تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

6 مرداد ماه 1395 ـ 27 ماه ژوئيه 2016

دربارهء نامهء سرگشادهء اخير حزب دموکرات کردستان ايران

اسماعيل نوری علا، سخنگوی جنبش سکولار دموکراسی ايران

       به نظر می رسد که نامهء سرگشادهء حزب دموکرات کردستان ايران خطاب به «مردم عزيز ايران» (و نه «مردم عزيز کردستان» و يا «مردم عزيز کردستان ايران») بدان خاطر تهيه و منتشر شده است که به «مخاطبين خود» نکات زير را توضيح دهد:

       1. اين حزب سال‌ها سعی داشته تا با توسل به «فعالیت‌های مدنی» [که اغلب شيوهء پيشنهادی همهء اصلاح طلبان است - نوری علا] حاکمیت را ناچار به تسلیم شدن در مقابل خواست جامعه نماید.

       2. اما حکومت اسلامی مسلط بر ايران اينگونه عمل کرده است: «قبضه نمودن روز افزون قدرت در دستان دیکتاتور» و «خشونت آمیز شدن بیش از پیش پايه های نظام استبداد در ایران»، و همچنین «باز گذاشته شدن دست سپاه به عنوان پاسداران جهل و فساد در غصب کردن همهء عرصه های اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و اجتماعی».

       3. پس اکنون ديگر «برای همگان بیش از پیش روشن شدە است که در زمینه های ساختاری به منظور وادار نمودن حاکمیت به پاسخگو بودن در مقابل خواست‌های دمکراتیک مردم باید از اشکال گوناگون مبارزه، از جمله مبارزه قهر آمیز هم استفاده کرد»

       4. در اين راستا «حزب دمکرات کردستان ایران وظيفهء خود دانسته که با تمهید متد و تاکتیک‌های جدید به مردم و فعالین کمک نماید که خود را برای مقابله با دیکتاتوری بیش از پیش سازماندهی کنند. این متدهای جدید مستلزم حضور پيشمرگه های حزب برای دفاع و به عنوان پشتوانه ای قوی برای مبارزات مردم و فعالین می‌باشند. بر همین اساس است که حزب دمکرات کردستان ایران حضور پيشمرگه های خود را در سطحی وسیع‌تر و در راستای یک تاکتیک دفاعی در بیشتر نقاط خاک کردستان ایران افزایش دادە است».      

       5. در اين ميان حکومت اسلامی مسلط بر ايران نيز «چون هميشه تنها به جای پاسخگویی به مطالبات دمکراتیک مردم، متوسل به اتهام و تهدید شده است. مسئولان این رژیم به جای مطرح کردن مسئله و تلاش برای حل مشکل، مانند هميشه، در نهایت عصبیت و به دور از هرگونه منطقی، شروع به دروغ پراکنی و اتهام زنی کرده اند و سعی می‌نمایند... مبارزهء حزب دمکرات کردستان ایران را طرح بیگانگان و دشمنان ایران به حساب آورند و اصالت آن را خدشه‌دار نمایند»

 

       اين نکات پنج گانه عصارهء نامه ای بلند بالا هستند که در مقدمات خود به توضيح وضع موجود و سابقهء مبارزاتی حزب دموکرات کردستان ايران می پردازد و ظاهراً می کوشد توضيح دهد که اگر پيشمرگه های اين حزب در مناطق مختلف کردستان ايران با نيروهای نظامی حکومت اسلامی مسلط بر ايران درگير شده اند هدف شان جدا سازی کردستان از ايران نبوده و در واقع در راستای آزادسازی مردم همهء سرزمين های ايران می جنگند.

       و اگرچه فلسفهء درگيری های موضعی و منطقه ای نيروهای شبه نظامی با نظاميان مديريت شده از جانب ديکتاتوری مسلط بر کشورمان خود مقولهء جداگانه ای است که می تواند در بحث های احزاب سياسی مورد بررسی قرار گيرد، بايد همين نکته را که حزب دموکرات کردستان ايران مدعی است هدف اقدامات اش آزاد سازی همهء ايران از شر حکومت اسلامی مسلط بر آن است نکته ای قابل توجه قلمداد کرد که بايد بر آن ـ که می تواند همچون يک تعهد ملی از جانب اين حزب تلقی شود ـ پای فشرد و نگذاشت که اين «تعهد» به مرور زمان دستخوش فراموشی شود.

       در کنار اين مطلب، بايد پذيرفت که در اين نامه چند نکتهء مهم ديگر نيز وجود دارند که نبايد مورد بی توجهی قرار گيرند:

        1. هماگونه که اشاره شد، نامه خطاب به «مردم عزيز ايران» نوشته شده و مردم کرد و کردستان را جداگانه مورد خطاب قرار نمی دهد.

        2. از طرف همهء «هويت های مختلف درون جامعهء ايران» سخن گفته و متذکر می شود که «بسی روشن است که هویت‌های مختلف در جامعهء استبداد زدەای مانند جامعهء ایران می‌توانند مبنای تبعیض‌های مضاعف قرار گیرند».

        3. بر هويت خود بعنوان يک «ايرانی کرد» تأکيد می کند و می گويد که «اگر به عنوان یک ایرانی باید تاوان نتيجهء تصمیم‌های نسنجیدهء یک هیئت حاکمهء نامشروع را بر دوش بکشم، به عنوان یک کرد نیز کمترین نقشی در ادارەء زندگی و جامعهء خود ندارم»

        4. و نيز اعلام می دارد که «مبارزەء حزب دمکرات کردستان ایران ماهیتاً مبارزە ای ست برای ایران، برای برافراشته نگاه داشتن پرچمی که استبداد دهه هاست سعی در به زیر کشیدن آن دارد».

از نظر ما، در جنبش سکولار دموکراسی ايران، هر ايرانی وطن دوستی می تواند، اگر باور کند، اتخاذ اينگونه موضع گيری ها را تحسين نموده و آنها را در چهارچوب تماميت ارضی و يکپارچگی ملت ايران ببيند.

اما، در عين حال، در اين نامه چند نکتهء منفی نيز وحود دارند که نبايد ناديده گرفته شوند؛ چرا که يکی از وظايف سازمان های سياسی، انتقاد از يکديگر در راستای توضيح اشتباهات قابل تصحيح و نيز آگاه کردن افکار عمومی ست که داور اصلی کار محسوب می شوند. بخصوص که حزب دموکرات کردستان ايران در اين نامه اين خواست را اعلام داشته است که «حزب ما برای ادامهء مبارزات حق‌ طلبانهء خود از همهء آزادی خواهان ایران انتظار دارد در این کارزار یار و حامی وی باشند و، در جهت گسترش آن بکوشند».

ما از اين دعوت حزب دموکرات کردستان ايران استقبال می کنيم و با حسن نيت تمام، و اعتقاد بر اينکه اشتباهات مندرج در اين نامه بيشتر ناشی از کاربرد الفاظ و مضامينی منسوخ و متعلق به روزگاری دورند که هنوز حزب دموکرات کردستان ايران نتوانسته از شر آنها خلاص شود، در اينجا به چند مورد از اين اشتباهات اشاره می کنيم:

 

1. حزب می گويد: «هميشه سعی کردە‌ایم که از هر ابزار و روش "مشروعی" در راستای نیل به این مهم استفادە نماییم». و يا «اگر به عنوان یک ایرانی باید تاوان نتيجهء تصمیم‌های نسنجیدهء یک هیئت حاکمهء "نامشروع" را بر دوش بکشم...» و فراموش می کند که الفاظ «مشروع» و  «نامشروع» برآمده از «شريعت» اند و يک حزب مدرن و سکولار، و معتقد به اعلاميهء جهانگستر حقوق بشر، نمی تواند حکومت اسلامی مسلط بر کشور را به لحاظ شرع اسلام نابجا و نابهنگام بداند، بلکه لازم است اين حکومتِ عدول کرده از همهء موازين دموکراتيک را پديده ای غيرقانونی بخواند که بايد بهر وسيله که شده سرنگون شود.

2. «حزب» در چند جای اين نامه از «ملت کرد» سخن می گويد حال آنکه همواره در چارچوب «کنگرهء مليت های ايران فدرال» عمل کرده و لذا در اينجا نيز بايد ـ اگر غلط دستور زبانی را ملاک قرار ندهيم ـ  از «مليت کرد» سخن بگويد. بر اساس مفاهيم تثبيت شدهء بين المللی، در داخل مرزهای ايران فقط يک ملت به نام ملت ايران وجود دارد که متشکل از تيره ها و اقوام و مليت ها (به معنای sub-nation ها) است. سخن گفتن از «ملت کرد» بازماندهء افکار رايج پيش و پس جنگ دوم جهانی است که اکنون منسوخ شده اند. استفاده از اين اصطلاح غلط بخصوص در اين جمله بصورتی ناهنجار رخ می نمايد: «بنا بر همین نقش تاریخی که ما بر دوش خود احساس می‌کنیم، و بر اساس اعتقاد راسخی که به مفهوم آزادی به عنوان لازمهء جوهر انسانی داریم، حزب دمکرات کردستان ایران هميشه و هرگاه در سازماندهی و اعتلا بخشیدن به جنبش آزادیخواهی "ملت کرد" نقشی بنیادین ایفا کردە است».

3. نامه می گويد که «اگر به عنوان یک ایرانی آیندە فردی خود را زیر سايهء شوم استبداد تباه شدە می‌انگارم به عنوان یک کرد نیز "حق تعیین سرنوشت" خود را به شیوە‌ای سیستماتیک ضایع شدە می‌بینم». اين جمله يکی از مجادله انگيز ترين بخش های نامهء حزب است. اصطلاح «حق تعيين سرنوشت» ـ نه در ظاهر حق بحانب خود که هر فردی می تواند خواستار آن باشد، بلکه بنا بر سابقه ای که در تاريخ سياسی ما برای آن فراهم شده ـ کاملاً به معنای «حق تجزيه طلبيدن» است و با مواضعی که حزب در همين نامه برگزيده است تخالف و تنافر دارد. «حق تعيين سرنوشت»، در معنای کلاسيک سياسی خود که تاکنون هيچ نوع تجديد نظر رسمی نشده است، يعنی حق داشته باشيم خود تصميم بگيريم که جزئی از ايران بمانيم و يا هر وقت خواستيم حق داشته باشيم از آن جدا شويم. اما حزبی که همهء «مردم عزيز ايران» را مورد خطاب قرار می دهد، و خود را ناجی و نجات بخش همهء ايران از شر حکومت اسلامی مسلط بر کشور قلمداد می کند، نمی تواند و نبايد با اين «لفظ تجزيه محور» با آنها سخن بگويد. نتيجهء اين کار، در واقع، ابطال کامل ادعاهای اصلی همين نامه است. ملت ايران به کسانی که خود را «ملت کرد» می خوانند و حق خود می دانند که هر وقت خواستند بتوانند از ايران جدا شوند چه کاری دارد که حزب می کوشد اقدامات خود را برای آنان توضيح دهد؟

4. به نظر می رسد که «حزب»، در مسير بکار بردن الفاظی متعلق به همان فرهنگ منسوخ، کل روند «آسيميلاسيون» (همرنگ شدن، حل شدن در ديگر جوامع از نظر فرهنگی) را همچون يک گناه بزرگ می بيند حال آنکه، بخصوص در عصر جهانی شدن ارتباطات و اطلاعات، اين روند از هميشه قوی تر شده و در واقع، برای جلوگيری از ميان رفتن ويژگی های فرهنگی جامعهء بشری است که اکنون کوشش برای حفظ فرهنگ های ضعيف تر يکی از مهمترين برنامه های جوامع انسانی محسوب می شود. اما، در عين حال، بايد توجه داشت که «همرنگ شدن» می تواند در دستان يک ديکتاتوری تبديل به «همرنگ کردن» هم بشود و حکومت های غير دموکراتيک و ضد تکثر فرهنگی بکوشند تا با اعمال سياست های غيرانسانی تنوع چهرهء بشری را به نفع اهداف ايدئولوژيک خود از ميان بردارند. در اينجا است که می توان مثلاً به روندی اشاره کرد که (اگر عملاً واقعيت داشته باشد که در مورد آذربايجانی ها مورد شک است) می تواند، بقول مندرج در نامهء حزب، بصورت «آسیمیلاسیون نهادی شدە و سیستماتیک ترک‌ها در ایران، در راستای حذف هویت، زبان و فرهنگی است که با آن متولد شده‌اند، در میان آن زندگی می‌کنند و، به واسطهء آن تعریف می‌شوند و بنا بر آن فکر می‌کنند» عمل کند. تازه، در اين مورد نيز، راه مقابله با اينگونه سياست های ضد فرهنگی را نبايد در «حق تعيين سرنوشت برای حفظ هويت» جستجو کرد که اگرچه حزب در اين نامه بصراحت به مقولهء مزبور نمی پردازد اما همرديف کردن «سياست های همرنگ کننده» با سرکوب ها و تبعيض آفرينی های يک حکومت را نمی توان کوشش برای يافتن بهانه های مختلف ناهمگون در راستای توجيه عمل خود ندانست.

بهر حال اميد آن است که اين حزب نيز، در مسير تکامل نظريه های خود، هرچه بيشتر از بکار بردن مفاهيم نادرست و منسوخ دوری کرده و زبانی امروزی و مبتنی بر همزيستی مسالمت آميز اجزاء رنگارنگ يک ملت را برای ادبيات خود انتخاب کند.

سخنگوی جنبش سکولار دموکراسی ايران

اسماعيل نوری علا