خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

24 آذر ماه 1393 ـ 15 ماه دسامبر 2014  

ایران کشوری که مریخی ها بر آن حکومت می کنند

سايت «فردا»

تصور کنید یکی از دوستان تان ادعا کند که مریخی ها به زمین آمده اند و در میان ما انسان ها زندگی می کنند. شما برای او توضیح می دهید که هیچ نشانه ای از وجود اهالی مریخ بر روی زمین وجود ندارد و علاوه بر آن، سال ها مطالعه ی سیاره بهرام (مریخ) توسط سازمان های فضایی و مراکز علمی، نشانه ای از اینکه حتی اشکال ساده ی حیات هم در آن وجود داشته باشد، بدست نداده؛ چه برسد به حیات گونه های پیچیده تر و یا گونه های هوشمند و در نهایت تمدن هایی که بتوانند سفرهای فضایی را با موفقیت به انجام برسانند. در پاسخ شما دوستتان استدلال می کند که مریخی ها علاقه ندارند که توسط انسان ها دیده شوند و مراکز علمی و دانشگاهی هم توسط همین مریخی ها اداره می شود و در واقع آنها هستند که بر انسانها حکومت می کنند و چون انسان ها را به بردگی گرفتند؛ اجازه نمی دهند که ما حقایق آنها را کشف کنیم.

در چنین شرایطی، شما هر اندازه که بحث را ادامه دهید یا تلاش کنید که مستندات علمی یا شواهد قانع کننده تری برای رد فرضیه طرف مخالف ارایه کنید، دوست تان می تواند شواهد شما را با عنوان شواهد دستکاری شده و بی ارزش رد کند و در نهایت در نتیجه بحث هم تغییری ایجاد نمی شود. از آنجا که هیچ اصل مورد توافقی وجود ندارد، که پایه استدلال دو طرف باشد، نه شما می توانید طرف مقابل را قانع کنید و نه طرف مقابل تان می توانند ثابت کند که مریخی ها واقعاً به زمین آمدند. این بحث را تا بی نهایت می توان به همین شیوه با تکذیب شواهد طرف مقابل ادامه داد و تا زمانی که مبنایی میان دو طرف وجود نداشته باشد — مثلاً هر دو توافق داشته باشید که اطلاعات سازمان ناسا و مراکز علمی در مورد سیاره مریخ معتبر است یا عقیده ی آخوند محله تان در این باره حجت است یا هر قاعده دیگری پیدا شود که مورد پذیرش و پایه استدلال طرفین باشد — ادامه ی این بحث و هر بحث دیگری مانند آن، بی مورد است.

با این حال، ممکن است دوست تان نتیجه ی گفتگو با شما را به عنوان سندی در عجز مخالفان اش در رد نظرات اش تلقی کند و آن را به دیگر دوستان اش نشان دهد و تعدادی طرفدار هم از این راه جلب کند.

علی القاعده، هرگاه مقدار زیادی وقاحت برای گفتن دروغ های بزرگ و مقدار زیادی حماقت برای باور به آنها یکجا جمع شده باشد، دروغ هم به سرعت گسترش می یابد؛ حتی اگر آن دروغ در حد مهاجرت دسته جمعی اهالی مریخ به محله شما باشد.

مثلاً، شخصی به نام ناصر پورپیرار مدعی است، یهودیان دو هزار و پانصد سال پیش تمام جمعیت ایران را نسل کشی کردند و از آن زمان تا تقریباً دو هزار سال بعدتر، کشور ایران خالی از سکنه بود تا اینکه عده ای مهاجر از آفریقا و کشورهای دیگر به ایران آمدند و جمعیت امروز ایران را تشکیل دادند. این نظرات تا ریاست شورای همکاریهای خلیج فارس هم رفته و سایتهای حکومتی مثل تابناک هم آنها را منتشر کردند؛ و از زمان طرح آنها، عده ای از قوم گرایان و مذهبیون هم که آن را موافق طبع شان یافتند، به تبلیغ آن مشغول هستند. مشکل اصلی نظریات پورپیرار در این است که نه فقط با تاریخ رسمی و آکادمیک جهان مطابقت ندارد، منابع و شواهد باقی مانده تاریخی هم آنها را تایید نمی کند.  اما آقای پورپیرار راه خیلی ساده ای برای حل این مشکل پیشنهاد می کند: تمام دپارتمان های تاریخ دانشگاه های جهان، تمام دانشنامه هایی که به تاریخ ایران اشاره کردند، تمام منابع علمی و آکادمیک تاریخ ایران، تمام مستندات و منابع اولیه باقی مانده از این دو هزار سال تاریخ ایران، اعم از: منابع اروپایی، رومی، چینی، یونانی و مانند آن — که اشاره ای به موجودیت کشور ایران و ایرانیان کردند — همگی جعلیات یهودیان است. و نهایت کاری که من می توانم در این مورد یا مورد مشابه بکنم؛ این است که از چند موزه یا دانشگاه یا دانشنامه مطلبی خلاف ادعایش نشان دهم؛ که این کار را البته خودش هم می تواند انجام دهد. اما وقتی قرار است تمام اینها جعلی باشد، دیگر جای بحث هم نمی ماند.

دروغ ها همیشه تاریخی یا فرهنگی نیستند و همیشه گزینه ی پاسخ ندادن و کم محلی کردن یا تمسخر کردن — مثل مورد پورپیرار — یک گزینه نیست. زمان هایی می رسد که طرفداران فرضیه مریخی ها، چماقدار می شوند و مخالفین شان را به مرگ طبیعی دچار می کنند و بر سرنوشت یک ملت تاثیر می گذراند.

مدتی پیش علی خامنه ای تصمیم گرفت که علوم انسانی باید در ایران متحول شود. اگر تصور کردید، منظور از تحول، پیشرفت در علوم انسانی، ساخت دانشگاههای جدید، ارایه مقالات بیشتر به مجلات تخصصی یا تربیت متخصصان بیشتر است؛ باید بگویم که اشتباه متوجه شدید. برای اینکه ما در یکی از شاخه های علم تحول ایجاد کنیم باید ابتدا در آن زمینه به سطح دیگر کشورهای دنیا برسیم و سرآمد شویم. علوم انسانی و علوم اجتماعی جایی نیست که ما حتی نسبت به خودمان مزیت نسبی داشته باشیم. پس منظور خامنه ای از طرح تحول علوم انسانی چیست؟ برای دانستن منظور خامنه ای، کافی است بدانیم، پس از اظهارات او، تعداد زیادی اساتید از دانشگاههای کشور اخراج شدند. برخی رشته ها از اساس منحل شدند یا در آنها دانشجوی جدید نگرفتند و برخی از کلاسها را هم تبدیل به کلاسهای معارف اسلامی کردند و قرار شد علوم اسلامی جایگزین علوم انسانی شود. در همین راستا رییس سازمان بسیج کشور هم کشف کرد که «علوم انسانی کثیف تر از بمب های صدام است وباید بجای علوم انسانی از حوزه ی علمیه قم کمک بگیرند.

ایراد علوم انسانی چیست که به گفته ی سردار نقدی تا این اندازه کثیف است؟ بزرگترین مشکل علوم انسانی این است که با دیدگاههای سران نظام جمهوری اسلامی و با شیوه ی حکومتشان مطابقت ندارد. یعنی ما یا باید اصول و قوانین حاکم بر جمهوری اسلامی را بپذیرم یا قواعد علوم انسانی را که در اغلب موارد با آن شیوه ها در تناقض است. از آنجایی که اولی نمی تواند نادرست باشد پس حتما ایراد از دومی است. مشکل اینجا است که اگر چیزی قاعده مند نباشد و روشمند نباشد و قوانینی بر آن حاکم نباشد، اصلا علم نیست. علوم انسانی شاخه ای از علوم است که به مطالعه ی انسان می پردازد. چون موضوع مورد مطالعه ی آن پیچیده تر است، قوانین و روشهای حاکم بر آن — بر خلاف توهم سران نظام پیچیده تر از حوزه های دیگر و حتی علوم پایه است. همانطور که موشک را باید با قوانین فیزیک هوا کرد و نمی شود در مورد پرتاب آن از حوزه ی علمیه ی قم کمک گرفت؛ جامعه را هم باید بر پایه اصولی اداره کرد که مبنای علمی دارد. جمهوری اسلامی برای حل این مشکل راه حلی هم پیشنهاد می کند و علوم انسانی را از اساس ساخته و پرداخته سازمانهای  جاسوسی خارجی می داند. یعنی چون نمی توانند رفتارهای خودشان را بر پایه قواعد علمی شرح دهند، لاجرم اصول علمی را به کل انکار می کنند و چون تمام قواعد علمی انکار می شود؛ نادرستی عملکردشان هم معلوم نمی شود. این دقیقا همان چیزی است که در حوزه های دیگر هم به کرات اتفاق افتاده. مثلا چون بر پایه اصل توسعه اقتصادی، مملکت ما توسعه نیافته یا توسعه نمی یابد؛ این معیار توسعه را به عنوان یک قاعده غربی کنار گذاشتند و بجایش یک معیار جدید به نام پیشرفت تعریف کردند که البته در جهان سابقه ندارد. یا چون اغلب مردم ایران زیر خط فقر هستند؛ پس خط فقر را که مبنای غربی دارد کنار می گذارنند و یک خط دیگر جایش می کشند که نشان بدهد، چقدر درست عمل کردند.

حکومت مریخی ها یا همان سلطنت دروغ های بزرگ بر ایران طولانی شده. خوبی این دروغها این است که تا مدتی — دستکم در مورد گروهی — جلوی افشای حقایق ناراحت کننده را می گیرد و دروغگویان را به اهدافشان می رساند. اما این دروغها واقعیات جهان خارج را تغییر نمی دهند. دنیا نسبت به آنچه چند دهه ی پیش می شناختیم، تغییر کرده و دهکده ی جهانی امروز ظرفیت دروغهایی در این ابعاد را ندارد. وای به روزگار دروغگویان آنزمان که فریب خوردگان هم به بخشی از حقیقت برسند.

http://farda.us/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D8%AE.html

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه