خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

12 آبان ماه 1393 ـ 3  ماه نوامبر 2014  

انقلاب به پايان رسيده است!

مقاله ای از اکونوميست لندن

برگردان از: رسول نوربخش

          به پايان عمر مذاکرات برای تعديل برنامهء اتمی ايران کمتر از يک ماه باقی است. حتی هم اکنون، پس از 12 سال مذاکرات متفرق، ايران همچنان اصرار داردکه خواستار انرژی اتمی است و به بمب اتمی چشم ندارد. اما هيچ کس اين سخنان را باور نمی کند. اگر مذاکرات به بن بست بيانجامد احتمال شدت گرفتن مسابقهء تسليحات اتمی در خاورميانه زياد است؛ و در عين حال ممکن است، بمنظور جلوگيری از دسترسی ايران به بمب اتمی، امريکا و اسرائيل دست به حملات نظامی برای ويران ساختن زيرساخت های این کشور بزنند. هر دوی اين نتايج فاجعه بارند.

          هنوز مسائل بسياری بين ايران و طرف ديگر مذاکرات، يعنی اعضاء دائمی شورای امنيت به اضافهء آلمان (که با گروه 1+5 شناخته می شوند) فاصله می اندازد. اغلب اين مسائل به چند و چون معاملات مربوط می شوند. طرفين مذاکره هنوز نتوانسته اند در مورد تعداد سانترفيوژهائی که ايران می تواند برای غنی کردن اورانيوم داشته باشد، و يا اينکه درازای توافقات چقدر طول می کشد و يا تحريم ها با چه سرعتی برداشته شوند، توافق کنند.

          پر کردن اين فاصله در صورتی آسان تر بود که ايران و امريکا بهم اعتماد داشتند. يکی از دلايل شدت مسموم بودن رابطهء اينها آن است که نظر عمومی غربی ها در مورد ايران تا حد مضحکی کهنه شده است. حال انکه درک بهتر اين کشور می تواند به وصول به توافقی جامع، و يا لااقل احتراز از شکستی فاجعه بار، جلوگيری کند.

 

مقدمات و سانترفيوژها

          بسياری از آنچه ايران انجام می دهد غلط است. اين کشور به تروريست ها و گروه های ميليشيا در لبنان و فلسطين کمک مالی می کندو پشتيبان رژيم خون آشام بشار اسد در سوريه است. سياستمداران اش دائماً منکر حق حيات برای اسرائيل هستند. آنها در داخل کشور نسبت به مخالفين خود رفتاری ظالمانه و ناعادلانه دارند. شنبهء گذشته زنی را اعدام کردند که جرم اش کشتن مردی بود که قصد تجاوز به او را داشت. اين کار اندکی قبل از آن صورت گرفت که نمايندهء سازمان ملل افزايش تعداد اعدام ها و نحوهء رفتار نسبت به زنان را در آن کشور محکوم کند. همکاران او در آژانس اتمی سازمان ملل نيز اخيراً از امتناع ايران نشان دادن اينکه در تحقيقات اتمی خود قصد بدی ندارد و در اين مورد فريبکارانه عمل می کند شکوه کرده بودند.

          اما، با همهء اين بدی ها، طرد ايران بوسيلهء غرب اين کشور را در موقعيت سخت منحصر بفردی قرار داده و آن را به دشمنی کم نظير تبديل کرده است. ايران هنوز يکی از اعضاء «محور شر» جورج بوش است و نوعی ديکتاتوری محسوب می شود که که قصد صدور انقلاب اش را دارد و دستخوش قرائتی خطرناک از اسلام است که می تواند آنچنان نامعقول عمل کند که کار به قيامتی اتمی بکشد. باراک اوباما را حتی بخاطر اينکه با چنين موجود خطرناکی وارد گفتگو شده محکوم کرده اند.

          اکنون 35 سال از زمانی که يک صاحبمنصب بلند پايهء امريکا به اطران رفته باشد گذشته است. وضع اما عوض شده است. ما در همين شمارهء مجله گزارش ويژه ای دربارهء کشوری داريم که آتش انقلابی اش فروکش کرده است. همچنانکه مردمان دهاتی به شهرها آمده اند ثروتمند هم شده و به کالاهای مصرفی و تکنولوژی علاقمند شده اند. بيش از نیمی از ايرانيان زير سی سال سن دارند. دوران فاجعه بار رياتس جمهوری محمود احمدی نژاد، جنبش سبز ناکام ـ که در 2009 برای ساقط کردن حکومت او شکل گرفت ـ و بهار مغشوش عربی همگی سياست های افراطی را بی اعتبار ساخته و به مرکز مداران عملگرا ميدان داده اند. جامعهء سنتی مذهبی که ملاها خوابش را می ديدند رنگ باخته است. با گذشت زمان مساجد خالی شده اند. صدای مؤذنانی که مردم را به انجام نماز فرا می خوانند کمتر بگوش می رسد چرا که مردم از دست این سر و صدا شاکی هستند. در قم، که پايتخت مذهبی کشور محسوب می شود، حوزه های علميه تحت الشعاع مراکز تجاری و خريد قرار گرفته اند. همچنانکه خلافتی جديد در عراق و صوريه ريشه می کند، ايران کشوری اسلامی است که در آن مذهب در حال عقب نشينی است.

          ايران ديکتاتوری صريحی هم نيست. رهبر انقلاب، آيت الله خامنه ای، حرف آخر را می زند اما نقش اصلی او داوری در ميان گروه نخبگانی است که شامل هزاران سياستمدار و آخوند و ژنرال و دانشگاهی و بازرگان می شود. در درون اين گروه رفتارهای دايم التغيير مابين فراکسيون ها و ائتلاف ها بچشم می خورد. اگرچه اين وضعیت به سختی شباهتی با دموکراسی دارد اما، همانگونه که بر آقای احمدی نژاد روشن شد، سياست هائی که از اجماع نظر دوری کنند پايدار نمی مانند. به همين خاطر بود که سال گذشته ايرانيان حسن روحانی را، که خواستار گشودن درهای کشور به روی جهان بوده و در سپاه پاسداران انقلاب نيز سمت های بالا داشته، بعنوان رئيس جمهور انتخاب کردند. آقای روحانی، طبعاً، از دل دستگاه حاکمه بيرون آمده اما همين که کابينه اش، در مقايسه با کابينهء باراک اوباما، دارای وزرای بيشتری است که از دانشگاه های امريکائی فارغ التحصيل شده اند گويا مطالب بسياری است.

 

سازش بی سازش؟

          اين مطالب در رابطه با مسئلهء اتمی چه معنائی دارند؟ نخست اينکه ايران کم و بيش، در آنچه به سودش می نمايد عملگراتر شده و از اميال مهدويتی برای برهم زدن نظم جهانی دست کشيده است و در نتيجه گفتگو با او بی فايده نيست. ثانياً، قدرت در ايران، درست چون امريکا، بين جناح ها دست به دست می شود و، در نتيجه، هر توافقی بايد متضمن بازدارنده هائی در آينده ای باشد که ممکن است يک افراط گرا به رياست جمهوری برسد. و ثالثاً، مهمتر از هر چيز اينکه زمان به سود جهان می گردد.

          هر چقدر انقلاب سال 1979 بيشتر رنگ می بازد، ايران بيشتر به حالت عادی بر می گردد. نگرانی های روزمره ای همچون ايجاد درامد وانجام فعاليت های بازرگانی تعصبات انقلابی را هرچه بيشتر به محاق خواهند برد. ايران نمی تواند برنامهء اتمی خود بصورتی ناگهانی متوقف کند چرا که مردم عادی ايران اين امر را نوعی تحقيرشدگی قلمداد خواهند کرد. صحبت از دوستی با امريکا و يا دخالت نکردن در امور منطقه هم در ميان نيست. اما اگر رژيم به اين نتيجه برسد که راهی برای فرار از عاقبت معمر قذافی ليبی که دست از برنامهء اتمی اش برنداشت و سرنگون شد، سازش از ريسک قماربازانهء کمنری برخوردار خواهد بود.

          زمان از اينرو نيز موافق به نظر می رسد که رسبدن به توافق روز به روز بيشتر به نفع ايران است. آقای روحانی نياز دارد که از شر تحريم ها راحت شود. اقتصاد کشور که برای يک دهه رشدی بيش از 5 در صد داشت در 2012 کاهشی 5.8 در صدی را بخود ديد. دولت پرداخت هايش را از محل فروش نفت تأمين می کند و قيمت نفت اخيراً 25 در صد افت داشته  و براقتصاد کشور فشار بيشتری را وارد کرده است. منطقه ای که ايران در آن قرار دارد به نظر بسيار خطرناک شده است. «دولت اسلامی عراق و شام» همپيوندان شيعهء ايران در عراق را تهديد می کند. بشار اسد و حزب الله (همپیوند ايران درلبنان) هم درگير جنگ سوريه اند. ايران به اين نکته اشاره دارد که در مذاکرات اتمی امريکا بايد در مقابل کمک ايران در خاورميانه امتيازاتی بدهد. در واقع ايران شيعی آن طرفی است که سود می کند چرا که امريکا در ابن کار بايد ريسک واکنش همپيوندان سنی مذهب اش در منطقه، يعنی عربستان سعودی و نيز سنی های عراق وسوريه را تحمل کند.

          کشورهای 1+5، عليرغم فرصت کوتاهی که به پايان مذاکرات مانده بايد شکيبائی پيشه کنند. موافقت های ابتدائی که راه را بر مذاکرات گشودند و موجب شدند که ايران تا کنون از نصب سانترفيوژهای جديد خودداری کند، وقفه ای را در برنامهء اتمی اين کشور ايجاد کرده است. دنيا نه باید با طرح خواست های ناممکن مذاکرات را به بن بست بکشاند و نه از ترس اينکه ديگر فرصت بهتری وجود نخواهد داشت تسليم ايران شود. بجای آن، 1+5 بايد در جستجوی يک معاملهء واقعی باشد. چه بهتر که اين سازش در ماهی که آغاز شده به دست آيد اما اگر چنين هم نشود فاجعه ای رخ نداده است.

اول ماه نوامبر 2014

http://www.economist.com/news/leaders/21629338-changes-iran-make-nuclear-deal-more-likelynot-month-perhaps-eventually

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه