|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
زنده ياد تختى و آقای اديب برومند
منوچهر برومند
چه جد، چه هزل، در آيد به آزمايش كژ
هر آن سخن كه نپيوست با معانى راست!
بهار
فيلم سخن رانى آقاى اديب برومند در مراسم چهلمين سال درگذشت جهان پهلوان تختى، كه روى شبكه تصويرى يوتوب (دقيقهء 13) ديده مى شود، تختى زنده ياد را در حد مأمور نظمى براى مقابله با چاقو كشان تقليل مقام و جايگاه مى دهد!
سخنران، به بهانهء حسن تشخيص تختى در امور سياسى و شناختن جايگاه واقعى اش، از قول تختى به بيان مطلبى به شرح زير مى پردازد :
«پس از آنكه تختى در كنگرهء سال 1341 به عضويت شوراى مركزى جبهه ملى انتخاب گرديد، تختى كه اضافه بر تفكرات مردم نوازانه و نيك مردى از جهت درست انديشى در مسائل سياسى نيز مردى وارد و آگاه بود، روزى با كمال فروتنى گفت: "من لازم نبود كه به عضويت شوراى مركزى انتخاب شوم. من خود را در آن پايه نمى ديدم. بلكه من براى اين خوبم كه در آرايش نيروهايى كه براى هوادارى از جبههء ملى در گرد هم آيى ها جمع مى شوند اقدام كنم و حساب كسانى را برسم كه به جبههء ملى حمله مى كنند و چاقو كش هاى دولتى را از ميدان به در كنم. من براى اين موضوع شايسته تر بودم تا براى عضويت شوراى مركزى." و اين نشان مى داد آن مرحوم چه قدر فروتن است و چه قدر در جاى خود متواضع است و مردى شناسنده قدر و منزلت خود در جايگاه خويش است».
مطلب منقول فوق مسبوق به سابقهء زير است:
هنگام انتخاب اعضاى شوراى جبههء ملى دوم، به هنگام نخستين كنگرهء جبههء ملى در سال 1341 آقاى اديب برومند، كه در مراسم برگذارى كنگره سمت منشى داشتند، منتخب كنگره واقع نشدند و به عضويت شوراى سى و پنج نفرهء جبههء ملى دوم در نيامدند، در حاليكه شادروان تختى، كه حضورش در جبههء ملى بر محبوبيت مردمى جبهه مى افزود، منتخب كنگره شد. در آن زمان آقاى اديب برومند، كه از اين موضوع بسيار ناراحت شده بودند، قصيده اى نيز تحت عنوان "فضاحت ملى" سروده بودند که [آن را]، ضمن غرغر كردن ها و گلايه هاى پيامد، [بعلت] عدم انتخاب شان براى دوستان هم مسلك مى خواندند و مراتب ناخشنودى خود را از نحوهء انتخاباتى كه به انتخاب نشدن شان منجر شده بود عنوان مى كردند (از شهود در قيد حيات اين ماجرا آقايان مهرداد ارفع زاده و مهندس مهدى مقدس زاده اند). تا اينكه، به پيشنهاد آقاى الله يار صالح، شورا تصميم گرفت از چند نفرى كه در انتخابات منتخب كنگره نبودند رأساً دعوت به عضويت كند و، در پى اين تصميم، شادروانان مسعود حجازى، يدالله سحابى، حسن نزيه، حسين راضى و آقايان سعيد فاطمى و اديب برومند، به دعوت شورا و تصويب اش به عضويت شورا منتصب شدند. از ميان دعوت شدگان زنده ياد عبدالرحمن برومند، به واسطهء جنبهء انتصاب امر، عضويت به اين صورت در شورا را نوعى لطف و مكرمت به كسانى تلقى كرد كه به نحوى دموكراتيك انتحاب نشده بودند، [و] از اين رو دعوت شركت در شورا را نپذيرفت، ولى آقاى اديب پذيرفتند و به مقصودى كه مايل بودند رسيدند.
ولى در همان زمان، قبل از انتخاب و بعد از انتصاب، آنچه بيشتر مايهء شگفتى آقاى اديب برومند مى شد، وحمل بر بى عدالتى و نقصان تشخيص انتخاب كندگان مى كردند، انتخاب زنده ياد تختى به عضويت شورا بود. يعنى، در دنياى تخيلات خود مى پنداشتند كه تختى ورزشكار به صرف نيروى بازو استحقاق عضويت شورا را نداشته، ولى خودشان، كه اديب بارع جبههء ملى بوده اند، اين شايستگى را داشته اند و ناعادلانه منتخب گنگره واقع نگشته ان .
اين سابقهء ذهنى و شدت تأثيرات آن موجب گشته،چهل سال بعد از مرگ تختى در مجلسى كه به منظور تجليل و تبجيل تختى برگذار شده، جهان پهلوانى را كه در خاطرهء جمعى ملتى هم نواى اعزاز مستمر است، در مرتبهء مأمور نظمى قرار دهند كه، به جاى حضور در شورا، بهتر بود با چاقو كشان و بر هم زنان نظم مجالس رويارويى كند؛ و به اين منظور مطلبى را كه در واقع مكنونات مستور ضمير خودشان است، در جامهء تعريف و تمجيد ظاهرى، كه در عين حال جنبهء تأييد ضمنى نيز دارد، بيان كرده اند و نينديشيده اند كه اگر چنين سخنى نيز، بر فرض محال، بر زبان تختى آمده بود شايستهء باز گو كردن نبود.
تختى، بر حسب فروتنى پهلوان منشانه و مبادى آداب اجتماعى، يا تشفى خاطر محزون ِ مخاطب ِ به شورا راه نيافته اش، آقای اديب برونمند، گفته باشد [که] او هم بى خود انتخاب شده، ولى هرگز عنوان نمى كند كه او را مى بايست مأمور دفع چاقو كشان دولتى مى كردند. نسبت دادن اين نوع اظهارات به شخص والا منشى مانند زنده ياد تختى، كه دست اش از دار دنيا كوتاه است، واقعاً تاسف بار است.
نكتهء ديگر اين كه تأييد ضمنى آقاى اديب برومند آنجا كه مى گويند «اين نشان مى داد آن مرحوم شناسندهء قدر و منزلت خود در جايگاه خويش است» ناشى از مشتبه شدن امر بر ايشان است كه خود و ديگر اعضاى شورا را طاووسان عليين طرازى مى پندارند كه از لونى ديگر بوده اند. حال آنكه ناكارآيى جبههء ملى، نداشتن شم سياسى قوى، و ناتوانى تشكيلاتى و عدم كار فرمايى عملى ديگر اعضاى منتخب و منتصب شورا در بسامان رساندن يك سازمان سياسى كارآمد براى حضور كارساز در صحنهء سياسى كشور و به دست گرفتن ادارهء امور و نيل به استقرار حاكميت ملى نشان داد، ،ساير اعضاى شورا، بر خلاف پندار آقاى اديب برومند، تافته هاى جدا بافتهء سياستمدار دور انديش و دانشورى غير از تختى نبوده اند؛ بلكه بى توجهى اين حضرات به وظيفهء سياسى تاريخى اشان خود موجب شده در پيشگاه ملت ايران مسئول نداشتن شم سياسى و عافيت طلبى منفعلانهء خويش باشند و عملاً نشان دهند که استحقاق نشستن در جايگاهى را كه اشتباهى اشغال كرده بودند نداشته اند.
هزار جهد بكردم كه سِرِّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم
پاريس ـ منوچهر برومند
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.