خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 آبان ماه 1393 ـ 31  ماه اکتبر 2014  

بيداد کانون وکلای دادگستری مرکز

بيانيهء گروهی از وکلای ايران در تبعيد

آزاديخواهان، هموطنان، همكاران

هر دم از باغ جمهورى اسلامى برى مى رسد. هنوز افكار عمومى، به ویژه نزد آنانى كه به ميراث هاى مشترك ملل متمدن دل بسته اند و نگران تجاوز مستمر به حقوق ايرانيان هستند، از حيرت و بهت، خشم و نفرت در تجاوز آشكار به حق دفاع، با حكم بيدادگرانهء شعبهء دوم دادكاه انتظامى وكلا دائر بر محروميت همكار دلير ما، خانم نسرين ستوده از اشتغال به وكالت، بيرون نيامده است كه امروز دسته گل تازه اى در قالب بيانيه كانون وكلاى دادگسترى مركز در توجيه اين ستم آشكار به حقوق ملت ايران به بازار عرضه شد.

هدف از تهيه اين مطلب گمراه كننده آن است كه به نهادهاى بين المللى وكلا و انجمن ها و مؤسسات حقوق بشرى، كه از طريق رسانه ها يا شكايات گوناگون ايرانيان در جريان اين ظلم آشكار قرار گرفته اند، ثابت كنند كه «دادكاه انتظامى كانون وكلاى دادگسترى مستقل است». جملهء‌ اخير را در تيتر بيانيه ديده ايد. به اين ترتيب: كى بود؟ كى بود؟ من نبودم!

اما تهيه كنندگان اين نوشته بايد پاسخ دهند كه:

1- آیا كسى متعرض استقلال و شأن قضات اين دادگاه ها شده است؟ مثلاً كسى به اعتبار قضات شعبهء اول يا ديگر شعب شبهه اى وارد كرده؟ يا ننگ حكم صادره در شعبهء دوم، آن هم دربارهء محروميت خانم ستوده از اشتغال به دفاع از حقوق ملت، مطرح است؟

2- آيا اين پهن كردن جبهه براى ايجاد شكاف بين وكلا و نهادهاى كانون نيست؟ اگر قصد چنين نيست آيا حاضرند اقرار كنند در تهيهء بيانيه اشتباه كرده اند؟

3- آیا قاطى كردن دوغ و دوشاب تمهيدى براى گمراه كردن خوانندگان نيست؟ پس انگيزه چيست؟

4- مطلبى در بند اول بيانيه آورده اند كه «بر اساس ماده 17 لايحهء قانونى استقلال كانون وكلا مصوب 1333 رسيدگی و اتخاذ تصميم در ارتباط با تخلفات انتظامى وكلاى دادگسترى منحصراً در صلاحيت دادگاه انتظامى وكلا مى باشد» اشتباه است؟ يا تعمداً به اين نحو نوشته اند تا جهت آگاهى مخاطبان گرامى به آنان اخبار گمراه كننده برسانند؟

مواد 3 تا 19 قانون استقلال از مجموعهء قوانين سال 1333 صفحه 185 الى 192 را در اين لينک مى خوانيم (>>>). مى بينيم كه ماده 13 مربوط به تشكيل دادسراى انتظامى وكلاست. ماده 14 به گزينش قضات دادگاه انتظامى، مهلت تجديد نظر و مرجع  آن اختصاص دارد. ماده 15 تكليف قضات يا دادستان هائى را كه تخلفى از وكيل مشاهده مى كنند را روشن كرده است. در مادهء 16 به وظيفهء وزير دادگسترى در صورتى كه وكيلى را قابل تعقيب دانست پرداخته و مادهء 18 در بارهء تعليق وكلا مى باشد.

عين مادهء 17 اين است كه «از تاريخ اجراى اين قانون هيج وكيلى را نمى توان از شغل وكالت معلق و يا ممنوع نمود مگر به موجب حكم قطعى دادگاه انتظامى».

چرا عين ماده را نمى نويسند؟ نام اين قبيل مانورها اشتباهات عمدى نيست ؟

5- انسان جايز الخطاست، آيا اگر از ذكر عين مادهء 17 وحشتى ندارند مى توانند بيانيه را تصحيح كنند؟ مى توانند عين آن را بنويسند؟ آيا ملت ايران حق دارد بداند كه اين رژيم به هيچ قانونى پایبند نيست؟ و انقلابيون اسلامى هنوز بعد از 36 سال بر خلاف قوانين وكلا را از اشتغال به حرفه خود محروم مى كنند.

6- احكام انقلابى و اسلامى كه عليه خانم نسرين ستوده صادر شده است نظائر ديگرى هم دارد؛ آیا هيئت مديرهء كانون از آنها خبر دارد؟ ممنوع الوكاله كردن در احكام قضات اوين!

7- اگر خبر ندارد چرا؟ اگر خبر دارد براى جلوگيرى از اين قبيل رفتارهاى غير قانونى چه كرده اند؟ اگر كارى نكرده است دليل آن چيست؟ چرا وكلا و افكار عمومى در جريان اين تجاوزهاى مستمر قرار نمى گيرند؟ مسئول كيست؟

8- به نظر مى رسد فرار از ذكر عين مادهء 17 و «ابتكار وابداع » جملاتى نا مربوط و غير واقعى از وحشت بيان واقعيت هاست تا به تریج قباى آيات عظام آملى، پورمحمدى، نيرى، اژه اى، و... بر نخورد.

ما كلمهء غير واقعى را آزادانه بر گزيده ايم. حال اگر كسى نويسندگان اين بيانه را كه همگى حقوق خوانده اند، جاعل بنامد به مردم چه جوابى خواهند داد؟

9- بند ب مادهء 6 قانون «استقلال ادارهء امور راجع به وكالت و نظارت بر اعمال وكلا و كار گشايان...» را وظایف کانون می‌داند، چرا خواسته‌های غیرقانونی دادسرای «شهید مقدس» در اوین را که در قالب نامه‌های متعدد از سال 89 تاکنون جریان داشته را تا امروز پنهان کردند؟

وکلا نامحرمند؟ باید شما در برابر تجاوز سکوت کنید و آنان را بی‌خبر بگذارید؟ چرا موکلین شمایان از پشت پرده بی‌خبر ماندند؟ آیا باز هم به «تعامل» و سکوت تأییدآمیز ادامه خواهید داد؟ شما که خود را نمایندهء 18 هزار وکیل عضو کانون وکلای مرکز می‌دانید با این قبیل لاپوشانی‌ به چیزی غیر از تحقیر دست می‌یابید؟

10- تجاوز غیرقانونی به صلاحیت‌های انحصاری کانون، آن‌چه در بیانیه آن را «مسألهء احضارهای مکرر اعضای هیأت مدیره... به یکی از شعب دادسرای عمومی و انقلاب و اخذ توضیح...» می‌خوانید چیست؟ مگر اداره‌ء امور کانون قانون وظیفه‌ء شما نیست؟ مگر این عمل جرم است؟ اگر شمایان در اجرای وظایف قانونی خود عملی کرده‌اید که عنوان مجرمانه ندارد چرا می‌ترسید؟ چرا به ذکر «یکی از شعب...» قناعت کرده‌اید؟

نام و آدرس متجاوزی که لباس قضا به تن کرده را نمی‌گوئید؟ چرا آن‌ها را رسوا نمی‌کنید؟ چرا اعلام جرم نمی‌کنید؟‌ چرا وکلا را بی‌خبر می‌گذارید؟ چه فایده‌ای دارد؟ چرا در این مورد از سال 1389 تا به امروز مماشات و سکوت پیشه‌کرده‌اید؟‌

11- قاضی مقیم اوین وقتی از رد شکایت خود علیه خانم نسرین ستوده توسط شعبه اول دادگاه انتظامی وکلا با خبر شد چرا اعتراض نکرد؟ یعنی می‌ترسید آیت‌الله نیری قاضی سرشناس کشتارهای 1367 تجدید نظر او را نپذیرد؟

12- دو پرونده که موضوع آن یکی است و طرف دعوا هم یک نفر است چگونه می‌تواند در دو شعبهء دادگاه انتظامی وکلا مورد رسیدگی قرار گیرد؟ این پرونده‌های «زاپاس» در دادگاه‌های بلخ وجود داشت. در کجای جهان این نوع احکام رسیدگی و صدور احکام انقلابی مزین به صفات اسلامی سابقه داشته است؟

13- چرا بعد از قطعیت حکم دادگاه شعبه اول دائر بر رد درخواست‌ قاضی‌های مقیم اوین، شعبه دوم دادگاه انتظامی وکلا داوطلب «رسیدگی» شد.

14- در بیانیهء کانون، قضات دادگاه‌های انتظامی را «خوشنام‌ترین» و «باسابقه‌ترین» وکلا خوانده‌‌اید که «استقلال کامل داشته و دارند و از نظر هیچ مقامی تبعیت نمی نمایند». آیا شما حداقل شعور را برای «مخاطبان گرامی» خود قائل هستید؟ فکر نمی‌کنید که آن‌ها می‌فهمند که نویسندگان بیانیه از پاسخگویی به اصل مطلب طفره می‌روند؟ چه کسی گفت آن‌ها بدسابقه و بدنام هستند؟ چه دلیلی دارد به سؤالی که مطرح نشده پاسخ دهید؟‌ چرا همه چیز را قاطی می‌کنید؟ فکر می‌کنید که ستایش شما در بیانیه کسی را سربلند می‌کند؟ دچار توهم نشده‌اید؟ مسئولین شعبه دوم دادگاه‌های انتظامی وکلا حکم را امضا کرده‌اند نه همهء قضات دادگاه‌های انتظامی وکلا.

هر دانشجوی حقوق از اصل «اعتبار قضیهء محکوم بها» یا «اعتبار امر مختوم» خبر دارد. قاضی «خوشنام و باسابقه» شعبهء دوم نمی‌داند که دو دادگاه در عرض یکدیگر نمی‌توانند در دعوایی که موضوع و طرف دعوی آن یکی هستند دخالت کند؟ وقتی درخواست اهل اوین را شعبهء اول رد کرد به چه دلیلی ماه بعد قاضی شعبه دوم «اعتبار امر محتوم» را نادیده گرفت؟ او محض خاطر خدا حکم معترض صادر کرد؟ در بیانیه نوشته‌اید که حاضر نشدید تبدیل به ادارهء اجرای احکام اسلامی و انقلابی قضات اوین شوید؟ تذکرات متعدد کتبی و شفاهی را نپذیرفتید. حال بگویید قاضی خوشنام و با سابقه منتخب شما به چه دلیلی چنین آشکار احکام اوین را اجرا کرد؟ و چرا شمایان چنین موجوداتی را مستقل می‌پندارید؟

15- در بیانیه از «حکم عفو مقام معظم رهبری» نوشتید؟ این دیگر چه صیغه‌ای است؟‌چرا این قبیل احکام محکومیت و عفو زیرزمینی است و چرا جرأت چاپ آن‌ها را ندارند تا مردم داوری کنند؟‌

کدام عفو؟ و چرا حالا صدایش درآمد؟ و کلای شریف و نامدار ما سیف‌زاده‌ها، زرافشان‌ها، اسماعیل‌زاده‌ها، سلطانی‌‌ها، ستوده‌ها، دادخواه‌ها، وکلای به خون نشسته، زندانی، تحت تعقیب، فراری، تبعیدی و «تصفیه شده» موجب افتخار همهء وکلا در سراسر جهان هستند و آیا آنان نیستند که باید دربارهء عفو رهبر رژیمی که 36 سال است رکوردار اعدام در جهان شناخته شده تصمیم بگیرند؟ یا حق اوست که عفو کند؟

16- آقایان اعضای هیأت مدیره، ما خوب می‌دانیم که افشاگری های ایرانیان دربارهء بیدادی که علیه خانم ستوده و انعکاس جهانی آن، به ویژه در کنفرانس 19-24 اکتبر اتحادیهء بین‌المللی وکلا، شما را متوجه ابعاد بی آبرویی کرده است. شما بیانیهء شتابزده و ناشیانهء خود را برای «مخاطبان گرامی» ایرانی نوشته‌اید؟ این بیانیه مصرف خارجی ندارد؟ کالای ناب صادراتی نیست؟ قرار است گزارشی بنویسید. می‌توانید آن گونه که قول داده اید از «دیدارهایی» که با رؤسای کانون‌های کشورهای اروپایی و آسیایی و آمریکایی انجام داده و تبادل اطلاعات...» فیمایبن آن گونه که واقع شده است مردم را مطلع کنید؟ می‌توانید بگویید که دربارهء حفظ جان همکاران ما آقایان سیف‌زاده، سلطانی، دانشجو، دادخواه، و بقیهء وکلای زندانی، فراری، تبعیدی و تحت پیگرد چه شنیده‌اید و چه گفته‌اید؟ آیا 6400 وکیل حاضر در جلسه به اتفاق و به افتخار قضات مستقل و خوشنام برگزیده شما در شعبهء دوم دادگاه انتظامی وکلا برخاسته کف زدند و هورا کشیدند تا چماق دست قضات اوین باقی بماند؟

17- آقایان اعضاء هیأت مدیره، این نکته بر کسی پوشیده نیست که سه چهارم وکلا در انتخابات شما شرکت نکردند. آن بخشی هم که شرکت داشتند بالاترین شمار رأی را به کسی دادند که اکنون مسئولیت ادارهء کانون را به عهده دارد آن هم حدود ده درصد از آراء کل دارندگان حق رأی است، دقت کنید تا بیش از این در برابر تجاوز به جان، آزادی و حیثیت وکلا سکوت نکنید. اطاعت شعبهء دوم دادگاه انتظامی وکلا از اوامر قضات اوین لکه بی‌نظیر و ننگ بزرگی است. این کار را نیری با موذیگری، فشار و استفاده از ضعف‌های موجود و مشهود به عهدهء شما گذاشت تا بعد از سه بار تصفیهء «قانونی» و صدها بار تسویه حساب عملی، قتل، بازداشت، محروم کردن از کار و... دشمن خانگی بتراشد، تفرقه ایجاد کند و از این پس بار این شناعت ضد ملی و ضد ‌انسانی را بر دوش شما بگذارد. به خودتان رحم کنید. با این جانیان همراهی نکنید. بیش از این در پاسداری خانه ما، کهن‌ترین نهاد مدنی جامعه معاصر ایران غفلت نکنید. خانم ستوده با پروانه و بی پروانه ندارد. بهر نحو که عملی است به استرداد پروانه وکالت خانم ستوده از خود اعاده حیثیت کنید.

 

آزادیخواهان، هموطنان، همکاران

ما، همهء ما، وکلای ایرانی در خانهء پدری یا ایام تبعید و دربدری، بدون همراهی شما قادر به انجام وظیفهء خود نیستیم. دشمن در خانهء ما به کمین وکلا نشسته که جان بر کف به دفاع از حقوق و آزادی‌های ملت مشغولند، با «پروانه یا بی‌پروانه» و در زندان‌ها. ما نیازمند پشتیبانی شما هستیم. بهر نحو که می‌توانید به ما کمک کنید.

مردم شرافتمند وکلا را تنها نگذارید.

دوشنبه 5 آبان 1393

محمدرضا روحانی، وکیل پایهء یک دادگستری

احمد عرفانی، وکیل پایهء یک دادگستری

مناف عماری، وکیل پایهء یک دادگستری

هوشنگ عیسی بیگلو، وکیل پایهء یک دادگستری

منیژهء حبشی، وکیل پایه یک دادگستری

شهین هیرمن پور، وکیل پایهء یک دادگستری- عضو کانون وکلای دادگستری پاریس

http://pezhvakeiran.com/maghaleh-65068.html

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه