|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
امنیتی های ضد امنیت! شرم کنید!
بروید خانه خامنه ای را بگرديد!
حشمت اله طبرزدی
در دنیای آزاد و دموکراتیک، از شهروندان ماليات می گیرند و، در ازای آن، برایشان امنیت، رفاه و زندگی تأمین می کنند. در کشور ما، پول نفت و گاز، منابع ملی، ثروت های همگانی و مالیات شهروندان را می برند و دستگاه های متعدد امنیتی تأسیس می کنند تا شهروندان را کنترل و امنیت آنها را سلب کنند.
به راستی این قوم جاهل، جزم اندیش و قدرت طلب با کدام حسابگری کار می کنند؟! این ها حتا منافع خود را نیز نمی شناسند. چندین دستگاه امنیتی موازی درست کرده اند و هر کدام خراب کاری خود را گردن دیگری می اندازد.
در آخرین مورد، روز 13 آذر ماه، 9 نفر پلیس امنیت به خانهء ما هجوم می برند. همسرم، محبوبه، با علی در خانه بودند. این چندمین بار است که به خانهء ما می ریزند و برای اعضای خانواده ایجاد وحشت می کنند. تا کنون چندین بار از سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، پلیس امنیت و اجرای احکام دادگاه انقلاب به این خانه یورش برده، اموال را با خود برده و عضو یا اعضایی را بازداشت کرده اند.
براستی، برای این کارهای خود چه توجیهی دارند؟ مگر این ها خود فرزند، همسر، خواهر، مادر و برادر ندارند؟ آیا این درست است که به صرف این که اسلحه ای بر کمر دارند، دستبندی با خود دارند و کلید زندانی در جیب دیگر دارند، به حریم امن و خصوصی شهروندان هجوم ببرند و حریم را بر هم بزنند؟ آیا از آن روز نمی ترسند که بالاخره این زیر ستم قرار گرفته ها، که اینک تعداد آنها به میلیون ها می رسد، بر آنها بشورند.؟ و در آن شرایط که کاری از دست هیچ کس بر نمی آید، فاجعه ای به بار بیاید که آن سوی آن ناپیداست؟ درست است که رهبران و بزرگترهای آنها غرق در دنیای خود هستند و درکی از واقعیت های تلخ زندگی شهروندان ندارند و فقط حفط قدرت خود را می خواهند، اما مأموران نباید بگویند "مأوریم و معذور". مأموران باید آگاه باشند که در این روزگار تلخ تر از زهر که حکومت برای مردم درست کرده است، آنها نیز مسئول هستند. باید از دست انتقام روزگار بترسند. اگر وجدان دارند که بسیاری از آنها دارند، باید از وجدان خود شرم کنند. باید از آن روزی بترسند که زن و بچه و خواهر و برادر و پدر و مادر آنها، آگاه شوند که اسلحه به دست، به خانهء مردم هجوم برده، در بین اعضای یک خانواده ایجاد وحشت کرده، عضو خانواده را با خود برده و اموال آنها را غارت کرده و پس نداده، و حریم خصوصی شهروندان را مورد تجاوز قرار داده اند.
من به مأموران امنیتی هشدار می دهم که از آن روز بترسید. ببینید بر سر سعید امامی، کاظمی، عالیخانی، مرتضوی، حداد و صدها همکار پیشین آنها، وقتی تاریخ مصرف شان تمام شد، چه آمد. نگویند به قانون عمل می کنیم. این چه قانونی است که برای بازداشت یک شهروند عادی از دختر و پسر لشکر کشی می کند اما در برابر متجاوزین به حقوق ملت، اجازه ی هیچ اقدامی ندارد!
آیا زمانی که من خود زندانی هستم، خانواده ی من چه توانی دارند که نیاز است 9 نفر به خانه ی آنها یورش ببرند؟ البته در همین جا از همسر وفادار، مقاوم و صبورم، محبوبه، سپاسگزارم که خودتان دیدید و حتماً برای رهبران تان نیز گزارش شد که یک تنه در برابر شما 9 نفر ایستاد و از هیمنهء شما نهراسید. زنان و دختران ایرانی باید به چنین شیرزنانی که 20 سال است زیر ستم و هول و هراس این برادران امنیتی خشن و اسلحه به دست، که آمده اند تا فرزند یا همسرش را با خود ببرند و حریم امن و خصوصی اش را بر هم بزنند، ایستاده افتخار کنند.
وقتی گزارش دلاوری همسرم و فرزندانم علی و حسین را شنیدم، همهء خستگی ام از تن بیرون شد. اما لازم می دانم به امنیتی ها گوشزد کنم، نگویید مأموریم و معذور. از چنین دستوراتی سرپیچی کنید. البته در بین شماها، انسان های با وجدان و شریف نیز فراوان است. این را نیز می دانیم. به همین دلیل انتظار دارم در رفتار خود تجدید نظر کنید و بیش از این نمک بر زخم ملت نریزید. من از عاقبت کار خود شماها و خانواده هایتان نگرانم. ما که آب از سرمان گذشته و خود می دانید در این 20 سال چه بر سرمان آورده اید.
شما به خود حق می دهید با تکیه بر سلاح و زندان، به درون حریم امن شهروندان هجوم ببرند، همه جا را به هم بریزید، قدرت نمایی کنید، وحشت ایجاد کنید و هر آنچه از کامپیوتر، عکس، نوشته و یادگاری های خانواده را ببرند. به راستی فکر کرده اید که قرار است تروریست بگیرید یا اسناد تروریستی یا جاسوسی و دزدی و جنایت پیدا کنید؟ آیا من تروریست هستم یا علی یا فلان دختر و پسر فعال حقوق بشر یا روزنامه نگار؟ در صورتی که خودتان به خوبی می دانید در این مملکت هر روز گزارش اختلاس چند هزار میلیاردی افشا می شود. می دانید که هر روز قتل و جنایت و اسیدپاشی صورت می گیرد. می دانید شهروندان عادی مثل ما، از هیچ حقوقی بهره مند نیستیم. می دانید که همسرم، محبوبه، که هر روز به هر بهانه ای به درون خانه اش می ریزید، خواهر شهید است و پدرش را به دلیل همین مساله از دست داده. می دانید که علی نه تنها دایی اش، بلکه دو عمویش نیز شهید شده اند و عموی دیگرش و پدرش جانباز جنگ هستند. مادر بزرگ اش که مادر دو شهید و مادر پنج رزمنده و مادر بزرگ 3 فرزند شهید و خود 8 سال جنگ زده بوده و از مادران نیروهای انقلاب و جنگ است و هر نوع مصیبتی را تحمل کرده، اینک در سن 83 سالگی روی تخت نشسته و آرزومند است تا پیش از مرگ، یک بار دیگر فرزند زندانی اش را ببیند!
شماها امنیتی هستید و به همهء این امور آگاهید، اما مامور هستید. می دانم! اما اگر به دنبال اسناد خیانت به این انقلاب، نظام، مردم و کشور هستید، به خانهء طبرزدی نریزید. علی را نبرید. من هم که اسیر خودتان هستم. به خانهء خامنه ای بروید. البته اصلاً آرزو نمی کنم برای اعضای خانواده اش، ایجاد هراس و یا حتا مزاحمت شود. به صورت قانونی احضار شود. اسنادی را که مجتبی خامنه ای مخفی کرده، پیدا کنید و ببینید دلارهای این مملکت در کجا هزینه می شود. عامل ترورها چه کسانی هستند. چرا باید سپاه که خانواده های طبرزدی ها و علی نقیان ها و دیگران با خون خود پایه گذار آن بودند، اینک به صورت یک نهاد یاغی درآید که آقای روحانی هم صدایش در بیاید و احمدی نژاد، از آن به برادران قاچاقچی نام ببرد!
آری دوستان! در منزل طبرزدی ها چیزی یافت نمی شود. اسناد در خانهء خامنه ای ها و سردار رادان ها و طائب ها و مرتضوی ها و امثال اوست؛ کسانی که عملاً روی خون شهدای جنگ و انقلاب پا گذاشتند و سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی و امنیتی را در برابر مردم قرار دادند.
شماها از جان ما چه می خواهید؟ ما که یک جان داشتیم در جنگ و انقلاب گذاشتیم. پس از جنگ نیز امنیت و آبروی خود را در راه مبارزه با فساد آقایان و برای به دست آوردن آزادی و رفاه خانواده های خود شما ها گذاشتیم. آیا شما ها شرم نمی کنید با چنین خانواده هایی می جنگید؟ آیا دیوار خانهء طبرزدی را کوتاه دیده اید که هر روز از آن بالا می روید؟ آیا هنوز در سپاه و بسیج انسان های غیرتمند از نسل جنگ و انقلاب باقی نمانده که در برابر این ستم ها صدایش در بیاید؟ اف بر شما باد اگر این ستم ها که به نام سپاه و بسیج و اطلاعات و امنیتی علیه ملت و برای منافع مشتی گردن کلفت، دزد و قدرت طلب می رود، می بینید اما نفس نمی کشید. پس کجایند احسان ها، مقداد ترکی زاده ها، سلمان ها، ابوذرها، عباس ها؟!
در پایان جا دارد از علی، به دلیل دفاع صادقانه از حقوق حیوانات، سپاسگزاری کنم و به این امر افتخار کنم که فرزند یک مبارز، فرزند یک خانوادهء شهید، فرزند خانواده ای که در 34 سال گذشته، یک روز آرامش نداشته، این گونه بی ریا، از حقوق حیوانات و محیط زیست دفاع می کند و آن را به امور سیاسی نمی آلاید. به چنین فرزندی افتخار می کنم. برازندهء خانوادهء شهدا، چنین فرزندی است.
همچنین جا دارد از رسانه های آزاد، شبکهء اجتماعی و همهء عزیزانی که برای آزادی علی تلاش کردند که اگر این تلاش نبود، حتماً برای او پروندهء سنگین تری می ساختند، سپاسگزاری کنم.
همچنین جا دارد از برخی نیروهای امنیتی که، علی رغم اجرای دستورات غیر قانونی، اما در برخورد، به صورت شخصی، رعایت مسائل انسانی در برخورد با علی و همسرم را نمودند، سپاسگزاری کنم و آرزوی آزادی ملت از ستم این حکومت را بنمایم.
حشمت اله طبرزدی
آذر ماه نود و سه
زندان رجایی شهر
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.