|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
پخش مطالب، بدون بررسی، شرکت در شايعه سازی است!
امیرحسین لادن
اين روزها، اکثريت با هم ميهنانی است که از ايميل و فيسبوک استفاده می کنند. طبق آمار، ايميل بيش از يک ميليارد و دويست ميليون و فيسبوک 950 ميليون مصرف کننده دارند. آمار تعداد مصرف کنندگان ايميل و فيسبوک در ايران، کاملاً دقيق نيست ولی نزديک به 45 ميلون ايرانی از اينترنت استفاده می کنند. اين وسائل ارتباط جمعی نوين، انقلاب بی نظيری را رقم زده، و اين امکان را بوجود آورده که بتوانيم در هر کجا که هستيم، در يک لحظه با هم در تماس باشيم، از حال يکديگر و اوضاع و احوال با خبر شويم.
اين کانال های ارتباطی جديد می توانند، هم هدیۀ اهورائی و هم نفرين اهريمنی باشند! يعنی دارای خصوصيات دوگانه هستند؛ مانند صنايع هسته ای، که هم می تواند برای صلح و انرژی، و هم برای جنگ و نابودی مورد استفاده قرار گيرند. در ضمنی که بی شباهت به آزادی نيز نيستند زيرا آزادی هم، مسئوليت را به يدک می کشد.
و اما اين هديه يا نفرين، انرژی يا نابودی، آزادی و مسئوليت، چه ربطی دارد به ايميل و فيسبوک؟ گه گاهی مطالبی (خبر، نقل قول، شعر) از طريق ايميل رد و بدل ميشوند و يا در فيسبوک پست ميگردند که مطالبی نادرست و يا نيمه درست هستند، و يا حتی مطلب و شعر را، اشتباهاً و به نادرست به کسانی نسبت ميدهئد و يا از طرف آنان اعلام می کنند! برای مثال: يک سری مطالب به نام صادق هدايت در کتاب بوف کور در مورد خلقيات ايرانيان توزيع ميشود که نه از صادق هدايت است، نه در کتاب بوف کور، و حتی برخی موارد (اينترنت) که در ميان نوشتار آمده، در دوران صادق هدايت هنوز بوجود نيآمده بوده!
همينطور برخی اشعار، اشتباهاً بنام شعرای مختلف ارائه می شود! مثلاً شعری را به ملک الشعرا بهار نسبت ميدهند که بيتی از آن در مورد برگزاری نماز جماعت در چمن دانشگاه است؛ ملک الشعرا بهار، در سال 1330 يعنی 27 سال پيش از به گژراهه کشيده شدنِ انقلاب مردمی 1357 و سقوطش به چاه فقاهتی، در گذشت! ديروز ايميلی ديدم که ادعاهای بی اساس و نادرست در مورد داعش داشت و به اسنادی که ادوارد اِسنودن از سازمان امنيت آمريکا ربوده، نسبت داده شده بود.
مشکل اينجاست که برخی از ما زحمت درست و دقيق خواندن را بخود نمی دهيم، و عادت بررسی کردن را نيز نداريم. يا احياناً، تصورمان در اين است که يا هر چه نوشته شده، درست است و يا ما، در پخش مطالبِ نادرست مسئوليتی نداريم! البته برخی از دوستان نيز برای رفع مسئوليت، می نويسند، ما مسئول نوشتۀ ديگران نيستيم. يا می نويسند، با ديد و برداشت و مسئوليت خودتان بخوانيد؛ و عده ای ادعا می کنند که تنها برای آگاهی ارسال می شود.
برای روشن تر شدن مطلب، يکی از اين ايميل ها را که همه مان در زمان های مختلف دريافت کرده ايم، بررسی می کنيم: ايميلی است با تيتر، چرا يهوديان اينقدر قدرتمندند؟ اين ايميل، هر چند ماه يکبار هدفمندانه، پخش ميگردد؛ و باز عده ای بدون کوچکترين بررسی، توزيع می کنند! حتی برخی از اين دوستان، آنرا در ميهمانی و ديدارها با قيافه ای حق به جانب، مطرح ميکنند!
آخرين باری که اين ايميل پخش می گرديد، درست زمانی بود که نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، در کنار تصوير اعدام (سر بريدن) ناجوانمردانۀ ژورناليست آمريکائی ايستاده بود و اعلام می کرد که
*حماس با داعش يکی است: حماس يعنی داعش، داعش يعنی حماس! اين حرکت فرصت طلبانۀ نتانياهو، از يکطرف برای رَد گم کردن فاجعۀ نوار غزه و اعتراضات بين المللیِ از کشتار دسته جمعی فلسطينی ها در اردوگاه های پناهندگی بود، و از طرف ديگر برای متقاعد کردن برخی از مردم آمريکا که کشتار بی رحمانه در غزه، احتمالاً آنان را نسبت به حکومت تندروهای صيهونيستی در اسرائيل، بدبين کرده باشد. ناگفته نماند که وسائل ارتباط جمعی که اکثراً **متعلق به يهوديان و يا تحت نفوذ صيهونيست ها می باشند، برای جا انداختن ادعاهای نتانياهو، سخنان او را مرتب تکرار می کردند!
* مشکلِ ادعای نتانياهو در مورد يکی بودن حماس با داعش در اينست که اسرائيل "حماس" را شروع کرد، پشتيبانی و تقويت کرد تا سدّی مذهبی، فناتيک و پسگرا در مقابل جنبش آزاديبخش فلسطين که سکولار، ملی گرا و پيشرو بود، بوجود بيآورد. از ديد سازمان اطلاعاتی اسرائيل، "حماس" با اتکا به اسلام، مسجد، مدرسه، مراکز درمانی و خيريه، عده ای از فلسطينی ها را جلب و جذب ميکرد و باعث دو دستگی در ميان فلسطينی ها و کاهش قدرت جنبش آزاديبخش فلسطين و ياسر عرفات می شد.
چارلز فريمن، يک ديپلمات با تجربۀ آمريکائی که مدتی سفير آمريکا در منطقه بود می گويد:"حماس، پروژۀ شين بِت (سازمان اطلاعاتی درون مرزی اسرائيل) بود که تصور ميکرد برای محدود کردن قدرت ياسر عرفات و الفتح بايد برقرار شود." (1)
** قابل توجه سلطنت طلبان، پيش از آنکه اعتراض کنيد، بايد بدانيد که شاه نيز اين مطلب را در سال ۱۹۷۶ در مصاحبه با مايک والاس (برنامۀ 60 دقيقه)، بيان کرد. (2)
"همانطور که آمريکا در بوجود آوردن اساما بن لادن و صدام حسين نقش داشت و پشتيبانی کرد. اسرائيل در پرورش امام های دست راستیِ حماس نقش اساسی داشت؛ همان امام هائی که امروز ملت فلسطين را برای مبارزه با اسرائيل تشويق و تجهيز، ميکنند." (3)
سخنان ساختگی و حرکت فرصت طلبانۀ نتانياهو، نه تازگی دارد و نه او تنها صيهونيستی است که اين روش را در پيش دارد، بلکه روش و تلاش در ترساندن آمريکائی ها، سال هاست که در دستور کار رهبران تندروی اسرائيل قرار داشته است. در سال 2002، نتانياهو در مجلس سنای آمريکا گفت: "اگر شما کارخانه های تروريست سازی عرفات را که بمب های انتهاری توليد ميکند تعطيل نکنيد، بدون ترديد در آيندۀ بسيار نزديکی حملات انتهاری در شهرهای آمريکا، آغاز خواهد شد. اگر عرفات و سازمان تروريستی او را نابود نکنيد، اين ديوانگی ها را در اتوبوس هايتان، در سوپر مارکت ها و پيتزا فروشی ها و رستوران هايتان تجربه خواهيد کرد." (4)
و اما ايميل مورد گفتگويمان، "چرا يهوديان اينقدر قدرتمندند؟"، به نحوی بسيار گسترده می گويد يهوديان در اکتشافات، اختراعات، پژوهشگری، کسب مقام ها و منصب ها، و جوائز بين المللی، و در ثروت و خيرخواهی، سرور تمام جهانيان می باشند. ولی دليلی که برای اينهمه برتری، ارائه می کند، هيچ ارتباطی با يهوديان ندارد. و از طرف ديگر، برخی از مقام ها و موقعيت های شغلی که در ايميل نام برده اند، تنها دليل اشتغال، يهودی بودن شخص می باشد!
در اثبات ادعایِ برتری و سروریِ يهوديان، اين ايميل آماری ارائه می کند که نمايانگر آنستکه در کشورهای غربی، بطور کلی - آموزش، پرورش و پژوهش از جايگاه بسيار ارزشمندی برخوردار می باشند، که کشورهای مسلمان فاقد آن هستند! در ضمنی که اين ادعا درست است، کامل نيست، و کوچکترين ربطی به قدرتمندی يهوديان ندارد!
دليل کامل نبودنش آنستکه، اين تنها کشورهای اسلامی نيستند که در آموزش و پرورش و داشتن دانشگاه و مراکز پژوهشی کمبود دارند، بلکه تمام کشورهای جهان سوم، (آسيا، آمريکای جنوبی، خاور دور،... ) در اين راستا دچار کمبود و کاستی هائی هستند، و ربطی به مسلمان و غير مسلمان ندارد. و ديگر آنکه آموزش، پرورش و پژوهش کشورهای غربی، چه ربطی به يهوديان دارد؟
گيرم پدر تو بود فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟
گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری
و اما بخش مقام ها و شغل هائی که در ايميل آمده، مرور می کنيم: "در عرصۀ رسانه ها هم، يهوديان سرشناسی فعاليت دارند. مانند وولف بليتذر در سی اِن اِن، يوجين می ير در واشينگتن پست، هنری گرونوالد در تايمز، باربارا والترز در اِ بی سی، کاترين گراهام، جوزف لليلد، و ماکس فانکل." اين درست است، ولی در ايميل کوچکترين اشاره ای به اين مطلب نشده، که صاحبان اين تشکيلات وسائل ارتباط جمعی، همه کليمی هستند! بزرگترين دليلی که يهوديان وسائل ارتباط جمعی را در کنترل دارند: اعمال نفوذ در اطلاعات و جلوه دادن مسائل در چارچوب منافع اسرائيل، پوشش و تحريف واقعيت های نامساعد برای اسرائيل، و شکل دادن عقايد عمومی در اين راستا می باشد. بنابراين با چنين اهدافی، نبايد انتظار داشت که در چنين تشکيلاتی، اعراب و مسلمانان استخدام و يا شکوفا شوند.
و بالاخره، در ضمنی که در اين ايميل، مذبوهان تلاش شده که يهودی و مسلمان را در مقابل يکديگر قرار دهند؛ ما می توانيم يک برداشت مثبت و آموزنده نيز از پاسخی که به پرسش، چرا يهوديان اينقدر قدرتمندند، می باشند، داشته باشيم. آموزش و پرورش، پاسخی که به اين پرسش داده شده، يکی از کاستی های بزرگ فرهنگی ما ايرانيان، می باشد. جامعه مان بشدت دچار نا آگاهی مزمن، کم دانی فراگير و خرافات گسترده، می باشد.
پديدۀ درست و دقيق نخواندن و بررسی نکردن با کمال تأسف ولی نه تعجب، در فرهنگ مان جاسازی شده و جا افتاده است. ما فرهنگ "کتاب خواندن" نداريم، معتقد به بررسی و پژوهش نيستيم. "روشنفکران، نخبگان، تلاشگران سياسی، و جامعه شناسان ميهنمان، طی دو قرن گذشته و بخصوص يکصد سال اخير؛ بارها در مورد خصوصيات و خلقيات فرهنگی ما ايرانيان؛ يعنی رفتار و گفتار و کردار مان، کتاب و مقاله نوشته و سخن گفته اند. بعضی ها توی لفافه و مؤدبانه و برخی بدون پوشش و رک، آنچه را ديده و تجربه نموده، بازگو کرده اند. بيگانگان نيز، بارها برداشت های(درست يا نادرست) خود را از خصوصيات فرهنگی مان به قلم آورده اند." (5)
"پرسش اينجاست که چرا پس از گذشت دو قرن، اين تلاش ها برای بيداری و آگاهیِ مردممان و در شناخت کاستی های فرهنگی مان؛ تأثيرِ قابل ملاحظه ای نداشته و نگذاشته، و تحولی را رقم نزده است!" (6)
"پاسخ را می توان در رژيم های استبدادی که همواره سدی بازدارنده در برابر تغيير و تحول بوده اند، يافت. در استبداد، فرد پرستی بجای وطن پرستی؛ منافع شخصی بجای منافع اجتماعی؛ و دروغگوئی و ظاهرسازی در عوض راستی و درستی، می نشينند. و از طرفی نيز، حراج و فروش مقام ومنصب، نياز به دانش، شايستگی و معلومات را نفی و بی رنگ می کند و از بين می برد. در نتيجه، يادگيری و آموزش - مقامی والا و مکانی ارزشنمند در اين ديار نداشته است."
"با کمال تأسف، ولی نه تعجب، ما فرهنگ "کتاب خواندن" نداريم، معتقد به خردگرائی و پژوهش نيستيم؛ باضافۀ آنکه خودمان را بر تر و بهتر از ديگران می پنداريم. بنابراين، نه تغيير و تحولی در جامعۀ سنتی و فرسوده مان بوجود آمده، ونه می تواند بوجود بيآيد!" (7)
"در کشورمان، اکثريت با کسانی است که کتاب خوان نيستند؛ حتی، آن هم ميهنانی که کتاب دوست هستند، کتاب خوان نيستند. کتاب، حکم دِکورِ شخصيت آور دارد! در يک کشور هفتاد و هفت ميليونی، بيشتر کتاب ها با تيراژ دو، سه و چند هزار، چاپ می شوند و بعد نيز مشخص نيست که از نظر فروش تا چه اندازه موفق باشند!" (8)
پيشنهاد در مورد مطالب ايميل و فيسبوک: بدون مرور و بررسیِ مطالب، هيچ ايميلی را پخش و يا در فيسبوک پست نکنيم. شريک شايعۀ پراکنی و گمراه کردن ديگران نباشيم؛ زيرا يکی از بزرگترين کاستی های فرهنگمان "کم دانی" است. در توسعۀ "کم دانی" شرکت نکنيم. امروز با دسترسی به اينترنت، قادريم به آسانی مطالب را بررسی کنيم، منابع را مشخص نمائيم و درست بودن نام نويسنده و گوينده را حد اقل برای خودمان تعيين کنيم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. Devil’s Game, Robert reyfuss
2. https://www.youtube.com/watch?v=WtnS9JMjALk
3. The Great War for Civilization, Robert Fisk
4. The Israel Lobby and The U.S. Foreign Policy, Mearsheimer and Walt
5، 6، 7 و 8. خداسالاری و درماندگی، اميرحسين لادن
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.