خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

29 دی ماه 1393 ـ 19 ماه ژانويه 2014  

با لامپ های سوخته نمی توان اتاق اپوزیسیون را روشن کرد!

(مطالبی خطاب به شاهزاده رضا پهلوی)

نيک جعفرزاده

          بخاطر کشتار تروریست های اسلامی در پاریس، که گویا نویسندگان و کاریکاتوریست ها شکل محمد را کشیده بودند و بدست تندروهای اسلامی کشته شدند، شاهزاده هم کاریکاتور خودش را در برنامهء «افق ایران» نشان داده که: «مهم نیست».

          بله، مشکلی نیست. اگرچه در فرهنگ فعلی ایرانی اگر کسی خودش کمی شـُل بدهد وای به حال بقیه.

          اما آن چیزی که بسیار مهم بود این است که شاهزاده [در برنامهء «افق ایران»] گفتند: «اگر کسانی حرف حالی شان نیست و قصد کشتن ما را دارند بهتر است خودشان زودتر بمیرند. ما با کسی شوخی نداریم. ما آنها را باید جلوتر هلاک کنیم چون زبان دیگری نمی فهمند!»

          بسیار خب. ما هم موافقیم.

          اما در بحبوحهء خیزش های خرداد 88، و حتی خیزش های پیش از آن، مردم فوج فوج از ایران زنگ می زدند که «شاهزاده! باید یک اقدام عملی بکنیم؛ جمهوری اسلامی کشتار می کند و ما نمی توانیم تنها با حرکت مدنی با آن مقابله کنیم».

          باز دوباره شاهزاده گفتند: نخیر! من مخالف هرگونه خشونت هستم!»

          جنبش و بسیاری از هواداران پادشاهی دلسرد شدند. اما [اکنون] شاهزاده، بخاطر جریان تروریستی پاریس، فرمودند که اگر قرار است میان من، و او که قصد کشتن ما را دارد، ]انتخابی در کار باشد] بهتر است او کشته شود تا مـن!

جناب شاهزاده! مگر جمهوری اسلامی مانند همان تروریست ها تا کنون خون جوانان را نریخته؟
مگر جمهوری اسلامی نمی گوید بقیه کافرند و حق حیات ندارند؟
چگونه [است که] در برابر جمهوری اسلامی خشونت را کنار گذاشتید که به همه تروریست های جهان، از حماس حزب الله تا تروریست های شبه نظامی شیعه عراق کمک می کند؟

جناب شاهزاده! شما پرپر زدن «نــدا» را درخیابان دیدید ولی باز گفتید: «نخیر؛ با جنبش مدنی و غیر خشونت!»

من خوشحالم که حتی اگر پرپر زدن ندا (که شما نیز بخاطر آن گریه کردید) اثری نکرد ولی، بخاطر تروریست های عرب فرانسه، نظرتان 180 درجه برگشته است و اکنون می دانید که با افراد و گروه های زبان نفهم نمی توان دیالوگ و گفتمان داشت و «بهتر است او کشته شود تا من».

شما دیگر، با این گفته، نمی توانید باز با شعار نافرمانی مدنی را در سیاست ایران به پیش بروید.
نمی دانم چگونه می خواهید این تضاد آشکار را به هواداران دلگیر طیف پادشاهی یا ایرانیان درونمرز
[که پيام شان] بارها از رادیو تلویزیون های برونمرز به شما رسانده می شد، روشن بفرمایید؟!

شما، پس از نشست پاریس، با شدت تمام در برنامهء افق صدای آمریکا ه این افق تازهء شما)
گفتید
که بسیار به «شفاف سازی» پایبند هستید. من امروز آشکارا، با شدتی بیشتر از شفاف سازی شما، گـِلهء دوستانه دارم [چرا که] اینگونه برخوردها آسیب اش، هم به شما و هم به جنبش سرنگونی، خواهد رسيد.

***

          برنامهء «افـق ایران شما»، بطور همزمان، درست در ساعت برنامهء خود من، از تلویزیون «ایران آریایی» هم پخش می شد و من خوشحال نیز بودم که صدای شاهزاده بیشتر به گوش ایرانیان برسد.
اما
، پس از دو بار پخش، گویا یکی از یاران نزدیک شما به دفتر تلویزیون ایران آریایی زنگ زدند و مانع از پخش همزمان برنامه افق ایران شدند!
          جناب شاهزاده! مگر نه آنکه هدف گسترش رساندن پیام شما به ایران می باشد؟ پس چرا مانع این کار شده اید؟ چطور، برای تبلیغات «شورای ملی»، آقای پیرزاده و نازیلا مدام از این رسانه بهره می جستند و اکنون، پس از شکل گرفتن شورای ملی و جمع آوری پول برای آن، دیگر [کار با] تلویزیون ایران آریایی برای نزدیکان شما کسر شأن شده است؟
          جناب شاهزاده! من یک ایرانی هوادار پادشاهی پارلمانی هستم و در راه ایران خیلی چیزها از دست داده ام و انتظاری هم از کسی ندارم. همهء همرزمان، و حتی خود شما، مرا خوب می شناسید.
اما بدانید که باید
در مورد «تغییرات در نظرتان» و این جریانات پشت پرده توضیح بدهید یا، بگفتهء شما، شفاف سازی کنید. من حتی دیروز در زير این ویدئویی شما کامنت گذاشتم و فوری هم بسیار لایک خورد، اما خیلی زود نوشته یا کامنت من پاک شد. خیلی دوست دارم بدانم که این شفاف سازی از چه مدلی هست که شما به آن اصرار دارید.
          جناب شاهزاده! شهریار آهی هم دست راست شما بود و ایشان پس از نشست پاریس، که
بسیار به بیراهه رفته بود
، مجبور شدید وی را از دفتر بیرون نمایید. چرا باید هر بار پیشنهادات و انتقادات ما نادیده گرفته شود و بعد، با بیرون انداختن نزدیکان خودتان از دفتر، به یک پایان تلخ تن دهید؟

***

جناب شاهزاده! شما پذیرفتید که تروریست های اسلامی دیگر زبان گفتمان را نمی فهمند و باید آنها را جلوتر نابود کرد، پیش از آنکه آنها ما را نابود کنند. آیا شما فرقی میان گروه های تندرو اسلامی و مارکسیست های ایرانی که هنوز به کشتار و ترور خود در ایران سرفراز و مفتخرند، می بینید؟ یادتان می آید چقدر بخاطر همان کسانی که هنوز ترور و جنایت گذشتهء خود را محکوم نمی کنند و بلکه شما را بخاطر پدر بزرگوارتان محکوم می کنند، به یاران و همرزمان ما بی مهری کرده اید؟ جناب شاهزاده! با لامپ های سوخته نمی توان اتاق اپوزیسیون را روشن نمود.

باز هم جای شکر و سپاس هست که اگر پرپر زدن جوانان ایرانی بدست رژیم زبان نفهم اسلامی نظرتان را عوض نکرد اما کشته شدن چند نویسنده و کاریکاتوریست فرانسه جریان فکری شما را تغییر داد.
شاید دلیل
اش این باشد که همهء اطرافیان شما در پاریس زندگی می کنند و حتی منشور شورای ملی را هم بر اساس مصوبات فرانسه تنظیم کرده بودند (که بخاطر آن یک روز تمام در پاریس بحث بود که شما بهتر از بقیه می دانید جریان چیست). باز هم امیدوارم این بار کج به خانه و منزل برسد.
          جناب شاهزاده! زبان تند من در میان طیف پادشاهی آشناست. من دنبال مقام و منصب نیستم و هر خبر ناگواری از ایران مانند تیری بر تن و جان من می نشیند. بارها از پراکندگی و عدم سازماندهی گله کرده ام. بگفتهء اشو زرتشت، «راه راست و درست یکی است». این گفته شاید همان شفاف سازی باشد که شما به آن اصرار داشته و دارید. امیدوارم گلایهء همرزمان تان را به فال نیک بگیرید تا سازماندهی ایرانیان در سرنگونی حکومت اسلامی ِ ضد ایرانی شتاب فراوان گیرد.

***

در پایان هم نکته ای در مورد کاریکاتور خودتان و نظم و دیسپلین سیاسی به شما بگویم: در زمان شاه، پدر بزرگوار شما هرگز اجازه نمی دادند در کارهای دولتی، و حتی سالن نهار خوری، درجه داران همراه با افسران نهار بخورند. شاید برخی ها نمی فهمیدند چرا. اما امروز بسیاری فهمیده اند که دلیل آن حفظ احترام میان نظامیان و سلسه مراتب در کارهای دولتی و نظامی بوده تا روی بسیاری با بالا دست شان باز نشود. زیرا، با این خـُلق و خوی شرقی و ایرانی بازی ما، فوری از سرکول هم بالا می رویم.
          سند این واقعيت هم این است که وقتی پاسداران بر سر کار آمدند گفتند درجهء ارتش و سلسله مراتب مسخره است و همه ما برادریم! اما مدتی نگذشت که دیدند نمی توانند سپاه را اداره کنند و فوری درجات سرلشکری و تیمساری به خودی هاشان دادند تا احترام و سلسله مراتب رعایت شود. اگر شما می خواهید آزموده را باز بیازمایید. حرفی نیست این گوی این میدان.
          پاینده ایران، جاوید راه کوروش.

12 ژانویه 2015

         

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

 

 

 

بازگشت به خانه