خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26 دی ماه 1393 ـ 16 ماه ژانويه 2014  

نامهء سر گشاده به آقای عبدالعلی برومند

جمال درودی؛ عضو شورای مرکزی جبههء ملی ایران

استاد گرامی،

          بار دیگر خواستم از سوز درون و بنا به وظیفه ملی سخنی با شما داشته باشم. زیرا براین باورم که ما هردو می توانیم حرف یکدیگر را بهتر درک کنیم. چون از دوران نوجوانی  و از روز نخست تأسیس دانشگاه مصدق در آن حضورداشتیم  و درس آزادگی و میهن دوستی و سیاست آموختیم و هر دو در یک مسیر گام برداشتیم. تنها تفاوت در نگرش ما بود. من از ابتدا متواضعانه خود را یک سرباز جبههء ملی دانستم و شما بزرگ بینانه خود را مافوق مصدق می دانستید و براین اعتقاد بودید و هستید که: «جبههء ملی به من بهائی نیافزود. این من بودم که به جبههء ملی بها افزودم.» تنها اختلاف من و شما در این نکته نهفته بود. 

آقای ادیب،

          در این گپ دوستانه انتظار نداشته باشید که چون دیگران چاپلوسانه ثناگوی شما باشم یا تومار امضا کنم! نه، هرگز، چون در طول عمر چنین نکرده و همواره سعی بر این داشته ام که حقایق را آنگونه که هست بازگو کنم، هرچند تلخ و ناگوار باشد. روزگاری من فدائی آیت الله کاشانی بودم. او پای من را به سیاست باز کرد ولی زمانی که تغییر مسیر داد بزرگترین منتقد او شدم. همینطور دکتر بقائی. برای من فرد مهم نیست آنچه مهم است هدف است. من می دانم این نوشتار خشم شما را برخواهد انگیخت و من باید هزینه ای در برابر آن بپردازم! مهم نیست. من به راهی که قدم برداشته ام خار مغیلان را طوطیای چشم خود می کنم. اجازه دهید با پیامی از خواجه حافظ شیرازی سخن را آغاز کنم

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو

جناب برومند،

          تمام بزرگان و نامداران جهان، مخصوصاً در عرصهء سیاست، در دوران زندگی برای رسیدن به اهداف خود از همه چیز گذشتند، برخی حتی جان خود را در راه هدف فدا کردند. مصدق بدینگونه مصدق شد. او تمام عمر ندای آزادی سر داد و از خود گذشت و به ملت پیوست. او در بیدادگاه نظامی شاه چنین گفت : «من و همکارانم همه چیز خود را برای پیشرفت هدف ملی بکار بردیم و تسلیم نشدیم. خانهء من و کسانم را خراب کردند و به غارت بردند و به آتش کشیدند؛ و ما را زندانی کردند. و تمام را در خیر و صلاح کشور تحمل کردیم و اکنون افتخار می کنیم که بگوییم اگر ما رفتیم هدف ملت از بین نرفته است.» مصدق تا پایان عمر در زندان و حصر بسر برد. آیا شما که، به حق یا به ناحق، می گویید در جایگاه او قرار گرفته اید، توان و قدرت پرداخت چنین هزینه هایی را دارید.         

          جنابعالی در ایران بنام یک ادیب و شاعر ملی شناخته می شوید، ولی مشکل در اینجاست که آیا با شعر و شاعری می توان یک سازمان سیاسی و کهنسالی چون جبههء ملی ایران را اداره کرد؟ نتیجه آن می شود که امروز شاهد آنیم.

 

آقای برومند،

          می فرمایید: «در سال 1373، در حالی که جبههء ملی ایران در تعطیلی محض قرار گرفته بود...» و کاملاً اشتباه می کنید و خلاف به عرض تان رسانده اند. جبههء ملی حتی یک روز هم تعطیل نکرد، بلکه تاکتیک مبارزه تغییر کرد. (بزودی تاریخچهء فعالیت های جبههء ملی ایران در دههء شصت و پس از آن انتشارخواهد یافت). این شما و باند دوستان همیشگی تان بودید که پس از سیزده سال سکوت و کناره گیری از سیاست، آن هم درب حرانی ترین شرایط جبهه ملی، مجددا به صحنه بازگشتيد.

 

آقای برومند،

          در اینجا اجازه می خواهم در یک پرانتز گریزی داشته باشم به این مسئلهء شورا؛ به عنوان یک ناظر و شاهد.

          (زنده یاد علی اردلان از چهره های شناخته شده و محبوب و منتخب کنگرهء جبههء ملی در سال 41 بود، و کسی بود که در برابر فشارهای دههء شصت چون کوهی مقاوم و استوار باقی ماند و شخص اول جبهه ملی شناخته شده بود. در سال 73 عده ای از منتخبین کنگره و فعالان جبههء ملی و اعضای حسن نیت در دیداری از ایشان تقاضا کردند که شورای جبههء ملی را تشکیل دهند. ایشان ضمن موافقت فرمودند که در این باره باید با منتخبین کنگره که در ایران هستند و حیات دارند مذاکره کرده و موافقت آنان را جلب کنم. مرحوم دکتر حجازی از این دیدار مطلع شد و خیلی سریع به اتفاق دو نفر از اعضای باند خدمت شما رسیدند و همین پیشنهاد را به شما دادند و حتی لیست از قبل تعیین شدهء اعضای شورای انتصابی را به شما ارائه دادند؛ که جنابعالی از این پیشنهاد استقبال کردید و بدون مشورت با دیگران، از اعضای لیست دریافتی دعوت به عمل آوردید و آقای اردلان که از این کار بسیار ناراحت شده بودند، بخاطر جلوگیری از هرگونه تشتت سکوت اختیار کردند).

          با پوزش برگردیم به ادامهء صحبت، با موافقت جنابعالی و حمایت افراد باند و اجازهء مقامات امنیتی، به فرمایش خودتان: «پس از مدتی بحث و گفتگو با مقامات امنیتی کشور که [منجر] به انعقاد جلسات شد...» البته از لحاظ حاکمیت جنابعالی یک فرد مطیع و حرف شنو و اردلان سرکش و حرف ناشنو بود. بدین نحو شورای انتصابی تشکيل شد.

          شما خود شاهد و ناظر بودید که از اولین جلسهء شورا تنش بر آن حاکم بود و هیچگاه به این شورا اجازه داده نشد که در مسائل سیاسی و اجتماعی روز مملکت اظهار نظر کند، و شما همیشه با این ممنوعیت ها همراه بودید. این شورا صرفاً نمادی بود از جبههء ملی ایران. در نتیجه، کارکرد شورای انتصابی مواجه شد با شدیدترین اعتراضات فعالان جبههء ملی در داخل و خارج ایران و همگان خواستار تشکیل کنگره شدند. در خرداد 1380، اینجانب طی نامه سرگشاده ای از اعضای شورا خواستم هر چه زودتر اقدام به برگذاری گنگره کنند. بخاطر بیاورید که تشکیل کنگره با مخالفت شدید باند روبرو شد، ولی در اثر فشارها و اعتراضات شخصیت ها و فعالان جبههء ملی، و سه سال تلاش یازده عضو شورا سرانجام تشکیل کنگره تصویب شد. در آبان 1382 پلنوم جبههء ملی زیر نظر مستقیم باند برگذار شد که آن هم حدیثی مفصل دارد باشد تا زمانی دیگر که به آن خواهم پرداخت.

          در اولین جلسهء شورا جنابعالی طبق مادهء 17 اساسنامه برای مدت دو سال (نه مادام العمر) به ریاست شورا برگزیده شدید و طبق مادهء 22 اساسنامه اختیارات شما محدود بود: «رییس شورای مرکزی حفظ انتظامات و تشکیل جلسه و اتخاذ نتیجه از مذاکرات و مراقبت در تنظیم و تصویب صورت جلسه...»

          ملاحظه می فرمایید که رییس شورا اجازه ندارد بیانیهء سیاسی، اقتصادی، یا اجتماعی انتشار یا تغییراتی در اساسنامه بدهد؛ و بجای سخنگوی جبههء ملی سخن بگوید و عزل و نصب کند. متأسفانه پس از جلوس شما بر کرسی ریاست که همگان انتظار داشتند با قدرت و بی طرفانه شورا را اداره کنید، چنین نشد. در مدت کوتاهی شما بطرف باند کشش پیدا کردید و خیلی زود خود یک عضو فعال باند شدید. طی یازده سال ریاست بر شورا تا توانستید خلاف اساسنامه عمل کردید و هیچگاه به اعتراضات و انتقادات شفاهی و کتبی اعضای شورا توجه نکردید و همچنان در راه اهداف باند گام برداشتید تا جایی که این تنش ها و اختلافات درون شورا آشکار شد و به بیرون راه یافت.

          در خرداد 1386، پس از فوت زنده یاد دکتر ورجاوند، جزوه ای از طرف یکی از اعضای باند انتشار یافت که در آن شدیداً به شخصیت های جبههء ملی ایران، مخصوصا فعالان دههء شصت، توهین کرده بود. البته این جزوه بر مبنای این تدوین شده که سرپوشی بر چهارده سال سکوت و مخفی شدن افراد باند باشد. انتشار آن جزوه یک حالت بهت و عصبانیت و اعتراض همگان را در بر داشت. هیات رهبری و اعضای شورا تقاضای رسیگی فوری به آن را داشتند و در نامه ای اعتراضی متذکر شدند:

          «جناب آقای ادیب برومند، ریاست محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در تاریخ خرداد 1386 جزوه ای با عنوان "جبههء ملی ایران در دههء شصت" توسط  کمیتهء تعلیمات جبههء ملی ایران (که یکی از اعضای ارشد باند مسئول آن بود) منتشر شده که به عقیدهء این جانبان امضا کنندگان زیر..... حذف و تحریف فاحش تاریخ و مطالبی وارونه گزارش شده است. بنظر می رسد که این جزوه فقط برای پنهان کردن مبارزهء اکثریت اعضای از خود گذشته و وفادار جبههء ملی ایران ... و توجیه عدم فعالیت و گوشه گیری شمار اندکی که از خطر خود را مصون نگه داشته بودند نوشته شده است. از سوی دیگر، نویسندهء جزوه را پژوهش گران کمیته تعلیمات جبهه ملی ایران معرفی کرده اند که خود گونه ای اغراق گوئی است که جبههء ملی را خدشه دار می سازد... ما امضا کنندگان زیر، اعضای حسن نیت دههء شصت و شورای مرکزی جبههء ملی ایران، از جنابعالی درخواست می کنیم که به این امر خطیر که تحریف تاریخ جبههء ملی ایران است رسیدگی و پاسخ به پرسش های زیر را اعلام فرمایید...» امضاء کنندگان: از هیات رهبری: مهندس عباس امیرانتظام ، دکتر داوود هرمیداس باوند ، دکتر علی رشیدی ، سرلشکر بازنشسته ناصار فربد. از شورای مرکزی: دکتر لقا اردلان ، مهندس مرتضی بدیعی، مهندس اسماعیل حاج قاسم علی، جمال درودی، حسین راضی، مهندس کورش زعیم، حسین شاه حسینی، مهندس حسین عزت زاده، دکتر محسن فرشاد، بانو پریوش مبشری، هرمز ممیزی، دکتر علی اکبر نقی پور...»

          حتی در این رابطه از طرف «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی » نامهء اعتراضی به ریاست شورا ارسال شد و در آن خواسته شده بود که به سوالات آنان از طرف جبههء ملی پاسخ داده شود. یکی از سوالات آنان که دارای اهمیت ویژه ای بود: «آیا سیاست جبههء ملی تخطئه و توهین به فعالان سیاسی در گروه های دیگر ملی است؟» این اعتراضات که جبهه ملی را به چالش کشانده بود من را برآن داشت که نوشتاری در نقد آن جزوهء موهوم و به دفاع از فعالیت های جبههء ملی در دههء شصت و تجلیل از بزرگانی که امروز در میان ما نیستند بپردازم  «...آنان در طول زندگی پر افتخار خود بخاطر اهداف مقدس جبههء ملی ایران از همه چیز خود گذشتند و هزینهء سنگین و غیر قابل تحمل زندان، شکنجه، دربدری را با جان و دل خریدند و آثار شکنجه را با خود به ابدیت بردند... به دفاع از آنان باید سکوت را شکست...» متعاقباً، به همت مهندس کورش زعیم، تاریخچهء جبههء ملی ایران از 1360 تا 1384 منتشر شد که در آن واقعیات فعالیت جبهه ملی ایران شرح داده شده بود.

 

آقای برومند،

          شما در برابر این اعتراضات و سؤالات و توهین ها به شخصیت های جبههء ملی ایران چه کردید؟  آیا هرگز پاسخی دادید؟! سکوت..؟ ای کاش تنها به سکوت بسنده می کردید.

          عجبا که من ِ نقد کننده را به  دادگاه  فرمایشی خود کشاندید و از نویسندهء  جزوه، که حتی شهامت آن را نداشت که نام خود را پای نوشته اش بگذارد، قدردانی کردید.

(جای آن است که خون موج زند در دل لعل)

          در سال 1389 چند نفر از شخصیت های شورا طی یک نامهء اعتراضی شدیدالحن اعلام  داشتند:   «...لازم دانستیم که برخی مسائل موجود در جبههء ملی ایران [را] که سال هاست تداوم یافته و بیشتر آنها را زاییدهء روش مدیریت شما می دانیم [بيان کنيم]. .... جنابعالی تحت تاثیر مستقیم یکی دو نفر از اعضای شورا که همیشه تلاش برای خنثی کردن پیشرفت و گسترش جبههء ملی و کوچک و بی خاصیت نگه داشتن آن داشته اند... خود را قاضی القضات اعلام نمودید. این کار دیکتاتور مآبانه موجبات آزردگی خاطر اکثریت اعضای شورا شد... شما حق ندارید ولایت مآبانه و خودبزرگ بینانه رأی و نظر شورا را به هیچ بگیرید. شما یک رأی دارید و این رأی بالاتر از رأی شورا نیست .... بر خلاف تصور و اظهارات مکرر شما در مورد تشکیل مجدد شورا... می توانست توسط هر عضوی انجام گیرد کما اینکه قرار بود توسط هر کدام از آقایان علی اردلان، اصغر پارسا، حسین شاه حسینی  و... به انجام برسد. انجام این کار یک وظیفه بود نه یک امتیاز که شما برای خود قائل هستید... شما مسئول هرگونه اقدامات بعدی و پاسخ تاریخ خواهید بود... 15 آذر 1389، لقااردلان، هرمیداس باوند، جمال درودی، علی رشیدی، کورش زعیم، حسین شاه حسینی»

          سکوت در برابر اعتراضات و تخلفات و بی توجهی به خواست آنان و همچنان بی پروا در خط سیر باند حرکت کردن سبب شد که اعتراض همگان در داخل و خارج ایران ادامه یابد. جبههء ملی اروپا طی یک بیانیهء جامع اعلام کرد: «ما هموندان  جبههء ملی ایران - اروپا، ضمن اعلام وفا داری به جبههء ملی ایران رفتار وکردار آقای برومند و باند حامی وی را قویاً محکوم می کنیم  و اعلام می داریم که تمام ارتباطات خود را با این بخش از سازمان قطع کرده... 30 اردیبهشت 1390».

          سازمان جوانان جبهه ملی، که یکی از با ارزش ترین و فعال ترین سازمان های جبهه ملی بود و همیشه در صف مقدم مبارزه قرار داشت، در اثر کارشکنی های هیات اجرایی کناره گیری خود را از فعالیت در جبههء ملی اعلام کردند: «...شاهد حرکت روز افزون جریان خزنده ای در جبههء ملی ایران هستیم که هرچند از هستهء چند نفره تشکیل شده، ولی از آنجا که به هیچ معیار اخلاقی و اصول سیاسی مصدقی پایبند نیست... جبههء ملی ایران را از هر نوع تحرک و پویایی باز می دارد... با اعتقاد کامل و پایبندی به منشور جبههء ملی ایران، اعتقاد داریم که این جبهه در حال حاضر توان انجام رسالت تاریخی خود در جهت حفظ  منافع ملی ندارد... ما جبههء ملی ایران را خانهء خود می دانیم... ادامهء همکاری با ساختار کنونی جبههء ملی ایران برایمان امکان پذیر نیست. 6/6/1388، علی حاج قاسم علی، حسین مجتهدی، اشکان رضوی، آرش رحمانی، حمیدرضا خادم».

 

آقای برومند،

          شما چرا به خواستهء این فرزندان عزیزمان توجهی نکردید و از آنان دلجویی بعمل نیاوردید و باز هم با فشار باند آنان را کنار گذاشتید؟ متأسفانه، در نتیجهء یازده سال ریاست بر جبهه ملی نه تنها قدرت جاذبه نداشتید بلکه قدرت دافعه فعال داشتید. آقای محترم، روزی که پلنوم 82 برگزار شد، جبههء ملی دارای 17 سازمان فعال بود. امروز چه داریم؟... هیچ..! همه را هیأت اجرایی مورد تأیید شما دلسرد و پراکنده کرد. این دردها را به کجا باید برد؟ طبق مادهء 26 اساسنامه، عدهء اعضای هیات اجرایی 7 نفر تعیین شده و برای دو سال. امروز این هیات پس از هشت سال بطور غیرقانونی به دو نفر تقلیل یافته و مضحک آنکه همچنان بکار خود ادامه می دهد و بیانیه صادر می کند!

          در اردیبهشت 1390 [از جانب] گروهی از شخصیت های شورای مرکزی (13 نفر) نامهء سرگشاده ای در رابطه با انحرافات جنابعالی از اساسنامهء جبههء ملی انتشار یافت وکهدر پایان آن آمده: «...جناب آقای ادیب، با توجه به مراتب بالا و نقض فاحش و مکرر اساسنامهء جبههء ملی ایران توسط شما... هرگونه اقدام و تصمیمات شما و افراد وابسته را مردود دانسته .... خواستار تشکیل جلسهء اضطراری شورای مرکزی برای رسیدگی به این انحرافات از اساسنامهء جبههء ملی ایران می باشیم...»

          در نامهء دیگری بتاریخ دوم خرداد 1390 به سیزده مورد تخلف از اساسنامه اشاره شده: «...اکنون ما اعضای شورای مرکزی و اعضای منتخب سازمان های جبههء ملی ایران، به حکم وظیفه وجدانی و میهن دوستی و حزبی، جهت استحکام و تداوم جبههء ملی، اعلام می کنیم که در صورتی که به ایرادات مذکور در بالا هرچه سریعتر توجه نشود تصمیمات قاطع و عاجل دربارهء جبههء ملی ایران و در راستای حفظ و اعتلای آن گرفته خواهد شد...» البته همانطور که انتظار می رفت به هیچیک از این شکوائیه ها ترتیب اثر داده نشد.

          من که شاهد این انحرافات بودم و عملاً می دیدم که جبههء ملی در سراشیبی سقوط قرار گرفته، به این نتیجه رسیدم که تنها راه برون رفتن از این بحران کناره گیری شما از ریاست شورا است.

لذا، در نامه ای سرگشاده بتاریخ 28/04/1390 با عنوان: «سخنی با استاد ارجمندم، جناب آقای ادیب برومند»، ضمن تشریح شرایط موجود، خواستار کناره گیری جنابعالی از ریاست شورا شدم: «....آیا وجدان آگاه این اجازه را به ما می دهد که همچنان روی خواسته های خود پای بفشاریم و جبههء ملی را فدای امیال خود کنیم؟ چرا تدوین کنندگان اساسنامهء جبههء ملی ایران تأکید بر این داشته اند که تمام ارگان ها و سازمان ها و شخصیت های مسئول در جبههء ملی برای مدت زمان محدود (دو سال) تعیین شوند!؟ این بدان معناست و [آنها] بر این اعتقاد بوده اند که جبههء ملی باید با اندیشه ها و تفکرات نو در حرکت و گردش باشد و از سکون آن جلوگیری و در همه زمان خون تازه و جوان در رگ های آن جریان یابد... در قبال مسئولیت باید نقد را پذیرفت... شما هرگز از نقادان نهراسید، از آنان هراس داشته باشید که در لباس دوستی و چاپلوسی در کنارتان قرار گرفته اند. آنان در زیر چتر حمایتی شما خواسته های انحرافی و گروهی خود را سامان می دهند، ولی با نام شما. زمان زمان استراحت و اندیشیدن و هدایت و راهنمائی و بهره بردن از تجربیات گذشتهء شماست. رهبرانی که نابخردانه همچنان در موضع قدرت پای فشرده اند مملکت را بسوی بحران و آشوب کشانده و آینده ای بس تاریک برای خود رقم زده اند... امروز روزی است که سرنوشت و آیندهء جبههء ملی ایران با تصمیم جنابعالی گره خورده است. با یک تصمیم تاریخی و به جای ماندنی از ریاست شورای مرکزی جبهه ملی ایران کناره گیری فرمایید و در یک مقام والاتر به عنوان مشاور و راهنما در درون هیات رهبری، جبههء ملی راهدایت فرمایید. با این عمل انقلابی مسئولیت سنگین و طاقت فرسا از دوش جنابعالی برداشته شده و این مسئولیت در یک هیات رهبری متمرکز می شود و در نتیجه این هیات رهبری با قدرت و توانی بیشتر و خارج از فشارهای گروهی، جبههء ملی را از این بن بست نجات خواهد داد

آقای ادیب برومند،  

          متأسفانه جنابعالی تحت تأثیر نظریات و خواسته های اعضای باند چنان قرار گرفته اید که حتی به تعهدات و امضاهای خود پایبند نبوده و در مدت زمانی کوتاه خلاف امضا خود عمل کردید برای نمونه به چند مورد از ده ها مورد آن اشاره می کنم:    

1. تفاهم نامه با امضای شخص شما و هیات رهبری که در جهت خلاف آن اقدام کردید.

2. «همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر» که به ریاست عالیهء آن انتخاب شدید و در تأیید آن پیامی شخصاً ارسال داشتید که در صدای آمریکا پخش شد. چند روز بعد عضویت خود را تکذیب کردید.

 3. در برگزاری پلنوم اخیر، ذیل صورت اسامی منتخبین سازمان ها امضا کردید و روز انتخابات را تعیین فرمودید. چند روز پس از آن به توصیهء باند که موقعیت خود را در خطر می دیدند از برگذاری آن جلوگیری بعمل آوردند.

 4. مقالهء تحلیلی آقای دکتر رشیدی را در جلسهء هیات رهبری تایید کردید، ولی پس از بازداشت ایشان از آن تبری جستید.

5. شورای مهستان را که ذیل اساسنامهء آن را امضا، و موجودیت آن را با پیام خود در رسانه های خارجی اعلامکردید، ولی با فشار باند چند روز بعد تکذیب نمودید.

6. توفانی که در آذرماه در مورد مسایل مذهبی براه انداختید و نابخردانه بی اعتباری برای جبههء ملی و خطر برای یکپارچگی کشور ایجاد کردید.

 

آقای ادیب برومند،

          شما در برابر این هجمه از اعتراضات و انتقادات وشکوائیه ها چگونه پاسخ دادید.؟ من شرمنده ام از بازگو کردن آن: «...افراد بی سر و پایی فحاش و رذالت پیشه که وابسته به ایادی ویرانگراند... مخلص به این مطالب دروغ و مغرضانه که از طرف بی شرم ها و دروغ زن ها منتشر میشود پاسخ نمی دهم....»   آری!  این چنین است پاسخ  ادیبانه  و محترمانهء آقای عبدالعلی بروند به منتقدان خود.

 

استاد ارجمند،

          کسی که به آزادی و دموکراسی اعتقاد دارد باید انتقاد دیگران را تحمل و با احترام به همهء منتقدان و رقبای سیاسی خود نگاه کند و بر این باور باشد که رهبری مادام العمر مناسبات دموکراتیک را خدشه دار می سازد. امیدوارم انتقادات را پذیرا باشید و در جهت عظمت و سربلندی و بقای جبههء ملی ایران از خود بگذرید و تنها به آن بیاندیشید.

          پاینده ایران

          جمال درودی، عضو شورای جبهه ملی ایران  

****

طرح عدم صلاحیت جناب آقای ادیب برومند از ریاست شورای مرکزی جبهه ملی ایران

اعضای محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتخب پلنوم 1382:  

          با نهایت احترام از نمایندگان محترم شورای مرکزی جبههء ملی ایران استدعا می کنم با آگاهی که از نقض مکرر مواد 13- 16 – 17 – 19 – 21 – 22 – 26 – 31 – 37 – 51 – 59 اساسنامهء جبههء ملی ایران دارید، و با رعایت نامه های سرگشاده گروهی از اعضای شورا به تاریخ های 19 اردیبهشت و 4 خرداد 1390، و با در نظر گرفتن کهولت و عدم توانایی و پایان یافتن مدت زمان اختیارات (دو سال) ریاست شورا، و در جهت استحکام، تداوم و اعتلای جبههء ملی ایران، رأی به عدم صلاحیت جناب آقای ادیب برومند از ریاست شورای مرکزی جبههء ملی ایران صادر فرمایید.

          اطمینان داشته باشید که تاریخ و آیندگان دربارهء تصمیم امروز شما قضاوت خواهند کرد. در صورت لزوم، آمادگی خود را برای دفاع از این طرح و ارائهء مدارک اعلام می نمایم.  

          با تقدیم احترام، جمال درودی - 21 آذر 1391

 

رهروان راه مصدق، اندیشگران عزیز،

          امروز همانگونه که شما از این نوشتار ناخرسند هستید من نیز چون شما ناخرسندم، ولی چه باید کرد..؟ در حالی که شاهد آنیم که جبههء ملی ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته، سکوت خیانت است.

          پاینده ایران

          جمال درودی، عضو شورای جبهه ملی ایران           

22/10/1393                                                                                                 

         

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

 

 

 

بازگشت به خانه