خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

8 دی ماه 1393 ـ 29 ماه دسامبر 2014  

ضرورت مقابله با ناسيوناليسم ترک

گفتگو با محسن ابراهیمی ـ دبیر کمیته آذربایجان حزب کمونيست کارگری

گفتگوگر: نشريهء انترناسيونال

پرسش: اخیراً ناسیونالیسسم ترک در رسانه های اجتماعی نفرت پراکنی وسیعی را بر علیه مردم کرد زبان به راه انداخته اند. حتی با تروریست خواندن آنها خواستار اخراج آنها از آذربایجان شده اند! نظر شما در این باره چیست؟ ناسیونالیست های ترک چه هدفی را دنبال می کنند؟

پاسخ: قبل از هر چیز لازم است بگویم که اگر بتوان میان انواع باندها و دسته های ناسیونالیستی طبقه بندی کرد، بجرئت میتوان گفت که ناسیونالیسم قوم پرست ترک از غلظت بالایی در ضدیت و خصومت و تحریکات فاشیستی علیه مردم منتسب به ملیت های دیگر برخوردار است. لازم نیست به نمونه های دیگری اشاره کرد که البته زیاد است. موضوعی که در سئوال مطرح شده است یعنی تبلیغ برای "اخراج کردها از آذربایجان" خود یک نمونه آشکار است. همین که باندی، هر چقدر هم مهجور باشد، جرئت می کند از اخراج بخشی از مردم از محل زیست و کارشان حتی صحبت کند نشان می دهد که این ناسیونالیسم می خواهد پا در جا پای فاشیسم و نازیسم هیتلری بگذارد و دسته های پیراهن قهوه ای ترک در آذربایجان راه بیاندازد.

و اما در پاسخ به این که اینها چه هدفی را دنبال میکنند این نکات قابل توجه هستند:

کسی که تبلیغات مسموم این باندها را دنبال کند متوجه میشود که اینها هویت خود را معمولا در تمایز و تقابل و دشمنی با "ایران"، "حکومت ایران" (نه جمهوری اسلامی ایران!)، "فارسها"، "فارسیستها" تعریف میکنند. اما در متن این تمایز هویتی عمومی، مدتهاست که "کردها" را به عنوان هدف روزمره نفرت پراکنی انتخاب کرده اند.

به نظرم این انتخاب دلایل روشنی دارد:

مهمترین دلیل اش موقعیت دموگرافیک (جمعیت شناسانه) منطقه است. در مناطقی از آذربایجان تاریخا مردم ترک زبان و کرد زبان در شهرها و روستاها در کنار هم زیسته اند، با هم کار کرده اند و با هم بیکار شده اند و با هم در محرومیت و مشقت بوده اند و با هم از طرف طبقات حاکم و حکومتشان سرکوب شده اند و با هم برای دفاع از معیشتشان در مقابل طبقه سرمایه دار و قدرت حاکم اعتراض و مبارزه کرده اند. مردم این مناطق سالهای متمادی در کنار هم زیسته اند بدون اینکه خودشان را به عنوان یک هویت قومی ایدئولوژیک - سیاسی متمایز بدانند، خودشان را قوم و نژاد برتر بدانند و مهمتر از اینها بدون اینکه نسبت به هم کوچکترین خصومتی نشان بدهند و در مقابل هم صف بکشند.  

ولی همینکه این مردم از منظر ناسیونالیسم دو "قوم" یا "ملت" متفاوت هستند و زبان متفاوتی دارند اما یک منطقه زندگی میکنند کافی است تا شاخکهای ناسیونالیسم قوم پرست ترک تیز شود که گویا خاک مساعدی فراهم است که در آن میتوان تخم نفرت و کینه کاشت و خون و جنایت و آدمکشی و پاکسازی قومی برداشت کرد.

اما اضافه بر این مساله دموگرافیک، عروج داعش و مقاومت کوبانی هم باندهای ناسیونالیست ترک را بیشتر تحریک کرده است که در میان جنایت و خون و لجن داعش نمدی برای کلاه کثیف خود دست و پا کنند. بعد از مقاومت کوبانی در مقابل تروریسم اسلامی داعش و مخصوصا همبستگی جهانی در قبال مقاومت کوبانی، تحرک این باندها علیه "کردها" بیشتر شده است. انگار نگران هستند که از درون این اتفاقات دارد "قوم" دیگری که لابد دشمن هم هست تقویت میشود! اینها در این مسیر آنقدر پیش رفته اند که حتی اعتراض علیه جنایات داعش مثلا در شهرهای آذربایجان مثل ارومیه را به "تروریستهای کرد" نسبت میدهند و رسما و عملا به جاسوس و همکار سیاسی - امنیتی جمهوری اسلامی در مقابل این تحرک و این همبستگی تبدیل میشوند.

 

پرسش: نقش جمهوری اسلامی را در این میان چگونه می بینید؟

پاسخ: به نظر من دست وزارت اطلاعات حکومت اسلامی مستقیما پشت این تحریکات فاشیستی و ایجاد نفرت میان مردم کرد زبان و ترک زبان است. جمهوری اسلامی در این تحریکات نژادی نوعی باران رحمت برای تخریب اتحاد مردم جستجو میکند.

به تعدادی مثال از خدمات بعضا آشکار باندهای ناسیونالیست ترک به جمهوری اسلامی دقت کنید:

1- در فیسبوکی به نام کذایی "اخراج تروریستهای کرد از آذربایجان" مستقیما برای لو دادن تحرک "مشکوک کردها" در محله های کرد نشین فراخوان داده میشود و شماره تلفن نیروهای انتظامی برای لودادن اعلام میشود.

          2- چندی پیش همینها در همین سایت از آخوندها درخواست کردند خرید و فروش با کردها را تحریم کنند تا مغازه ها به کردها مواد غذایی نفروشند! کردها را از شهرها اخراج کنند تا امت شیعه در اکثریت بماند! از شهردار تقاضا کردند تا مجسمه ملا حسنی٬ یکی از درنده خوترین آخوندهای خمینی و جمهوری اسلامی را در ارومیه نصب کند!

3. در سایت گوناز تی وی از سرداران سپاه که مثلا در درگیری با پژاک کشته شده اند به عنوان کسانی که "به درجه رفیع شهادت رسیده اند" یاد میشود! البته همین گوناز تی وی سرکوبگران و حکام شرع ترک زبان را پاسداران و آخوندهای خودی و متعلق به ملت خود تلقی میکند!

4.  27 زندانی سیاسی در ارومیه در اعتراض به وضعیتشان در زندان در اعتصاب غذا بسر میبرند، با سرکوب و شکنجه و حتی تهدید اعدام روبرو میشوند و درست در موقعی که این زندانیان برای احقاق حقوقشان به همبستگی نیاز دارند، فاشیستهای ترک با القابی نظیر "تروریستهای کرد" علیه آنها نفرت پراکنی میکنند و در نقش دستیار قوه قضاییه و دستکاه  سرکوب حکومت در بیرون از زندان ظاهر میشوند.

          5. همراه با همبستگی مردم جهان در دفاع از مقاومت کوبانی، در دانشگاه ارومیه تظاهرات همبستگی اعلام میشود و این جریانات معترضین را تروریست مینامند.  

از لحاظ تحلیلی کاملا قابل درک است که حکومت اسلامی چه منافعی در دامن زدن به تحرکات فاشیستی از این نوع دارد. جمهوری اسلامی از اتحاد مردم میترسد. مردم متحد در مقابل این حکومت قدرتمندترند. تضعیف پایه های این اتحاد برای حکومت اسلامی یک امر حیاتی است. روشن است که حکومت اسلامی برای ایجاد اختلاف و تشتت میان مردم جایی سرمایه گذاری میکند که تصور میکند زمینه اش فراهم تر است. همانطور که گفتیم بخشهایی از آذربایجان به خاطر حضور و زندگی مردم منتسب به اقوام مختلف در کنار هم ظاهرا مکان مناسب و مساعدی از نقطه نظر کارشناسان حکومت اسلامی برای رسیدن به چنین هدفی است. و روشن است این حکومت روی ناسیونالیسم قوم پرست ترک که سرکوبگران ترک زبان سپاه را برادران شهید خود میدانند و آخوندهای خون آشامی مثل ملا حسنی را یار و یاور و همکار و حتی بعضا رهبر خود میدانند حساب باز کرده است. ناسیونالیسم ترک در زمینه تلاش تفرقه افکنانه  خدمتگزارسیاسی، امنیتی و جاسوسی قابل حسابی برای جمهوری اسلامی است.

 

پرسش: در مورد دامنه اثرگذاری این تحریکات فاشیستی در میان مردم نظرتان چیست؟

پاسخ: هم مسائل و معضلاتی که مردم آذربایجان روزمره درگیرش هستند و هم فضای فکری و سیاسی و فرهنگی غالب در میان این مردم همان است که در کل ایران مشاهده میکنیم. مثل مردم کل ایران، مساله مردم آذربایجان رها شدن از هرگونه  تبعیض توسط حکومتی است که تمام بنیادهایش بر تبعیض استوار است: تبعیض اقتصادی علیه اکثریت محروم و کارگر، تبعیض سیاسی علیه هر کسی که در مقابل دیکتاتوری اسلامی است، تبعیض جنسیتی علیه نصف جمعیت کشور، تبعیض فرهنگی علیه اکثریت عظمیمی که حاضر نیستند زیر قوانین شریعت زندگی کنند، تبعیض علیه مردمی که به اقوام و ملیتهای مختلف منتسب میشوند و غیره. مساله مردم آذربایجان هم نان و معیشت و حرمت و امنیت و انسانی، یعنی مقابله با جمهوری اسلامی است. با این حساب نه در فضای فرهنگی و اجتماعی مردم و نه در فضای سیاسی مردم فعال شدن این ویروس به آسانی میسر نیست. برای اغلب مردم آذربایجان که سالهای سال در کنار همنوعان کرد زبانشان زندگی کرده اند، ادعای "اخراج کردها" مسخره تر از مسخره به نظر میرسد.

برای کارگران و مردم زحمتکشی که جان و معیشتشان را میلیادرهای اسلامی حاکم (از جمله آیت الله های میلیادر و سرمایه داران و قاچاقچی های ترک زبان) به یغما برده اند و با هر اعتراضشان به این وضعیت اتفاقا با تفنگ بدستان ترک زبان جمهوری اسلامی مواجه شده اند، درخواست لو دادن کارگر کرد زبان به شماره تلفن نیروهای انتظامی قطعا چندش آور و نفرت انگیز است.

یک مثال: کوره پزخانه های آذربایجان که همیشه شاهد اعتراضات وسیع و متحدانه علیه کارفرمایان بوده اند روی دوش کارگران کرد زبان و ترک زبان بنا شده است. میتوان تصور کرد که درخواست یک مشت مالیخولیای مجنون فاشیست ترک از این کارگران که هم طبقه ای ها و همکاران و همرزمان کرد زبان خود را به وزارت اطلاعات لو بدهند، چقدر منزجر کننده و تهوع آور است.

فعالیت های ناسیونالیسم ترک در حال حاضر بیشتر در رسانه های اجتماعی مثل سایتهای فیسبوکی و وب سایتهای مختلف و تلویزیون متمرکز است. طیفی از فعالین سیاسی ناسیونالیست دور و بر اینها هستند که مینویسند و حرف میزنند و سایت راه میاندازد و شبانه روز سعی میکنند سموم ناسیونالیستی و فاشیستی تزریق کنند. اینها فعلا از میان فعالین سیاسی راست و رسوبات سیاسی حزب توده و فداییان اکثریت نیرو میگیرند. میگویم رسوبات این نیروها چون بخشهایی از نیروها به خدمت جمهوری اسلامی در آمدند، بخشهایی بعد از پایان حیات قبله سیاسی شان یعنی سرمایه داری دولتی بلوک شرق از گذشته خود نادم شدند و "دمکرات" شدند و تبدیل شدند به کاسه لیس منطقه ای سرمایه داری بازار آزاد و بخشهایی هم به فعالین ناسیونالیسم ایرانی تبدل شده اند و بالاخره ترک زبانهایشان امروز به فعالین پرکار فاشیسم ترک تبدیل شده اند.

اما اشتباه بزرگی است اگر تصور کنیم که مردم برای همیشه از سرایت این ویروس در میانشان مصون هستند. هر ویروسی اگر فضای مساعد فراهم شود حیات پیدا میکند و رشد میکند. ناسیونالیسم ترک امروز یک نیروی اجتماعی نیست و به نظر من براحتی هم نمیتواند به نیروی اجماعی تبدیل شود. اصلا بهتر است بگویم هرگز به نیروی اجتماعی به این معنا که توده های وسیعی را پشت سر خود داشته باشد تبدیل نخواهد شد. اما میتواند در موقعیت مناسب به نیروی خطرناکی تبدیل شود: نیروی خطرناک در مقابل آرزوها و آرمانهای آزادیخواهانه زنان و جوانان و کارکران و نیروی مخرب در مقابل افق و آرزوی انسانی کارگران که اکثریت جامعه هستند و مشخصا نیروی مخرب در مقابل تلاش و مبارزه مردم برای رسیدن به اهداف انسانیشان.

برای تبدیل شدن به نیرویی خطرناک نیازی به نفوذ اجتماعی داشتن یعنی کسب حمایت توده های وسیع مردم نیست. مگر ناسیونالیستهای صرب و کروات و مسلمان قتل عام و پاکسازی قومی و مذهبی را با اتکا و بدست توده های میلیونی مردم زحمتکشی که سالهای سال باهم در صلح و آرامش زندگی کرده بودند راه انداخت؟ مگر داعش پاکسازی مذهبی و قومیش را با اتکا به توده وسیع مردم راه انداخت؟ مگر خود ناسیونالیسم ارمنی و ترک قتل عام ترک و ارمنی در جنگ قاراباغ را با اتکا به نیروی وسیع و توده ای مردم راه انداخت؟ در تمام این موارد، باندهای تا دندان مسلحی که پشتشان به پول و اسلحه و امکانات لجستیکی دولتها گرم بود توانستند دریای خون راه بیاندازند. در همه این موارد توده های وسیع مردم قربانیانی بودند که آواره کوهها و بیابانها بوده اند. در تمام این موارد اگر حتی نفرت میان مردم منتسب به اقوم و مذاهب مختلف نسبت به هم شکل گرفته است بعد از جنایات تکاندهنده ای بوده است که باندهای تا دندان مسلح به نام و نمایندگی از قوم و ملت و مذهب معینی راه انداخته اند.  

از نظر موقعیت فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مردم در ایران و مشخصا آذربایجان میتوان گفت که امکان نفوذ و تبدیل شدن افکار و ایده های فاشیستی و قوم پرستانه ترک در میان مردم آذربایجان بسادگی میسر نیست. هرگز یک اعتصاب کارگری در آذربایجان را دیده اید که کار خودش را در تمایز با کارگران کرد زبان پیش ببرد؟ هرگز حتی یک اعتراض سیاسی عمومی در آذربایجان را دیده اید که همنوعان کرد زبان را از خود متمایز کند؟ در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه، ناسیونالیسم ترک به هر خسی آویزان شد تا شعار "اورومو گولو جان وریر، مجلس انون قتلینه فرمان وریر" (دریاچه ارومیه جان میدهد، مجلس به قتلش فرمان میدهد) را به "اورومو گولو جان وریر، ایران اونون قتلینه فرمان وریر" (دریاچه ارومیه جان میدهد، ایران به قتلش فرمان میدهد) تبدیل کند که آخرش هم نتوانست. حتی در ماجرای تحقیر مردم ترک زبان توسط روزنامه ایران در سال ۱۳۸۵ که منجر به اعتراض وسیع توده ای در آذربایجان شد مردم به حکومت اسلامی حمله کردند و مقر سپاه را مورد تعرض قرار دادند در حالیکه ناسیونالیسم ترک مذبوحانه تلاش کرد این حرکت توده ای را به حرکتی علیه فارسها و به قول خودشان "فارسیستها" تبدیل کنند.

اما همچنانکه گفتیم ناسیونالیسم ترک در آذربایجان میتواند در شرایطی مخل اوضاع سیاسی و مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی شود. و به نظر من این تنها در شرایطی امکانپذیر است که جنبش اعتراضی مردم با تمام قدرت به سراغ حکومت اسلامی و قدرت سیاسی برود و آن را در هم بشکند اما نتواند بلافاصله مردم را به قدرت برساند. به طور مشخصتر حکومت اسلامی توسط یک انقلاب به زیر کشیده شود اما نیروهای انقلاب در قدرت سیاسی نمایندگی نشوند. وقتی قدرت حاکم در هم بشکند و نیروهای انقلاب خود را به عنوان قدرت حاکم متشکل نکنند، در خلا حاصل شده مجانین سیاسی مثل قوم پرستان میتوانند ابراز وجود کنند. جایی که قدرت سابق توسط یک انقلاب سقوط بکند و قدرت خود انقلاب مستقر نشود و قدرت سیاسی در خلا آویزان شود، فضا و فرجه و شرایط برای تحرک و عروج آن نیروهایی آماده میشود که علیرغم فقدان نفوذ توده ای، هم ایدئولوژی تخریب و آدمکشی و هم سلاح برای تحقق آن را دارند. ناسیونالیسم قوم پرست از هر نوعش و اینجا مشخصا ناسیونالیسم ترک روی چنین شرایطی حساب باز میکند و از الان برایش تلاش میکند. روی آن مقطعی حساب باز میکند که مردم - کارگران، زنان و جوانان - قدرت حاکم را کنار زده اند اما قدرت خود را حاکم نکرده اند.

میتوان و باید و موظفیم از پیش و دقیقا با آگاهی به این موضوع مانع ایجاد چنین امکان و فرجه ای در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی شویم.

 

پرسش: چگونه می توان با چنین تحرکات قوم پرستانه و عواقب آن مقابله کرد؟

پاسخ: اجازه بدهید حرف آخرم را اول بزنم. فقط با حضور سیاسی و قدرتمند حزب انقلاب، فقط با نمایندگی شدن انقلاب و نیروهای انقلابی در قدرت سیاسی میتوان راه را برای تحرک هر نیروی مخرب و مشخصا نیروهای قوم پرست در مقابل تلاشهای انسانی و آزادیخواهانه مردم تماما بست.

و اما به طور مشخص تر باید به دو وجه مقابله با نیروهای قوم پرست اشاره کرد:

موقعیت اجتماعی و نقش واقعی نیروهای سیاسی هیچوقت ایستا و ثابت نیست. به همین اعتبار مبارزه با آنها و خنثی و بی اثر کردن فعالیتشان هم همیشه فعالیتی یکسان و مشابه نمیتواند باشد. ناسیونالیسم ترک با همین فعالیتهایش در فضای مجازی و میدیای اجتماعی با ناسیونالیسم ترک اسلحه بدستی که عملا آدم میکشد اگر چه به یک درجه مرتجع و مانع در مقابل  تلاش مردم برای زندگی انسانی هستند اما موقعیتشان عملا متفاوت است و روشن است که ابزارهای اصلی مقابله با این نیرو در این دو مرحله از انکشافش هم متفاوت هستند.

ناسیونالیسم فعال در میدیای اجتماعی را لازم است با اتکا به همان میدیای اجتماعی به طور جدی تضعیف و منزوی کرد. باید از تبلیغات و تحریکات اینها منظما عکس گرفت و در کنار همتایانشان در تاریخ قرار داد و به مردم نشان داد که هرجا کوچکترین پیشروی داشته باشند چه صدمات جبران ناپذیری میتوانند به زندگی مردم بزنند. همتایان اینها نازیها و آدمکشان رواندا و جانیان صرب و کروات و انواع تروریستهای اسلامی مثل داعش و طالبان هستند.  ظرفیتها اینها در کشتار زنان و مردان و کودکانی که از "ملت" دشمن محسوب میشوند کمتر از ظرفیت داعش و طالبان در کشتار کودکان مدرسه ای و عابرین پیاده و "کفار" در سنجار و موصل نیست. مهم نیست الان نیرویی نیستند. مهم این است که ظرفیشان برای تبهکاری آنگاه که کوچکترین امکانی دستشان بیافتد از همین الان باید برای مردم روشن شود.  

اما همانطوری که قبلا گفتیم اگر چنین باندهایی به هر دلیل و تحت هر شرایط دستشان باز باشد و بتوانند نفرت پراکنی قومیشان را عملا با آدمکشی تکمیل کنند آنگاه دیگر فقط با مردم متشکل میتوان سرجایشان نشاند. هر چقدر مردم از همین الان متشکلتر باشند، هرچقدر نسل جوان مدرن و آگاه و پیشرو جامعه سازمانیافته ترباشد، مخصوصا باید تاکید کرد که هر چقد طبقه کارگر جامعه متشکلتر و متحدتر و متحزبتر باشد همانقدر میتواند سر وقت خود دست و پای این باندها ببندد، فرصت تنفس سیاسی را از آنها سلب کند، امکانی برای میدان گرفتن و میداندار شدن آنها باقی نگذارد و بالاخره از جامعه در مقابل نقش مخرب آنها محافظت کند.

روشن است که اینجا منظورم فقط تشکل و سازمانیابی علی العموم نیست. منظورم مشخصا و مخصوصا سازمانیابی در صف حزبی است که در برنامه و فعالیتها و تبلیغاتش علنا و با صراحت و بدون لکنت زبان قوم پرستی نژادپرستانه را یک جریان ضد جامعه و خطرناک به حال و زندگی مردم اعلام کرده است و مقابله سیاسی با چنین افکار و تحرکات عقب مانده و مخرب یک بخش مهم و دائمی فعالیتهایش است.

حزب کمونیست کارگری برای جامعه ای از شهروندان آزاد رها از هرگونه استبداد، شهروندان برابر رها از هرگونه تبعیض، شهروندان مرفه رها از هرگونه محرومیت اقتصادی مبارزه میکند. هرچقدر صف این حزب وسیعتر و قدرتمندتر شود، همانقدر امکان مقابله با نیروهای مخرب در مسیر مبارزه مردم بیشتر میشود و همانقدر رسیدن به  چنین جامعه ای امکانپذیرتر میشود.

تا آنجائیکه به آذربایجان و محافل و باندهای فاشیست و قوم پرست ترک برمیگردد، کمیته آذربایجان حزب کمونیست کارگری تشکیل شده است تا صف آزادیخواهی و برابری طلبی در آذربایجان را تقویت کند و مانع این شود که باندهای قوم پرست در صف متحد مردم علیه حکومت اسلامی و صف طبقه کارگر علیه سرمایه داری و حکومتش خلل وارد کنند.

در آذربایجان مشخصا ما مصمم هستیم با گسترش فعالیتهای کمیته آذربایجان حزب در مقابل نفرت پراکنی شوم و انزجارآور قوم پرستان، در مقابل تقلاهای شنیع آنها برای ایجاد تشتت در صف متحد طبقه کارگر، در صف متحد زنان و جوانان آذربایجان علیه جمهوری اسلامی بایستیم.

4 دی 1393 ـ 25 دسامبر 2014

برگرفته از نشريهء «انترناسیونال» شمارهء 588

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه