|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دربارهء دکتر شاپور بختیار
(متن سخنرانی در بزرگداشت صدمين زاد روز او)
مهدی مظفری*
دوستان ارجمند، ایرانیان آزاده،
مردان و زنانی هستند که به قدرت می رسند، قدر قدرت می شوند و بر سرنوشت میلیون ها انسان حکم می رانند. سپس، با گذشت زمان، هم اینان کوچک و کوچکتر می شوند. کم کم تنها شبحی از اینان باقی می ماند و دیگر هیچ. استالین، هیتلر، مائو و خمینی از اینانند. مردان و زنانی هم هستند که شکست می خورند، سر نگون می شوند. اما همینان با گذشت زمان، بزرگ و بزرگتر می شوند. هر چه زمان می گذرد، طلوع اینان صادق تر و شکست شان شکوه مند تر می شود. در کشور ما، میرزا تقی خان امیر کبیر، محمد مصدق و شاپور بختیار از طلوع کنندگان بعد از غروبند. مردان و زنانی هستند که به سبب فداکاری های حیرت انگیزشان برای رهایی انسان ها و آزادی و سر افرازی ملت و کشور شان وارد تاریخ می شوند. مردان و زنانی هم هستند که به سبب خودخواهی، جاه طلبی، حسادت و حقارت هاشان،
تاریخ به آنان وارد می شود و هیچ و پوچ شان می کند. بختیار وارد تاریخ شد. نه تنها این ایرانی آزادهء لر، خود، جاودانه شد، بختیار یار بخت ایران شد. او ایران را جاودانه کرد. چه می کردیم اگر بختیار بر نخاسته بود؟ چه می گفتیم به نسل های جوان و نسل های آیندهء ایران؟ در آن بزنگاه تاریخی، یک نفر هم نبود که در برابر آن شیّاد بر خیزد؟! بختیار با قیام خود آبرو و حیثیّت ایران و ایرانی را به جان خرید. او بود که سند شرف مصدق را که آن دیگری با تسلیم نامه سه ماده ای در رهن آن شیاد گذاشته بود، با ایثار خون خود از رهن به در آورد و به دست نسل های جوان ایران سپرد.
امروز بختیار از هر روز دیگر زنده تر است. درختی است که در ایران زمین ریشه دوانده. این درخت روز به روز ریشه دا رتر و تنومند تر می شود. امروز صد ساله شده، هزار ساله خواهد شد. این یک رؤیا نیست، واقعیت است. بسیاری از منتقدان و حتا دشمنان آن روز بختیار، امروز سر خورده و سر افکنده، از این مرد بزرگ پوزش می طلبند و به راه او در می آیند. در یافته اند که انسان دوستی، ایران دوستی، آزادی خواهی و دموکراسی طلبی بختیار حقیقت داشت. او مرد بازی های حقیر سیاسی و بده بستان های پشت پرده نبود. او پیش از همگان، جهنم انتهای این خط را دیده بود. او مرد عمل بود. در ظرف تنها 37 روز، آن هم در بحرانی ترین دوران ها، دولت او عمدهء آرزو های جنبش مشروطیت را تحقق بخشید؛ آنچه که در طول بیش از 37 سال به تعلیق در آمده بود.
این خمینی نبود که بختیار را شکست داد. بختیار از درون خنجر خورد. برخی کسانی که خود را از یاران مصدق می دانستند، اینان در حساس ترین بزنگاه تاریخ، زمانی که می رفت تا بالاخره آرمان های نهضت ملی ایران جامهء عمل بپوشند، درست در همان زمان، به راه مصدق، به راه آزادی، به دموکراسی، به جدایی دین از دولت پشت کردند. خویشتن را به استبداد نعلین فروختند. مصدق حاضر شد سقوط کند اما زیر عبای کاشانی نرود. اینان راه مصدق را به گوشه ای از عبای خمینی فروختند. از دست یک آخوند فرمان نخست وزیری موقت گرفتند. ملت و کشور را به یکی از سیاهچال های تاریخ فرو افکندند و در ذلت و خفت به گوشه ای پرتاب شدند. تفو چرخ گردون، تفو!
آنچه عرض می کنم رنگ آمیزی کلمات نیست. مستند است. در سال های پس از انقلاب، بختیار، در پاسخ تبریکات نوروزی هم وطنان اش چنین می نوشت: «هم میهن عزیز، بر پا کردن جشن نوروز تا زمانی که نیروهای اهریمنی بر سر زمین ما فرمان روایی می کنند ارزشی ندارد. نخست بر اندازی دشمنان، سپس بر پا نمودن نوروز فرخنده. در ماه هایی که در پیش است تلاش ما و شما باید روز افزون شود. از خود گذشتگی برای آزادی ایران حد و مرز ندارد. یقین دارم که دنیا بزودی خواهد دانست که: ایران هرگز نخواهد مرد. شاپور بختیار».
در همان سال ها، دقیقاً در سپتامبر 1985، یعنی شش سال پس از انقلاب، سال هایی که کشور ما در آتش جنگ می سوخت، صد اها خفه شده بود، زندان ها پر و فوج و فوج مردم مبارز به جوخهء اعدام سپرده می شدند؛ نخست وزیر معزول دولت موقت به اروپا سفر می کند. ایشان در این سفر با وسواس تمام می کوشد از تماس و ملاقات با ایرانیان شانه خالی کند. به گفتهء دستیار و هم سفرش، محمد توسلی: «یکی از مشکلات مهندس بازرگان در سفر به آلمان و بلژیک تلاش برخی رجال سیاسی و
گروه های اپوزیسیون برای گرفتن وقت ملاقات با آاو بود. آنان می خواستند از فرصت پیش آماده برای نزدیک شدن به نخست وزیر دولت موقت استفاده کنند؛ اتفاقی که بازرگان به آن تمایلی نشان نمی داد... حدود ساعت 9 دکتر امینی ... وقت ملاقات خواست که پاسخ داده شد ایشان در این سفر برنامهء ملاقاتی ندارند». وحشت این مرد "شجاع" و "آزادی خواه" از تماس با هموطنان خودش به آنجا می رسد که «با کمک ماموران حفاظت آلمان و با فشار زیاد موفق شدیم از حلقهء ایجاد شده خارج شویم....» این
سفر نامهء رقت بار، که به بخش هایی از سفر نامه مظفرلدین شاه به فرنگ شباهت دارد، پایانی عجیب دارد. این سفر با یک سخنرانی پایان می پذیرد. فکر می کنید که او در آن شرایط خاص در مورد چه چیزی سخن گفته است؟: راجع به وضع بحرانی ایران؟ دفاع از آزادی زندانیان سیاسی؟ علیه استبداد؟ نه! هیچ یک از این ها. ایشان در دانشگاه وتسبورگ «به مدت یک ساعت در زمینهء نزول آیات قرآنی بر مبنای محاسبات کمی» سخن گفته است! می بینید تفاوت راه از کجاست تا به کجا؟ یکی از ایران می گوید و آن دیگری از قرآن. یکی دلش برای ایران می تپد، آن دیگری نزول آیات قرآن را محاسبهء کمی می کند!
در پایان، من به عنوان یک دانشگاهی و استاد علوم سیاسی، افتخار می کنم که فارغ التحصیل همان رشته و از همان دانشگاهی هستم که دکتر بختیار. بختیار همواره توجه خاصی به دانشگاه ها و به ویژه دانشجویان داشت. در هیئت اجرایی جبههء ملی دوم ، بختیار مسئولیت امور دانشجویی را به عهده
گرفت. در زمان تحصن رهبران جبههء ملی در سنا و تظاهرات وسیع دانشجویان در روزهای بسیار سرد زمستانی که در دانشگاه محصور شده بودند، من یکی از آن دنشجویانی بودم که غروب هنگام توانستیم درب دانشکده ادبیات را باز کنیم. همان جا بود که در نیمه شب بختیار آمد و آن سخنرانی مشهور را انجام داد. پس از انقلاب، در خارج از کشور، من گزارش شرکت خود در کنفرنس های بین المللی را برای ایشان می فرستادم. دست بر قضا، در یکصدمین سال زادروز این فارغ التحصیل علوم سیاسی، رشتهء علوم سیاسی اولین رشته ای ست که مورد هجوم بی فرهنگی رهبری جمهوری اسلامی قرار گرفته است. رژیم از هر رشته ای که فکر ایجاد کند و فرهنگ نقد و اندیشه را بسط دهد در هراس است. در برابر این هجوم، حدود 140 استاد علوم سیاسی دانشگاه های ایران در نامه سر گشاده ای به تاخت و تاز های رژیم به اندیشه و فرهنگ اعتراض کرده اند. مطمئنم ک ه بختیار اقدام شجاعانه استادان ایرانی را می ستود و از آن قویاً پشتیبانی می کرد.
دوستان ارجمند، ایرانیان آزاده،
من زادهء خراسان در شرق ایران، در برابر این بزرگ مرد، زادهء بختیاری و لرستان در غرب ایران، سر تعظیم فرود می آورم و تولد او را به خانوادهء بختیار، به یاران و رهروان حال و آیندهء او شادباش می گویم. یقین دارم که در آینده ای نه چندان دور، مراسم بزرگداشت بختیار در تالار های بختیار در دانشگاه ها، در میدان های بختیار، در خیابان های بختیار، در سر تا سر ایران و، از این بالا تر، در دل ایرانیان آزاده جشن گرفته خواهد شد.
پاینده ایران
هامبورگ، پنجم ژوئیه 2014
* استاد علوم سیاسی
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.