خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 آذر ماه 1393 ـ 26 ماه نوامبر 2014  

ادعانامه ای سرگشاده دربارهء عملکرد خانم شیرین عبادی

خطاب به کانون مدافعان حقوق بشر (عضو فدراسیون بین‌المللی جامعه های حقوق بشر)

عبدالحمید وحیدی، عضو سابق کانون دادگستری فرانسه

 

موضوع : عمل‌کرد خانم شیرین عبادی، برندۀ جایزه صلح نوبل

همکاران محترم

همانطور که مستحضرید، پیش از این، بنده با انتشار نامه ای سرگشاده و البته غیرحقوقی، خطاب به خانم شیرین عبادی، تحت عنوان «میان فاطمه زهرا و طاهره قرة العین کدامیک را انتخاب می‌کنید؟»، به ایشان مسائلی را یاد آور شدم. اما جای تآسف است که خانم عبادی نه  تنها  کوچک ترین توجهی به این موضوع نشان ندادند، بلکه جهت تنویر افکار عمومی، هیچگونه موضعی اتخاذ نکردند. هرچند که این بی توجهی باید در چهارچوب مسائل اخلاقی مورد ارزیابی قرار بگیرد و از نظر حقوقی الزامی بر آن متصوٌر نیست، اما از فردی که به عنوان مدافع  حق انسان، جایزهء صلح نوبل به او اعطاء شده است، این غفلت در خور تأمل است.

پیش از ورود به بحث حقوقی، آن هم در چهارچوب «منشور جهانی حقوق بشر»، لازم است نکاتی را در مورد خانم عبادی یاد آور شوم که در واقغ و براستی انگیزهء اصلی کمیتهء برگزاری جايزهء صلح نوبل در اعطای جایزه به ایشان بوده است :

خانم شیرین عبادی، طی دوران وکالت خود در ایران، با شجاعتی بی‌نظیر در پرونده های بسیار حساس جامعه، نظیر قتل های زنجیره ای، نوارسازان، روزنامه نگاران، اقلیت ها، خاصه جامعۀ بهائیان کشورمان، نه تنها در مقام دفاع بلکه در امر اطلاع رسانی به جامعه از خود اثری ماندگار باقی نهاد، که در خور تحسین و مورد مباهات تمام وکلای ایران است. به همین دلیل در اینجا لازم می دانم که از پیش کسوتانی همچون فتاح سلطانی، نسرین ستوده، ناصر زرافشان و محمد سیف زاده و تعداد بسیار اندک دیگری که هر یک، در مقام مقدس دفاع از بیگناهان، متحمٌل مصائب فراوان شده‌ اند قدردانی نمایم. بدانند که نام آنها بعنوان انسان های برجسته در ذهن تاریخ جاودان خواهد ماند. 

اما در اینجا این پرسش پيش می آید که چرا بنده، که این چنین از اقدامات خانم شیرین عبادی به نیکی یاد می کنم، انتقاد خود را بطور خصوصی در میان نگذاشته ام؟       

در پاسخ می‌گویم که  زمان آن رسیده است که آنچه مربوط  به حقوق انسان می‌شود باید بطور علنی با مردم در میان گذاشته شود و نبايد از آن هراسی بخود راه داد.

همگان شاهد بودیم که چگونه آقای «دومینیک استراس خان»، زئیس بانک جهانی و فردی که در چندقدمی دستیابی به پست ریاست جمهوری فرانسه بود، تنها بر اثر یک لغزش، از اوج به حضیص نزول کرد و افکار عمومی و دستگاه عدالت با او چه رفتاری کرد. نيز همگان شاهد بودیم که چگونه آقای«ریچارد نیکسون»، رئیس جمهور آمریکا، بر اثر یک لغزش کوچک «شنود تلفنی » قصه اش تبدیل به بزرگترین جنجال کشور آمریکا تبديل شده و به «واتر گیت» مشهور گردید. و ایشان هم از اوج به حضیض نزول کردند.

 

زمينه

       همانطور که می‌دانیم، کمیتهء برگزاری جایزۀ صلح نوبل جایزه خود را به کسانی اعطاء می‌کند که با تحقیقات گسترده خود به این نتیجه رسیده است، که فرد مورد نظر در چهارچوب «موازین حقوق بشر» خدمات شایان توجهی را در احقاق حقوق انسان‌ها انجام داده است، و در آن راه همچنان گام بر می دارد.

این موضوغ را می‌توانیم، از اعلامیهء کمیته برگزاری صلح نوبل در هنگام اعطای این جایزه به خانم شیرین عبادی بخوبی در یابیم: «این جایزه به دلیل فعالیت های خانم عبادی در زمینهء حقوق بشر و ترویج دموکراسی، به ویژه در مورد زنان و کودکان، به وی اعطاء می شود».

کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد، خانم عبادی را  «شجاع» خوانده و گفته است: «من امیدوارم این جایزه اهمیت گسترش حقوق بشر در جهان را بیش از  پیش عیان کند و به زنان اجازه دهد آزادانه حقوق خود را مطالبه کرده و روی آن پافشاری کنند».

خاویر سولانا، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، گفته است: «من شهامت و تعهد ایشان و سایر فعالان حقوق بشر ایران را می ستایم. خانم عبادی بیش از پیش منبع الهام برای منطقه اش و سایر نقاط جهان است».

بنابراین، با توجه به تآکید دقیق کمیتهء برگزاری جایزه صلح نوبل، همراه با اظهارات شخصیت هایی که هر یک در زمان اعطای این جایزه از مسئولان طراز اول بین الملی بشمار می رفتند، متوجه می‌شویم که موضوع حقوق بشر و ترویج آن در منظقه آنچنان دارای اهمیت بوده است که کمیتهء برگزاری صلح نوبل، میان ژان پل دوم رهبر کاتولیک های جهان و خانم شیرین عبادی، نهایتاً، ایشان را برگزید. بطوریکه این امر خشم آقای لش والسا، رئیس جمهور پیشین لهستان، را بدنبال داشته است.

 

متن ادعا

          خانم شیرین عبادی، از زمان اخذ این جایزه، نه تنها اقدام مثبتی در پیشبرد اهداف و  موازین حقوق بشر در جامعهء ایران انجام نداده اند، بلکه بسیاری ازاقدامات ایشان، در جهت خلاف این منشور جهانی و در راستای گسترش کج فهمی از مفاهیم راستین آن، نقش مخرب داشته و به زیان رشدجامعه مدنی در راستای تبیین حقوق بشر صورت گرفته است. چنین رفتاری از ایشان سبب شده است که هر فرصت طلبی، بدون اینکه حتی بداند منشور جهانی حقوق بشر دارای چند «ماده» است، خود را «فعال حقوق بشر» و صاحب نظر و گاهآ پیشتاز از دیگران بداند، تا به خیال خود در آینده، سوار بر اسب مراد حقوق بشر، هر کسی را بدلخواه خود ار میدان به در کند و هر تفسیری بخواهد از حقوق بشر ارائه دهد.

زمانی که خانم شیرین عبادی چنین موازینی را مورد توجه قرار نمی دهند چه انتظاری از این و آن باید داشت؟ خانم شیرین عبادی همواره در رسانه‌ها آقای خامنه ای را، بعلت بی توجهی او نسبت به موازین یاد شده در «قانون اساسی حکومت اسلامی» مورد انتقاد قرار می‌دهند و بدرستی می‌گویند که این امر سبب رواج بی احترامی دیگران به این قانون شده و می شود. اما اینجا این پرسش پیش می‌آید که آیا خانم شیرین عبادی به چهارچوب های معین «منشورجهانی حقوق بشر»، که تنها در سی ماده گنجانده شده، عمل می کنند، يا انتظار رعایت صدها ماده و تبصرهء قانون اساسی و آیات و روایات زيربنای آنها را از آقای خامنه ای مطالبه می کنند؟

چرا خانم عبادی پیش از اینکه سیخی به دیگران بزنند، سوزنی برخود وارد نمی کند، تا کمی از درد آن آگاه شود؟ زمانی که یک وکیل، پس از گذشت بیش از یک دهه از زمان دریافت جایزهء صلح نوبل، در مصاحبه با تلویزیون «الجزیره»، در مورد تساوی حق زن و مرد در مورد «دیٌه»، بجای اینکه با استناد بر موازین منشور جهانی حقوق بشر زن ایرانی را مستحٌق ِ نه تنها در مورد دیه بلکه در تمام حقوق و شئونات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی (که دیٌه یکی از اجزای کوچک آن است) بدانند و بر آن شجاعانه پافشاری کنند، تا از این رهگذر نه تنها مورد حمایت زنان پیشروی ایران، بلکه تمامی زنان کشورهای مترقی قرار بگیرند، ترجیح می‌دهند به تفسیر آقای [آيت الله] یوسف صانعی استناد کنند و حق زن ایرانی را در نوع تفسیر ایشان حستجو نمایند؟ اين، در ‌واقع، استناد به همان تفاسیری است که جامعهء ایران قرن ها است که در اسارت آن بسر می برد.

آیا چنین اقدامی از طرف خانم شیرین عبادی، اعتبار و ارجعیت دادن تفاسیرقرآنی نسبت به موازین یاد شده در منشور جهانی حقوق بشر، تلقٌی نمی شود؟ آیا عمل ایشان سوء استفاده از جایگاهی که به ایشان عطا شده، نیست؟ کدامیک از مفسران قرآن تا کنون انطباقی همسان میان این کتاب با  موازین منشور جهانی حقوق بشر یافته اند؟  

آیا خانم شیرین عبادی مفسر و آگاه به مسائل قرآنی هستند که تشخیص دهند کدام تفسیر درست است و کدام نادرست؟ آیا ایشان نباید بدانند که وجود این تفسیرهای بسیار گوناگون از قرآن است که ما امروز شاهد وضعیت فلاکت بار مسلمانان در تمام کشور های اسلامی، از جمله سرزمین خودمان، هستیم؟ و امروز همکاران شجاع خودمان در زندان های قرون وسطایی، از جمله این قربانیانند؟ آیا آن‌ها که در مبارزه با همان تفاسیر به زنجیر کشیده شده اند، در انتظار آزادی خود بر مبنای تفاسیری دیگر از همان کتاب هستند؟ (...و صدها پرسش دیگر که در اینجا مجالی برای بیان آن‌ها نیست. و من جهت آگاهی عموم همهء آن‌ها را در کتاب «شیرین عبادی، از فاطمه زهرا تا طاهره  قرة العین» مفصل بیان خواهم کرد).

آیا خانم شیرین عبادی، با وجود زندگی در غرب و حضورشان در مجامع گوناگون، به این واقعیت پی نبرده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق فرهیختگان جامعهء ما، چه درون مرز  چه برون مرز، با توجه به مظالعات فراوان و درک عمیق، آن هم پس از گذشت بیش از سه دهه، اسلام و اسلامیٌت را با هر قرائتی محکوم کرده و می‌کنند؟

آیا خانم شیرین عبادی، که توانایی مطالعه در یک زبان زنده دنیا را ندارند، نباید حداقل به عقاید و آرای برجسته و در خور احترام  تعداد بی شماری از پیروان ایرانی خودمان در مکتب سکولاریسم رجوع نمایند، تا قدری دانش خود را در این زمینه ارتقاء دهند؟

خانم شیرین عبادی، در مصاحبه‌ای با شبکهء بی.بی.سی، اظهار می دارند که: «بنده  از آیت الله منتظری در بارهء وضعیت بهائیان سئوال کردم، ایشان در پاسخ به من گفتند که بهائیان در ایران از حقوق شهروندی برخوردارند، و شما نه تنها باید از آن‌ها دفاع کنید، بلکه این وظیفهء شما است».

خانم شیرین عبادی در این مصاحبهء بسیار کوتاه مرتکب چندین خطای فاحش شده اند  که آن‌ها را بر می شمارم.

            اول اینکه، بیان این موضوع، آن هم زمانی که دیگر نه آن جلاد بهائیان در میان است و نه خانم عبادی پرونده ای از بهائیان در دست دارد، نشان از دفاع از "امام سازان" نیست؟ آیا اين سخن اعلام همگامی آشکار خود با جماعتی که تمام توان خودرا بر پایهء ساختن امام زاده ای نوین، با رنگ و بوی حقوق بشری، برای مردمان آن دیار فلک‌زده نهاده‌اند، تلقی نمی شود؟

مسئولین قوۀ قضائیهء جمهوری اسلامی از زمان نصب آقای احمد شهید، گزارشگر ویژهء سازمان ملل متحد، همواره ایشان را متهم به سیاسی کاری کرده اند. اما آیا توانسته اند حتی بک مورد برای ادعای خود ارائه دهند؟ زمانی که یک گزارشگر حقوق بشر اینچنین احتیاط می کند، یک برندۀ جایزه صلح نوبل نباید دو صد چندان رعایت این موارد را بنمایند؟

دوم اینکه، حقوق شهروندی یکی از ارکان بنیادی و خلل ناپذیر «منشور جهانی حقوق  بشر» بشمار می‌آید که تمام جوامع بشری الزامآ باید آنرا رعایت نمایند. مادهء ششم منشور جهانی حقوق بشر تآکید می کند که: «هر کس حق دارد که شخصیت حقوقی اش در همه جا به رسمیت شناخته شود».  خانم شیرین عبادی، بدون کوچک ترین استنادی به این اصل، ترجیح داده اند که حقوق شهروندی جامعه بهائیان ما را بر مبنای فتوای آقای منتظری که، بنا به خاطرات خودش، سرکوب بهائیان را ـ آن هم بصورتی ددمنشانه ـ در کار نامۀ خود دارد، بدست بیاورد.

سوم اینکه، خانم شیرین عبادی به تلاش فراوان جامعهء روشن‌فکر و سکولار ایران، در راستای شناسایی این «حق مسلٌم» جامعهء بهائیان، که همگان یکی از نمونه های آن را در انتشار پیام سرگشاده ای تحت عنوان «ما شرمگینیم» شاهد بودند توجهی ندارند؛ اقدام شجاعانه و در خور تحسینی که مورد استقبال همو طنان بهایی ما قرار گرفت و برای تمام کسانی که تا آن زمان به مسائل این جامعۀ اصیل ایرانی بی توجه بودند، حامل پیامی ارزشمند بود.

.در شرایطی که شاهد گرایش هر چه بیشتر ایرانیان، خاصه حوانان، به موازین یاد شده در منشور جهانی حقوق بشر و مبارزه اندیشمندانهء آنان برای دستیابی به آزادی های بر حق خود هستیم، آيا تلاش خانم شیرین عبادی برای سوق دادن آنان به طرف فتواهای جنایتکاران و فرصت طلبانی همچون یوسف صانعی و حسینعلی منتظری، که هر یک از رسوایان تاریخ بشمار می روند، مغایر با رسالتی که بر اساس آن جایزهء صلح نوبل به ایشان  اعطاء شده نمی باشد؟ 

آیا امضای هر یک از عزیزان که در درازای عمر خود هرگز کوچکترین اهانتی به ساحت هموطنان بهایی جامعهء خود روا نداشته بودند اما، به رغم آن، در کمال تواضع، از سکوت خود در برابر ستم هایی  که بر آن‌ها وارد شده ، اظهار ندامت کردند، کم اهمیت‌تر از آن «فتوای هرگز صادر نشده»ی همان  جنایتکاری که خودش صراحتآ به جنایات خود نسبت به بهائیان اعتراف کرده و بابت آن ادعای هم طلب می کند، می‌باشد؟

آیا بسیاری از افراد سکولار جامعۀ ما، از جمله شخص خودم، که اسلام را در تمامیٌت آن نفی و موازین آن را در تعارض آشکار با مندرجات یاد شده دز منشور  جهانی حقوق بشر می دانیم، می‌توانیم در برابر چنین اقداماتی از طرف خانم شیرین عبادی سکوت اختیار کنیم؟

آیا سکوت امروز ما، مجددآ به پوزش خواهی دیگری، آنچنانکه در مورد جامعه بهائیان صورت گرفت، منتهی نخواهد شد؟

بنابراین، بنده انتقاد امروز خود را به پوزش خواهی در آینده ترجیح داده و آن را مکتوب بیان کرده‌ام، تا در آینده، به این علت که اندک دانشی در «علم حقوق» داشته اما سکوت کرده بودم، خود را در سکوی متهمان ردیف اول در نزد افکار عمومی نیابم.

چهارم اینکه وقتی خانم شیرین عبادی اظهار می‌دارند که: «از  آقای منتظری سئوال کردم و ایشان در پاسخ به من گفتند...» باید برای تنویر افکار عمومی بگویند که این ملاقات در کجا و چه زمانی و چه شکلی صورت گرفته است؟

پنجم اینکه، خانم شیرین عبادی، که در کارنامۀ خود پروندۀ مشهور «نوارسازان» را دارند و که در آن، جهت دستیابی به اسناد معتبر و قاصی پسند، به عملیات پیچیده و مخاطره آمیزی دست زدند، نباید این فتوای بسیار کوچک را با دستخط خود آقای منتظری، از او اخذ می کردند؟

مگر نه اینکه خانم عبادی اظهار می‌دارند که آقای منتظری به ایشان تآکید کردند که «این وظیفه شما است که از بهائیان دفاع کنید». آیا آن مبتکر تئوری ولایت فقیه، در واپسین روزهای زندگی خود، از کسی هراسی داشت؟

البته این موارد در حقوق حقٌه جامعهء بهائیان کمترین نقشی ندارد، زیرا آقای علی کشتگر، به عنوان یکی از اعضای معتبر جامعهء سکولار ما، خیلی پیشتر از ملاقات کذایی خانم شیرین عبادی با آقای منتظری، و با  اعلام اینکه «ما همه بهایی هستیم و به آن افتخار می‌کنیم» حرف نهایی را در رابطه با حقوق شهروندی بهائیان ابراز کردند که  مورد استقبال همگان قرار گرفت. بنابراین تلاش  مذبوحانه خانم شیرین عبادی در وارانه جلوه دادن واقعیت های ملموس، جز تخریب نا آگاهانۀ خود چیزی بدنبال نخواهد داشت.

خانم شیرین عبادی، پس از کسب چایزه صلح نوبل، آنچنان شیفتهء تفاسیر و فتواها شده اند که دیگر به رسالتی که بر اساس آن جایزه به ایشان تعلق گرفته توجهی مبذول نداشته اند. برای نمونه در خبر ها می‌خوانیم :که، به درخواست «شورای اتحادیه زنان اروپا»، فدراسیون والیبال نو جوانان از رئیس جمهور ایران خواسته است تا برای آزادی خانم «غنچه قوامی» اقدام‌ها ی لازم را مبذول دارند. از آنجائی که رئیس جمهور در ایران هیچ نقشی در ساختار قدرت ندارد، او نتوانست به این درخواست پاسخ مثبت بدهد. در نتیجه «فدراسیون والیبال نو جوانان» کشور ایران را از میزبانی بازی های نوجوانان، محروم می کند. آیا نباید طی این مدت تشکلی  توسط خانم عبادی، با همگامی زنان توانمند ایرانی مقیم خارج، شکل می گرفت تا دیگر نیازی به وساطت بیگانگان نمی شدیم؟ آیا آن فدراسیون همان اقدامی را که در راستای درخواست آن شورا انجام داد، در حق شورای زنان ایران به ریاست خانم عبادی بعمل نمی‌آورد؟  

درخواست حقوقی از کانون مدافعان حقوق بشر

با توجه به موارد فوق و بی توجهی خانم شيرين عبادی ازدیدگاه اخلاقی، حرفه‌ای و عدم احترام به موازین حقوق بشری، بنده از آن کانون محترم تقاضا می‌کنم : تاتذکرات لازم را به خانم شیرین عبادی یاد آور شده و ایشان را ملزم به رعایت آنها بنمایند و مراتب را جهت تنویر افکار به شکل  عمومی اعلام نماید. در غیر این صورت، خود را ناگزیر به ارجاغ این موضوع به مراجع حقوقی سازمان حقوق بشر می بینم.

 

در خواست غیر حقوقی از خانم عبادی

          خانم شیرین عبادی، در زمان اخذ جایزهء صلح نوبل، با بهره گیری از «منش آزادیخواهانه طاهره قرة العین»، جمیع معیارهای غیر انسانی نظام جمهوری اسلامی را شجاعانه بنفع حیثیت راستین زن ایرانی زیر پا نهادند، که آن اقدام مورد استقبال فراوان زنان فرهیختهء ایران قرار گرفت. امید است که ایشان، در امتداد آن اقدام چسورانه، پیش از رسیدن سالروز برگزاری اعطای جایزه صلح نوبل، آن را بصورت نمادین تقدیم این«بانوی آزایخواه  تاریخ معاصر» بنمایند تا هم روح این «ابر زن ایران» را شاد گردانند و هم بلوغ و فرهیختگی زنان ایران را به جهانیان نشان دهند.

بدون تردید، چنین اقدامی نه تنها مورد استقبال کمیتهء بر گزاری صلح نوبل قرار خواهد گرفت بلکه، همانطور که آقای «خاویر سولانا» تآکید کردند، اقدام ایشان دقیقآ  در راستای خواست آزادی سایر زنان منطقهء مرد سالار ما خواهد بود. به عبارت دیگر، تصور می‌کنم که، عطف به همان رسالتی که در راستای آن کمیتهء برگزاری جایزهء صلح نوبل خانم شیرین عبادی را بر ژان پل دوم، رهبر کاتولیک های جهان، ارجح تشخیص داده بود، امروز زمان اجرای آن رسالت محوله رسیده است. باشد که خانم شیرین عبادی حداکثر «بهره وری معنوی» را از آن بنمایند.

***

در پایان، باصدای بلند اعلام می کنم که انسان در هر جایگاهی جایز الخطا است و تنها در سایهء نقد و انتقاد و پیشنهاد است که ما انسان‌ها می‌توانیم به رشد خود ادامه دهیم. با توجه به این واقعیت غیر قابل انکار،  موفقیٌت هر چه بیشتر را برای خانم شیرین عبادی در تمام عرصه ها آرزو می‌کنم.

با کمال تشکر

عبدالحمید وحیدی        

عضو سابق کانون دادگستری فرانس

مورخ 20 نوامبر 2014

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه