تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

11 دی ماه 1394 ـ 1 ماه ژانويه 2016

لاف زنی های ریاکارانهء روباه بنفش!

Shahbaznakhai8@gmail.com

در همان ماه های نخست پس از 22 بهمن 1357، آیت الله خمینی ارتش کشور همسایه و مسلمان عراق – که 15 سال میزبان دوران تبعید او بود – را به نافرمانی و شورش دعوت کرد. شعار رایج "صدور انقلاب" نیز موجب وحشت کشورهای مسلمان، از جمله عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس، شد و زمینه ساز تجاوز و حمله صدام حسین به ایران و جنگ و کشتار بین دو ملت همسایه و مسلمان گردید.  نفاق و تفرقه افکنی حتی مقدس ترین مکان مسلمانان را نیز مستثنی نکرد و نیروهای اعزامی آیت الله خمینی آنقدر در سر دادن شعار "بریده باد دست فهد" اصرار ورزیدند که به کشتار چند صد زائر خانه خدا انجامید. 

از آن زمان تاکنون، ایجاد تفرقه، نفاق، تنش و آشوب رکن اصلی سیاست خارجی حکومت آخوندی بوده است. از لبنان (که با ایجاد دار و دستهء مزدور حزب الله، امروز حاکمیت ملی و یک پارچگی آن در معرض خطر است) گرفته تا عراق، بحرین، یمن، سودان، سومالی، کویت، امارات متحده عربی، مراکش، تاجیکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان، نیجریه و... کمتر کشوری با اکثریت جمعیت مسلمان وجود دارد که از دست اندازی، دسیسه چینی و تحریکات فتنه انگیز حکومت آخوندی در امان مانده باشد. تنها استثنا براین قاعده سرزمین های چچن در روسیه و اویغورهای مسلمان چین است که حکومت آخوندی در مورد سرکوب شدید مسلمانان آنها سکوت کرده و دلیل آن را باید در رابطهء نیازمندانه و تسلیم آمیز با روسیه و چین جستجو کرد. 

وجود رسمی و فعال یک تشکیلات نظامی برون مرزی به نام نیروی قدس سپاه پاسداران، که خود دلیل آشکار و غیرقابل انکار دخالت در امور کشورهای دیگر است، نمونه ای از این دامن زدن به آتش نفاق و تفرقه در منطقه است. 

نمونه دیگر عملکرد حکومت  آخوندی در عراق است. در پی اشغال این کشور توسط آمریکا، شیعیان با دستیاری مستقیم و همه جانبهء حکومت آخوندی و یاری شبه نظامیان سپاه بدر – که در ایران آموزش دیده و مسلح شده بودند – در عراق دست بالا یافتند و به خاطر اکثریت عددی خود (حدود 60 درصد از جمعیت)، با دردست گرفتن سکان حکومت، به ظلم و تعدی نسبت به سنی ها پرداختند و چنان عرصه را بر آنان تنگ کردند که زمینه برای ظهور نیروهای دولت اسلامی عراق و شام (داعش) که بعد به سازمان حکومت اسلامی تغییر نام داد، فراهم شد و آتش جنگ و خونریزی در منطقه را شعله ورتر ساخت. 

در سوریه و یمن موضوع بر عکس است. در سوریه، حکومت آخوندی با چنگ انداختن به توهماتی چون "محور مقاومت" و "عمق استراتژیک"، با حمایت همه جانبه از علوی های شیعی، که اقلیتی 10 درصدی هستند، آتش فاجعه ای بزرگ را شعله ور کرد که تاکنون نزدیک به 300 هزار کشته و 12 میلیون آواره، پناهنده و خانه خراب به جا گذاشته است.  در یمن نیز اقلیت شیعهء حوثی، با حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی حکومت آخوندی به پایتخت حمله کرد، رییس جمهوری آن را به فرار واداشت و عربستان سعودی، که از ناامنی درمرزهای جنوبی خود احساس خطر می کرد، را به حمله به این کشور ناگزیر کرد که نتیجهء آن تاکنون حدود 6 هزار کشته و 2 میلیون آواره و بی خانمان بوده است.

ماجرای فتنه انگیزی و تفرقه افکنی حکومت آخوندی مثنوی هفتاد من کاغذ است که حتی برشمردن فهرست وار موارد آن نیز در گنجایش این نوشتار کوتاه نیست. فقط به عنوان مشت نمونه خروار دو نمونهء اخیر آن را ذکر می کنم که مورد اول برخورد شدید و خشن ارتش نیجریه با اقلیت شیعه این کشور به رهبری شخصی به نام شیخ زکزاکی است که در حوزهء علمیهء قم درس خوانده و آموزش دیده است. مورد دوم نیز دستگیری دو عضو نیروی قدس سپاه پاسداران در سومالی به اتهام آموزش و تحریک مسلمانان برای شورش است. 

در حالی که فریاد دادخواهی بیشتر کشورهای اسلامی از فتنه انگیزی و تفرقه افکنی حکومت آخوندی رو به آسمان است، این هفته بیست و هشتمین "کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی" به میزبانی و ریاست جمهوری اسلامی در تهران برگزارشد. در این کنفرانس، شیخ حسن روحانی، رییس جمهوری "منتصخب" نظام، حرف هایی زد که نشانگر عیار بسیار بالای ریاکاری در آخوندهای حاکم است و نشان می دهد که او به راستی سزاوار لقب "روباه بنفش" است. شیخ حسن در نطق غرایی که در وصف "وحدت" ایراد کرد، از جمله گفت: «وحدت نیاز به سعهء صدر، شناسایی یکدیگر و مدارا دارد.  اگر ما راه مذاهب مختلف را طرق مختلف به سمت هدفی واحد ببینیم، برقراری وحدت ممکن است.  اما اگر تعدادی از مذاهب را در مسیر اهداف و تعداد دیگری از مذاهب را در مسیر معکوس و به سمت دوری از هدف تلقی کنیم، وحدت حاصل نخواهد شد»! 

شیخ حسن بدون آن که تقابل و تضاد این حرف ها با عملکرد حکومت ولایت مطلقه فقیه را به روی مبارک بیاورد، چنین ادامه می دهد: «برای تحقق وحدت باید همه با هم ایثار و فداکاری کنیم. در دنیای اسلام و در کشورهای اسلامی همهء مذاهب باید در حکومت شریک باشند و توصیهء "امرهم شوری بینهم" اختصاص به مذهبی خاص ندارد بلکه به معنی مشورت بین همهء مسلمین است»! 

برای پی بردن به میزان دورویی، ریاکاری، دروغگویی و وقاحت شیخ حسن لازم نیست که 57 کشور اسلامی دنیا را درنوردیم و سهم و نقش تفرقه افکنانه حکومت آخوندی را بررسی کنیم، بلکه کافی است نگاهی کوتاه به رفتار حکومتی که او در رأس قوهء مجریه آن است با مسلمان های سنی، که جمعیتی 12 – 15 میلیونی دارند، بیاندازیم تا روشن شود که شیخ حسن چگونه همهء مرزهای وقاحت، دروغگویی و تضاد بین حرف و عمل را پشت سر می گذارد. 

برای انجام این کار، نگاهی به تارنمای "سنی نیوز" می اندازیم که مندرجات آن، به رغم دست به تکذیب مقامات حکومت آخوندی، تاکنون تکذیب نشده و با توجه به فضای خفقان حاکم برکشور می توان گفت که محافظه کارانه و احتیاط آمیز نیز هست: «در بلوچستان، که بیش از 90 درصد ساکنان اش بلوچ و اهل سنت هستند... از قریب 200 پست مدیریتی این استان - از استانداری تا فرمانداری ها و ادارات شهرهای کوچک و دورافتاده ت به تعداد انگشتان دست هم در اختیارشان نیست.  در برخی از شهرها، شهروندان اهل سنت، با این که نیمی از جمعیت آنجا را تشکیل می دهند، اما حق انتخاب شدن ندارند و یا با تقلب های سازمان یافته و بداخلاقی های انتخاباتی ازاین حق محروم می شوند». 

در چنین شرایطی، آیا سخن گفتن از "ایثار و فداکاری" و "همهء مذاهب باید در حکومت شریک باشند" چیزی جز دروغ وقیحانه است؟! در بخش دیگری از تارنمای "سنی نیوز" نیز آمده است: «اهل سنت ایران نه تنها در مجالس انتصابی کشورمان همچون شورای نگهبان و مصلحت نظام دارای نماینده نیستند، بلکه در زیر مجموعه های این دو ارگان در استان ها و حتی نمایندگی های ولی فقیه در امور اهل سنت نیز حضور ندارند!». 

و سر انجام چنین نتیجه می گیرد که: «آنچه درسال های اخیر از سوی برخی از دولت مردان جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته شده است نابرابری، محدودیت و حتی تخریب مساجد و مدارس اهل سنت بوده است و نه ساخت و رونق آن. از نمونه های بارز این اقدامات ناموجه می توان از تخریب و انهدام مدرسه امام ابوحنیفه زابل، مسجد شیخ فیض مشهد، مسجد بجنورد و اهواز... نام برد». 

این تارنما در بخشی دیگر به مقایسهء وضعیت سنی های ایران با شیعیان عربستان سعودی می پردازد: «شیعیان عربستان در تمام شهرهای شیعه نشین و حتی پایتخت آن کشور دارای مسجد هستند در حالی که اهل سنت ساکن تهران که جمعیت شان به بیش از یک میلیون نفر می رسد از داشتن محلی برای ادای شعائر دینی شان محرومند و حتی منازلی که درآن نماز با جماعت خوانده می شود پلمب می شوند». 

نابرابری حقوق و تبعیض منحصر به داشتن مسجد و نمازخانه نیست: «تحصیل کردگان اهل سنت با وجود داشتن مدرک دانشگاهی حتی برای تدریس در روستای محل اقامت شان استخدام نمی شوند و به جایشان افرادی غیربومی به آنجا فرستاده می شوند»!

کاملا طبیعی است که این میزان از نابرابری و تبعیض موجب انتقاد و اعتراض شود.  آیا رفتار حکومت آخوندی در قبال این اعتراض ها، به قول خودش آمیخته با "رأفت و عطوفت اسلامی" است؟ پاسخ این پرسش را می توان در نامهء 7 دی 1394 جمعی از زندانیان سنی مذهب زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج) – به نقل از تارنمای "ایران پرس نیوز" – یافت: «جمعی از زندانیان سنی مذهب در نامه ای سرگشاده هشدار دادند که رژیم حاکم قصد اعدام گستردهء زندانیان اهل سنت را دارد. در این نامه آمده است: بدین وسیله به اطلاع تان می رسانیم که رژیم ایران در پی اعدام های سریالی جوانان اهل سنت در سال های اخیر، این بار قصد دارد تمام افراد باقی ماندهء زندانیان اهل سنت محکوم به اعدام زندان گوهردشت را اعدام نماید. از این رو، از تمامی اهل سنت ایران، از جمله علما و داعیان اش، یاری می خواهیم تا همگی دست به دست هم داده و یک صدا فریاد اعتراض خود را، این بار محکم و موثر، بلند کرده و جلوی این جنایت تاریخی را بگیرند». 

کدام را می توان و باید باورکرد: هشدار دردمندانهء این زندانیان رنج کشیده، یا لاف زنی های ریاکارانه روباه بنفش را؟! 

بازگشت به خانه