خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

18 مهر ماه 1393 ـ  10 ماه اکتبر 2014  

در فرصت بزرگداشت مهندس عباس امیرانتظام

محمدرضا روحانی

بخش اول: عین گزارش خامنه‌ای علیه امیرانتظام

سپاسگزاری و بازنگری

به همين مناسبت جلسهء بزرگداشتی در پاریس برگزار شد، به ابتکار بنیاد آزادی اندیشه و بیان و با نمایندگی آقای فرهنگ قاسمی(1).

در آستانه‌ سی ‌و ‌ششمین سال بازداشت ظالمانهء هم‌میهن مان، جناب مهندس عباس امیرانتظام، هستیم. دریغا که «دریفوس» ما «امیل زولا»یی نداشت. غوغاسالاری حزب‌الله و بخشی از چپ و مذهبی‌های «ضد‌ امپریالیست» چنان جوٌی ایجاد کرده بود که بعضی را به همدستی کشاند، بخشی را به سکوت و برخی را به تحیَر. در نتيجه، کمترین بهره این نشست‌ها آن است که ما، تک تک ما،‌ فرصتی می‌یابیم که به کارنامهء‌ خود و دیگر پیکارگران راه‌ آزادی میهن و مردم نگاهی بیافکنیم. با بازرسی و بازنگری رفتار، گفتار و اندیشه‌ی گذشته، ‌دیدگان خود را از پیش ‌داوری‌های بیدادگرانه بشوئیم. با بازبینی از قید بندگی گذشته رها شویم. توشه‌های مبارزاتی خود را از صافی واقعیت‌ها بگذرانیم. سره را از ناسره جدا کنیم. به خواجه شیراز گوش فرا دهیم.

شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام

تــا نــگردد ز تــو ایــن ديــر خــراب آلـوده

با پذیرش چنین روشی اصل اتحاد مبارزاتی با پذیرش اختلافات و تنوعات فکری راهنمای عمل آزایخواهان خواهد شد. به امید آن روز.

 

شعار دانشجویان

شاید ما مهاجران و پناهندگان ایرانی، با پذیرش صادقانه و اصول ابتدایی اين راهنمای عمل، بتوانیم با همبستگی، همدلی و همراهی به تلاش‌های گوناگون ملت ایران در این شرایط سخت کمکی برسانیم. این است گام اول قیام به ادای وظایف وجدانی و انسانی همهء ما. باشد که در راه تحقق آرزوهای بزرگ تاریخی و ملی خود شعار همیشه پرشور دانشجویان ایرانی را در پهنهء گیتی و گسترهء بزرگ مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران طنین انداز کنیم: اتحاد، مبارزه، پیروزی!

 

هویت ملی

از زمان سلطهء بنی‌امیه، بنی‌عباس، چنگیز و تیمور و ظهور دولت‌های محلی کوچک و بزرگ در فلات ایران تا امروز، حصول وحدتی بین هویت ملی و حکومتگران اعم از خودی و بیگانه ممکن نشد.

وحدت جغرافیایی ایران اگر چه به زور شمشیر خونین شاه اسماعیل صفوی ایجاد شد اما در ایران قدرتی «ملی» ایجاد نشد. استاد دکتر جواد طباطبایی به درستی می‌نویسد:‌(2)

«تأکید تاریخی بر هویت "ملی" ایرانی به آن معناست که خاستگاه آن فرهنگ ایرانشهری است و در تحول تاریخی خود نیز این فرهنگ شالودهء استوار آن بوده است. اما هویت "ملی" نتوانست دولت خود را ایجاد کند. در تاریخ ایران، دوره اسلامی نوعی شکاف و جدایی میان هویت "ملی" ایرانی و حکومت هایی که به نام اقوام ایرانی در این سرزمین فرمانفروایی می‌کردند وجود داشت و در گذر تاریخ نیز ژرفای بیشتری پیدا کرد. بدین سان نه هویت "ملی" ایرانی توانست دولت "ملی" خود را ایجاد کند و نه حکومت ها توانستند با ایجاد پیوندی با هویت "ملی" به دولت ملت ایران تبدیل شوند...» (3)

 

سلطهء خونین

استیلای خونین ولایت مطلقهء فقیه شکاف بین هویت تاریخی و ملی ما ایرانیان را با قدرت مسلط عمیق‌تر کرد. رکورد دار بودن جمهوری اسلامی در شمار اعدام‌ها طی سی‌ و شش سال گذشته نمایشی از ژرفای روز افزون شکاف بین حاکم و محکوم است و تبلور عینی آن در مفاهیم قانون اساسی این نظام جلوه می‌کند. نگارنده سال‌ها قبل طی مصاحبه‌ها و مقالاتی به نحوهء تنظیم این قانون پرداخته است.(4)

اینک و در این نوشته به نقش برجسته‌ی جناب مهندس عباس امیر‌انتظام برای پیشگیری از فاجعه تصویب قانون اساسی این رژیم بسنده می‌شود. ابعاد ظالمانه و خودسرانه بودن آن را سپس خواهیم دید.

 

سندی زبان دار

آقای امیرانتظام ساعت 7 صبح روز 27 آذر 1358، هنگام مراجعت از سوئد به میهن، در فرودگاه مهرآباد دستگیر می‌شوند. روز 26 اسفند 1359 در دادگاهی به ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی محاکمه شروع می‌شود و پانزده جلسه به طول می‌انجامد. سه ماه بعد در 20 خرداد 1360 به جرم «انجام ملاقات‌ها و تماس‌های سری، ارائهء اطلاعات و آگاهی به دشمنان انقلاب درباره‌ء مسائل و اطلاعات داخلی، فراری دادن سران فاسد رژیم شاه و مأموران سیاسی رژیم شاه در اسرائیل و...» به حبس ابد محکوم می‌شود؛ در حالی که از حق برخورداری از وکیل مدافع نیز محروم بود. دکتر گلزاده‌‌ء غفوری را به بهانه‌ای واهی نپذیرفتند و دکتر حشمت‌الله مقصودی را در سال 69 به جوخه‌ی اعدام سپردند.(5)

 امروز ما، در آستانهء سی ‌و ششمین سال بازداشت خودسرانهء ایشان هستیم. این اتهامات، بهانه‌جویی ها و پرونده ‌سازی‌ها برای زهره ‌چشم گرفتن از همه‌ء آنانی بود و هست که مشروعیت قانون اساسی این رژیم را مورد شک قرار دهند. عین گزارش خامنه‌ای را ذیلاً می‌خوانیم که 21 خرداد امسال در روزشمار ایران آمده است

 

توطئهء انحلال مجلس خبرگان

«در روزهای تابستان 58، در حالی که تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی عرصه را بر نیروهای لیبرال تنگ کرده بود، برخی از اعضای دولت موقت به محوریت امیرانتظام نامه‌ای در جهت انحلال مجلس خبرگان تهیه کردند. قرار شده بود 15 نفر از وزرای دولت بازرگان آن را امضا کنند و به اطلاع امام برسانند و از ایشان بخواهند یا مجلس خبرگان را منحل سازند یا همه‌ء اعضای این مجلس استعفا دهند. موضوع در هیأت دولت مطرح شد. برخی از اعضا‌ی شورا که در آن جلسه حضور داشتد در برابر این طرح مقاومت کردند. از آن جلسه آیت‌الله خامنه‌ای که از اعضای شورای انقلاب بود چنین گزارش می‌دهد:

«بنده آن شب حضور داشتم و گفتم: مجلس نمایندهء مردم است و باید بماند و قانون اساسی را تمام کند. البته آقایان تندی کردند؛ حتی به ما اهانت کردند؛ اما بالاخره اظهارات ما مانع کارشان را روشن کرد. از افشاگری‌های امام پس از گذشت حدود دو سال از این جریان روشن شد که این گروه در اجرای توطئه‌ خائنانه‌ء خود از پا ننشسته و با کمال پررویی و جسارت در ملاقاتی با امام موضوع انحلال مجلس خبرگان را مطرح کردند. حاج‌ سید‌ جوادی [احمد صدر حاج ‌سید ‌جوادی] از اعضای دولت موقت تهیهء طرح انحلال مجلس خبرگان را این گونه شرح می‌دهد: حضرت امام از سخنان توطئه ‌آمیز(6) آنان سخت برآشفته می‌شوند. امیرانتظام طرحی که امضای 18 وزیر کابینه را در ذیل خود داشت به بازرگان داد و اگر چه رئیس دولت موقت امضای تمامی وزیران را می‌پسندید و از عدم امضای معین فر، صباغیان، یزدی و میناچی- که به دلیل ناکافی بودن دلایل از امضای آن خودداری کرده بودند ـ راضی نبود. (7)

این عضو دولت موقت می‌افزاید: ‌یادم می آید که ما به همراه مهندس بازرگان و چند تن از وزرا رفته بودیم قم پیش آیت‌الله خمینی. ما می‌گفتیم که باید مجلس مؤسسان تشکیل شود و قانون اساسی را تصویب کند. اما ایشان اصرار داشتند که باید قانون اساسی به رفراندوم مردمی گذاشته شود. استدلال ما هم این بود که مردم قادر نیستند به تک تک اصول قانون اساسی رأی دهند و باید مجلس مؤسسان این قانون را از طرف مردم بررسی کند. امام استدلال اعضای دولت موقت را نمی‌پذیرد و بعدها در این باره می‌فرماید: آقای بازرگان و رفقایش آمده بودند پیش ما و گفتند: ما خیال داریم که این مجلس خبرگان را منحلش کنیم . من گفتم: شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟(8)

«امام خمینی انگیزه‌ء اعضای دولت موقت را برای طرح انحلال مجلس خبرگان، این گونه شرح می‌دهد: در مجلس خبرگان به مجرد این که سخن ولایت فقیه شد، شروع کردند به مخالفت. حتی اخیراً در همین دو سه روز پیش در یکی از مجالس ‌شان این منحرفین گفتند که این مجلس خبرگان باید منحل شود. احمد ‌صدر حاج‌ سید ‌جوادی هم می‌گوید: مدتی بعد از آن دیدار قم، مهندس بازرگان جلسه‌ای با اعضای شورای انقلاب می‌گذارد و بعد از آن جلسه امیرانتظام را خصوصی به حضور می‌طلبد و حکم سفارت سوئد را به او تقدیم می‌کند و می‌خواهد فردا صبح زود از تهران خارج شود. عباس امیرانتظام سخن بازرگان را اجابت می‌کند بدون این که هیچ گاه دلیل چنین خواسته‌ای را از زبان رئیس دولت موقت بشنود.»

 

قدردانی و پوزش

گزارش اتهام اصلی مهندس عباس امیرانتظام را از دشمن کین‌توز او خواندیم. خوب می‌فهمیم که چرا پس از قریب 36 سال از عناد و خصومت آشکار دست بر نمی‌دارد. در هر حال تلاش شجاعانه‌ء امیرانتظام برای پیشگیری قانونمند از تعمیق شکاف و نهادینه شدن آن در قانون اساسی نظام مطلقه فقیه جای قدردانی تاریخی ما و نسل‌های آینده را دارد. هرچند که توفیق رفیق او نبود. اما او به وظیفه‌‌ وجدانی خود عمل کرد.

«مبارزان ضد‌امپریالیست» که با طعنه‌های خود تیرآوران این مظلمه شدند در برابر تاریخ روسیاهند. آنانی که تحت تأثیر غوغاها خود را کنار کشیدند و او را در این معرکه تنها گذاشتند به ملت ایران و به شخص امیرانتظام پوزشی مدیون هستند. به جاست ما وکلای دادگستری از شجاعت و شهامت دکتر حشمت‌الله مقصودی، و دکتر نورعلی تابنده و دکتر گلزاده غفوری که داوطلبانه حق دفاع امیرانتظام را تضمین کردند ولی «قضات عالیقدر» جمهوری اسلامی مانند لاجوردی، سمت آن‌ها را نپذیرفتند سرافراز باشیم.

(ادامه دارد)

__________________________________________________

1. آقای فرهنگ قاسمی، فرزند جناب ابوالفضل قاسمی و از خاندان آزادیخواه سرشناسی هستند. من پدر ایشان را در تهران، طی جلسات حزبی شناختم. نشست‌‌هایی برای اعضای حزب ایران در منزل شادروان باقر کاظمی، دولتمرد سرشناس و وزیر خارجه و معاون مصدق تشکیل می‌شد .هفده سال بعد، پاییز و زمستان سال 57، افتخار همکاری با «کمیتهء دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران» را در پاریس یافتم. گروهی از خانواده‌های مختلف سیاسی دور شمع وجود نازنین خانم مولود خانلری برای دفاع از حقوق ملت ایران گرد آمده بودیم و در آن‌جا با آقای فرهنگ قاسمی آشنا شدم. حال از این فرصت بهره می‌گیرم و از ایشان خواهش می‌کنم جلسه‌ای هم برای زنده کردن نام و یاد «مولود خانم»، مبارز پرشور، شجاع و دانا برگزار کنند. ایشان بیش از من و پیش از من با آن شیرزن و فعالیت‌های آن کمیته همکاری و اطلاع داشتند. امید است اگر فرصتی شد آن «خاطرات خانهء زندگان» را بنویسند. برگی است نایاب و از یادرفته در تاریخ مبارزات ملی ما. یاد باد آن روزگاران یاد باد.

2. نمی دانم چرا استاد جواد طباطبایی (که، برخلاف عشاق عنوان دکتر، از این کلمه گریزان است) به حفظ کلمهء سید برای نام خود اصرار داد. شاید مولود عادتی باشد نه امید منفعتی. تا جایی که به خاطر دارم حدود هشتاد سال قبل، به موجب قانون ذکر القاب، سید، شیخ، آقا، خانم، میرزا، شاهزاده و... ممنوع شده است. شاید مأمور سجل احوال بی‌اطلاع بوده و اشتباه کرده. به خاطر دارم در ایام دانشجویی که در «سیته اونورسیته» پاریس جمع می‌شدیم دوستان و آشنایان ایشان از خرمن دانستنی ‌های استاد بهره وافر می‌بردیم. دوستی فاصل، اهل ادب و طنز و کاریکاتور تن استاد را به شکل ساقه‌ درخت بلند و باریکی می‌کشید با دو شاخه نازک در طرف راست و چپ  استاد. بر سر درخت هم عینک می‌کشید بزرگ. و زیرش می نوشت «درخت دانش» به هر حال من از طریق خواندن بخشی از ده‌ها کتاب و مقاله ایشان هنوز از «درخت دانش» بهره مندم و سپاسگزار. امید است این تجدید عهد موجب تشدید زحمت نشود. آمین یارب العالمین.

3. تأملی دربارهء ایران- جلد نخست دیباچه‌ای بر نظریهء انحطاط ایران – سید جواد طباطبایی، نشر نگاه معاصر، چاپ دوم 1380 - صفحه‌ء 156

4. مراجعه شود به مجاهد، مقالهء «مژدگانی که گربه عابد شد» - صفحه‌ی 11 شماره 851، دوشنبه 17 اردیبهشت 1386. اینک با توجه به اسناد و اطلاعات جدید باید مورد بازبینی و بازنویسی قرار گیرد.

5. مقاله‌ء «آیت‌الله گلزادهء غفوری و پذیرش وکالت عباس امیرانتظام»- ايرج مصداقی

http://news.gooya.com/politics/archives/2013/08/164605.php

6. آخوندک دروغ می‌گوید؛ محال بود دکتر احمد صدرحاج‌سید‌جوادی وکیل و حقوقدان مجرب عمل خود را به صفت «توطئه ‌آمیز» موصوف کند.

7. 18 تن از 22 عضو کابینه دولت موقت بازرگان تصویب نامه را امضا کرده بودند. درباره‌ء این تصویب نامه در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت.

8. مرحوم حسن نزیه بارها به رفتار جسورانه و پرخاش و بی‌ادبی خمینی در این جلسه نسبت به رئیس «دولت امام» زمان اشاره داشت که به بازرگان گفت «تو چه کاره‌ای؟ توی دهنت می‌زنم». تاریخ این جلسه فردای امضای تصویب نامه دولت بود.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه