تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 1  خرداد ماه 1394 ـ  22 ماه مه 2015

پیشبردِ سیاست بُرد- بُرد در منطقه اما نه برای مردم

محسن بهزاد کریمی

ا         شورای همکاری خلیج فارس چشم امیدش به منافع مشترک‌اش با اسرائیل در رویارویی با ایران بود اما حال که گویا نتانیاهو در مبارزه‌اش با «توافق بد» اتمی با ایران قافیه را باخته است، منافع مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و دولت اسرائیل از این فراتر نخواهد رفت چرا که نگرانی‌های اسرائیل تنها از یک ایران اتمی نشأت می‌گیرد حال آنکه کشورهای حوزه خلیج فارس نگران برتری و اقتدار هر چه بیشتر ایران در منطقه و نفوذ  و قدرت گرفتن شیعیان در کشورهای عربی خاورمیانه هستند.

ا        استناد به آنچه از حاشیه نشست هفته پیش در کمپ دیوید و گفتگوهای مخابره شده میان شرکت کنندگان در این اجلاس دستگیرمان شده است، آمریکا و کشورهای حوزه خلیج فارس هم چنان به همکاری با یکدیگر در نگرانی‌های مشترک‌شان پیرامون تهدیدهای جمهوری اسلامی ادامه خواهند داد. اما موضوعی که قابل حل در کمپ دیوید نبود این است که کشورهای عرب از گسترش هژمونی بیش از پیش  ایران در منطقه پس از توافق احتمالی نگران هستند و با اندک زمانی که به پایان مهلت این گفتگوها باقی مانده این کشورها فرصتی برای رایزنی و تاکید بر این نگرانی و تاثیرگذاری بر این توافق ندارند.

ا        اما چطور کشورهای حوزهء خلیج فارس خود را در چنین موقعیت خطیری یافتند و پیش از این اقدامات گسترده‌ای را حول محور این نگرانی استراتژیک مطرح نکردند؟ آنچه مسلم است سران کشورهای حوزهء خلیج فارس مثل همیشه با تکیه بر دیگری منتظر بودند تا از اقدامات و تلاش‌های دیپلماتیک  بنیامین نتانیاهو و منافع مشترکی که با اسراییل در مقابل ایران دارند سود ببرند. سران عرب منتظر بودند نتانیاهو کار را برای آنها یکسره کند اما در مقابل شاهد یک شکست دیپلماتیک در دقیقه نود شدند و با توافق یک دست میان 1+5 بر سر مسئله اتمی و اولویت منافع  قدرت‌های برتر عضو این گروه، مسائل امنیتی و نگرانی‌های رهبران عرب در سایه قرار گرفت و دولت اوباما برای حل معضل اتمی حتی از اسرائیل هم گذشت و تلاش‌های نتانیاهو را برای جلوگیری از یک «توافق بد» بی نتیجه گذاشت.

ا        آنچه این وسط قربانی شد ده سال تاوان تحریمی است که مردم ایران کشیدند، همراه با زیر پا نهادن حقوق بشر. به نظر می‌رسد آمریکا و اتحادیه اروپا به همراه چین و روسیه، اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را هم به این معامله ظاهرا شیرین فروختند.

ا       از آن سو، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل با دیپلماسی غلط و تکیه بیش از حد بر مسئله جنگ ‌افزار اتمی از مقوله‌ای تهدید آمیزتر و خطرناک‌تر، یعنی تسلط سیاسی جمهوری اسلامی بر منطقه با تکیه بر تروریسم و حمایت از گروه‌های شبه نظامی شیعی و غیرشیعی، را ناشیانه از محور تلاش‌های دیپلماتیک خارج کرد. حال که کشورهای 1+5 توانسته‌اند مقوله اتمی جمهوری اسلامی را مهار کنند، دیگر جایی برای گفتگو و رایزنی برای نتانیاهو نمانده است، چرا که با ریزپردازی بر سر مسئله جنگ‌افزار اتمی که دیگر ممکن است محلی از اعراب نداشته باشد خود را در تنگنا قرار داد و دیگر جایی برای مانور  دیپلماتیک ندارد تا جایی که حتی بخشی از ایپک (لابی اسراییل در آمریکا) نیز سیاست‌های دموکرات‌ها را این روزها تبلیغ می‌کند و موسسات بروکینگز و بنیاد دفاع از دموکراسی نیز دو پهلو می‌نویسند.

ا       این همه در حالی ست که نگرانی عربستان و کشورهای حوزهء خلیج فارس، همان گونه که گفته شد، هیچ وقتا به طور اخص متوجه ایران اتمی نبوده است. روشن است که آنها خواستار یک ایران اتمی نیستند اما هراس آنها از جایگاه و نفوذ ایران در منطقه بیشتر است تا خطر و تهدید احتمالی اتمی. حتی به نظر می‌رسید سعودی‌ها و هم پیمانان‌اش ترجیح ‌دهند جمهوری اسلامی در یک انزوای اتمی مثل کره شمالی قرار گیرد تا اینکه نیروی اتمی به شمار نرود ولی در عوض بازار پر رونق و تکنولوژی پیشرفته و قدرت نظامی داشته باشد. کدام یک خطرناک‌تر است؟ یک جمهوری اسلامی که اگرچه با غرب دوست نیست، ولی دشمن هم نیست و درهای تجارت آزاد و جامعه جهانی به رویش گشوده شده به همراه نقابی نیمه دموکرات، یا یک جمهوری اسلامی منزوی در شکل و شمایل کره شمالی؟! این مسئله‌ای است که بخشی از اپوزیسیون نیز با آن درگیر است.

ا        سعودی‌ها همیشه نگرانی خود را در این باره ابراز داشته‌اند اما زیرکانه در انتظار پیروزمندی و توقف توافق احتمالی با اتکا به نفوذ نتانیاهو در کنگره آمریکا  بودند. و نتانیاهو نیز با وجود تمام اختلافات اسراییل با اعراب، در طول این مدت بارها به منافع مشترک آنها بر سر مسئله اتمی جمهوری اسلامی تاکید کرد. در عین حال آنچه نگرانی در غرب را افزایش می‌دهد نیز همین موضوع و احتمال ایجاد بلوایی است که می‌تواند حساس‌ترین منطقه جهان را به آتش بکشد. به نظر می‌رسد همین نکته توانست اعراب را کمی متقاعد کند و با توافق بر روی ایجاد سپر دفاع موشکی به خانه بفرستد.

از سوی دیگر، نه تنها برنامه اتمی بلکه قدرت و نفوذ خارج از اندازه جمهوری اسلامی نیز می‌بایست برای اسراییل نگران کننده می‌بود حال آنکه نتانیاهو ظاهرا بر خلاف مشاوره‌ها و تأکیدات از سوی وزیر دفاع پیشین اسراییل و هم‌چنین موساد،  سیاستی متفاوت در پیش گرفت. این خودزنی و اشتباه دیپلماتیک تا کنون به سود رژیم تهران عمل کرده است.

ا         گسترش نفوذ جمهوری اسلامی  در کشورهای اسلامی برای تمام منطقه به مراتب خطرناک‌تر از دستیابی ایران به تکنولوژی اتمی است. جمهوری اسلامی حتی در دوران تحریم نیز مقادیری از سرمایه‌اش را که از قید تحریم‌ها آزاد شد به مصرف پشتیبانی از تروریسم رساند، برای مثال ۴ میلیارد دلاری که به عنوان بخشی از دارایی‌های بلوکه شده‌اش در ماه‌های گذشته آزاد شد بلافاصله به مصرف تقویت رژیم اسد رساند.

مهم‌ترین خطر برای اسرائیل پس از توافق اتمی و برداشته شدن تحریم‌ها، حمایت رژیم ایران از حکومت سوریه، حزب‌الله لبنان و حماس در فلسطین است. نه دیپلماسی نتانیاهو برای جلوگیری از این آینده به کار آمد و نه سفر سران عرب که به کمپ دیوید شتافتند. دولت اوباما هم برای اینکه در این لحظات آخر با مانعی برای توافق احتمالی روبرو نشود با باج دادن به کنگره این کشور و قول تقویت بنیه  نظامی اسرائیل و هم‌چنین استقرار سپر دفاع موشکی در حاشیه جنوبی خلیج فارس توانست سر و ته قضیه را هم بیاورد. به راستی ممکن است سیاست بُرد- بُرد پیروز شود، اما نه برای مردم ایران و کشورهای عربی و خلیج فارس، بلکه برای رژیم‌هایی که بر سر کار هستند و شرکت‌های نفتی و اسلحه‌سازی.

30 اردیبهشت 1394

برگرفته از کيهان لندن

 

بازگشت به خانه