خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

2 مهر ماه 1393 ـ  24 ماه سپتامبر 2014

پيشنهادی به مديران برنامه های سياسی چهار تلويزيون خارج کشور

دلارام تاکستانی

آقای فرامرز فروزنده گرامی،

و آقایان میبدی، شهرام همایون، علیرضا نوریزاده

من یک ایرانی در خارج از کشور هستم، که در سن 17 سالگی و پس از انقلاب مجبور به ترک ایران شده ام. روز چهارشنبه ۲۷ آگوست برنامه آقای فروزنده را با آقای  مشیری در تلویزیون اندیشه دیدم. آقای فروزنده می خواستید که ایشان، با دوری از حرف های تکراری 60 سال گذشته، در مورد آنکه استبداد در گذشته چه بوده و چه کرده، با توجه به خطری که ایران را تهدید می کند راهکاری برای اتحاد ارائه دهند. آقای مشیری متأسفانه با تکرار مباحث 35 سال گذشته، وقت زیادی را صرف همان حرف های تکراری نمودند، و در حقیقت بدون راه حل بودند.

 

آقای فرامرز فروزنده گرامی،

و آقایان  میبدی، شهرام همایون، علیرضا نوریزاده

گروه بزرگی از روشنفکران نسل گذشته باعث وضعیت کنونی ایران هستند، چرا‍‌‌؟ چونکه مردم ایران با مشاهدهء حمایت روشنفکران ملی و چپ از خمینی، با تصور اینکه این گروه روشنفکر هستندو لابد بهتر می دانند از آنان پیروی کردند. اکنون پس از 35 سال هرکدام از این آقایان با ایراد گرفتن از روحانیون، اما مانند خود روحانیون، هرکدام برای خود حوزهء نفوذی قائل می شوند و دیگری را قبول ندارند و به مجرد اینکه نهالی سر بر می آورد، از ترس از دست دادن جایگاه خود، هر حرکتی را خفه کرده و دور باطل را ادامه می دهند. در نتيجه، باز هم این مردم بیچارهء ما هستند که، سرگردان، باید تاوان نادانان ما را بدهند.

اما براستی نسل جوان تا کی باید تاوان دعواهای نسل قبل را بدهند؟ نسل جوان عدم اتحاد و دشمنی را نمی خواهد. نسل گذشته هنوز هم در چم و خم دعواهای شاه و مصدق هستيد و انگلیس و روس و امریکا هم خوشحالند از این همه روشنفکری(!) و دعوا، و مشغول به تشويق و کف زنی. و با ویژه برنامه های خود در بی.بی.سی و رادیو فردا و صدای امریکا، به مناسبت سال روزهای متفاوت، آتشبیار معرکه اند.

مسلم بدانید که شاه و مصدق در آن دنیا همدیگر را بخشیده اند و به حال مملکت شان گریه می کنند. دنیا هم در حال تغییر است؛ ولی این آقایان هنوز در دوران جنگ سرد زندگی می کنند.

 

آقای فرامرز فروزنده گرامی،

و آقایان  میبدی، شهرام همایون، علیرضا نوریزاده

هر سیستمی یک تاریخ مصرفی دارد. حتی در ادارات دولتی و بخش خصوصی هم مسولین را یک زمانی بازنشسته می کنند و جوانان با شور و تفکری نو و  بدون تعصبات گذشته راه را ادامه می دهند.

پیشنهاد می کنم، یا بهتر بگویم خواهش می کنم، که مدیران شبکه های مهم و ملی مانند شما و پارس و ایران فردا و کانال یک و... این آقایان را، با احترام به سوابق شان، بازنشسته کرده و تریبون را از آنان که سم نفرت و دشمنی را به اسم 28 مرداد و شاه یا مصدق  و یا هر اسم دیگری در رگ مردم ما تزريق می کنند بگیرید.

 شما رسانه ها می توانید، در یک اقدام هماهنگ، به عنوان مثال با پخش همزمان برنامه های ویژه، ایرانیان و  بخصوص جوانان و گروه هایی سیاسی را به برنامه های خود دعوت کنید تا، با تکیه بر  مدنیت و فرهنگ ایرانی و بر اساس آزادی و احترام به عقائد یکدیگر، و  مشورت در مورد چگونگی ترک تعصبات سیاسی، ادبیات و تفکر همراه با نفرت و تحقیر و کینه ورزی را به مشورت بنشینند.

 باری، آيا جرأت داريد اين سه تابوی جامعهء روشنفکری ایران را بشکنيد؟:

 1. طی دوران پس از بیست و هشتم مرداد ماه تا وقوع انقلاب اسلامی، ایدئولوژی حزب توده با مفاهیمی همچون نفرت از غرب، تحقیر دموکراسی، کینه‌ورزی نسبت به سرمایه‌داری، و غیره... که ابتدا به جهان بینی اين حزب تعلق داشت و سپس به ادبیات مسلط در میان انقلابیون مخالف نظام شاهنشاهی، ملیون و حتی نیروهای مذهبی و برخی لیبرال ها تبدیل شد و متاسفانه تا امروز هم حتی در میان اپوزیسیون رایج است. زمینهء فکری این ادبیات مخرب را در منبع فکری اینگونه احزاب باید جست و جو کرد. لنین در سال 1907 دربارهء دشنام ها علیه بلشویک ها به کمیته مرکزی حزب گفت که زبان پاسخ به بخش های نقد شده می باید در خواننده نسبت به کسانی که به این گونه اقدامات دست می زنند نفرت، دل زدگی و خشم بر انگیزاند. این زبان برای متقاعد کردن نیست، می خواهد صف دشمن را از هم بپاشاند، نمی خواهد خطای مخالفان را ناديده بگيرد، می خواهد آنان را نابود کند و زمین را از لوث وجودشان پاک کند. سرشت این زبان چنان بايد باشد که بدترین شبهه و تردیدها نسبت به مخالفان را در خواننده بر انگیزد. (لنین، مجموعه آثار، جلد 12 صفحات 424 و 425).

2. به نقش دوگانگی فرهنگی ما ایرانیان ، یعنی «ایرانیت و مذهب» که یکی از علل اصلی شکست های ما ایرانیان در طول تاریخ پس از اسلام، و از آن مهمتر شکست انقلاب مشروطه، بوده است اشاره کرده و بر این اساس راه کار ارائه دهند. همین دوگانگی فکری روشنفکران ما را هم از داشتن فکری نقاد باز داشته است.

3. نقش روحانیت شیعه در طول تاریخ  ایران در اضمحلال فرهنگی از طریق خرد ستیزی، تزریق دروغ، خشونت، و دگر ستیزی و از دست رفتن بخش وسیعی از ایران را باید دوباره در ازهان عمومی یادآور شد.

با طرح این بخش های از نظر پنهان ماندهء فرهنگ غالب، می توانیم به آسیب شناسی عدم اتحاد و چاره جویی بپردازیم

بگذاريد راه رسیدن به اتحاد همهء گروه ها و اقوام ایرانی که راه مدنیت ایران می باشد را به گفتگو بنشینیم. به گفتهء سرکار خانم الهه بقراط، ما با انکار یکدیگر به انکار استبداد نخواهیم رسید بلکه حاملان آن خواهیم بود. این "استبداد" در تعصبت ما نسبت به آن چیزی که یاد گرفته ایم و فکر می کنیم که یاد گرفته ایم نهفته است.

 راه  دوستی و اتحاد و مدنیت ایرانی را مصرانه تر تشویق کنید.از بینندگان بخواهید تا با تماس با برنامه های شما و یا در یک نظرسنجی گسترده در خصوص اين موارد و یا اتحاد نیروها نظر بدهند.

میزگرد هفتگی، مشابه برنامه یاران، با شرکت گروه های سیاسی جهت درک بهتر یکدیگر و نه ضدیت، و با موضوعیت طرح مسائل حآد جامعه ایران تشکیل شود. هر گروه راهکار خود را مطرح کند؛ کاری که احزاب و گروه های غربی مدت هاست می کنند. به نظر من، اشتراکات بیش از افتراقات است.

به موازات برنامه های بالا، میز گردهایی با موضوعیت  استبداد حاکم بر ایران در زمان شاه از طرفی، و نیز دروغ ها  و تخریب اقدامات اصلاحی شاه از طرف دیگر، که به وسیلهء مخالفین شاه انجام می شد را مطرح کنید. سینما رکس آبادان، تعداد کشته شدگان میدان ژاله و انقلاب و... از این نمونه ها هستند. هر دو طرف باید به این باور برسند که اشتباه و زیاده روی کرده اند.     

امید می رود که جمع بزرگی از این فکر حمایت کنند. آنگاه دیگر این نخبگان خود خوانده نمی توانند چشم شان را به واقعیت ها ببندند. شاید  این سدها شکسته و راهی گشوده شود.

کسانی که می گویند این نسخه پیچی است و کار رسانه نیست صادق نیستند و یا عامداً نمی خواهند کاری بشود.

 تجربهء 57 و آن رسانهء انگلیسی که در جهت عکس منافع ایران عمل می کرد و هنوز هم می کند، نشان داد که رسانه ها می توانند.

به تصاویر زیر نگاه کنید تا به ضریب نفوذ خود در ایران پی ببرید.

 یعنی شرایط رسانه های چون شما، با وجود ماهواره و اینترنت، از شرایط مشروطه خواهانی چون میرزا یحیی دولت آبادی، میرزا حسن رشدیه و یا مجدالاسلآم کرمانی  و... مشکل تر است؟

نگذارید به اسم اینکه «ما نمی خواهیم اشتباه گذشته را تکرار کنیم» جلوی هر گونه حرکت گرفته شود.

بحث های روشنفکرمابانهئ بی حاصل کافی ست. سالها سپری می شوند تا نه از تاک نشانی ماند و نه از تاکستان.

در انتظار نظر شما هستم.

با تشکر

 

رو نوشت: جبههء ملی اروپا، جبههء ملی امریکا، جنبش سکولار دموکراسی ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، جرس، روز آنلاین.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه