایم حکومت بر اساس قانون اساسی جدید. مثل همه ی انقلاب های جهان جنگ قدرت میان انقلابیون گذشته و حاکمان جدید شروع شد و به نفع روحانیان و به زیان روشنفکران، خصوصاً روشنفکران دینی ادامه یافت. گروگان گیری شد. با وجود آشوب های فراگیر و بعضاً مسلحانه، نظام جدید موجودیت خود را تثبیت نمود. عراق به ایران حمله کرد. اما برخلاف جنگ های 150 ساله ی گذشته ایران سرزمینی را از دست نداد. حفظ تمامیت ارضی ایران در این جنگ مرهون دو نفر است: آقای خمینی و دکتر مصطفی چمران. آقای خمینی به عنوان یک رهبرکاریزماتیک حمایت گسترده مردمی را تامین کرد. چمران تمام دانش و تجربه خود را در جنگ های نا منظم به کار گرفت و مقاومت در برابر نیروی متجاوز را سازمان دهی کرد. سر انجام آقای خمینی با شجاعت بی سابقه ای ، به تعبیر خودشان جام زهر را نوشیدند و برخلاف تمام مواضع اعلام شده قبلی خود قطعنامهء 598 را پذیرفتند. اگر امام قطعنامه را نمی پذیرفتند جانشینان ایشان نمی توانستند چنین تصمیمی بگیرند. در نتیجه کشورمان دچار یک مسائل اساسی دیگری می شد. بدون این که بتوانیم در برابر عراق مجدداً دفاع نظامی بکنیم موقعیت شکننده و آسیب پذیری پیدا می کردیم. در دوره اول اگر چه مشروعیت نظام جدید از رهبری کاریزماتیک سرچشمه می گرفت، اما در همان دوره پاریس این مطلب مورد توجه و بحث بود که رهبری کاریزماتیک در ا نقلاب ها عمری موقت دارد و تا حیات رهبر کاریزماتیک ادامه خوا هد داشت. اگر وابستگی انقلاب به رهبر کاریزماتیک هم چنان باقی بماند،  با درگذشت رهبر کاریزماتیک مجموعه نظام دچار شکستی بزرگ خواهد شد. تدوین و تصویب قانون اساسی برای پیش گیری از این شکست بود. تکیه مکرر آقای خمینی به این که میزان رأی مردم  است در واقع از آن جهت بود که مشروعیت کاریزماتیک جای خود را به مشروعیت عقلانی و مردمی بدهد.  به طوری که با خروج رهبر کاریزماتیک، نظام جدید بر اساس مشروعیت مردمی باقی بماند. در جمهوری اول به بهانه انقلاب فرهنگی دانشگاه ها را بستند و با اخراج استادان برجسته ضربات سنگینی به دانشگاه ها و سطح علمی دانشگاه ها وارد شد.

 

جمهوری دوم: با در گذشت آقای خمینی آغاز می شود. جانشینان آقای خمینی در قانون اساسی تغییراتی دادند که دو شاخصه مهم دارد. اول این که چون کاریزما به آن معنا ی قبلی د یگر وجود نداشت و نمی توان کاریزما را سفارش داد. رهبر کاریزماتیک با کاریزمای خود مسائل و مشکلات را حل می کند. این کار از جانشین رهبر ساخته نیست. بنابراین به اختیارات رهبری افزوده شد.  اما تغییرات دیگری هم در قانون اساسی داده شد. از جمله حذف نهاد نخست وزیری بود. حذف نخست وزیر و تمرکز تمام قدرت اجرایی در دست رئیس جمهور مقدمه ای بود برای رئیس جمهور جدید. در جمهوری دوم تغییراتی در ذهنیت و نگرش بخش اعظمی از رزمندگان شکل گرفت. جنگ تمام شده بود و کسانی که به جبهه رفته بودند، برگشتند و با طبقه ی جدیدی از سرمایه داران رو به رو شدند . کسانی که قبل از ا نقلاب یا در آستانه انقلاب به قول معروف آه در بساط نداشتند، حالا سرمایه هایشان رقم های ده تا سیزده عددی شده است، کسانی که حساب های بانکی خارجی آن ها سر به میلیارد میزند. این رزمندگان به زودی پی بردند که سرمایه داران تجاری جدید زالو صفت از تمام رانت های دولتی به نفع خودشان استفاده می کنند،  همه چیز را می چاپند و می بلعند. به تعبیر دیگری در حالی که این ها در جبهه ها می رزمیدند، عده ای به نام آن ها بزم اقتصادی بر پا کرده بودند. این امر باعث شد نیروهای هوادار حاکمیت ریزش پیدا کنند. آرام آرام از جمهوری دوم آرایش تازه ای از نیروهای سیاسی و انقلابیون شکل گرفت. بسیجیان و جبهه رفته ها سه دسته شدند. معدودی از آن چه دیدند به شدت ناراحت  شدندو نتوانستند این وضع نا به هنجار را تحمل کنند و دچار برخی نا هنجاری های روانی شدند. عده دیگری به کاروان همان سرمایه داران پیوستندو سهم خود را گرفتند. اما تعدادقابل توجهی از رزمندگان بر عهد و میثاق خود باقی ماندند. آن ها کسانی بودند که برای میهنشان و با انگیزه ایمانشان می جنگیدند. آن ها همان کسانی بودند که پیام شهید باکری را خوانده بودند. شهید باکری یکی از سرداران بزرگی بودکه قبل از فتح خرمشهر شهید شد. او وصیت نامه جالبی دارد.او پیش بینی می کند که بعداز جنگ نیروهای رزمنده به سه گروه تقسیم خواهند شد و آن هایی که به آرمان های انقلاب و اخلاق بسیجی وفادار باقی می مانند از مشاهده آن چه می بینند رنج می برند. او برای این گروه دعا می کند که شهید شوندوناظر آن وضع نباشند. دعایش در مورد خودش مستجاب شد. در جمهوری دوم این افراد آرام آرام راه کار های بیان نظرات خود را پیدا کردند. توسط افرادی از همین گروه روزنامه ها و مجلات تازه ای پدید آمدند. این ها، بر خلاف منتقدین و معترضین قبلی، در درون حاکمیت بودند و با صمیمیت در جبهه ها جنگیده بودند و به خود حق می دادند که حرف هایشان را بزنند، انتقادو اعتراض کنند. و کسی هم نمی توانست مانع آن ها بشود. برای این که این ها در درون حاکمیت پایگاه و ارتباط داشتند.  علاوه بر این در جمهوری دوم ازجانب نیروهای درون حاکمیت ضرورت بازنگری  مواضع و عملکرد های گذشته مطرح می شود. در جمهوری دوم یک سری مقولات اساسی و جدید در سطح عمومی مطرح می شود. ازجمله تعیین مرز میان دین و دولت، یا تفاوت جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی( از نوع تاریخی و سنتی) آن . در دوران انقلاب شعار مردم جمهوری اسلامی بود که با قانون اساسی تعریف شده است. اما منظور از حکومت اسلامی چیست؟ مردم جمهوری اسلامی می خواستند نه حکومت طبقه و قشر خاص به عنوان روحانی؟ آیا آن چه که به نام اسلام پیاده شده است و اجرا می شود همان است که اسلام می گوید و  مردم می خواستند؟طرح این نوع موضوعات شروع به جوشیدن کرد. در جمهوری اول آقای خمینی اجازه نمی دادروحانیون محافظه کار در هر کاری دخالت کنند. به عنوان نمونه آقای خمینی به روحانیان عضو شورای نگهبان اجازه نداد در رد و قبول نامزد های انتخابات اعمال نظر سیاسی بکنند. اما در جمهوری دوم و در غیاب آقای خمینی جناح محافظه کار روحانی به تدریج مراکز و نهاد های قدرت را دردست می گیرند. یک سرکوب اجتماعی جدید شروع می شود. امر به معروف و نهی از منکر در یک مفهوم بسیار تنگ نظرانه ای به شدت اجرا می شود. اگر میلیارد ها تومان از اموال عمو می را می خوردند منکر محسوب نمی شدولی اگر چند تار مویی ار زیر روسری خانمی بیرون می زد عرش خدا به لرزه در می آمد، منکری بود که باید با تمام نیرو با آن برخورد شود. در جمهوری دوم توسعه اقتصادی محور کار دولت قرار گرفت. در این راستا خصوصی سازی مطرح و پیگیری شد. اما نتیجه آن به نفع طبقه جدید سرمایه داران و رانت خواران تمام شد. در جمهوری دوم یک بدعت بسیار بدی پایه گذاری شد و به نهاد های اطلاعاتی و نظامی اجازه داده شد تا به فعالیت اقتصادی بپردازند، که موجب انحرافات و زیان های بسیار شد.

 

جمهوری سوم: با انتخاب آقای خاتمی در خرداد 1376 آغاز می شود. در انتخابات خرداد 76 رفتار سیاسی مردم بسیار جالب و قابل توجه بود.  در انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی یک رفتار سیاسی خاصی از جانب مردم مشاهده شد. در انتخابات پیشین ریاست جمهوری، یک نفر نامزد اصلی و واقعی بود و در کنار او چند نفری هم به عنوان سیاهی لشکر نامزد می شدند برای این که گفته نشود که ا نتخابات فقط یک نفر نامزد داشته است.  در هر یک از آن ها هم چند صد هزار رأی می آوردند. در انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی حادثه قابل توجهی رخ داد. آقای احمد توکلی رقیب آقای هاشمی بود. ایشان برای مردم خیلی شناخته شده نبود. در مصاحبه های صدا و سیما نقش مخالف آقای هاشمی را ایفا کرد. توکلی در آن انتخابات بیش از 4 میلیون رأی آورد. در کردستان احمد توکلی بیش از هاشمی رأی آورد. آیا این به این معنا بود که احمد توکلی در کردستان بیش از هاشمی محبوبیت داشت؟  قطعاً چنین نبود. واقعیت این بود که مردم به هر دلیلی باید می رفتند و رأی می دادند. اما نمی خواستند به هاشمی رای بدهند. مردم کردستان می دانستند هاشمی کیست. در مخالفت با هاشمی به توکلی، که نمی شناختند، رأی دادند. در واقع این رأی اعتراض به وضع حاکم بود. این یک هنجار سیاسی تازه ای بود که از جامعه بیرون آمد . مردم از این ابزاردموکراتیک و از حق رأی خودشان استفاده کردندو به حاکمان گفتند شما را نمی خواهیم. گفتند ما انقلاب را دوست داریم، به نظام وفاداریم ولی با سیاست ها و عمل کرد های حاکمان موافق نیستیم. بنابراین با شرکت در انتخابات رأی اعتراض دادند. برای فهم این شیوه عمل مردم باید توجه داشت که انقلاب سال ۵۷ تأثیرات  بسیار عمیقی بر جامعه ما داشته است.

در دوران انقلاب اکثریت قابل توجهی از جمعیت زنان کشورمان  که حدود ۱۵ میلیون برآورد شده بود، از انزوای تاریخی خود، که فقط در خانه بودند بیرون آمدند و همراه مردانشان به  انقلاب پیوستند. به این ترتیب زنان ما به شدت سیاسی شدند. این یکی از مهم ترین اثرات انقلاب اسلامی بر جامعه ما بود. نقش زنان در انقلاب ایران آن چنان بود که با وجود فشار زیاد روحانیان سنتی و محافظه کاربه آقای خمینی که اجازه ندهند زنان در انتخابات شرکت کنند، آقای خمینی زیر بار نرفت. این سیاسی شدن زنان ما در دوران جنگ در پشت جبهه ها به خوبی خود را نشان داد. بنا براین زنان ایران در حالی که به شدت سیاسی شده بودند ضد ارتجاع مذهبی نیز بودند. لبه تیز خشونت و فشار و سرکوب اجتماعی متوجه زنان بود. حتی زنان بسیار متشرع هم نمی توانستند بپذیرند با دختران جوانشان با خشونت برخورد شود. آن ها اثرات منفی این نوع خشونت ها را در درون خانواده می دیدند. به این ترتیب جنبش ضد ارتجاع در درون خانه ها شکل گرفت. دختران جوانی که در دوره انقلاب 18 تا 20 ساله بودند حالا خودشان مادرانی شده اند که افکار و اندیشه های خود را به فرزندان خود منتقل می کنند.

بنابراین ما با نسلی روبه رو هستیم که بعد از انقلاب به دنیا آمده اند یا بعد از انقلاب بزرگ شده اند و به شدت هم سیاسی هستند و هم مخالف مواضع راست افراطی. این تأثیرات در جمهوری اول و تا حدودی در جمهوری دوم نمی توانست خود را نشان دهد. در جمهوری سوم نقش آفرینی کرد. در جمهور ی سوم برای اولین بار، بعد از انتخابات اولین رئیس جمهوری، انتخابات به معنای واقعی رقابتی شد. در یک طرف آقای خاتمی بود با ویژگی هایی که جاذبه اش بیش از دافعه بود. در طرف دیگر جریان راست در ارزیابی وضعیت سیاسی دچار یک خطای بزرگی شد. تمام مقدسات از خدا و پیامبر و امامان را به خدمت گرفتند تا مردم را وادار سازند که به نامزدی خاص رأی به دهند. هر قدر ازاین حرف ها بیش تر می زدند آن روحیه مخالفی که در مردم پیدا شده بود بیشتر تقویت شد و مصمم تر شدند که به صحنه بیایند و به نامزد رقیب جریان راست رأی بدهند. در انتخابات خرداد 76 پیامد های انقلاب اسلامی ایران در عمیق ترین لایه های جامعه ما خود را نشان داد. در جمهوری سوم جریان راست افراطی در انتخابات شکست خورد اما شکست را نپذیرفت. و به تقابل با رئیس جمهور منتخب مردم پرداخت. در گیری ها و تقابل نیرو های سیاسی در جمهوری سوم با نوع تقابل های سیاسی در دو جمهوری گذشته متفاوت بود. بخش عمده ای از این تقابل محصول شکاف عظیم در میان نیروهای وفادار به نظام و هوادار حاکمیت بود.  در این دوره یک جنبش اجتماعی – سیاسی، که بعد ها به جنبش اصلاح طلبی معروف شد شکل گرفت. روزنامه ها و مجلات متعدد غیر دولتی و غیر وابسته به نهاد های قدرت ونیز  نهاد ها مدنی – صنفی به وجود آمدند.  ریشه این جنبش به همان جمهوری اول بر می گردد. انقلاب اسلامی ایران بعد از پیروزی دچار انحرافاتی شد. در برابر این انحرافات دو دیدگاه و دو خط مشی شکل گرفت. یک گروه یا گروه هایی مشی براندازی را انتخاب کردند. اما گروه هایی، از جمله نهضت آزادی ایران با نفی براندازی  خط مشی اصلاح از درون و مبارزه مسالمت آمیز و قانونی را انتخاب کردند. در جمهوری سوم این مشی اصلاح طلبی به جریان قدرتمند سیاسی – مدنی تبدیل شد. اما جریان راست ونیرو های محافظه کار حاضر به قبول وجود اشکالات و انحرافات نشدو تنوع و گوناگونی آرا و عقاید را نپذیرفت و خط مشی ” النصر بالرعب” و تمامیت خواهی و مطلق طلبی را انتخاب کرد و برای انسجام  قدرت مطلق خود به مقابله با  جریان اصلاح طلبی پرداخت.

جمهوری چهارم: از انتخابات خرداد سال 84 آغاز می شود. در انتخابات سال 84 نیروهای اصلاح طلب فاقد انسجام گروهی لازم بودند. انتخابات واقعاً رقابتی بود. اما اصلاح طلبان نتوانستند روی یک نامزد اتنخاباتی توا فق کنند در نتیجه آرا پراکنده شد. در حالی که اگر روی یک نامزد با  هم توافق می کردند برنده می شدند. انتخابات در نهایت به دور دوم، میان آقایان هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد کشیده شد. درانتخابات ادوار گذشته شورای نگهبان، برخلاف جمهوری اول که آقای خمینی به شورا اجازه اعمال نظر سیاسی را نداده بود، قانون اساسی و قانون انتخابات را به کلی نادیده گرفت. بسیاری را بر اساس مواضع سیاسی زد صلاحیت کردند. اما در انتخابات سال 84 شورای نگهبان مرتکب تخلف جدید شد و اصل 115 قانون اساسی را که صراحت دارد: ” … رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایطزیر باشند انتخاب گردد…” نادیده گرفت. در آن زمان آقای احمدی نژاد با هیچ معیار و تعریفی ” رجل مذهبی و سیاسی” نبود. جدای از این که انتخابات این دوره توسط نهاد های خاصی مهندسی شده بود، هنگامی که انتخابات به دور دو م وبه رقابت میان آقایان هاشمی واحمدی نژاد کشیده شد، بسیاری از رأی دهندگان صرفاً برای این که یک روحانی ، آن هم فردی که به هر حال نماد حکومت روحانیان بود، انتخاب نشود به احمدی نژاد رأی دادند. این نوع رفتار سیاسی رأی دهندگان، هنگام رقابت میان یک روحانی با یک غیر روحانی، در سایر انتخابات نیزکاملاً مشهود بود. اما عملکرد احمدی نژاد در چهار سال اول ریاستش حمایت بسیاری از هواداران محافظه کارخود را از دست داد. در جمهوری دوم اساس برنامه دولت تغییرات اقتصادی بود. در جمهوری سوم توسعه سیاسی مطرح بود. در قلمرو سیاست خارجی اگر چه اختلاف ایران با قدرت های اروپایی و آمریکا، به خصوص ،  بر سر انرژی هسته ای لا ینحل باقی ماند،  اما در هر دو جمهوری گام های مؤثری برای کاهش تنش با دولت های خارجی به خصوص با همسایگان عرب، برداشته شد. در جمهوری چهارم  آشفتگی و خرد گریزی  چه در مسائل اقتصادی و امنیتی و چه در روابط خارجی بسیار فراگیر شد. سرکوب سیاسی ، بازداشت های بی رویه، فشار بر دانشجویان و دانشگاهیان و روزنامه نگاران  و اهل قلم بی سابقه بود و ابعاد جدیدی پیدا کرد. در جمهوری اول برخورد اصلی با گروه هایی بود که نه تنها جمهوری اسلامی را قبول نداشتند بلکه با آن به مقابله مسلحانه برخاستند. در جمهوری اول اگر چه فشار های سیاسی و حمله به جلسات محدود نهضا آزادی و بازداشت ها بود اما آقای خمینی اجازه سرکوب نهضت آزادی را نداد. در جمهوری دوم و سوم فشار های سیاسی بالا گرفت و حذف فیزیکی دگر اندیشان و قتل های زنجیره ای به وقوع پیوست. در جمهوری چهارم، به خصوص در چهار سال دوم، دامنه سرکوب ها آن چنان فرگیر شد و بالا گرفت که آتش آن به گروه های و نیروهای شناخته  شده درون حاکمیت در سه جمهوری پیشین نیز سرایت کرد.

در قلمرو اقتصادی با وجود اخطار های جدی بیش از 50 نفر از اساتید برجسته اقتصاد، که بعضاً اعتبار جهانی داشتند، اقدامات اقتصادی ویران کننده ای صورت گرفت. قانون گریزی دولت به یک رویه عام تبدیل شد. دولت سازمان برنامه و بودجه و شورای پول واعتبارو هیئت امنای صندوق ذخیره ارزی را منحل کرد.  اقتصاد را با دستور نمی توان درست کرد. هر گونه تغییری در اقتصاد باید مبتنی بر قواعد شناخته شده ی علم اقتصاد باشد. با اقتصاد نمی توان بازی کرد. در حال که ترمیم آسیب های سیاسی به سرعت قابل اصلاح است و با آزادی زندانیان سیاسی بحران سیاسی فروکش می کند، خرابی های اقتصادی به سادگی قابل ترمیم و اصلاح نیستند. سیاست خارجی ودیپلماسی ایران در جمهوری چهارم بد ترین کارنامه را دارد. برخی از این سیاست ها نه تنها کوچکترین ارتباطی با منافع، مصالح و امنیت ملی ایران نداشت بلکه بعضاً در تعارض کامل با منافع ملی ایران بود. اگر چه  هدف این نوشته بررسی کارنامه  دولت احمدی نژاد نیست  اما برای روشن کردن مسئله نمونه ای را یاد آور می شوم. آقای احمدی نژاد با یک گروه بزرگی به جزیره ابو موسی سفر کرد وضمن بازدید از جزیره اعلام کرد که دولت ایران مصمم است که این جزیره را به یک مرکز بزرگ توریستی تبدیل کند. این در حالی است که بر طبق توافقنامه ایران با امارات در سال 1971، مالکیت جزیره با ایران است اما مدیریت آن مشترکاً با ایران و امارات خواهد بود. هرزمان که امارات ادعای خود را در مورد سه جزیره مطرح می کرد ایران به درستی با استناد به این توافقنامه ادعای امارات را رد می کرد. بعد از سفر احمدی نژاد با جزیره ابو موسی و اعلام نظر دولت ایران، بلافاصله کشورهای عربی به دعوت عربستان سعودی گرد هم آمدند تا با استناد به اعلام تصمیم یک طرفه دولت ایران، تفاهم نامه  سال 1971 را باطل و بلا موضوع اعلام کنند. نمونه دیگر اعلام ابطال قرارداد کرسنت برای انتقال گاز به امارات است که در نتیجه شکایت امارات دادگاه لاهه ایران را به پرداخت ۱۸ میلیارد دلار جریمه محکوم کرده است. این در حالی است که در طول این مدت  گازایرن در عوا سوخته می شد.  با در نظرگرفتن کارنامه غیر قابل قبول آقای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوری ا ش انتظار این بود که در دور دوم مورد حمایت مراکز قدرت قرار نگیرد.  اما نه تنها ازاو با تمام قوا حمایت شد بلکه تما میت خواهان با برهم زدن مقررات بازی مدنی سیاسی در انتخابات خرداد 88 واِعمال خشونت نشان دادند که حاضربه هیچ گونه مصالحه ای نیستند. زبان و ادبیاتی سیاسی رئیس جمهور این دوره، چه در مسائل داخلی و چه بین المللی  به نازلترین سطح گاهش داشته است.

جمهوری پنجم واکنش به مجموعه رویداد ها و عملکرد های دوره جمهوری چهارم بود. این واکنش تنها از جانب نیروهای اصلاح طلب نبود. جریان های محافظه کار خردورز نیز آن را بر نتابیدند. جمهوری چهارم تجربه دردناک و پر هزینه ای بود.  همه ی شواهد و قرائن حاکی از آن است که بخش قابل توجهی از محافظه کاران وسایرنیروهاومقاماتی که از احمدی نژاد حمایت وامکان پیروزی او را فراهم کرده بودند، احساس خطر کردند و خط مشی خود را تغییر داده اند. یکی از علل بسیار مهم این تغییر را باید در آرایش یا چیدمان نیروهای سیاسی ایران جستجو کرد.  شرایط لازم در پیدایش دموکراسی عبارتند از: 1- تکثرنیروهای سیاسی اثر گذار یا به عبارت دیگر فقدان یک نیروی فائقه مطلق، 2- چیدمان نیروهای سیاسی و روابط و امکانات هر یک از این نیرو ها به گونه ای شکل گرفته باشند که هیچ یک از آن ها نتوانند به یک نیروی فائقه تبدیل شوند و 3- این که نیروها ونهاد های سیاسی کنشگر متفاوت یا مخالف در رقابت و یا حتی در تقابل با هم قرار دارند و در این تقابل هر یک می کوشد رقیب را از صحنه به بیرون پرتاب کند. اما اگر چیدمان نیروها به گونه ای باشد که اگر نیرویی تلاش کند رقیب را از صحنه حذف کند، خود او نیز حذف خواهد شد، این به یک عامل محدود کننده تقابل ها تبدیل می شود.  به عبارت دیگر اگر چیدمان نیرو ها به گونه ای شکل گرفته باشد که حیات هر یک از نیروها به حضور و بقای نیرو یا نیرو های رقیب بستگی پیداکرده باشد؛  در این صورت غریزه بقای ذات دامنه نزاع ها را کنترل می کند. و در یک نقطه یا مرحله نیرو ها  ضرورت وفاق را در میابندومی پذیرند.   این ها شرایط لازم هستند. شرایط کافی چگونگی رفتارآگاهانه  نهاد ها و نیرو های کنشگر می باشد. در جمهوری چهارم نهاد ها و گروه هایی خاصی کوشش کردند که همه ی نهاد ها و سازمان های رقیب را به طور کامل یا از بین ببرند یا آن ها را بی اثر سازند، اما نتوانستند. به نقطه ای رسیدند که اگر می خواستند ادامه دهند لاجرم خود نیز از بین می رفتند. در واقع در آستانه جمهوری پنجم نیروهای محافظه کار که این خطر را احساس کرده بودند ضرورت تغییر در خط مشی ها را عنوان کردند. در انتخابات خرداد 92،  در رفتار مردم و رهبران جنبش اصلاح طلبی، به خصوص جوانان،  نشانه هایی  از نوعی بلوغ سیاسی،  واقع گرایی و فاصله گرفتن از نگرش های مطلق بینی و مطلق خواهی و قبول نسبی گرایی در سیاست بروز کرد.  در این انتخابات ۷ نامزد غیرروحانی در برابر یک روحانی قرار داشتند اما بر خلاف انتخابات گذشته مردم به یک روحانی رأی دادند. و این خود نشانه ای است از گرایش مردم به واقع گرایی در سیاست. در پیدایش جمهوری پنجم هم شرایط لازم نقش داشت و هم شرایط کافی، رفتار مردم و نهاد های وابسته به اصلاح طلبان نیز با وضعیت جدید همخوا نی داشت.   این انتخابات برای بسیاری از این نیرو ها و مقامات تجربه جدیدی بود. در این انتخابات، بر خلاف انتخابات گذشته، اصلاح طلبان توانستند روی یک کاندیدا توافق کنند. آقای دکتر عارف با فروتنی و واقع بینی به نفع آقای روحانی انصراف داد. این رفتار آقای عارف نه تنها از پراکندگی آرا و شکست احتمالی اصلاح طلبان جلوگیری کرد، بلکه موجب خوشحالی مردم  و تشویق آن ها به مشارکت هرچه بیشتر در انتخابات نیز شد.

آیا جمهوری پنجم می تواند سر آغاز دوران جدیدی از تنش زدایی در مناسبات و روابط سیاسی در داخل کشور و در سیاست خارجی باشد؟ هستند کسانی که با بدبینی امیدی به تعییرات جدی ندارند. اما به نظر می رسد همان عواملی که در شکل گیری این انتخابات موثر بوده اند فضای سیاسی کشور را نیز تغییر خواهند داد. درجمهوری چهارم بیش از هر زمان خط مشی امنیتی حاکم بر روابط سیاسی و اجتماعی شده بود. اگر قرار باشد جمهوری پنجم موفق شود و فصل جدیدی را باز کند این فضا باید تغییر کند و تغییر خواهد کرد. اگر ادامه سیاست های حاکم در جمهوری چهارم ممکن بود تغییرات هرگز رخ نمی داد و همان وضعیت ادامه پیدا می کرد.

سخنان رهبر انقلاب در مراسم بزرگداشت بنیانگذار جمهوری اسلامی در نقش مردم در تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی، به یک تعبیر واکنشی است به پیامد های آسیب زننده به انتشار نوار سخنان سردار جعفری ودرباره انتخابات سال 1388 در انتخابات خرداد 92 مقام رهبری در فرازی از سخنان خود از کسانی که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند دعوت کردند برای حفظ تمامیت ارضی ایران در این انتخابات شرکت کنند و رای بدهند. بعد از انتخابات ایشان از همین گروه ها به خاطر مشارکت تشکر کردند. حق وانتظار این است که حقوق اساسی و اولیه این دسته از شهروندان نیز تضمین و رعایت شود.

شاید باشند و هستند گروه ها و نهاد های با نفوذی که می خواهند وضعیت سیاسی و اقتصادی قبل از انتخابات 1392 ادامه داشته باشد. اما نمی توانند روند تحولات بعد از انتخابات را مختل سازند. ممکن است آن را کند کنند اما نمی توانند متوقف سازند. اگر می گوییم دموکراسی یاد گرفتنی است، باید بپذیریم که همه باید یاد بگیریم، هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان. و تنها کانون یاد گیری دموکراسی در میدان تعامل های سیاسی و اجتماعی و اشتباهات در محاسبات و در همین شکست ها و پیروزی ها ست. به نظر می رسد همه ی نیروهای  موثر در صحنه سیاسی ایران از این جذر و مد ها آموخته اند و می آموزند که در سپهر قدرت سیاسی همه چیز نسبی است و نگرش همه یا هیچ کاربردموثر و مداوم را ندارد.

منافع بخش قابل توجهی از نیرو ها و نهاد های حاکم، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب،  با تغییر در جهت باز شدن فضای سیاسی کشورو احراز نوعی از وفاق ملی گره خورده است. اگر اراده ای برای حل مشکلات در روابط خارجی وجود دارد بهبود فضای سیاسی داخل کشور اجتناب ناپذیر است.

منبع: هفته نامه صدا- شماره 12 ـ 21 تیرماه 1393

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه