|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
چند پرسش از اعضاء محترم شورای مرکزی جبههء ملی ایران
هوشنگ چاردهی
سردبير محترم سايت جنبش سکولار دموکراسی ايران
اگر چه، در حين کار با شما، دانسته ام که شما هرگز نخواسته ايد در امور داخلی احزاب و سازمان های ديگر سياسی مداخله کنيد، اما لازم می دانم از شما بخواهم که اين مطلب را، که برای سايت های ديگر هم فرستاده می شود، در سايت خود منتشر نمائيد.
توضيح من در اين مورد هم روشن است: اعضاء شورای مرکزی جبههء ملی ايران امروز بيانيه ای را بصورت عمومی منتشر کرده اند که پرسش های چندی را بر می انگيزد. اما اگر اين بيانيه بصورت عمومی پخش نشده بود و امری داخل تشکيلاتی محسوب می شد، دليلی بر طرح اين پرسش ها نبود. لکن هم آقای برومند در نامهء نخست خود همهء ملت ايران را مديدن اهل تشيع دانسته بودند و هم، آنگونه که خودتان هم در مقاله ای توضيح داده ايد، کليهء بيانيه هائی از جبهه را که بوسيلهء آقای دکتر موسويان برای ليست عمومی دريافت کنندگان مطالب جبهه ارسال می شود می توان اسنادی خطاب به عموم دانست. لذا، من خود را محق می دانم تا، بعنوان يک مخاطب عام بيانيه، پرسش هایم را مطرح کنم.
گرچه بی گمان منظور بيانيه از «عناصر مداخله گر در امورتشکیلاتی جبههء ملی ایران» کليهء کسانی است که، همچون من، در برابر برخی از کردارهای اين جبهه، و از سر دلسوزی برای تشکيلاتی که مدعی مالکيت ميراث دکتر محمد مصدق است، پرسش هائی را مطرح می کنند؛ اما از قديم گفته اند که هر کس رخت چرک خود را سر خيابان بشويد به همهء عابرين حق «مداخله» داده است (با عذرخواهی از دست کاری مختصرم در بازگوئی اين ضرب المثل):
باری؛ اين هم چند پرسش من از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران که اين بيانيهء اخير را امضاء کرده اند:
1. چرا نوع «فشار سنگین علیه اعضای جبههء ملی» را افشا نمی کنيد تا همگان بفهمند که چه امر عظيمی موجب شد که رهبر خردمند جبههء شما دست به آن خودکشی مضحک سياسی بزند؟
2. اين «فشار سنگين» و آن «تهديدها» کی و چگونه مرتفع شدند که اکنون شما می توانيد، به راحتی و بی نگرانی از عواقب امر، اينگونه مطالب را اعلام کنيد:
الف: اصل جدائی دین از حکومت یکی از اصول اعتقادی مهم جبههء ملی ایران است.
ب: حاکمیت اسلامی همواره مترصد کسب بهانه و مستمسکی برای تهاجم به جبههء ملی است.
پ: از جانب اين حکومت توطئه ای برای خاموش کردن صدای جبههء ملی در شرف تکوین بوده است.
3. چرا آقای برومند از همان ابتدا آن «شهامتی» را که، بقول شما، در نامهء دوم از خود نشان دادند نداشتند و اين «شهامت متأخر» را از کچا به دست آوردند؟
4. براستی در کجای اسناد بنيادی جبههء ملی آمده است که «جبههء ملی ایران، بر اساس اعتقاد به موازین دموکراسی و اعلامیهء جهانی حقوق بشر، به باورهای دینی همهء مردم دنیا با دیدهء احترام می نگرد و توهین به اعتقادات مذهبی هیچ فرد یا ملتی در چارچوب فکری جبههء ملی ایران نمی گنجد».
5. آيا عبارت «اعتقادات مذهبی يک ملت» جز اين معنا را می دهد که جبههء ملی به مذهب فرقهء اثنی عشريه همچون «مذهب رسمی تمام ملت ايران» می نگرد و از اين بابت با حکومت اسلامی مسلط بر کشور اختلافی ندارد؟
6. اگرچه مدعی شده ايد که آقای اديب برومند رهبر «انتخابی» جبهه هستند اما چگونه است که ايشان در نامهء تفصيلی خود مدعی شده اند که مجدد و مؤسس جبههء ملی نوينی هستند که شما عضويت شورای مرکزی آن را داريد. آيا سندی مبنی بر انتخابی بودن ايشان وجود دارد؟
7. آيا رهبر آن جبههء ملی که امضاء کنندگان اين بيانيه شورای مرکزی اش را تشکيل می دهند، در برابر تهديدهاوی که بهانهء مقالهء يک نفر در خارج کشور می شد، نمی توانست با صدور اعلاميه ای بگويد که سازمان هائی که در خارج کشور خود را جزئی از جبههء ملی می خوانند ربطی به ما ندارند و ما نظرات شان را تأييد نمی کنيم؟
8. چرا اين يک بام و دو هوا را ايجاد کرده ايد و، از يکسو، نوشتهء کسی را که در خارج کشور روزگاری عضو يکی از سازمان های موسوم به جبههء ملی بوده و در مقاله ای عليه قمه زنی و خرفه پرستی و ديگر عمليات سخيف مردم جاهل مطلبی نوشته بهانه ای برای صدور بخشنامه ای شرم آور می کنيد و، از سوی ديگر، از بایت اراجيف اوباشی که در خارج کشور به نام شما به منتقدين تان حمله می کنند از آنها اعلام برائت نمی کنيد؟ چرا اجازه می دهيد آنان به کسانی حمله کنند که روزگاری برخی از شما خود را همراه و همسنگرشان می دانسته ايد؟
9. شما که رهبرتان از يک تهديد توخالی اينگونه می ترسد که اعلاميهء خلاف اصول جبههء ملی صادر منی کند، آيا مورد خاصی را در پس از انقلاب سراغ داريد که، آنچنان که می گوئيد، اط« واقعيت حکايت کند که «مبارزین جبههء ملی "با چنگ و دندان!" برای دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی کشور تلاش کرده اند»؟
10. چرا آنهائی را که شما «فرصت طلبان مداخله جو، که عناد شک برانگیز بعضی از آنان با جبههء ملی ایران بر احدی پوشیده نیست!» می ناميد به عموم معرفی نمی کنيد. چرا ايرادات عناد آميزشان را پاسخ نمی دهيد تا برای هميشه دليل اين عناد شک برانگيزشان آشکار و مبرهن شود؟
11. چرا عناد آنها را شک برانگيز می دانيد، در حالی که اگر شکی وجود نداشته باشد در عناد اغلب ايرانيان نسبت به کسانی از ميان شما است که با خمينی بيعت کردند و اکنون نيز در ميان خود شما با اين حکومت ننگين ارتباط دارند؟
12. آيا فهرست نام های زير اين بيانيه کل اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران را شامل می شود و يا شورا دارای اعضاء ديگری نيز هست که از ابتدا با تامهء نخست آقای برومند مشکل داشتند و زير اين نامه را نيز امضاء نکرده اند اما شما مطلب را چنان نوشته ايد که در آن شورا همهء اعضاء با مفاد اين نامه موافقند؟
13. آيا نه اينکه خواست استعفای آقای اديب نخستين بار نه از جانب «عناصر مداخله گر» که بوسيله اعضاء همين شورا و نيز پشنيبانان شناخته شدهء جبهه در خارج کشور مطرح شده است؟
14. اين تناقض را چگونه توضيح می دهيد که عنادورزان مزبور هم «در جهت خواسته های حاکمیت جمهوری اسلامی» عمل می کنند و هم «برای آیندهء ایران مشغول سناریو نویسی هستند»، حال آنکه سناريئ نويسی برای آينده ايران نمی تواند در جهت خواسته های حکومت انجام شود؟
15. چرا نمی خواهيد بپذيريد که آقای اديب برومند، با نامهء اول خود، که نامهء دوم شان نيز چيزی کمتر از تصديق و ابرام محتوای نامهء دوم را در بر نداشت، آبروی همهء شما را برده است و با صدور اين بيانيه های صد تا يک غاز آن آب رفته به جوی باز نخواهد گشت؟
16. چرا فکر نمی کنيد که خواستن عذر تقصير، محکوم کردن اعمال رهبری جبهه در قبل و بعد از انقلاب، و پذيرش اينکه آقای اديب، به هنگام نوشتن آن نامهء خلاف اصول جبهه، از گونه ای از مسائل شخصی هراس داشته که ربطی به فشار بر جبهه نداشته اند، نظر خطاپوش علاقمندان به راه دکتر مصدق را بخود جلب نمی کنيد؟
با احترام
14 دی ماه 1393
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.