|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
گاهی همراهی بهتر از همفکری است!
محمّد هادی
مسائل آیندهء ایران به هر طرفی که بخواهد بچرخد و یا هر آشی که آشپزهای قدرتمند بین المللی بخواهند پخته و بخورد جامعه ایران بدهند، خواهی نخواهی، مینی مومی از اتحاد و همکاری نیروهای اپوزیسیون -فراتر از شرایط فعلی- ضرورتی حیاتی می باشد و در صورت نبود آن معلوم نیست که در پایان چه شلم و شوربایی برپا خواهد شد!
تلقی سنتی و بارها تجربه شدۀ بین نیروها در خارج از کشور- چه در سطح دانشجویی و یا نیروهای سیاسی- معمولاً بدین قرار است که نیروها و افراد و یا نمایندگان آنها دور هم می نشینند و در مسیر نزدیک نمودن مبانی سیاسی- ایدئولوژیک و تهیهء اساسنامه برای همکاری های آتی، آنقدر بحث و گفتگو و سر و کله می زنند تا حدی که، هنوز هیچی نشده، در همان ابتدا از نفس افتاده و بدون رسیدن به حداقل توافق، از هم قهر و دور می شوند!
این نشست و برخاست ها و بحث و گفتگوها در صورت عدم توجه و طی پروسه ای- ای بسا ناخودآگاه و ناگفته- خود می تواند به نوعی جانشین فعالیت سیاسی تلقی و تبدیل گردد!
دلایل واقعی قضیه - بدور از نبود فرهنگ همکاری و ساختارهای استبدادی در ایران و حتی بد و خوبی افراد و یا درست و غلطی افکار - شاید این باشد که اساساً رسیدن به توافق در زمینهء مسائل فکری و ذهنی صرف- با توجه به سیال و بی در و پیکر بودن عوالم افکار و ایده ها بخصوص در خارج از کشور و نبود مسائل واقعی و زمینی روی میز نیروها - کلاً امری سخت و دشوار باشد. برای خروج از تسلسل اینگونه تلاش های ناموفق برای اتحاد علیه رژیم آخوندها شاید بهتر باشد که بجای اصرار در گردآوری نیروها حول پلاتفرم مشترک و مورد توافق همه - بعنوان پیش در آمد فعالیت های گسترده و جبهه ای - مقدمتاً قرار براین باشد که هر فرد و یا نیرو هر کدام در صفوف مستقل و در حد توان و امکانات خود در خارج از کشور وارد فعالیتی عملی و علنی گردند. مبنای این امر - در حالی که اپوزیسیون با تورم و زیادی تئوریسین و ایدئولوگ و تعدد اطاق های فکر روبرو است - بر این واقعیت ساده استوار است که معمولاً در فعالیت های اجتماعی - سیاسی، نفس همراه و همسفر بودن نیروهای مختلف الفکر در مسیر سرنگونی رژیم، بعضاً در مسافران مورد نظر- علیرغم تفاوت و اختلافات آنها- انس و الفتی ناشی از طبیعت همراهی و همسفری بوجود می آورد!
در این مورد شاید تظاهرات نیروهای مختلف در صفوف جدا و در مخالفت با آمدن سران رژیم به محافل بین المللی و سازمان ملل نمونه های قابل توجه باشند! که در آن اگر نیروها قرار بود برای گذاشتن تظاهرات مشترک به بحث و مذاکره بنشینند به احتمال زیاد در همان ابتدا عطای تظاهرات را به لغای بحث های بی پایان آن می بخشیدند! نکتهء قابل توجه و تأکید در اینگونه فعالیت های علنی این است که صرف همراهی عملی و همسفری در ابراز تنفر و تظاهرات در برابر نمایندگان آخوندها مانند اکسیری روح بخش فضای آکسیون ها را به سود نیروهای مخالف عطرآگین و برای رژیم زهرآگین می کند. در اینگونه فعالیت ها - ولو در صفوف جدا و مختلف - نفس قانومندی های حاکم بر فضای فعالیت های عملی در برابر دشمن مشترک بطور طبیعی می تواند خود بهترین زمینه را برای همکاری های آتی و ایده آل نیروها فراهم نماید؛
همانطور که همدلی از همزبانی بهتر است، از همراهی نیز بهتر می توان به همفکری رسید تا بالعکس! نفس همراه یافتن آن هم در مسیر سخت و ناهموار سرنگونی رژیم خود بخود احساس همبستگی و همراهی به مخالفین رژیم می دهد! بعبارتی، اگر هدف واقعی براندازی رژیم باشد و هر کس بنا به توانایی و امکانات خود در این مسیر عملاً و قلباً قدمی بردارد بی شک با بسیاری از نیروها علیه رژیم احساس همدلی و همکاری خواهد یافت. در همراهی و همسفری راز و رمزی از احساس نزدیکی و رفاقت نهفته است که تنها در میدان عمل قابل حس و فهم می باشد! در زندگی واقعی، از جمله در فعالیت های سیاسی- اجتماعی، - نه دنیای تخیلات و محفوظات ذهنی- آنقدر که مسائل کوچک و ابتدایی در پیشبرد امور مهم و موثر هستند اهداف استراتژیک و خیلی دور و کلی چندان دخالت عملی ندارند!
دیگر اینکه اگر قرار باشد بسیاری با پیش شرط قرار گرفتن در موضع رهبری وارد فعالیت های گسترده گردند طبیعی است که در جنگی که همه دوست دارند افسر و فرمانده باشند دیگر سربازی برای حضور در صحنه نخواهد ماند و سرنوشت چنین جنگی هنوز شروع نشده معلوم و محکوم به شکست است!
نیروهای جدی و ملزم به براندازی، به شرط داشتن آدرس درست مقصد (سرنگونی رژیم!) طبیعی است که در این مسیر خود را همسفر سایر سرنگونی طلبان بیابند نه در کنار اصلاح طلبان داخل و اپوزیسیون صادراتی رژیم در خارج! در عوالم واقعی و دنیای حساب و کتاب دار فعلی ناگفته پیداست که برای آیندهء ایران به تعداد نیروهای اپوزیسیون و آمال و آرزوهای آنان، راه حل های مختلف وجود ندارد.
جامعه خمیر و گل کوزه گری نیست که هر نیرو هر جور خواست آن را به میل و مطابق نقشهء خود بسازد. جامعهء امروزی ایران، با تمامی بدی ها و خوبی ها، از پتانسیل و توان مشخصی برای پیشرفت و پیوستن به قافله تمدن و ترقی برخوردار است و هیچ نیرو و یا اتحادی بدون توجه و الزام به رعایت حقوق بشر و الزام و اعتقاد به دموکراسی و حق تعیین سرنوشت انسانزها به دست خود آنها، بایستی آرزوی رسیدن به قدرت در ایران را در خواب ببیند!
آیندهء ایران بعد از آخوندها تنها از آن حقوق بشر و دموکراسی است و بس!
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.