خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

30 تير ماه 1393 ـ  21 ماه ژوئيه 2014 

 زمينه های محبوبیت مصدق

کورش زعیم*

مصدق بنیانگذار نخستین دولتی بود که بر پایه خواست مردم روی کار آمد و همهء جنبه های یک دولت مردم سالار را رعایت کرد. فعالیت حزبی و سیاسی آزاد بود، بیان عقیده آزاد بود، مطبوعات آزاد بودند و همهء دین ها و مذهب ها و آیین ها نه تنها آزاد بودند، که بطور برابر می توانستند بر پایهء شایستگی خود به هر سمت و مقامی از کشوری و لشگری برسند. ما در آن زمان تنها کشوری در آسیا و افریقا و اروپای خاوری بودیم که رسانه ها می توانستند آزادانه از رییس دولت انتقاد و حتا او را مسخره کنند. در آن زمان حتا در امریکا هم آزادی و برابری تا این حد وجود نداشت. براستی دوران کورش بزرگ باز-زنده-سازی شده بود.

دوم اینکه دولت مصدق تنها دولت در تاریخ معاصر ما بود که با پژوهش و بررسی های کارشناسانه سیاستگزاری می کرد و همهء سیاست های آن در راستای منافع کشور بود، بویژه آنها که با جامعه جهانی ارتباط پیدا می کرد. همه تصمیم ها با مطالعات کارشناسی لازم و حزم و احتیاط و خردورزی انجام می شد. سیاستگزاری در یک جو توهم و ناآگاهی و ارزیابی های یکسونگرانه که ویژگی کشورهای دیکتاتوری و رژیم های ایدئولوژیک است، همانگونه که در سه دهه گذشته شاهد آن بوده ایم، فقط به مصیبت منتهی می شود.

سوم اینکه درس مبارزه سیاسی خردمندانه و مردم پایه را به ما آموزاند. درس این بود که حتا یک اقلیت کوچک در مجلس شورا، اگر هوشمند و خردمند و شجاع باشند، و اگر فقط منافع کشور و سعادت ملت را در سر داشته باشند نه منافع شخصی و گروهی، می توانند سرچشمه تحولات چشمگیر و سرنوشت ساز شوند. ما شاهد بودیم که اقلیت جبهه ملی ایران در مجلس شورای ملی نه تنها بر اکثریت درباری مخالف چیره آمد که در مبارزه با یک ابرقدرت جهانی پیروز شد. ولی یک اکثریت قاطع در مجلس ششم جمهوری اسلامی با یک حکم حکومتی چون کاخی کاغذین فروریخت.

چهارم اینکه مصدق نشان داد که در هر مبارزه  برای احقاق حقوق ملت، می توان با خردمندی و برنامه ریزی هوشمندانه، و توجه و احترام به قدرت و توان طرف مقابل، بر او پیروز شد. در صحنه بین المللی، مبارزه باید مبارزه در عرصه آگاهی، هوشمندی و شعور باشد نه عربده کشی و شعار و گزافه پردازی. مصدق در تمام طول مبارزه اش که هدف آن رهایی اقتصاد کشور از نفوذ تصمیم گیرنده بیگانگان، و رهایی روحیه ملت از استیلای روانی ابرقدرتهای زمان بود، یک بار شعار نداد، ادعاهای احمقانه نکرد، خشونت گرایی نکرد، رسانه ها را تعطیل نکرد، مخالفان را به بند نکشید، به مردم دروغ نگفت، به جامعه جهانی دروغ نگفت؛ و مهمتر از همه، در یک مبارزه جهانی که میان ما و یک ابرقدرت برای خلع ید از او و احقاق حقوق ملت ایران بود، با خردمندی و رعایت کلیه قانونهای بین المللی در دادگاه بین المللی تحت قانونهای مورد قبول دو طرف و با استفاده مثبت از افکار عمومی جهانی به سود ایران، دشمن را در زمین بازی خودش شکست داد. در این راه، نه تنها دولت ایران را یا دولتمردان ایران را و یا کشور ایران را منزوی و منفور جهانیان نکرد، و با گزافه گویی استهزای جهانیان را بر نیانگیخت، که محبوب جهانیان هم شد. مصدق هر جا که رفت، در امریکا، در مصر، با استقبال گرم و پر هیجان مردم همانند یک قهرمان جهانی روبرو شد، و مبارزه او، و روشی که برای رسیدن به  پیروزی گزید، همه کشورهای عقب افتاده و در بند را بیدار و امیدوار و فعال کرد. رهبران مترقی کشورهای دیگر، مانند یوسیب بروز تیتو (یوگوسلاوی)، قوام نکرومه (غنا)، جمال عبدالناصر (مصر)، جواهر لعل نهرو (هند)، احمد سوکارنو (اندونزی) و کریشنا منون (هند) با تجلیل از مصدق سیاست او را در قالب سازمان کشورهای غیرمتعهد جاودانه کردند.

مصدق روحیه ملت ایران را که از حمله خونریز و فرهنگ سوز عرب، و حمله وحشیانه مغول و غیره، و حکومتهای متعدد دیکتاتوری با سرشت ناایرانی در هم شکسته بود و خودباوری را از دست داده بود، بازسازی کرد. مردمی که مترقی ترین انقلاب جهان را برای ایجاد یک قانون اساسی در کشور انجام داده بودند، در اوج موفقیت، و باز با دخالت روحانیت در سیاست کشور به جای جمهوری به دامان دیکتاتوری دیگری افتادند، خود را نفرین شده می انگاشتند، و سرنوشت خود را در دست بیگانگان می پنداشتند. مصدق این توهم را در هم شکست و ناسیونالیسم ایرانی را به زیباترین شکل خود به نمایش گذاشت.

من عملکرد مصدق را، در سال 85 در یک سخنرانی در دانشگاه تهران،  نمایشی از ناسیونالیزم ایرانی معنا کردم. من گفتم ناسیونالیسم ایرانی گراییدن به ملت است، نه به یک شخص یا به یک ایدئولوژی یا به یک ابرقدرت. از دید دکتر مصدق، بازگشت اعتماد به نفس و استقلال فکری کشور که دو سده بود زیر نفوذ و زور بیگانگان و فساد حاکمیت از بین رفته بود، مهمتر از درآمد آنی از نفت بود. زیرا اعتماد به نفس ملی پیش زمینه استقلال فکری و در نتیجه استقلال سیاسی است.  مصدق در خرداد 1330 در این باره می گوید:

"... باید به ملل آزاد جهان اعلام کنید که آخرین سعی ملت ایران برای نجات خود و شرق میانه، همین اقدام ملی، یعنی مبارزه با مداخلات بیگانه ... می باشد و ملت ایران برای تسلط بر اوضاع سیاسی و اقتصادی خود ناچار است تا آخرین نفس برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت یعنی قطع ایادی بیگانگان از ثروت ملی و استقلال سیاسی خود مبارزه کند."

شما اگر تاریخ مبارزه مصدق را برای احقاق حقوق ملت ایران بخوانید، به معنای راستین ناسیونالیسم ایرانی پی می برید. مبارزه با قدرتمندترین و خطرناکترین دشمن که سربازان خود را در مرز و  ناوگان جنگی خود را در آبهای ایران مستقر کرده بود، در شرایطی که دموکراسی کامل در کشور برقرار بود، و اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت می شد، رسانه ها آزاد بودند و مخالفان آزاد بودند، انجام می گرفت. در دوران بحرانی حساس که اقلیت های ما بعلت همین دموکراسی و آزادی و غرور ملی که خردمندی و عدالت گستری دولت در آنان ایحاد کرده بود، نه تنها جذب هیچ اندیشه تجزیه طلبی نمی شدند که خود عامل بازدارند توطئه های تجاوز به مرزهای ایران بودند. چه بسا همسایگانی که اکنون دشمنان بالقوه ما هستند، ولی در آن زمان رویای بازپیوستن به ما را در سر می پروراندند. در ناسیونالیسم ایرانی که من تعریف کردم، ذره ای احساس برتری جویی، سلطه طلبی، نژادپرستی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ خود و خرد و دانش خود و با دوستی و همکاری و احترام به ارزشهای فرهنگی و آیینی دیگران، خود را در دل مردم و ملت های دیگر جا می کند. علت ماندگاری مصدق این بود که ایرانی را همانگونه که همیشه در درازنانی تاریخ بوده و هست به جهان نشان داد.

برگرفته ای از گفتگوی علی ناظر با کورش زعيم در ماهنامه دیدگاه سوم

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه