|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
شارلی، شیخ حارث النظاری، و استبداد زیر پرده دین
همنشين بهار
در مورد هفته نامهء شارلی Charlie Hebdoو آنچه بر سر کاریکاتوریست ها آمد، پیش تر مطلب «ترور نمادین از زبان برمیخیزد» را ارائه داده و ضمن اشاره به این واقعیت که نه همهء تروریست ها مسلمان بوده اند و نه همهء مسلمانان تروریست، از حق کفرگویی و تمسخر آنچه «مقدّسات» پنداشته میشود، دفاع کردهام. از حق کاریکاتوریست ها باید دفاع کرد بدون آنکه محتوای سخن آنان را لزوماً در خور دفاع دانست.
کاریکاتورهای نشریهء فاشیستی دانمارکی (یولاند پوستن) هم قابل دفاع نبودند، بخصوص که مصرف آزادی برای گردانندگان آن تجارت بود و بس؛ درست بر خلاف استفان شاربونیه (شارب) و ژان کابو، و برنارد تینیو، و ژُرژ وُلَنسکی، که آزادی برایشان حکم آرمان را داشت و آزادیخواه بودند.
اما اکنون، یکی از «آیات عظام!» یمنی، «شیخ حارث النظاری»، با گرامی داشت و مبارک باد به ترور پاریس (که بهترین هدیه به راسیست ها و نئوفاشیست ها بود)، در پیامی با عنوان کلمه حول الغزوه المبارکه فی باریس به نکات مهمی اشاره نموده و از وقایع آینده پرده برداشتهاست.
از توجیه جنایت و استبداد زیر پردهء دین که بگذریم، مصاحبهها و پیامهای وی، همانند امثال «محمد عدنانی» و «ابوبکر بغدادی»، نشان میدهد که اين «ائمهء قاتلین» به لحاظ معرفت دینی هم در سطح بسیار بسیار نازلی هستند و در دنیای پیچیده و پر از توطئهء امروز حرفی جز دشنه و کینه ندارند. تنها میتوانند احکام عصر شترچرانی را به نام دین خدا به خورد «مکلفین» و اهل تکلیف بدهند و با آن نسقگیری کنند. آنان با جوهر و مضمون پیام انبیاء بیگانه بیگانهاند.
حارث النظاری، که از مسئولین سازمان القاعده در جزیره العرب است، با سخنانی در خصوص ِ، به قول خودش، «نبرد مبارک در پاریس» (کلمه حول الغزوه المبارکه فی باریس) که مؤسسهء الملاحم (بنیاد حماسهها) با عنوان «أفلحت الوجوه» در یوتیوب و... گذاشته است، پس از حمد و ثنای پروردگار و سلام و صلوات بر رسول خدا (همان چراغ روشن و «سراج منیر»ی که با دید و نگاه پوسیده وی و امثال ابوبکر بغدادی گویا برای دعوت مردم اتکایی جز شمشیر و دشنه و دگنگ نداشتهاست) به واقعهء پاریس و مجله شارلی گریز میزند و میگوید دشمنان پیامبر که به وی آزار و اذیت رساندند... گمان کردند که خداوند، رسول اش را یاری نمیکند و... آنان در امن و امانند (که هرچه میخواهند بگویند و نشر دهند)... (اما) از جایی که تصورش را هم نمیکردند ضربه خوردند.
حارث النظاری، که در توجیه جنایت دار و دسته خودش آیات قران را هم آلوده میکند، با اشاره به کاریکاتوریست های مجله شارلی میگوید شماری از فرانسویان به پیامبر مسلمانان بی احترامی کردند و کسانی که خدا و رسولش را دوست داشتند و عاشق شهادت بودند به آنان هجوم برده و درس احترام و محدودیت آزادی بیان را به آنها آموختند (فعلموهم الأدب وحدود حریه التعبیر).
او سپس به شعر حسان بن ثابت (که البته آن را دقیق هم نقل نمیکند) گریز زده و در واقع ترور «ابو رافع سلام بن ابی الحقیق» و «کعب بن اشرف» (از شاعران معروف یهودی) و «حیى بن اخطب» را، در صدر اسلام، برجسته میکند تا با جنایت روی داده این همانی شود.
و، در ادامه، در بارهء اصحاب پیامبر که از او دفاع میکردند، داستان اوس و خزرج تعريف کرده و به طور خاص از «محمد بن مسلمه» (قاتل کعب بن اشرف) صحبت میکند و با همین اشارات نشان میدهد که ترورهای تازه ای در راه است و باید منتظر بهره برداری طرف های ذینفع باشیم که تمام سعی شان همیشه این بوده که بر کینههای مرتجعین شناخته شده سوار شوند و آنها را سمت و سو دهند؛ همانها که اگرچه به دروغ به جلد شارلی رفته بودند اما کمترین حرمتی برای آزادی بیان قائل نیستند و از قضا با هیزم بیاران معرکه (آمرین پشت صحنهء قتل ها) خیلی چفت و جورند؛ همانها که خیلی راحت از کنار دلائل واقعی خودکشی «هرلک فردو» Helric Fredou، بازرس حادثه شارلی ابدو، همان کارآگاهی که با مأموران پلیس مراجعه کننده به ساختمان، در زمان تیراندازی، در تماس بود و در جریان مکالمات آنها قرار داشت می گذرند.
حارث النظاری، وقتی از قاتلین کاریکاتوریستها حرف میزند، از آنان با عنوان مجاهدین قهرمان اسم میبرَد و به سبک هووهای شیعی خودش میگوید أیها المجاهدون الأبطال!.. «یا لیتنی کنت معکم» (ای کاش من هم با شما بودم).
حارث النظاری به تبلیغ ِ، به قول خودش، «جهاد علیه کفار» پرداخته و میگوید «عزت دنیا و سعادت آخرت در آن است» و از کسانی که قرائت پوسیده و قتل آلود مرتجعینی چون او را ندارند میپرسد چرا با کسانی که پیامبر را آزار میدهند و زبانی جز نیش و طعنه نسبت به دین ندارند و مومنین را میکشند، پیکار نمیکنید؟ (فقاتلوا أئمه الکفر...)
و سپس، با اشاره به اینکه «زمامداران» فرانسه امروزه در شمار «ائمه الکفر» و قاتلین مومنین هستند و به اعتقادات آنان توهین میکنند، حکم ترور داده و، با اشاره به آیه ای قرانی، میگوید باید گردن شان را زد: گردن شان را بزنید! و چون آنها را سخت فرو گرفتید، اسیرشان کنید و سخت ببندید! (فضرب الرقاب حتى إذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق).
وی، در پایان، فرانسویان را مخاطب قرار داده و میپرسد شما تا کی میخواهید با خدا و رسول اش ستیزه کنید؟ اگر از این کار دست بردارید... برای خودتان خوب است. سپس، با ذکر آیه دیگری از قران که به کفر و ایمان اشاره دارد، میگوید: «برای شما بهتر است که از دشمنی بر ضد مسلمانان دست بردارید تا شاید بتوانید در امنیت زندگی کنید و اگر از این کار امتناع کردید پس بشارت باد بر شما وعدهء جنگ (انتظار مقابله با ما را داشته باشید). به خدا قسم، تا زمانیکه از دشمنی با خدا، پیامبرش و مومنان دست برندارید روی آرامش و امنیت نخواهید دید».
و، دست آخر، با ذکر آیهء ۳۸ سورهء انفال (قل للذین کفروا إن ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف وإن یعودوا فقد مضت سنه الأولین) به در میگوید که دیوار بشنود: «اگر دست از کفر و عناد بردارید، خداوند کشتن مؤمنین و آزار واذیت آنان و... را میآمرزد و اگر دست برندارید در این صورت سنت الهی که در خصوص پیشینیان جریان یافته، باز هم جاری خواهد شد». بیچاره کلمات طیبه و سنت الهی که این چنین با آن بازی میشود...
همين مطلب در حساب يوتيوب همنشين بهار
https://www.youtube.com/watch?v=x0xBeVvZHSE
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.