تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

3 فروردين ماه 1394 ـ 23 ماه مارس 2014  

نامه به عمو نوروز باستانی عزیز!

علی رضا رضائی

عمونوروز باستانی عزیز، سلام!

ا         از این هزار و سیصد و نود و چهار سالی که شما وجود داری، شخصاً چهل سال اش است که از نزدیک می‌شناسمت.  این چهل سال، جمعاً سی و شش سال است که با شما گرفتاری داریم و هرچه می‌گذرد این گرفتاری هم بیشتر می‌شود. بدبختی از آن‌جایی شروع می‌شود که تا شما می‌خواهی بیایی، هوا خوب می‌شود، در حالی که «بچه‌های بالا» چنین تصمیمی نگرفته‌اند. خیلی از وقت‌ها شده که اصلاً بچه‌های بالا دل شان می‌خواسته هوا همینطوری سرد و بد بماند که شما رسیده‌ای. جنابعالی تنها هوای خوبی هستی که روی زمین هیچ اراده‌ای برای آمدن یا نیامدنت وجود ندارد.ه

ه       می‌دانی؟ در این سی و شش سال، «بچه‌ها»ی صدا و سیما چند دفعه تصمیم گرفتند ممنوع التصویرت بکنند. بعد چون شما از پشت در و پنجره‌ی استودیوهای‌شان معلوم می‌شوی، تصمیم می‌گیرند بنشینند به زور لبخند بزنند بگویند به به، زمین چقدر قشنگ شده. درحالیکه نشان دادن چیزهای قشنگ از تلویزیون ممنوع است.

ی       يا «بچه‌ها»ی وزارت ارتباطات چند دفعه سعی کردند فیلترت بکنند. که تا خواستی بیایی بزند «به دستور مقامات قضائی دسترسی به نوروز باستانی امکان‌پذیر نمی‌باشد». آن‌هم نشد. پهنای تو از پهنای باند وزارت اطلاعات بیشتر است، از هر سری که بگیرند از یک سر دیگر بیرون می زنی.ه

ح       حتی وزارت ارشاد هم چند دفعه آمد گفت ما «ممنوع النوروز» نداریم. در حال حاضر شما تنها پدیده‌ی فرهنگی‌ای هستی که نمی‌شود ممنوعت کرد. مشکل بزرگ این است که شما به همان اندازه که فرهنگی هستی، علمی هم هستی، تاریخی هم هستی، زبانم لال، هنری هم هستی، خیلی چیزهای دیگر هم هستی. در واقع تنها موجود علمی فرهنگی تاریخی زبانم لال هنری حال حاضر هستی که سیاسی نیستی. ولی هیچ می‌دانی تو خودت همه را سیاسی کرده‌ای؟

ب       بچه‌های بالا سی و شش سال است وقتی دیدند این زمان که می‌رسد از همه جا بیرون می‌زنی و خب نه سازی که نشانت ندهند، نه نوشته‌ای که جلوی چاپت را بگیرند، نه تصویری که ده‌نمکی را بفرستند از رویت بسازد، و در عین حال هم صدای سازت می‌آید، هم همه جا نوشته می‌شوی و هم تصویرت همه جا دیده می‌شود. وقتی اینجوری شد، تمام «بچه‌های بالا» مجبور شدند خودشان را با تو همراه بکنند. هی بگویند به به، چه نوای خوبی! به به، چه نوشته‌ی قشنگی! چه تصویر زیبایی! و چه... و چه... و چه...

ب       بعد به‌عنوان یک رفتار سیاسی، مجبور شدند تو که می‌آیی، پیام سیاسی بدهند: فرا رسیدن نوروز را..... آمدن عید سعید باستانی را..... یادم است خودت یک‌بار گفتی آخر «عید سعید»، چطوری «باستانی» می‌شود؟ یا یک چیز باستانی چطوری می‌شود که «عید سعید» هم باشد؟ ما الآن سی و شش سال است که دیگر این سوال را از کسی نمی‌پرسیم. شما هم نپرس. اصلاً «روایت داریم» که بهتر است کسی درباره شما سوالی نپرسد!

ه       همین که شما می‌آیی و ما همه خوشحال می‌شویم ،خیلی خوب است. آنهایی هم که خوشحال نمی‌شوند، مجبورند خودشان را خوشحال نشان بدهند و این هم خیلی خوب است. شما تنها پدیده‌ای هستی که نه فقط مجبور نمی‌شوی، که مجبور هم نمی‌کنی. این سال‌ها دل ما فقط به آمدن تو خوش است. تنها کسی هستی که وقتی برای آمدنت وعده‌ای می‌دهی، به آن عمل هم می‌کنی.

ه        وقتی می‌گویی «من که بیایم دیدن ساز و شنیدن موسیقی به هر قصدی که باشد اشکالی ندارد»، کافی است اولین باد بهاری به صورت‌مان بخورد که بدانیم راست گفته‌ای. وقتی می‌گویی «من که بیایم ممنوع القلم‌ها سریع القلم می‌شوند»، ما اولین خطی که می‌خوانیم از آن‌همه قلمی که جوهرشان تویی، می‌فهمیم که راست گفته‌ای. تصویرت و زیبایی‌هایت را که اگر ده‌تا وزارت ارشاد بزنند هم نمی‌توانند جلوی انتشارش را بگیرند.ه

م       ممنونیم از تو که برای‌مان شادی‌ای می‌آوری، که مجبور به ادا درآوردنش نیستیم. ممنونیم از تو که این شادی تنها ادعایی است که تو نداری و بیشتر از همه به آن عمل می‌کنی. ما حتی از تو ممنونیم که «بچه‌های بالا» را هم مجبور می‌کنی که در این شادی شرکت بکنند! آمدنت را بیشتر کن!ه

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-0f0487bbd2.html

 

بازگشت به خانه