|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
سناريوی بعد از مذاکرات اتمی کليد خورده!
کوشان م.
برای نظام، در دور دست های مذاکرات هسته ای، بشارتی نیست و امیدی چشمک نمی زند و گرانندگان اش خوب می دانند که باید برنامه و سناريوی جديدی را برای حفظ وضیعت مضمحل شوندهء خويش کليد بزنند.
اينگونه است که، به تازگی، جنجال «گفتارهای روشنفکری» و «روشنفکری ِ گفتاری» براه افتاده و شوی شومن همیشگی سیاست، مسعود بهنود، بروی صحنه آمده است. او آمده تا تمام قرائت های ایدئولوژیک و منویات مطلوب و افکار واپس گرای نظام اسلامی را، که سال ها کوشيده به عنوان ایدئولوژی غالب ایران جا بیندازد و با شکست مواجه بوده، در پشت عینک و کراوات و ظاهری روشنفکرمآب، در بسته بندی شیک و ریش تراشیده، به مردم تحویل دهد.
او اصلاً اضافات نگفته، سهل و ممتنع بیانی را مطرح کرده که چکیده اش مانیفست نظام اسلامی است؛ همان مانیفستی که تا بحال فکر می کردیم ضد روشنفکری و خلاف فکر روشن اندیش و در مسیر سیاهی و تباهی ایران و ایرانی است اما امروز بی.بی.سی لندن و کارگزار اعظم اش می گویند این عين روشنفکری است، ذات روشنفکری سرهء ایرانی ست، همان «شیعه»ی جاری در رگ های خودمان!
اطن مهمترین مدعی «روشنفکر شیعی» را تنها روشنفکر ممکن ایرانی لقب داده و خاتمی، همان جانوس چند چهرهء اسلامی، را روشنفکر اصیل ایرانی دانسته و در برابر هویدای روشنفکر غربی ناآشنا با جامعهء ایران نشانده، سپس شیعی بودن را در خون ما ایرانیان رصد کرده و آنگاه، در روزهایی که صدای همه از اشغال رسانه هایی مثل بی.بی.سی و صدای امریکا توسط آنها که دل در گروی مهر و کرم نظام اسلامی دارند درآمده، پرسيده است که «چرا این رسانه ها جای اپوزیسیون شده است در حالی که باید جای روزنامه نگاران وزین باشد!»
به عبارتی ديگر، او می داند که اتفاقاً این رسانه ها جایگاه «شیفتگان ِ خشونت پرهیز ِ اصلاح نظام» اند که در قامت روزنامه نگار و استاد مدعو و غیره همه جا پخش شده ند. اما او عمداً این چنين می گوید تا نشان دهد که اولاً، کسانی که معترض به اشغال این رسانه ها توسط حکومت اسلامی هستند اشتباه می کنند و این ها ملی ـ مذهبی ها و اصلاح طلبان سابق و غیره هستند که خود یکپا «اپوزیسیون هستند» محسوب می شوند؛ و ثانياً بگويد که آنچه «اپوزیسیون نظام حاکم» لقب دارد شامل مشتی بی سواد ِ تاريک ذهن است که با نظام مخالفت می کنند. يعنی، از آنجا که ایشان شیعه را محور روشن فکری ایران می داند، پس اپوزیسیون سکولار منتقد تفکر شیعی طبعاً ناروشنفکران اپوزیسیونی هستند) و، در مقابل شان، «روزنامه نگاران وزین» (که لابد به زعم ایشان جزو اپوزیسیون نیستند) طرفدار نظام اند و لااقل خواهان اصلاح پله پلهء این نظام تا غایت عرش دموکراسی شیعی؛ و فقط اينگونه «روزنامه نگاران وزین» شایستهء حضور در صدای امریکا و بی.بی.سی بوده و مجاز به تبیین تفکرات خود برای مردم ایران اند.
او اینکه آس کارت هایش را در این عبارت مربوط به خاتمی رو می کند که: «من فکر میکنم از زمان مشروطیت رئیس دولت و حتی رئیس حکومتی این قدر فرهنگی نداشته ايم!»، که درک معنا و ماهیت این جمله نيازی به توضیح ندارد.
این وسط می بینیم که صدای امریکا هم، با عنوان مناسک حکومتی، دو مهمان، یعنی نفیسی و خزعلی، را دعوت می کند، که هر دو نور چشمی این رسانه اند، تا علت اقبال مردمی به موضوع درگذشت خوانندهء جوان، مرتضی پاشایی، را متشريح کنند. و هر دو مهمان نيز پاسخی می دهند که همان «قرائت حکومت اسلامی» از این حادثه است. می گویند: این استقبال ریشه در محرم و عاشورا دارد!
آنسو ترک، خزعلی است که کلاً توسط صدای امریکا حمايت و شناسانده می شود و سهمی ثابت در عرضهء خود در اين رسانه که با مالیات مردم امریکا اداره می شود دارد! و او، ضمن بیان مظلومیت ها و رشادت ها و جانفشانی هاش خود در راه ملت ایران، هاشمی را بزرگترین سیاستمدار صد سال اخیر جهان معرفی می کند! (درست آن سوی سکهء بهنود که هاشمی را امیرکبیر ایران می نامید!)
اینها، به اضافهء موارد کثير دیگر، همچون گفته های آقايان برزین و سلامتیان در «صفحهء دوی بی.بی.سی»، که روحانی را «محور و نماد حرکت صد سالهء دموکراسی خواهی ملت ایران که باید هر حرکت اش حساب شده باشد» خوانده اند! نشان می دهد که گردانندگان نظام و حامیان جهانی شان ( به زعم این حقیر متوهم دایجانی!) کليد اجرای سناريوی جديدی را زده اند.
چطور؟ سال هاست که نظام اسلامی میکوشد و به جد و جهد تلاش می کند تا مهره های خود را در رسانه های منسوب به اپوزیسیون در خارج کشور، جا دهد. سالیانی دراز است که همراهان و همدلان بعضی جناح های نظام، که جز وفاداری به محبوب برآمده از انقلاب کاری نکرده و جز بی وفایی و سنگدلی ندیده و از سوی سردمدارن نظام به سوی درهای خروجی کشور رانده شده اند، يکی يکی رسانه های معظم منسوب به اپوزیسیون را فتح کرده و ندای اصلاح طلبی را جهانی کرده اند. پیر و جوان آنها، گام به گام، پیوندی ناگسستنی به این رسانه ها خورده اند و نوعی از سلول های خفته را در آنها طرح ریزی و پياده کرده اند. اما براستی که هیچوقت در این 36 ساله سراغ نداشته ایم که اين چنین ایدئولوژی رایج نظام اسلامی در رسانه های مطرح خارج کشور تبلیغ و تبیین شود و مشروعیتی نو را برای نظام در اذهان دست و پا کند.
آری، حیرت آور است. اما بنظر من اصل گفته های بهنود و امثال او در این چند روزه نباید محل تأمل و تمرکز فعالان سیاسی اپوزیسیون باشد چون حاوی نگرش جدیدی از سوی ایشان نیست. مهم آن است که بدانيم بیان این نوع نگاه ها (که هميشه خوانش و خواهش تیپیک و صریح نظام اسلامی در مخاطب قرار دادن جامعهء ایرانی بوده)، آن هم در رسانه هایی از جنس صدای امریکا و بی.بی.سی، این پرسش را برجسته و مهم می سازد که «چه جریانی، با چه هدفی، و در چه هزارتوئی از سیاست، مشغول یک بازی جدید برای مشروعیت بخشی به نظام اسلامی است؟» اين جریانی است که اکنون حضورش چندان نمود يافته که ندیدن آن بیشتر بر وجود «توهمات در نزد ناظر بی طرف» دلالت می کند تا دیدن آن!
به نطر من، با توجه به نومیدی و بی رمقی مذاکرات هسته ای، وضعیت نظام اسلامی آنچنان بد است که باید چاره ای در راستای کسب مشروعیتی جديد برای خود بیاندیشد... مذاکرات هسته در دقیقهء نود است ولی اينگونه بازی «وقت اضافه» هم دارد آن هم در برابر ملتی که روی سکوهای سرد تاریخ به خواب زمستانی فرو رفته است! بقول حافظ:
مـا، از برون در، شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند!
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.