تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 23 ارديبهشت ماه 1394 ـ  13 ماه مه 2015

احتمال تعویض نعلین با پوتین

محسن بهزاد کریمی

چکیده

سپاه، با ایفای نقش به جای پیاده نظام ارتش آمریکا، به حق گفته‌ء پرزیدنت اوباما را جامهء عمل پوشانده و، در نتيجه، پوتین ِ هیچ سرباز آمریکایی در مبارزه با داعش خاک ‌آلود نشده است. در باب این واقعيت مطالب بسیاری در درون مرز مطرح شده؛ چه در صحن مجلس شورای اسلامی و کسانی چون علی مطهری، و چه بوسيلهء خود رئيس جمهور. همهء این واکنش ها، هم از سوی بخشی از درون نظام و اصلاح‌ طلب‌ها و هم از سوی اپوزیسیون، از وجود «هراسی مشترک» در برابر خطر قریب الوقوع تسلط دیکتاتوری نظامی بر ایران حکايت می کنند. اما بايد ديد که تا چه حد می‌توان با این چالش‌های درون ساختاری هم‌گام شد؟ آیا صرف دشمن مشترک و خطری که ایرانیان را تهدید می‌کند کافیست تا در تقابل با این خطر احتمالی، به جای ایفای نقش جریان سوم، در کنار اصلاح ‌طلبان، از تهران گرفته تا واشنگتن، ایستاد؟

 

پیش‌گفتار

بسیارند کسانی که  از سر تجربه– و نه از روی عناد– به هر کورسوی تغییر از درون مرز به دیده شک می‌نگرند. در این نوع برخورد حق را به این دسته‌ هم‌فکران خودم‌– می‌دهم چرا که هیچ تحول و تجمع و تریبون اعتراضی در جامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شکل نمی‌گیرد مگر تحت امر و فرمان بخشی از نظام. در چنین جوی جامعه کانفورمیست ایران که اکثریت نسبی آحاد مردم را تشکیل می دهد، ثابت کرده است که به آسانی در این سه دهه به هر ساز بدآهنگی رقصیده است، و بر امواج اجتماعی مجهول و دست‌ساخت رژیم سوار شده است.

غرض تقبیح و تحقیر فرهنگ سیاسی- اجتماعی امروز ایرانیان نیست چرا که این گونه رفتارهای اجتماعی شاخصه جامعه‌ای است که از امراض گوناگون در رفتار اجتماعی رنج می‌برد، و در مقام تقبیح این رفتار برآمدن مانند برخورد با بیمار به جرم بیمار بودن است. باید پذیرفت که جامعه ایرانی در دوره پیش از انقلاب دچار تناقضات اجتماعی و دوگانگی فرهنگی شد، و در بعد از انقلاب نیز به طور سیستماتیک و ابزاری هزاران بیماری اجتماعی دیگر بدان تزریق شد، که نتیجه آنها همین جامعه بیماری است که با آن روبرو هستیم.

ماشین تبلیغات نظام، سیستم آموزش و پروش متناسب با ساختار دیکتاتوری، و از همه مهم‌تر نیروی سیاسی- نظامی سپاه در این سه دهه جامعه ایران را به شکلی عقیم ساخته که تنها هم‌چون «زامبی» در بستری که ماهیت دیکتاتوری را به خطر نمی‌اندازد هدایت می‌شود. تحولاتی که در نزدیک به دو دهه اخیر به ویژه با آغاز جریان اصلاحات شاهدش بوده‌ایم تنها برآیند شکاف‌های درون حلقه قدرت بوده است، حلقه قدرتی که  امروز به چنددستگی رسیده و هر خرده‌پای سیاسی- امنیتیِ دیروز با پیوستن به جناح و جریانی در قالب خودی و ناخودی ادعای سهم‌خواهی از رانت قدرت دارد. اما این رقابت و رانت‌خواهی اقتصادی- امنیتی- سیاسی تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد؟ لازم به ذکر است که پلورالیسم در قالب جوامع و ساختارهای دموکراتیک باعث پیشرفت و بلوغ و نهایتا ثبات سیاسی می‌شود، اما در قالب دیکتاتوری این چند دستگی و ادعای قدرت از آخرین گام‌های عمر سیستم تمامیت‌خواه به شمار می‌رود.

دیکتاتوری به خودی خود محکوم به زوال است و محدوده عمر مشخصی دارد، اما از مقطعی به بعد دیکتاتور برای بقا و تضمین جایگاه خود مجبور به تفویض قدرت‌های نامحدود و به شراکت گذاشتنِ بخشی از قدرت  می‌شود. کارگزاران دیکتاتور که تا دیروز جان بر کف‌ها و فدوی‌های دیکتاتور بودند با کسب اندکی قدرت و رشد در جایگاه خود، به وزنه‌ای تعیین کننده برای بقای دیکتاتوری تبدیل شده‌اند. و خطرناک‌ترین این گروه سیاست‌مردان اقتصادی- نظامی برآمده از سپاه پاسداران هستند که متاسفانه از قبال تحریم‌ها و تبدیل شدن ایشان به دروازه‌های تجارت سیاه و قاچاق کالا هر یک تبدیل به یک امپراتوری اقتصادی امنیتی شده‌اند که در فضای کنونی تنها رهبری را– آن هم فعلا– به رسمیت می‌شناسند.

 

ایران پساخامنه‌ای

اما در ایرانِ پساخامنه‌ای چه روی خواهد داد؟ آیا سپاه به اصل ۱۱۰ قانون اساسی پای‌بند خواهد ماند؟

در این دو دهه، ساختار امنیتی به سهولت از پس قلع و قمع طرفداران جانشین مخلوع خمینی، حسینعلی منتظری، برآمده است. بیعت خاتمی و هاشمی و جریان‌سازی‌های آن بخش از حکومت که راه بقاء را در استحاله می‌بیند هم راه به جایی نبرد، و با در دست داشتن لابی قوی و محکم چه در درون نظام و چه در برون مرز در دو جبهه مبارزه می‌کند، و خود را در قالب اصلاحاتی تعریف می‌کند که اولا نمی‌خواهد و نمی‌تواند بنا بر عقبه‌ای که دارد از کلیت جمهوری اسلامی عبور کند و ثانیا می‌خواهد با جریان‌سازی‌های مدنی و مماشات با بخشی از اپوزیسیون و دولت‌های غربی از پس جریان راست و سپاه  بر آید، که خود امری غیرممکن به نظر می‌رسد.

اما این وفاداری امپراتوری سردارها در ایران پساخامنه‌ای آیا در بیت وی نیز ادامه خواهد داشت؟ دیدیم که با تمام وزنی که بیت خمینی داشت چه بر سرش آوردند، حال آنکه بیت خامنه‌ای نه جایگاهی و نه آلترناتیوی در معادلات قدرت به حساب می‌آید مگر در سایه سپاه. درون ساختار سپاه در حال حاضر به شکلی قرادادی اداره می‌شود، و تنها ضمانت و محوریت اجرایی ولایت مطلقه فقیه است که به شکل چندوجهی تعادل قدرت را میان سرداران تراز اول حفظ نموده. در حال حاضر سرشاخه‌های این اختاپوس قدرت را نقدی، فیروزآبادی، عزیز جعفری، سلیمانی، سیاری و شمخانی تشکیل می‌دهند. حال در پس پرده چه گذشت که سردار رحیم صفوی که روزگاری حکم مالک اشتر سید علی را داشت پرده‌نشین شده است الله اعلم!

اما آنچه توجه من وعده‌ای دیگر را بیش از پیش به سمت مناسبات قدرت سپاه جلب کرد و نظریه‌ احتمال «تعویض نعلین با پوتین» در ایران پساخامنه‌ای را پررنگ‌تر نمود سه عامل زیر است: نخست سخنان حسن روحانی و نام بردن از دستگاهی که پول و سلاح و قدرت سیاسی را هم‌زمان در اختیار دارد، که خود نشانه هراس حتی جناح اصلاح و اعتدال از این اختاپوس سیاسی- نظامی است.

دوم پرداختن رسانه‌های داخلی و خارجی به شبحی در تاریکی به نام قاسم سلیمانی، تا جایی که مسعود بهنود در بی.بی.سی فارسی وی را «عارف» خواند و سی.ان.ان به نام «شوالیه سیاه» از او نام برد.

سوم بازگشت احتمالا نزدیک محسن رضایی از صحن سیاسی به ساختار نظامی- امنیتی آن هم با حکم حکومتی است که بر تمام این نگرانی‌ها می‌افزاید. اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود، و بلا فاصله پس از این بازگشت، تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی شروع به نمایش سریالی به نام «آسمان من» کرد که در آن محسن رضایی را قهرمان قلمداد می‌کند.

 

طرح دیکتاتوری نظامی در ایران پسا‌خامنه‌ای با مدل پاکستانی 

ساختار سپاه و آنچه از لحاظ تشکیلاتی در آن می‌گذرد بسیار شبیه ساختار دیکتاتوری نظامی در پاکستان است. اما مضاف بر این شباهت‌های ساختاری، سپاه پاسداران برخوردار از مواهب قانونی و اقتصادی است  که هم‌آمیزی این فاکتورها  قدرت بی حد و حصری را به این نهاد بخشیده است. شاخص‌ترین این  فاکتورها عبارتند از:

نقشی که در اساسنامه سپاه و در متمم‌های قانون اساسی برای این نهاد نظامی در نظر گرفته شده

دسترسی بی حد و حصر به منابع مالی

عدم پاسخگویی به هیچ نهاد نظارتی (طبق ماده  چهل و چهارم اساسنامه سپاه که مورد تصویب مجلس وقت نیز قرار گرفته دیوان عدالت اداری وظیفه رسیدگی به شکایات از سپاه را بر عهده دارد).

به قول حسن روحانی رئیس جمهوری نظام «اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد می‌شود

تسلط سپاه بر اکثریت منابع اقتصادی کشور بر هیچ کس پوشیده نیست، و سپاه با سرمایه تقریبی بیش از دویست هزار میلیارد تومان (۷۰۵ میلیارد دلار) یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های اقتصادی دنیا به شمار می‌رود. پرداختن به میزان منابع مالی سپاه و نحوه تخصیص این درآمدها مضاف بر بودجه‌ای که سالانه از دولت دریافت می‌کند در حوصله این نوشتار نمی‌گنجد.

رسیدن به توافق اتمی و برداشتن تحریم‌ها طبعا به پُردرآمدی قاچاق و تسلط این نهاد بر تمام صنایع نخواهد بود، به همین خاطر است که عناصری اجیر شده از سوی نهاد اطلاعات سپاه حتی تا کمیته‌های سنا و کنگره آمریکا نفوذ کرده  و بر طبل ادامۀ تحریم‌ها می‌کوبند، آن هم پشت نقاب اپوزیسیون و فعال سیاسی. همین موضوع عرصه را به فعالین سیاسی که تحریم‌ها را اهرمی برای فشار بر رژیم می‌دانند تنگ کرده، اما این تحریم‌ها که نه می‌توان موافق برداشتنش بود و نه مخالف ابقایش، چه دردی از مردم ایران دوا می کند؟ هیچ. سپاه که با باز شدن دروازه‌های اقتصاد ایران بر روی رقبا عرصه را بر خود تنگ می‌بیند در حال چاره‌اندیشی است، و همان طور که چند روز پیش در گزارش‌های خبرنگاران پارلمانی منعکس شد شرکت‌های خارجی جهت سرمایه‌گذاری مستلزم به شراکت با موسسات و شرکت‌های ایرانی خواهند بود. اما کدام شرکت مستقل و صاحب مجوز و سرمایه در عرصه اقتصاد کلان امروز ایران می‌شناسید که زیرگروه و ابواب‌جمعی سپاه نباشد؟

سپاه در صورتی اجازه توافق اتمی را می‌دهد که امتیازات تجاری و انحصاراتش بر بازار ایران رسما و قانونا در چارچوب قراردادها منعقد گردد. با تمام این اوصاف و برخورداری از قوای نظامی- امنیتی و هزارتوی لابی‌های سیاسی و رانت‌های اقتصادی- سیاسی- نظامی که سپاه از آن برخوردار است آیا حاضر به فرمانبرداری از اهل منبر پس از خامنه‌ای خواهد شد؟

آیا به حق نیست که استیلای این دیکتاتوری را در حیطه اقتصادی- نظامی رسما اعلام کنیم و بگوییم که تنها خوان آخر و آن هم استیلای کامل بر قوای سیاسی آن هم به طور علنی باقی مانده است؟

پرده آخر علنی کردن «پولیت بورو»ی سپاه (هیئت سیاسی سپاه) و تعیین دبیر کل آن به عنوان رهبرِ شوراییِ نظامی است که در ایران پساخامنه‌ای رقم خواهد خورد.

1 ماه مه 2015

بازگشت به خانه